< فهرست دروس

درس تفسیر استاد علم ربانی بیرجندی

تفسیر آیات الاحکام

89/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آَتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ

( البقرة : 229 )

 قبلا عرض کردیم که ابتدا بحث واژگان را مطرح می‌کنیم:

بحث واژگان:

 در کتب غریب القرآن تنها واژه‌های غریب قرآن توضیح داده نشده است بلکه برخی واژگان بسیار پیش پا افتاده را نیز است مثلا در مفردات راغب واژه ی غنم را نیز آورده است و نوشته که معنی اش معروفٌ یعنی همان که در بین مردم معروف است .

 اما برخی همه ی واژگان را ذکر کرده‌اند چه واضح باشد و چه نباشد .

طلاق

:مصدر دوم از طلّق است مثل کلام که مصدر دوم کلّم است .برخی واژه ها مصدر دومشان ز مصدر اصلی شان معروف تر است. در کتب لغت این بعنوان یک قاعده وجود دارد که وقتی لغویین دو وجه دریک کلمه وجود داشته باشد معروف تر و مشهورتر را اول ذکر می‌کنند.

مرّه

: بر وزن فعله مصدر عددی است.گاهی بجای ضربتان در ضربت ضربتان ، ضربت مرّتان ،استفاده می‌شود.مرّة

یعنی عبور کرد مرّ یمرّ

عبور کرد اَمَرَّهُ

یعنی اورا عبور داد .و این که در فارسی می‌گوییم امرار معاش یعنی باعبور از سختی ها ، معاش خود را مهیا می‌کند .

امساک

: ماده ی مسک است که قبلا هم داشتیم .مَسَکَ و تَمَسَّکَ و اِسْتَمْسَکَ

به یک معنی هستند و با باء متعدی می‌شوند و هر سه مورد را در قرآن داریم (مثالهایشان را قبلا زده ایم )اما امسَکَ

متعدی بنفسه است امسکوهن او فارقوهن.امسکته

یعنی نگه داشتن اعم از مباشره و غیر مباشره بالتسبیب و امسکت بزید یعنی بالمباشره ، سیبویه در کتابش تنها معنایی که برای باء ذکر می‌کند همین الصاق است .امساک یعنی نگه داشتن.مسک و تمسّک به یک معنی است و سین استمسک بمعنی طلب نیست مثل استیسر بلکه برای مبالغه است یعنی بطور شدید چنگ بزنید چون زیاده المبانی تدل علی زیاده المعانی.

معروف

:قبلا گفتیم که بمعنی شناخته شده است معنی که مورد توجه برای همه باشد.

تصریح

:از صَّرح می‌آید .طلق و صرح بمعنی رها شدن هستند و صرّح و طلّق یعنی رها کردن اما فرق طلّق و صرّح در فقه امامیه این است که :طلّق معنی شرعی شده است اما در تصریح این شرعیت صورت نگرفته است.

 تنها واژه برای جدایی زن از مرد طلاق است وتصریح و .... که کنایی هستند کفایت نمی‌کنند برخلاف اهل تسنن.تصریح یعنی آزاد شدن و آزاد کردن و صراح مصدرش است .تصریح هم باید از باب نیکی کردن باشد چون أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ

آمده است .

بِإِحْسَانٍ

:مصدر باب افعال و مصدرش حسن است احسَنَ یُحسنُ

متعدی است برخلاف حسُن یحسُن که لازم است . و وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا

[1] مفعول مطلق برای احسنوا مقدر است که باء در بالوالدین همین نکته را دارد یعنی مباشره را می‌رساند که خودتان به والدین تان احسان کنید و به غیر ندهیدکه کمک غیر مستقیم باشد.در زمان پیامبراکرم(ص) یتیم خانه و خانه سالمندان و کمیته امداد نبود یک بنیان مرسوس بود و آن خانواده بود و هر کدام از این موقعیت ها در خانواده ها مطرح می‌شد مثلا یتیم ها درخانواده ها تقسیم می‌شدند و افراد متموّل نیازمندان را تحت تکفل قرار می‌دادند و کمپ اسراء هم نداشتند و اسراء رابین خانواده ها تقسیم می‌کردند.

 فرقی که بین احسانا و حسنا وجود دارد این است که :

 حسن به پدر و مادر یعنی خودتان کاری بکنید برای پدر و مادر اما احسانا یعنی نیکی دیگران را به پدرو مادرتان برسانید یعنی کاری کنید که مردم به پدر و مادرتان احسان کنند .مثلا بگویند که خدا پدرش را رحمت کنند و....اگر می‌خواهند والدین را اکرام کنند بگویند این احسان بخاطر فرزندشان است .اسم فاعلش هم محسن

می‌شود وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ

وإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ

[2] [3] إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ

[4] . در تفسیر نمونه استفاده کرده‌اند که خدا جزای کسی را که برای خدا کار کند را ضایع نمی‌کند و لو کافر باشد چو ن محسن است .داریم که فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ

[5] خداوند اجر هیچ کس را ضایع نمی‌کند إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ

[6] خداوند همه را جزاء‌می‌دهد .جزای کسی زایل نمی‌شود.

وَلَا يَحِلُّ

:حلّ یحِلُّ بمعنی حلال بودن است و حلّ ‌یحُلُّ بمعنی حلول کردن است مانند :وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي

[7] که هر دو در قرآن آمده است .

تاخذوا

:از ماده اخذ است و دو معنی دارد یکی بمعنی گرفتن

است خُذُوا مَا آَتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ

[8] .اخذتم یعنی چیزی که رهاست را گرفتم اما یک اخذ بمعنی عذاب

است فَأَخَذْنَاهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُقْتَدِرٍ

[9] یعنی آنها را بگیر گرفتن بسیار سختی چون کسی را که می‌خواهند عذاب کنند باید شدید بگیرند مانند: فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ

[10] و همینطور رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا

[11] از اخذ دوم بمعنی عذاب است.

أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا:

مِن تبعیض است از چیزهایی که آتنیتموهن .چند لغت بمعنی ائتاء داریم :

آتی یوتی اعطی یعطی خوّل وهب نَحَّلَ این 5 لغت بمعنی اعطا هستند اما یک لغت دیگر در روایت داریم منح است که بمعنی اعطا کردن می‌آید اما در قرآن استعمال نشده است.که همه شان هم دو مفعولی هستند و در این آیه یکی از مفاعیلش محذوف است :یکی شیئا محذوف است .

إِلَّا أَنْ يَخَافَا

:خوف از ماده ترس است ماده ی خوف و

ماده ی وجل

و خشی

باهم تقریبا هم معنی هستند لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ

[12] .وجل یوجل ،خاف یخاف ،خشی یخشی إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ

[13] .

 در ذیل این آیه مرحوم فیض کاشانی در کتاب صافی فرموده است که بین خشیه و خوف یک تفاوت است و آن اینکه خشیه جایی بکار می‌رود که انسان با معرفت به آن رسیده است نه اینکه با وسیله ای و صدایی و... این ترس حاصل گردد بعبارت دیگر ترس خشیه جسمی‌نیست بلکه روحی است و ترس خاف

جسمی‌است البته به نظر حقیر این مسئله را شاید همه جا نتوان بکار برد چون خشی امکان دارد در جاهای دیگر نیز استعمال شود. وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى

[14] .لغت دیگر ی که بمعنی و قریب المعنی با ترس است :اوجس

که در داستان حضرت موسی آمده: فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً

[15] احساس کرد که ترسید در اندرون خودش .اینها همه به یک معنی می‌باشند.

أَلَّا يُقِيمَا :

اقامه بپاداشتن است و قیام ایستادن است قُمْ فَأَنْذِرْ

[16] یعنی پاشو و کاری انجام بده قام سه معنی دارد :

قام یقوم نقطه ی مقابل جلس .قائم یعنی ایستاده . قائم یعنی قیام کردن به امور این معنی دوم آن است باب افعالش اقام یقیم یعنی سرو سامان دادن به امور.

 در قرآن اولین باری که نماز بکار رفته است در دین حضرت موسی(ع) و عیسی (ع) وقتی موسی(ع) به کوه طور آمد این آیه مربوط به آنجاست که وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي

[17] که نماز اولین بار در کوه طور بر موسی(ع) وارد شده است اقم الصلاه یعنی بالاتر از نماز خواند ن معمولی است و قتی که حضرت عیسی در گهواره بود وحضرت مریم صحبت نمی‌کرد حضرت عیسی گفت : وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا

.[18] نماز یعنی ایستاد و اقام یعنی سروسامان داد و قیّم از اقام و قام بمعنی سروسامان دادن است.

فَلَا جُنَاحَ

: جناح از جنح یجنح به کسی که به چپ و راست میل پیدا می‌کند ،می‌گویند جنح

یعنی حنف

یعنی مایل اما جناح بمعنی گناه است .احتمال دادند که جناح مُعَرَّب(یعنی عربی کلمه ی گناه) گناه باشد لا جناح است بمعنی گناه است چون گناه مایه ی میل پیدا کردن از راه خداست .

افْتَدَتْ

:از ماده ی فدیه است که فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ

[19] فدیه یعنی عوض که از فدی یفدی گرفته شده است یعنی فدا شدن .فدوی یعنی فدا شدن مانند فتی فتوی .بابی انت و امی[20] متعلق باء محذوف و از افعال خصوص است و آن افدی بابی

بوده است بمعنی :در مقابل شما پدر و مادرم را می‌دهم فدیه ،فدیه نامیده شده چون عوض است.فدا یفدی در ثلاثی مجرد در ثلاثی مزید می‌شود افتدی یعنی فدیه داد افتدت یعنی چیزی که فدیه داده شده است.

 در باره ی ظلم و تعدیه قبلا صحبت کردیم.

ترکیب نحوی:

الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ

جمله اسمیه ،مبتدا و خبر دال بر تاکید است .فاء دال بر تفصیلِ مرتان است که فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ

یعنی خبر برای مبتدای محذوف است که احداهما فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ .

اَنْ

مصدری است و فاعل یحل است که مصدر قاعده اش در اینجا این است که آن را از مسند می‌گیریم وبه مسند الیه اضافه می‌کنیم . مِمَّا آَتَيْتُمُوهُنَّ

،مِنْ

تبعیضیه است که گاهی بر سر مفعولٌ‌به فعل متعدی من تبعیضیه داخل می‌شود.در مثال انفقت مالی دو احتمال است که یا همه ی اموالم را انفاق کردم و یا بعض آن را اما اگر انفقت من مالی باشد بعض از اموالم را انفاق کردم مثل لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ

[21] . همه ی چیزهایی را که دوست دارید را لازم نیست انفاق کنید برای خودتان نیز لازم است .

 ما در مِمَّا آَتَيْتُمُوهُنَّ

موصول اسمی‌است و عائد صله اش محذوف است و عائد صله کثیرا محذوف است ، در سیوطی خوانده ایم :و الحذف کثیر منجلی فی عائد منتصب بفعل او شبهه کمن نرجوا...

عائد صله در جایی که منصوب باشد کثیرا حذف می‌شود

شَيْئًا

:منصوب است قاعده ی کلی که در بسیاری از مواقع که شیئا ذکر شده است لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا

[22] ،آلوسی در روح المعانی قائل است که :

 شیئا جای مفعول مطلق تاکیدی نشسته است یعنی جای مصدر یعنی باید ایتاء

می‌آمده شیئا

آمده است و در آیه ی : لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا

یعنی شرکا لذا نصبش به جانشینی به مفعول مطلق است .

  الا یقیما مفعول لا تخافا است .در جمله ی منفی که به تاویل مصدر می‌بریم اول مصدر ،عدم

اضافه می‌کنیم تقدیر چنین میشود:فان خفتم عدم اقامتهما عدم را به مصدر اضافه می‌کنیم .

لا

در لا جناح

نفی جنس است که جناح چندین بار در قرآن بکار رفته که علیهما خبرش است و غالبا خبرش محذوف است . مانند : لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ

[23] .

 تلک حدود الله این مرزهای خداست فمن یتعد من شرطیه است فاولئک اسم اشاره جواب است که با جمله ی اسمیه و ضمیر فصل آمده که دلالت بر تاکید می‌کند .

[1] وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا ( النساء : 36 )

[2] وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ( العنكبوت : 69 )

[3] وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ( البقرة : 195 )

[4] مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ( التوبة : 120 )

[5] فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ( الزلزلة : 7 )وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ|( الزلزلة : 8 )

[6] فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ( يوسف : 88 )

[7] كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى|( طه : 81 )

[8] وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آَتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ( البقرة : 63 )

[9] كَذَّبُوا بِآَيَاتِنَا كُلِّهَا فَأَخَذْنَاهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُقْتَدِرٍ ( القمر : 42 )

[10] وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ( الانعام : 42 )

[11] لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ( البقرة : 286 )

[12] قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ ( الحجر : 53 )

[13] وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ ( فاطر : 28 )

[14] قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى ( طه : 21 )

[15] فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَى ( طه : 67 )

[16] قُمْ فَأَنْذِرْ ( المدثر : 2 )

[17] وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى ( طه : 9 )إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آَنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آَتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى( طه : 10 )فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَى ( طه : 11 )إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ( طه : 12 )وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى( طه : 13 )إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي( طه : 14 )

[18] فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا ( مريم : 29 )قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آَتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ( مريم : 30 )وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا ( مريم : 31 )

[19] وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ( البقرة : 196 )

[20] فرازی از زیارت عاشورا.

[21] لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ ( آل عمران : 92 )

[22] يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ( الممتحنة : 12 )

[23] قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ( يوسف : 92 )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo