< فهرست دروس

درس تفسیر استاد علم ربانی بیرجندی

تفسیر آیات الاحکام

90/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 الحمد لله ربّ العالمين و الصلاة و السلام علی عبد الله و رسوله سيّدنا ومولانا أبي القاسم محمّد اللّهمّ صلّ علی محمّد وآل محمّد- وعلی آله الطيبين الطاهرين المعصومين و لعنة الله علی أعدائهم أجمعين من الآن إلی قيام يوم الدين.
 بحث ما در آيه شريفه 33 سور نور بود كه در دو جلسه واژگان و مباحث بلاغي و نحوي و برخي مباحث اصولي آن را مطرح كرديم و قول داديم در اين جلسه حاصل مراد و تفسير آيه را عرض كنيم و آيه شريفه را تمام كنيم. آيه شريفه اينگونه بود كه:
 أعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم «وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَايَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَاتُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ».
 اين آيه شريفه را با آن فراز اول شروع ميكنيم كه خداوند متعال ميفرمايد «وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَايَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ». كه اين آيه شريفه تتمه آيه قبل ميشود و مربوط ميشود به آيه قبل كه دستور داد «وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» (سوره النور، آيه32). و يك سئوال را علامه محمدجواد مغنيه در ذيل اين آيه دارد و آن اين است كه ميگويد: در آيه قبلي خداوند ميفرمايد: إِن يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ. اگر اينها فقير باشند خداوند اينها را غني ميكند از فضل خودش. در اين آيه شريفه تتمه آيه قبلي است از نظر معنوي و اين نشانه اين است كه شمارهگذاري آيات شريفه قرآن وحياني نيست و ميشود قبل و بعدش كرد. اين جمله وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَايَجِدُونَ نِكَاحًا ميفرمايد بايد عفت پيشه كند كسي كه توانايي ازدواج ندارد به راه خلاف شرع نيفتد. سئوال تتمه آيه قبلي ميگويد اگر فقير باشند خداوند آنها را بينياز ميكند اينجا ميفرمايد كسي كه اسباب ازدواج براي او فراهم نيست تقوا پيشه كند شما بين اين دو فراز چگونه جمع ميكنيد. ايشان ميفرمايد بين اين دو فراز بحث و تعارضي نيست چون فراز اول خطاب به حكام و اولياء است نه خود افراد مجرد. آيه شريفه دوم مربوط به خود افراد است.
 فراز دوم آيه شريفه: «وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا» اين آيه شريفه مربوط به بندگان است و اگر چه بندگان الان رسماً در دنيا بردگي عفو شده است ولي بردگيهاي وجود دارد كه از اين بردگي بدتر است. اشكالي را بر اسلام مطرح كردهاند و آن اين است كه اسلام بردگي را پذيرفته است. بردگي در زمان قديم را كه اسلام تأييد كرد فلسفهاش اين بود كه اسلام از يك طرف آمد بردگي را تقرير كرد و از طرف ديگر راههاي فرار از بردگي و انعتاق و آزاد كردن بردگان را تقويت كرد پس معلوم ميشود از اساس اسلام با بردگي موافق نيست منتها چون جامعه آن زمان اقتضا ميكرد بردگي را تقرير كرده است. مثال زديم در جامعه جزيرﮤالعرب آن زمان حكومتي نبود كسي كه وارد منطقهاي ميشد و تحت تكفل آدم سرشناسي قرار نميگرفت نه مال و نه جانش محترم نبود و ممكن بود او را بكشند و اموال او را ببرند. و افراد بيپناه زياد بودند و اينها هيچ مأمني نداشتند مگر اين كه تحت قدرت كسي كه ديگران از او حساب ميبرند قرار بگيرد تا هم جانش در امان بماند و هم مالش در امان باشد. و اين يكي از نصوص عقود جاهليت بود كه پيغمبر اكرم(ص) در مورد امام حسين تكرارش كردند و فرمودند حسين مني و انا من حسين. اين دقيقاً لفظ يك عقدي است كه محمدباقر بهبودي يك مقاله در مورد آن نوشتهاند كه در يادنامه مرحوم علامه اميني چاپ كردهاند كه در زمان جاهليت اينطوري بود كه مردم همه متكفل نداشتند، تحت تكفل يك قبيله قرار ميگرفتند و رئيس قبيله ميفرمود: فلان منّا و نحن منه. و اين باعث ميشد شخص امنيت پيدا كند. اگر اسلام در آن روز با بردهداري مخالفت ميكرد و فرياد آزادي بردگان را سر ميداد هزاران انسان گرسنه ميماندند و در مأمني نبودند لذا اصل بردهداري را براي صلاح جامعه و افراد تقرير كرد و اما راههاي فرار از آن را زياد قرار داد. كفاره گناه عتق بنده، سيره ائمه به اندك فرصتي عبيد را آزاد ميكردند. و يكي از راههايي كه ميشود برده را آزاد كرد از طريق مكاتبه است. مكاتبه مصدر باب مفاعله است. اصل كتب به معناي جمع است. نوشتن را كتابت گويند چون كلمات را با هم جمع ميكنند و ميشود يك صفحه و يك كتاب. مكاتبه عقدي است كه بين مولا و عبد بسته ميشود كه اسلام اين را تقرير كرده است.
 خير: خير در قرآن هم به معناي معنوي آمده است «وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللّهُ» (سوره البقره، آيه197). هر خيري را انجام دهيد (عمل نيك)، گاهي هم مراد از خير مال است «إِن تَرَكَ خَيْرًا» (سوره البقره، آيه180). خير در آيه شريفه 33 سوره نور ممكن است امر معنوي باشد (حُسن باطن در آنها باشد آدمهاي خوب و به صلاحي هستند)، ممكن هم هست كه مراد مال باشد (يعني اگر ميدانيد كه پول درآور هستند و ميتوانند پول شما را بدهند). شيخ طوسي در تبيان ميگويد هر دو اراده شده است و اين نظريه صحيح است بر مبناي كساني كه استعمال لفظ را در بيش از يك معنا جايز ميدانند.
 (فكاتبوهم) صيغه امر است كه در اينجا دال بر استحباب است و مشروعيت مكاتبه را ميرساند. (وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ) اعطا كنيد آنها را از مال خدا، يك كلمه تركيبي در اين آيه شريفه هست و آن اين كه (الذي آتاكم) چه واقع شده است. اين جمله را دو گونه ميشود صفت گرفت 1) صفت براي الله كه مضاف اليه است بگيريم 2) صفت براي مال كه مضاف است بگيريم. اگر صفت براي مضاف گرفتيم اينگونه ميشود از مال خدا عطا كنيد آن مالي كه خدا به شما عطا كرده است و مفعول دوم آتاكم كه عائد صله به الذي ميباشد در اين صورت محذوف است يعني (آتاكموه). اما اگر صفت براي الله باشد. عطا كنيد از مال خدا، خداي آنچناني كه عطا كرد آن خدا شما را آن اموال را. (مفعول دوم آتاكم در اين صورت نيز محذوف است ولي مفعول دوم آن محذوف است و يك اسم عام است (كل شيء).
 (وَلَاتُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا) در قرآن ممكن است كل آيه يك سبب نزول نداشته باشد بلكه فقط يك فراز سبب نزول داشته باشد و يا اينكه يك آيه دو سبب نزول داشته باشد (صدر يك سبب نزول و ذيل يك سبب نزول). يك مرد عرب بود كه عدهاي از كنيزان را به عنوان شغلشان قرار ميداد كه در معرض استفاده مردان اجنبي قرار بگيرند و عمل زنا را انجام ميدادند و از اين راه كسب اجرت ميكرد كه اين آيه نازل شد. در مروج الذهب مسعودي مينويسد كه سي سال از رحلت پيامبر(ص) نگذشته بود كه يكي از دختران صحابه كه معروف هم هست فاحشه خانهاي داشت و تابلو زده بود و مردم ميدانستند كه اينجا محل تردد اين قبيل موارد است. (مهر البغي و اجر البغي سحتٌ) سحت از حرام يك مقدار بالاتر است. (وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ) آيا اين مال منظور مال خودتان است يا نه مراد يك مال خاصي است. برخي از مفسران مدعي شدند كه مراد از مال الله مال خود شخص نيست بلكه مراد زكات است يعني اگر مالي داريد كه زكات بر آن واجب شده است يكي از راههاي مصرف زكات آزاد كردن بندگان است «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَ‌ﺔِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ» (سوره التوبه، آيه60) في االرقاب منظور همين است. لذا برخي آمدهاند و مدعي شدهاند كه اين آتوهم در اينجا امر مشروط است يعني آتوهم زماني بر ذمه شما ميآيد كه به آنها بدهيد، كه در اموال شما مال زكاتي باشد و اتفاقاً فقهاء شيعه هم همين را گفتهاند، گفتهاند آتوهم وجوبش مشروط به زماني است كه مال الزكاﮤ باشد. اما مفسران گفتهاند نه آتوهم عام و مطلق است و اختصاص به صورت وجود مال الزكاﮤ نيست و مستحب است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo