< فهرست دروس

درس تفسیر استاد علم ربانی بیرجندی

تفسیر آیات الاحکام

91/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 الحمد لله ربّ العالمين و الصلاة و السلام علی عبد الله و رسوله سيّدنا ومولانا أبي القاسم محمّد اللّهمّ صلّ علی محمّد وآل محمّد- وعلی آله الطيبين الطاهرين المعصومين و لعنة الله علی أعدائهم أجمعين من الآن إلی قيام يوم الدين.
 بحث ما در آيات شريفه 20و21 سوره نساء بود . أعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم:
 « وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً *وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى‌ بَعْضُكُمْ إِلى‌ بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ ميثاقاً غَليظاً » (سوره النساء، آيه20 و 21).
 آيات فوق را در جلسه قبل خوانديم و واژگان آن را نيز توضيح داديم. حالا مباحث ادبي آن را اشاره مي كنيم. از نظر ادبي «إن» شرطيه است،«أردتم» فعل شرط است و «استبدال زوج» مفعول به اردتم مي باشد.«مكان» در واقع منصوب به كلمه استبدال است.« آتَيْتُمْ » عطف بر اردتم مي باشد و «احداهن» مفعول اول و «قنطاراً» مفعول دوم آن است.« فَلا تَأْخُذُوا » فاء جزاء و لا تأخذوا فعل جزاء و ضمير «منه» به زوج بر مي گردد كه مراد از آن (زن) است ضمير مذكر آورده شده است به اعتبار لفظ زوج كه مذكر است نه معنا.« شَيْئاً» نكره است و مفعول به فلاتأخذوا است.« أَ تَأْخُذُونَهُ»همزه استفهام، استفهام انكاري است (تمام استفهامات قرآن اگر قول خداوند است، استفهام حقيقي نيست بلكه استفهام انكاري است، اما اگر استفهام قول غير خداوند باشد مي تواند استفهام حقيقي باشد).« بُهْتاناً»: زمخشري مي گويد حال است از فاعل تأخذونه ( حال جامد موؤل به مشتق است).« إِثْماً»: نيز حال است و عطف بر بهتاناً. مرحوم فاضل مقداد متوفي 826 در كنزالعرفان مي گويد: كلام زمخشري را قبول نداريم چون حال زماني از يك فاعل مي آيد كه در آن زمان حال متصف بهآن باشد(مثال: من در حالي براي شما درس مي گويم كه روي صندلي نشسته ام)اين اصل اوليه در حال است. ابتدا بنده يك قاعده در باب حال بگويم تا بعد كلام فاضل مقداد را بررسي كنيم. قاعده: اصل اوليه در حال مقارنه بودن زمان بين حال و عامل حال است، اگر حال ماضي بوده و عامل آن الان باشد و يا اينكه حال آينده باشد و عامل حال الان باشد اين خلاف اصل اوليه در حال است، همانگونه كه اصل اوليه در حال مؤسسه بودن و مشتق بودن و نكره بودن و مفرد بودن است. فاضل مقداد مي گويد «بهتاناً» مفعول لاجله حصولي و سببي است و اينكه زمخشري گفته اينها حال هستند را ما قبول نداريم چون زمان حال با زمان عامل آن فرق مي كند، شما الان داريد مهريه را به آنان مي دهيد در حالي كه بهتان را قبلا به آنان زده ايد.
 چون شأن نزول آيه اين است كه در زمان هاي قديم عرب هاي بد نفس عادت كرده بودند به زنان خود بهتان مي زدند و او را از خانه بيرون مي كردند و مهريه اين زنان را نيز نمي دادند كه ين آيه نازل شد. مرحوم فاضل مقداد مي گويد ما دو نوع مفعول لاجله داريم: يك مفعول لاجله سببي(حصولي) و يك مفعول لاجله مسببي (تحصيلي) مثل : قعدت عن الحرب خوفاً كه حصولي است. ولي در مفعول لاجله تحصيلي ابتدا فعل را انجام مي دهيم تا آن مفعوللاجله تحصيل شود مثل : « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (سوره البقره، آيه 207)»
 كه حضرت امير(ع) جان خود را فروخت تا بعداً رضايت خداوند را بدست آورد. بهتاناً : مفعول لاجله حصولي و سببي است و لام سبب در تقدير است. «إثماً» مفعول لاجله تحصيلي و غايي است و لام غايت در تقدير است.«مبيناً» صفت براي إثم است. البته صفت براي بهتاناً نيز مي تواند باشد. مبيناً احتمال دارد لازم باشد به معناي ظاهر بودن و احتمال دارد متعدي باشد به معناي اظهار كننده حقيقت امر بر شما باشد.«كيف» در مقام استفهام با وجود تعجب استعمال مي شود « وَ قَدْ أَفْضى‌ بَعْضُكُمْ إِلى‌ بَعْضٍ» جمله حاليه است و جمله حاليه اگر ماضي باشد بايد مقرون به واو باشد.« أَفْضى‌» به معناي وصول است و در اينجا كنايه از عمل زناشويي به كار رفته است.«أخذن» عطف بر جمله« وَ قَدْ أَفْضى‌ بَعْضُكُمْ إِلى‌ بَعْضٍ» است.«ميثاقاً» از ماده وثوق مي آيد و مصدر ميمي است به معناي پيمان و كلمات(عهد،عقد،ميثاق: همگي معنايي شبيه به هم دارند)«غليظاً» به معناي درشت بودن، سخت بودن، سنگين بودن است.و صفت براي ميثاقاً مي باشد«ميثاقاً غليظاً» يعني عهد و پيماني محكم و استوار.
 و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo