< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری - الصلاة الجمعة

91/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیث روز :
« عن الحسين عليه‌السلام انه قال: سَأَلتُ أبي عليه‌السلام عَن ... مَجلِسِهِ [أي رَسولِ اللّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌] فَقالَ: ... ولا يوطِنُ الأَماكِنَ، ويَنهى مِن إيطانِها، وإذَا انتَهى إلى قَومٍ جَلَسَ‌ حَيثُ يَنتَهي‌ بِهِ المَجلِسُ ويَأمُرُ بِذلِكَ، يُعطي كُلَّ جُلَسائِهِ نَصيبَهُ، لا يَحسِبُ جَليسُهُ أنَّ أحَدًا أكرَمُ عَلَيهِ (مِنهُ)، مَن جالَسَهُ أو قاوَمَهُ في حاجَةٍ صابَرَهُ حَتّى يَكونَ هُوَ المُنصَرِفَ، ومَن سَأَلَهُ حاجَةً لَم يَرُدَّهُ إلّا بِها أو بِمَيسورٍ مِنَ القَولِ، قَد وَسِعَ النّاسَ مِنهُ بَسطُهُ وخُلُقُهُ، فَصارَ لَهُم أبًا وصاروا عِندَهُ فِي الحَقِّ سَواءً. »[1]
از امام حسين عليه‌السلام روایت شده که می فرماید: از پدرم عليه‌السلام درباره نشستن او [رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌] پرسش كردم ایشان فرمود: پيامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله ... جايى را به خود اختصاص نمى‌داد و از اين كار، نهى مى‌داشت و هرگاه نزد جماعتى مى‌رفت در پايين مجلس مى‌نشست و به اين كار فرمان مى‌داد، بهره هريك از همنشينانش را ادا مى‌كرد، تا آن جا كه همنشين او فكر نمى‌كرد كسى نزد رسول خدا از او ارجمندتر است، هر كه با او همنشين مى‌شد يا پى كارى را با هم مى‌گرفتند، حضرت آن قدر شكيبايى مى‌ورزيد تا اين كه او خود مى‌رفت و كسى كه از ايشان [برآوردن‌] حاجتى را مى‌طلبيد، يا نيازش را برمى آورد يا كلامى خوش به او مى‌گفت. گشاده رويى و اخلاقش، همه مردم را در بر مى‌گرفت و [ديگر] پدر آنها گشته بود و آنها در (دادن و گرفتن) حقّ نزد او يكسان بودند.
اين ویژگی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که نشان می دهد ایشان به هيچ عنوان روحيه امتياز طلبانه نداشتند و ديگران را هم به اين روش توصيه مي فرمودند؛ براي ما طلبه ها که خود را در جایگاه تعلیم و تربیت دیگران قرار داده ایم بسيار مهم و قابل توجه است.



بحث فقهي:
موضوع: حکم نماز جمعه در عصر غيبت
در چند جلسه گذشته فرمايشات آقاي خويي را توضيح داديم. در جمع بندي ايشان چهار نکته درباره وجوب نماز جمعه وجود دارد:
نکته(1): دلالت روايات بر وجوب تعييني نماز جمعه تام است و اگر ما باشيم و اين ادله قائل به وجوب تعييني نماز جمعه مي شديم.
نکته(2): با توجه به تسالم فقهاء بر عدم وجوب تعييني نمي توانيم فتوا به وجوب تعييني بدهيم.
نکته(3): اين دو نکته در رابطه با وجوب تعييني عقد و اقامه نماز جمعه بود. اما درباره حضور و شرکت در نماز جمعه اي که اقامه شده با نظر به ادله اقوي است. يعني ادله وجوب تعييني شرکت در نماز جمعه اقامه شده را اثبات می کند.
نکته(4): نکته اصلي اين است: اما چون فقهاء ملتزم به آن نشده اند، احتياط واجب شرکت در نماز جمعه است. فتواي نهايي ايشان همين مطلب آخر است.
متن عبارت آيت الله خويي:
و فذلكة الكلام في المقام: أن صلاة الجمعة لا تجب تعييناً بدون الإمام أو المنصوب الخاص، و قد تسالم عليه الأصحاب و قام عليه إجماعهم، و إنما هي واجبة تخييراً، هذا في العقد الابتدائي، و أما الحضور بعد العقد فوجوبه التعييني و إن لم يكن بعيداً، بل هو الأقوى بالنظر إلى الأدلة، لكن الأصحاب حيث لم يلتزموا بذلك فالجزم به مشكل، و من هنا كان مقتضى الاحتياط الوجوبي رعاية ذلك و اللّٰه العالم.[2]
شاگردان مرحوم آيت الله خويي نيز عمدتا فتوايشان همين است ولي شاگردان مرحوم آيت الله بروجردي نماز جمعه را مکفي نمي دانند.
بعد از بررسي روايات و اقوال قدماء و متأخرين و معاصرين- قدس سرهم- مي خواهيم با مرور اجمالي روايات و اقوال، نظريه خودمان را انتخاب کنيم.
نظريه نهايي ما در رابطه با وجوب و مشروعيت نماز جمعه يا عدم آن در عصر غيبت:
اگر در تاريخ نماز جمعه از ابتدا الي زماننا هذا، سيري داشته باشيم مي بينيم در زمان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نماز جمعه با شرايطش واجب تعیینی بوده است. در اين مطلب ترديدي نيست و بين مسلمين اتفاقي است. اختلافي که بين فقهاء به وجود آمده بطوريکه عده اي قائل به وجوب تعیینی آن شدند و عده اي قائل به وجوب تخييري و عده اي هم قائل به عدم مشروعيت، اين اختلاف ريشه در نوع برخورد ائمه عليهم السلام در زمان عدم بسط يد با نماز جمعه دارد. بنابراين اگر بدانيم که ائمه عليهم السلام با نماز جمعه چظور برخورد مي کردند مسئله روشن مي شود. از زمان اميرالمومنين عليه السلام شروع مي کنيم. به استثناء مقطعي که خود حضرت و امام حسن مجتبي عليهما السلام حکومت داشتند و خودشان نماز جمعه مي خواندند؛ مي بينيم حضرت در نماز جمعه خلفاء هم شرکت مي کردند. رواياتي داريم که امیرالمومنین علیه السلام در نماز جمعه مخالفين است وليکن ايشان نمازشان را دوباره مي خواندند و اصطلاحا اعاده مي فرمودند. يعني نماز جمعه را با آنها مي خواندند ولي بعد از آن نماز ظهرشان را هم مي خواندند. اين مطلب نکته مهمي است و در جمع بندي نهايي مؤثر است. ابتدا روايات را بخوانيم و بعد ببينيم از نوع موضع گيري ائمه عليهم السلام در مورد نماز جمعه چه مطلبي استفاده مي شود؟

روايت صحيحه زراره:
« مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام إِنَّ أُنَاساً رَوَوْا عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام أَنَّهُ صَلَّى أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ بَعْدَ الْجُمُعَةِ لَمْ يَفْصِلْ بَيْنَهُنَّ بِتَسْلِيمٍ فَقَالَ يَا زُرَارَةُ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام صَلَّى خَلْفَ فَاسِقٍ فَلَمَّا سَلَّمَ وَ انْصَرَفَ قَامَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام فَصَلَّى أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ لَمْ يَفْصِلْ بَيْنَهُنَّ بِتَسْلِيمٍ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ إِلَى جَنْبِهِ يَا أَبَا الْحَسَنِ صَلَّيْتَ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ لَمْ تَفْصِلْ بَيْنَهُنَّ فَقَالَ إِنَّهَا أَرْبَعُ رَكَعَاتٍ مُشَبِّهَاتٍ فَسَكَتَ فَوَ اللَّهِ مَا عَقَلَ مَا قَالَ لَهُ[3]
روايت بعدي:
« وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ قَالَ: كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يُبَكِّرُ إِلَى الْمَسْجِدِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ- حِينَ تَكُونُ الشَّمْسُ قِيدَ رُمْحٍ- فَإِذَا كَانَ شَهْرُ رَمَضَانَ يَكُونُ قَبْلَ ذَلِكَ- وَ كَانَ يَقُولُ إِنَّ لِجُمَعِ شَهْرِ رَمَضَانَ- عَلَى جُمَعِ سَائِرِ الشُّهُورِ فَضْلًا- كَفَضْلِ شَهْرِ رَمَضَانَ عَلَى سَائِرِ الشُّهُورِ[4]
روايت بخاطر « عمرو بن شمر » ضعيف است. و ظاهر روايت اين است که حضرت وقتي اول وقت به مسجد مي رفتند نماز جمعه را مي خواندند و از مسجد خارج مي شدند.
روايت بعدي:
قَالَ: وَ كَانَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عليه السلام يَتَهَيَّأُ يَوْمَ الْخَمِيسِ لِلْجُمُعَةِ.[5]
البته اين روايت دلالتش بر مطلب ما خيلي قوي نيست و از اينکه حضرت از روز پنج شنبه براي جمعه آماده مي شدند معلوم نمي شود که ايشان نماز جمعه هم مي رفتند يا نه. ايشان براي انجام آداب و سنن و اعمال روز جمعه آماده مي شدند.
روايت بعدي: صحيح زراره است که قبلا هم آنرا خوانده ايم.
« عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: حَثَّنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَلَى صَلَاةِ الْجُمُعَةِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ يُرِيدُ أَنْ نَأْتِيَهُ فَقُلْتُ نَغْدُو عَلَيْكَ فَقَالَ لَا إِنَّمَا عَنَيْتُ عِنْدَكُمْ[6]
روايت بعدي:
« عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: قَالَ: مِثْلُكَ يَهْلِكُ وَ لَمْ يُصَلِّ فَرِيضَةً فَرَضَهَا اللَّهُ. قَالَ قُلْتُ: كَيْفَ أَصْنَعُ قَالَ صَلُّوا جَمَاعَةً يَعْنِي صَلَاةَ الْجُمُعَةِ. »[7]
تعبير « يعني... » از خود راوي است که درست هم فهميده است.
از اين دو روايت اخير با قرينه اي که مي گوييم استفاده مي شود در يک مقطعي خانواده جناب زراره- افقه الاصحاب- در نماز جمعه شرکت نمي کردند ولی می توان گفت که بعد از تشويق و ترغيب حضرت امام باقر و امام صادق عليهما السلام در نماز جمعه حضور مي يافتند. گزارش ابو غالب زراري در رساله اش که درباره آل اعين- خاندان زراره-[8] به رشته تحرير در آورده است؛ گوياي همين مطلب است: « و روي‌أن زرارة كان وسيما جسيما أبيض و كان يخرج إلى الجمعة و على رأسه برنس أسود و بين عينيه سجادة و في يده عصا فيقوم له الناس سماطين ينظرون إليه لحسن هيئته. »[9]
از مجموع آنچه گفته شد سه نکته مهم استفاده مي شود:
نکته(1): ائمه اطهار عليهم السلام در دوراني که بسط يد نداشتند لااقل شماری از امامان در نماز جمعه مخالفين شرکت مي کردند وليکن نماز ظهر را هم مي خواندند و اکتفاء به نماز جمعه مخالفين نمي کردند.
نکته(2): علاوه بر اين ايشان اصحاب خودشان را هم تشويق مي کردند که در نماز جمعه مخالفين شرکت کنند. اين تشويق و ترغيب ممکن است دو جهت داشته باشد: يکي اينکه اصحاب با شرکت نکردن در نماز جمعه آنها ممکن بود انگشت نما شوند و نتوانند به تقيه عمل نمايند. و دوم اينکه وحدت مسلمين خودش از اهم مسائل است و موضوعيت ويژه اي دارد و وحدت کلمه مسلمين در برابر کفار بايد حفظ شود. ظاهر امر هم چنين بوده که اصحاب نيز ضمن شرکت در نماز جمعه آنها، نماز خود را اعاده مي نمودند زيرا در اين رابطه روايت داريم.
وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّا نُصَلِّي مَعَ هَؤُلَاءِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ هُمْ يُصَلُّونَ فِي الْوَقْتِ فَكَيْفَ نَصْنَعُ فَقَالَ صَلُّوا مَعَهُمْ فَخَرَجَ حُمْرَانُ إِلَى زُرَارَةَ فَقَالَ لَهُ قَدْ أَمَرَنَا أَنْ نُصَلِّيَ مَعَهُمْ بِصَلَاتِهِمْ فَقَالَ زُرَارَةُ مَا يَكُونُ هَذَا إِلَّا بِتَأْوِيلٍ فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ قُمْ حَتَّى نَسْمَعَ مِنْهُ قَالَ فَدَخَلْنَا عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُ زُرَارَةُ إِنَّ حُمْرَانَ أَخْبَرَنَا عَنْكَ أَنَّكَ أَمَرْتَنَا أَنْ نُصَلِّيَ مَعَهُمْ فَأَنْكَرْتُ ذَلِكَ فَقَالَ لَنَا كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا يُصَلِّي مَعَهُمُ الرَّكْعَتَيْنِ فَإِذَا فَرَغُوا قَامَ فَأَضَافَ إِلَيْهَا رَكْعَتَيْنِ.[10]
سند علي التحقيق صحيح است بخاطر « علي بن حديد».
نکته(3): ائمه عليهم السلام در کنار اين نوع برخورد با نماز جمعه، تأکيدات فراواني داشتند که نماز جمعه علي کل الناس واجب است؛ بطوريکه در همان زمان تقيه حدود دويست روايت بر وجوب نماز جمعه بر همه وجود دارد- حتي برخي ادعاي تواتر هم کرده اند- و در اين روايات بين بسط يد و غير آن هم تفصيل داده نشده است.
حال بايد ببينيم از اين نکات چه مطلبي استفاده مي شود؟
إن‌شاءالله در جلسه بعد ادامه بحث را پيگيري مي کنيم.


[1].اهل بيت عليهم السلام در قرآن و حديث، ج.‌1، ص462، فصل نهم: كليات مكارم اخلاقى اهل بيت عليهم‌السلام
[8]. اين خانواده اصالهً رومي بودند و عرب نبودند و اجدادشان مسيحي بودند.
[9].رسالة أبي غالب الزراري و تكملتها؛ ص.: 136

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo