< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری - صلاة الجمعه

92/08/05

بسم الله الرحمن الرحیم

حديث روز :
(( عن النّبي صلّي الله عليه وآله : إنّ النّور إذا وقع في القلب إنفَسَحَ له وانشَرَحَ قالوا يا رسول الله فهل لذلک علامةٌ يُعرَف بها؟ قال : التّجافي عن دار الغرور و الإنابة إلي دار الخلود و الإستعداد للموت قبل نزول الموت ))[1]
اين نور هرگاه در دل بيفتد ، دل برايش باز شود و فراخ گردد. عرض کردند اي رسول خدا ! آيا براي شناخت اين امر ، نشانه اي هم هست ؟ فرمود : دوري کردن از سراي فريب و روي آوردن به سراي جاودانه و آماده شدن براي مرگ ، پيش از فرارسيدن آن
اين روايت نوراني در تبيين اين آيه شريفه است : ﴿ أفَمَن شَرَحَ اللهُ صَدرَهُ للإسلامِ فَهُوَ علَي نورٍ مِن رَبِّهِ ﴾[2] که در اين روايت هم شرح صدر را تبيين مي کند و هم عامل شرح صدر را توضيح مي دهد و هم علامت شرح صدر را ذکر مي کند.
مي فرمايد : وقتي دل انسان ، نوراني شد ظرفيت روحي _ رواني انسان بالا مي رود و شرح صدر سبب مي شود که انسان ، پذيراي اسلام باشد. در مقابل آن وقتي که انسان دچار ضيق صدر باشد ، اين نشانه تاريکي دل است. لذا ارزشهاي ديني و اسلامي براي او سنگين مي شود.

موضوع : وقت نماز جمعه (آيا درک کردن رکوع امام کافي است يا مأموم بايد تکبير رکوع را نيز درک کند؟)
مسأله 5 _ (( ... و آخر إدراک الرّکعة إدراک الإمام في الرّکوع فلو رکع و الإمام لم ينهض إلي القيام صحّت صلاته و الأفضل لمن يدرک تکبيرة الرّکوع الإتيان بالظّهر أربع رکعاتٍ ... ))[3]
و آخرين حدّ رسيدن به رکعت ، رسيدن به امام در رکوع است ؛ پس اگر رکوع کند و امام براي قيام بلند نشده باشد نمازش صحيح است و افضل براي کسي که "الله اکبر" رکوع را درک نکرده باشد اين است که نماز ظهر را چهار رکعت بخواند ...
عرض کرديم در مسأله پنجم چند فرع وجود دارد که فرع اوّل آن را بررسي کرديم.
امّا فرع دوم :
آيا در درک کردن رکعت ، درک کردن رکوع کافي است يا بايد تکبيرة الإحرام قبل از رکوع امام را هم درک کند ؟
در اين فرع ، دو نظر وجود دارد ؛ امّا مشهور مي گويند اگر رکوع را درک کرد کفايت مي کند.
مرحوم علّامه در اين زمينه مي فرمايد :
(( المشهور أنّه يدرک الرّکعة بإدراک الإمام راکعاً و إن لم يدرک تکبيرة الرّکوع بل يدرک الرّکعة لو اجتمع مع الإمام في جزء منه و به قال الشّافعي لقول الصّادق عليه السّلام : إذا أدرکت الإمام و قد رکع فکبّرت و رکعت قبل أن يرفع رأسه فقد أدرکت الرّکعة و إن رفع الإمام رأسه قبل أن ترکع فقد فاتتک ))[4]
مي فرمايند : مشهور اين است که درک مي کند رکعت را به ادراک امام راکعاً [همان فتوايي که حضرت امام داشتند] ؛ هرچند تکبير رکوع را درک نکند بلکه همين کافي است که در يک جزئي از رکوع به امام برسد.
شافعي هم همين نظر را دارد ، به دليل قول امام صادق که مي فرمايد : اگر امام را قبل از سربرداشتن از رکوع درک کند نماز جمعه را درک کرده است.
در مقابل مشهور ، مرحوم شيخ طوسي نظر ديگري دارد که در تذکره اين چنين آمده است :
(( و قال الشّيخ إن أدرک تکبيرة الرّکوع أدرک الرّکعة و إلّا فلا لقول الباقرعليه السّلام لمحمّد بن مسلم (( إن لم تدرک القوم قبل أن يُکبّرالإمام للرّکعة فلا تدخل معهم في تلک الرّکعة))[5]و هو محمول علي ما إذا أخاف فوت الرّکوع إذا الغالب أنّ من لم يدرک تکبيرة الرّکوع إذا دخل المسجد فاتته الرّکعة لإفتقاره إلي قطع المسافة بينه و بين القوم و النّيّة و تکبيرة الرّکوع ليس واجباً فلا يفوت الإقتداء بفواته ))[6]
مي فرمايد : شيخ طوسي فرموده اگر تکبير رکوع را درک کرد ، رکعت امام را درک کرده است ، امّا اگر درک نکرد فايده اي ندارد ، بخاطر فرمايش امام باقرعليه السّلام به محمّد بن مسلم : اگر تکبير را درک نکردي ، وارد نماز نشو.
بعد مرحوم علّامه اين را توجيه مي کند مي فرمايد : اين روايت را حمل مي کنيم بر موردي که خوف نرسيدن به رکوع را دارد : زيرا غالباً کسي که تکبير رکوع را درک نکرده به رکوع امام نمي رسد ، زيرا تا بخواهد خودش را به صف جماعت برساند و نيت کند و تکبيرة الإحرام بگويد زمان مي برد فلذا غالباً به رکوع نمي رسد و تکبير رکوع واجب نيست که با فوت شدن آن ، ديگر نتوان اقتداء کرد.
بعد در پايان ، مرحوم علّامه ، استدراکي از نظر خودش دارد مي فرمايد :
(( و قول الشّيخ ليس بعيداً من الصّواب لفوات واجب للرّکوع فيکون الباقي مستحبّاً فلا تحصل الرّکعة بالمتابعة فيه بفوات الرّکوع الواجب ))
مي فرمايد : قول شيخ طوسي هم بعيد نيست ، زيرا درست است که تکبير رکوع واجب نيست امّا ذکر رکوع که واجب است و حال آنکه آن را درک نکرده است ، پس همه واجبات رکوع را درک نکرده است ، بنابراين رکعت با درک خودِ رکوع حاصل نمي شود زيرا رکوع واجب ، فوت شده است.
مرحوم صاحب جواهر در اين زمينه مي فرمايد :
(( و کذا لو أدرک الإمام في الثّانية علي قولٍ مشهورٍ بين الأصحاب شهرةً عظيمةً نقلاً و تحصيلاً بل في الخلاف الإجماع عليه بل فيه و المحکي عن المنتهي الإجماع أيضاً علي أنّه يستحبّ للإمام إذا أحس بداخل أن يطيل رکوعه حتّي يلحق به مضافاً إلي النّصوص المستفيضة جدّا في إدراک الرّکعة و الصّلوة بإدراک الإمام راکعاً أي يُشارکه في الرّکوع فهي حينئذٍ منضمّة إلي ما تقدّم ما دلّ علي إدراک الجمعة بإدراک الرّکعة کافية في إثبات المطلوب ))‌[7]
مي فرمايد : همچنين نماز جمعه صحيح است اگر امام را در رکوع رکعت دوم درک کند بنابر قول خيلي مشهور بين اصحاب که اين شهرت هم نقلاً ثابت است و هم تحصيلاً ، يعني خودمان اين را به دست آورده ايم. بلکه در کتاب "خلاف"[8] شيخ طوسي ادّعاي اجماع بر اين قول شده است. بلکه در کتاب "خلاف" و محکي از "منتهي" نقل شده که اجماع داريم که بر امام جماعت مستحب است اگر احساس کرد کسي داخل مسجد شده ، رکوع خودش را طولاني کند [از اين فهميده مي شود که درک کردن خودِ رکوع ، شرط است] البته غير از اين اجماع روايات مستفيضه اي هم داريم که بعداً آنها را بيان مي کنيم.
بعد مي فرمايد :
(( بل لا بأس حينئذٍ علي الحلّي في دعوي تواتر الأخبار الأخبار بذلک في المحکي عن سرائره کما أنّه لا بأس علي مدّعي الإجماع في المقام إذ لم يحک الخلاف فيه إلّا عن المفيد في المقنعة و الشّيخ في النّهاية و کتابي الأخبار و القاضي کع إنّي لم أجده فيما حضرني من نسخة المقنعة بل في مفتاح الکرامة إنّه ليس له فيما حضرني من نسخها عين ولا أثر و کأنّهم توهموه من عبارة التّهذيب و من لحظه عرف أن ما توهموه منه من کلام الشّيخ لا من کلام المفيد و إلّا لقال الشّيخ : ((قال الشّيخ)) قلت بل يُؤيّده حصر الخلاف في ذلک في الشّيخ في المحکي عن السّرائر و غيره بل عن مجمع البرهان أن الشّيخ في بحث تطويل الإمام في الرّکوع ليلحق المأموم قد عدل عن ذلک فلا مخالف في المسألة ))[9]
بلکه مرحوم ابن ادريس حلّي که فرموده اخبار در اين مسأله متواتر است که اگر کسي به رکوع برسد کفايت مي کند ، اين ادّعا اشکالي ندارد. حتّي اگر کسي ادّعاي اجماع در اين مسأله کند اشکالي ندارد ، زيرا مخالفت کسي در اين حکم ، حکايت نشده است الّا مرحوم شيخ مفيد در "مقنعة" و شيخ در "نهاية" و دو کتاب روايي خود(تهذيب و استبصار) و قاضي ابن برّاج .
بعد مرحوم صاحب جواهر مي فرمايد : اين نسبت ها قابل قبول نيست ، زيرا من در نسخه اي که از "مقنعة" حاضر دارم چنين مخالفتي را نديدم و مرحوم صاحب مفتاح الکرامة هم مي فرمايد من در چند نسخه که از "مقنعة" دارم ، چنين مخالفتي را نديدم.
بعد مي فرمايد : اينجا يک اشتباهي شده است. کتاب "تهذيب" شيخ طوسي شرح کتاب "مقنعة" شيخ مفيد است ، يعني مرحوم شيخ طوسي ، فتواهاي شيخ مفيد را در کتاب "تهذيب" ذکر مي کند و هرکجا که شيخ طوسي مي خواهد شرح کند مي گويد ((قال الشّيخ)) ، يعني استادش شيخ مفيد ؛ بنابراين هر جا که ((قال الشّيخ)) نگفت ، مرحوم شيخ طوسي فتواي خودش را بيان کرده است نه فتواي شيخ مفيد را ، زيرا اگر فتواي شيخ مفيد بود مي گفت ((قال الشّيخ)) و مؤيّد اين مطلب هم فرمايش ابن ادريس در "سرائر" است که فرمود در اين مسأله فقط شيخ طوسي مخالفت کرده است ، بلکه در "مجمع البرهان" گفته است که مرحوم شيخ طوسي از اين نظر برگشته است و در اين مسأله هيچ مخالفتي وجود ندارد.
امّا دليل اين مسأله روايات است. دو دسته روايات در اينجا وجود دارد :
دسته اوّل روايات : رواياتي که دلالت مي کنند بر اينکه امام جماعت رکوع را طولاني کند تا مأموم به رکوع برسد.
روايت اوّل : عن جابر الجُعفي
(( قال : قلتُ لأبي جعفر عليه السّلام إنّي أؤُمُّ قوماً فارکع فيدخل النّاس و إنّا راکع فکم أنتَظِرُ ؟ فقال ما أعجَبَ ما تسأل عنه يا جابر! إنتَظِر مثلي رکوعک فإن انقطعوا و إلّا فارفع رأسک ))[10]
مي گويد من امام جماعت قومي هستم. به رکوع که مي روم عدّه اي داخل مي شوند ، چقدر در رکوع منتظر آنان بمانم؟ حضرت مي فرمايد اين چه سؤالي است که مي پرسي ! تو بايد اين مسأله ها را بداني.
بعد حضرت مي فرمايد : دو برابر رکوعت منتظر بمان ، اگر جمعيت منقطع شد و ديگر کسي نيامد که روشن است ، امّا اگر جمعيت باز هم آمد ، تو ديگر سر از رکوع بردار.
روايت دوم : مرسله مروک بن عُبيد
(( عن أبي جعفر عليه السّلام قال : قلتُ له إنّي إمام مسجد الحي فارکع بهم فاسمَعُ خَفَقان نِعالِهم و إنّا راکع فقال اصبِر و مثل رکوعک فإن انقطع و الّا فانتصِب قائماً ))[11]
در اين روايت حضرت نمي فرمايد ((مثلين)) ، بلکه مي فرمايد يک مقداري صبر کن تا صداي جمعيت قطع شود و الّا سر از رکوع بردار.
البته اين روايت از نظر سندي ضعيف است ولکن منجبربه عمل اصحاب است.
دسته دوم روايات : رواياتي که مي گويند اگر امام را در رکوع درک کردي ، رکعت را درک کرده اي.
روايت اوّل : صحيحه سليمان بن خالد
(( عن أبي عبد الله عليه السّلام إنّه قال : في الرّجل إذا أدرک الإمام و هو راکع و کبّر الرّجل و هو مقيم صلبه ثمّ رکع قبل أن يرفع الإمام رأسه فقد أدرک الرّکعة ))[12]
روايت دوم : صحيحه حلبي
(( عن أبي عبدالله عليه السّلام أنّه قال : إذا أدرکت الإمام و قد رکع فکبّرت و رکعت قبل أن يرفع الإمام رأسه فقد أدرک الرّکعة و إن رفع رأسه قبل أن ترکع فقد فاتتک الرّکعة ))[13]
روايت سوم : روايت زيد شحّام
(( أنّه سأل أباعبد الله عليه السّلام عن رجل انتهي إلي الإمام و هو راکع قال إذا کبّر و أقام صُلبَه ثمّ رکع فقد أدرک ))[14]
در رابطه با سند روايت سوم بحث وجود دارد ، چراکه شخصي در سند اين روايت وجود دارد به نام مفضل بن صالح ابو جميله که مرحوم نجاشي او را تضعيف کرده ولي در سند "کامل الزّيارة" وجود دارد. و نيز برخي محقّقين گفته اند که علي التّحقيق ، او ثقه است.
روايت چهارم : روايت معاوية بن ميسرة
(( عن أبي عبدالله عليه السّلام أنّه قال : إذا جاء الرّجل مبادراً و الإمام راکع أجزأته تکبيرة واحدة لدخوله في الصّلوة و الرّکوع ))[15]
تا به اينجا رواياتي که دلالت بر قول مشهور مي کردند را بيان کرديم.




BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo