< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری - صلاة الجمعه

93/08/26

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی
خیرخواه بودن مؤمن عاقل
عن النّبی صلی الله علیه وآله أنّه قال: لَم يُعبَدِ اللّهُ عز و جل بِشَي‌ءٍ أفضَلَ مِنَ العَقلِ، ولا يَكونُ المُؤمِنُ عاقِلًا حَتّى يَجتَمِعَ فيهِ عَشرُ خِصالٍ: الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ‌ و الشَّرُّ مِنهُ مَأمونٌ، يَستَكثِرُ قَليلَ الخَيرِ مِن غَيرِهِ، و يَستَقِلُّ كَثيرَ الخَيرِ مِن نَفسِهِ، و لا يَسأمُ مِن طَلَبِ العِلمِ طولَ عُمرِهِ، و لا يَتَبَرَّمُ بِطُلّابِ الحَوائجِ قِبَلَه...‌ [1]
بحث در ویژگی‌های مؤمن عاقل از منظر پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله طبق روایتی بود که مرحوم شیخ صدوق رحمه الله در خصال نقل کرده اند. تا کنون پنج خصلت را بیان کردیم، ششمین خصلت مؤمن عاقل این است که از مراجعه نیازمندان به او به ستوه نمی‌آید. «تبرّم» به معنای به ستوه آمدن و خسته شدن است.
در فرهنگ تربیتی اسلام درخواست و اظهار نیاز به خدا خیلی خوب است، در مقابل درخواست از دیگران به شدت مذموم است. روایات فراوانی داریم که تأکید می‌کنند انسان حتی المقدور از دیگری چیزی درخواست نکند. این روایات را تحت عنوان «سؤال» در میزان الحکمة آورده ایم.
عده ای از انصار خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله رسیدند و از ایشان خواستند تا بهشت را برایشان ضمانت کند. حضرت فرمود: قبول می کنم به این شرط که از کسی چیزی نخواهید. آنها هم قول دادند و حتی وارد شده اگر سوار مرکب بودند و تازیانه شان روی زمین می افتاد به کسی نمی گفتند؛ بلکه خودشان می آمدند پایین و بر می داشتند و اگر بند کفششان پاره می شد، دوست نداشتند از کسی آن را بخواهند.
به دلیل اینکه این خصلت مورد تأکید اسلام است، در احوالات بسیاری از بزرگان آمده که در منزل تمام کارها را خودشان انجام می داندند و حتی یک لیوان آب را هم درخواست نمی کردند.[2]
سرّ این تأکید هم در دو نکته است: یکی اینکه انسان کَلّ بر دیگران نشود و تا آنجا که ممکن است بار خود را خودش بکشد. نکته دوم که مهم تر است دوری از شرک خفی است. اسلام می خواهد موحّد بپروراند، انسانی که تمامی نیازهایش را از خدا درخواست کند و هیچ کس را به غیر او تأمین کننده نیازهایش نداند.
تا اینجا مربوط به مذمت درخواست کردن بود، حال اگر کسی از انسان چیزی درخواست کرد، در اینجا هم به شدّت ردّ کردن او نهی شده. در نهج البلاغه می‌فرماید:
إِنَ‌ الْمِسْكِينَ‌ رَسُولُ‌ اللَّهِ فَمَنْ مَنَعَهُ فَقَدْ مَنَعَ اللَّهَ وَ مَنْ أَعْطَاهُ فَقَدْ أَعْطَى اللَّه. ‌[3] [4]
مسکین فرستاده خداست، پس کسی که او را محروم کند، خدا را محروم کرده و هر کس به او ببخشد به خدا بخشیده.
در بعضی از روایات هم وارد شده حتی اگر کسی می‌توانست از طریق دیگری مشکل کسی را حلّ کند ولی حلّ نکرد، مسؤول است. همان طور که از مالش سؤال می شود از جاه و مقامش هم سؤال می شود.
آیت الله بهجت ـ رضوان الله تعالی علیه ـ می‌فرمودند: یکی از بزرگان موقع مرگش گریه می‌کرد. پرسیدند: چرا گریه می‌کنید؟ گفته بود: الان به این فکر افتادم که اگر خداوند از من سؤال کند که تو پول نداشتی، ولی آبرو داشتی و می توانستی واسطه شوی و مشکل مردم را حلّ کنی، چرا بیش از این حلّ نکردی، چه بگویم؟
در روایتی از امام صادق علیه السلام وارد شده که هر گاه مؤمن بتواند برادر مؤمنش را یاری کند ولی او را تنها بگذارد؛ خداوند او را در دنیا و آخرت تنها می‌گذارد. در مقابل در روایتی از پیامبر صلی الله علیه وآله می خوانیم:
مَن سَعى في حاجَةِ أخيهِ المؤمنِ فكأنّما عَبدَ اللّهَ تِسعَةَ آلافِ سَنةٍ، صائما نَهارَهُ قائما لَيلَهُ. [5]
كسى كه در راه برآوردن نياز برادر مؤمن خود بكوشد، چنان است كه نُه هزار سال با روزه گرفتن و شب-زنده‌دارى خدا را عبادت كرده باشد.



بحث فقهی
موضوع: مفهوم صحیحه بزنطی در خمس گنج (2)
یادآوری
بحث درباره سومین مسئله از مسائل تعریف کنز یعنی جنسیت گنجی که خمس آن واجب است، بود. اکثر فقها از جمله امام رحمة الله علیه از جنس نقدین بودن آن را شرط نمی دانند و حتی برخی مانند آیت الله گلپایگانی از جواهرات بودن را هم شرط نداستند. در مقابل آیت الله حکیم و آیت الله خویی وجوب خمس را در غیر نقدین مشکل دانسته و خمس گنج از جنسی غیر از نقدین را مبنی بر احتیاط دانستند، هرچند اطلاق گنج از نظر عرف و لغت به این موارد را می پذیرند.
گفتیم منشأ این اختلاف، اختلاف در برداشت از صحیحه بزنطی در خمس کنز است که اکثراً آن را مربوط به کمیت و مقدار دانسته اند، ولی آیت الله خویی با توجه به سؤال بزنطی و تطابق آن با جواب امام علیه السلام آن را ظاهر در تعیین جنسیت و کیفیت کنز داستند.
نظر آقا رضا همدانی
نظر سومی هم از طرف آقا رضا همدانی مطرح شده که مراد از روایت را مماثلت در کمیت و کیفیت دانسته است. ایشان پس از نقل کلام مرحوم نراقی در مستند مبنی بر اختصاص داشتن به نقدین و نقل جواب صاحب ریاض به او که مراد مقدار است، می فرماید:
أقول: المتبادر من إطلاق المثل إرادة المماثلة على الإطلاق أي في سائر الجهات التي لها دخل في موضوعيّة المثل لحكمه، لا مقدار ماليته الذي هو أمر اعتباري لا دخل له في حقيقة المثل و لا في حكمه، كما هو مراد المجيب. [6]
آنچه از اطلاق «مثل» به ذهن متبادر می شود، مماثلت از هر جهتی است که در موضوعیت «مثل» برای حکم آن دخالت داشته باشد، نه فقط مماثلت در مقدار مالیتی که امری است اعتباری و دخالتی نه در حقیقت مثل دارد و نه در حکم آن.
بنا بر این به نظر ایشان، هم سؤال سائل که گفت: «سَأَلْتُهُ عَمَّا يَجِبُ فِيهِ الْخُمُسُ مِنَ الْكَنْزِ»[7] اطلاق دارد و هم جواب امام علیه السلام که فرمود: «مَا يَجِبُ الزَّكَاةُ فِي مِثْلِهِ». مراد در هر دو، هم کیفیت است و هم کمیت، یعنی برای وجوب خمس در گنج هم باید از جنس نقدین باشد و هم مقدار آن به بیست دینار برسد.
جواب
در جواب استدلال حاج آقا رضا همدانی که در ضمن آن استدلال آیت الله خویی هم جواب داده می شود، می گوییم:
نمی شود تصور کرد که در ذهن شخصی مانند بزنطی که از راویان فقیه است، این باشد که موضوع خمس گنج بتمامه با موضوع زکات یکی باشد. بنا بر این، تماثل باید از جهتی خاص باشد و ابهام او در خمس گنج از بعضی جهات بوده، یعنی تماثل در کیفیت و یا کمیت.
از سوی دیگر، به دلیل اطلاق و مقدمات حکمت، نمی توان اثبات کرد که مراد تماثل در کیفیت و کمیت است، زیرا اطلاق، جهت لحاظ مورد در استعمال را اثبات نمی کند؛ بلکه اگر معنای ملحوظ، مشخص شد، بی قید بودن آن را اثبات می نماید. [8]
به نظر ما، ظاهر روایت مماثلت در کمیت است. چند قرینه مؤید این ظهور است:
یک: در عبارت های شبیه آن که بحث مماثلت است، مراد کمیت است نه کیفیت مانند اینکه گفته می شود: «باعه بالمثل» یعنی به اندازه و مقدار آن نه از همان جنس.
دو: اکثر فقها مقدار و کمیت را از این روایت فهمیده اند. [9]
سه: استعمال شبیه این عبارت در صحیحه ای که خود بزنطی درباره معدن از امام رضا علیه السلام سؤال کرده، همان طور که در آنجا به قرینه کلمات «قلیل و کثیر» و «حتی یبلغ» و «عشرین دیناراً» می گوییم، ابهام در کمیت بوده در اینجا هم به قرینه همان روایت بگوییم مراد مماثلت در کمیت است نه جنس.
چهار: اگر مراد امام علیه السلام از مماثلت، مماثلت در جنس و کیفیت بود، دیگر نیازی به آوردن کلمه مثل نبود، بلکه اگر این طور می فرمود: «مَا يَجِبُ الزَّكَاةُ فَفِيهِ الْخُمُسُ»[10] نیز همان معنا را افاده می کرد.
پنج: اگر در ذهن سائل کیفیت بود، یعنی می خواست بداند که آیا در همه اقسام گنج ـ نقدین و غیر نقدین ـ خمس واجب است یا نه؟ اولاً باید سؤالش را به گونه ای طرح می کرد که این معنا را برساند، مثلاً می گفت: کدام قسم از اقسام گنج خمس دارد؟ ثانیاً حضرت باید در جواب میان اقسام گنج تفصیل می داد و متناسب با سؤال وی جواب می داد و مثلاً می فرمود: کنزی که از جنس طلا و نقره است خمس دارد و غیر آن ندارد.
با توجه به این قرائن، ما هم مثل مشهور می گوییم از روایت کمیت و مقدار برداشت می شود؛ لذا در صورتی که گنج از غیر نقدین هم باشد، خمس به آن تعلق می گیرد.
نکته دیگر اینکه اگر طبق نظر آیت الله خویی بگوییم روایت در کیفیت ظهور دارد، اشکال دیگری ایجاد می شود و آن اینکه در این صورت تعیین نصاب برای وجوب خمس در گنج دلیلی نخواهد داشت. چرا که تنها دلیلی که نصاب (بیست دینار) را برای خمس گنج ثابت می کند همین صحیحه بزنطی است که برای افاده چنین مطلبی باید مماثلت را در مقدار یا اعم از آن بدانیم، ولی آیت الله خویی که مماثلت را فقط در جنس و ماهیت دانست، دیگر برای اثبات نصاب دلیلی نخواهد داشت. [11]
چهار: مکان گنج
تاکنون، سه مسئله در رابطه با گنجی که خمس به آن تعلق می گیرد، بیان شد. یکی شرط نبودن قصد اتخاذ بود، دیگری این بود که شرط نیست حتماً در جوف زمین باشد، و سوم اینکه لازم نیست جنس گنج حتماً از نقدین باشد. مسئله چهارم این است که آیا برای مالک شدن گنج و در نتیجه وجوب خمس آن، لازم است گنج در بلاد غیر اسلامی یافت شود، یا فرقی میان بلاد اسلام و بلاد کفر نیست؟ همچنین لازم است که اثر و نشانه ای از اسلام در آن نباشد ـ مثلاً نقش سکه های دوران اسلامی بر آن حک شده باشد ـ، یا داشتن و نداشتن اثر اسلامی فرقی ندارد؟
نظرات فقها و استدلال های موافقین و مخالفین در جلسه آینده بیان خواهد شد.


[3] نهج البلاغة، حکمت 304.
[8] ر.ک: بحوث فی الفقه، ج 1، ص230.
[9] از عنوان بابی که صاحب وسائل این روایت را ذیل آن آورده معلوم می‌شود که ایشان هم مقدار را برداشت کرده است، چون در عنوان باب شرط بلوغ به بیست دینار را ذکر کرده و غیر از این روایت، روایت دیگری که آن را بیان کند وجود ندارد. وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌9، ص495، أبواب ما يجب فيه الخمس، باب4، ح1، ط آل البیت
[11] شاید به همین خاطر است که ایشان در بحث تعیین نصاب، همان نظر حاج آقا رضا یعنی مماثلت من جمیع الجهات را می‌پذیرد. (موسوعة الإمام الخوئي، ج‌25، ص94) همچنین اگر کسی بگوید: غیر از این صحیحه، روایت مرسله‌ای را شیخ مفید در مقنعه (المقنعة، شيخ مفيد، ص283) نقل می‌کند که در آن تصریح به مماثلت مقدار خمس گنج با زکات شده، پس می‌توان اثبات نصاب را به آن مستند کرد، می‌گوییم: علاوه بر ارسال، ظاهراً آن روایت نقل مضمون همین صحیحه است و خود همین نیز قرینه‌ای است بر مماثلت در کمیت زیرا شیخ مفید هم از صحیحه کمیت را برداشت کرده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo