< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

94/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی

دوری از تعییر و سرزنش (2)

اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّي إِلَّا أَصْلَحْتَهَا، وَ لَا عَائِبَةً أُوَنَّبُ بِهَا إِلَّا حَسَّنْتَهَا.[1]

در تبیین این فراز به یکی از عیوب بسیار زشت و گناهان بسیار خطرناک یعنی سرزنش و ملامت دیگران به خاطر عیوب و لغرش‌های آنها رسید که گفتیم در روایات با تعبیر «تأنیب» و «تعییر» آمده است.

کیفر بعضی از گناهان در آخرت داده می‌شود؛ ولی برخی از گناهان به دلیل آثار سوئی که دارد، کیفر آن از همین دنیا شروع می‌شود. تعییر و تأنیب از گناهانی است که کیفر آن از همین دنیا شروع می‌شود.

در روایات فراوانی به همین نکته اشاره شده و در آنها از ارتکاب این گناه زشت نهی شده است که آنها را ذیل عنوان «تعییر» در میزان الحکمة جمع کرده‌ایم.[2]

از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله نقل شده است که می‌فرماید:

مَن عَيَّرَ مُؤمِناً بِشَي‌ءٍ لَم يَمُتْ حَتّى‌ يَركَبَهُ.[3]

هر كه مؤمنى را به چيزى سرزنش كند، نميرد تا خود مرتكب آن شود.

اگر انسان متذکر اشتباه و لغزش دیگران شود، مصداق نهی از منکر است و مشکلی نیست، ولی اگر در کنار این یادآوری او را سرزش هم بکند، طبق این روایت کیفر این کارش از همین دنیا شروع می‌شود و خودش هم مبتلا به آن اشتباه و گناه می‌شود.

در روایت دیگری از امیر المؤمنین علیه السلام هم اینچنین وارد شده است:

مَن عَيَّرَ بِشَي‌ءٍ بُلِيَ بِهِ.[4]

هر كس به چيزى سرزنش كند، خودش به آن گرفتار شود.

علاوه بر روایات، این مطلب با تجربه نیز ثابت شده که انسان به آنچه که دیگران را به خاطر آن مورد سرزنش قرار می‌دهد، مبتلا می‌شود. نقل شده شخصی گرفتار بیماری وسواس بوده و دیگری او را مسخره می‌کرده است و به او سرکوفت می‌زده تا اینکه همان فرد سرزنش کننده به شدت دچار این بیماری می‌شود به گونه‌ای که گاه آن قدر در نمازهایش شک می‌کرده که نهایتاً از شدت ناراحتی چنان مُهر را به زمین می‌کوبیده که مُهر می‌شکسته است!

به هر حال، اهانت به دیگران و به رُخ کشیدن عیب آنها از گناهان بسیار خطرناکی است که حتی نسبت به کسی که باید بر او حدّ جاری شود نیز نباید صورت بگیرد. در روایتی از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم وارد شده که فرمود:

إذا زَنَت‌ خادِمُ‌ أحَدِكُم فَليَجلِدهَا الحَدَّ ولا يُعَيِّرها.[5]

هر گاه خدمتكار يكى از شما زنا كرد، او را حد بزند، امّا سرزنشش نكند [و به روى او نياوَرَد].

همچنین نقل شده که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم دستور داد مردى را سنگسار كردند. پس از اجراى حد، مردم گفتند: او آدم پليدى است. حضرت فرمود:

لا تَقولوا: الخَبيثُ، فو اللَّهِ لَهُو أطْيَبُ عِندَ اللَّهِ مِن رِيحِ المِسْكِ‌.[6]

نگوييد پليد است؛ زيرا به خدا سوگند كه او [اينك‌] نزد خداوند، از رايحه مُشك، خوش‌بوتر است.

بنا بر این، انسان هم نباید دیگران را به خاطر عیوبشان سرزنش کند و هم اینکه باید از خدا بخواهد که مبتلا به عیوبی نشود که مورد سرزنش دیگران قرار بگیرد.

بحث فقهی

موضوع: شرط استطاعت

یادآوری

بحث در شرط سوم از شرائط وجوب حج،‌یعنی استطاعت بود. گفتیم در اینکه استطاعت شرط است، اختلافی میان مسلمین وجود ندارد چون صریح آیه قرآن که می‌فرماید: ﴿مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً﴾ بر آن دلالت دارد؛ ولی در تفسیر و تبیین استطاعت اختلاف نظر وجود دارد و سؤال این است که آیا استطاعت عقلی شرط است که تنها در صورتی که رفتن به حجّ امکان عقلی نداشته باشد، حجّ ساقط است؟ یا استطاعت عرفی شرط است که اگر بتواند همراه با مشقت حج کند بر او واجب باشد، هر چند زاد و راحله هم نداشته باشد؟ یا این که علاوه بر استطاعت عقلی و عرفی، استطاعت شرعی هم لازم است؟ یعنی حج تنها بر کسانی واجب است که هم زاد و توشه سفر داشته باشند و هم راحله و مرکب که در گذشته شتر و اسب و مانند آن بوده و امروزه وسایل نقلیه زمینی و هوایی و دریایی است؛ لذا اگر کسی که بدون زاد و راحله هرچند بدون مشقت حج انجام دهد، حج او مجزی نخواهد بود.

گفتیم برای پاسخ به این سؤال اول عبارات فقهای اهل سنت را می‌خوانیم، بعد نظر فقهای شیعه را از قدیم تا کنون مرور می‌کنیم، سپس سراغ روایات می‌رویم تا ببینیم از روایات نظر کدام یک از آقایان استفاده می‌شود.

ادامه نظر علمای اهل سنت

از علمای اهل سنت، نظر شافعی، ابو حنیفه، احمد و مالک از رؤسای مذاهب چهارگانه اهل سنت را به نقل از ابن رشد و نیز نظر ابن قدامه از فقهای متقدم آنها را خواندیم.

در شرح الکبیر ذیل المغنی ابن قدامه آمده است:

و يشترط لها الاستطاعة بالزاد و الراحلة.

استطاعت شرط حج است و در استطاعت هم زاد و راحله لازم است.

آیت الله سبحانی پس از ذکر این اقوال می‌فرماید:

و قد بنوا فتاواهم على ما رواه الترمذي في سننه عن ابن عمر قال: جاء رجل‌ إلى النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فقال: يا رسول اللّه ما يوجب الحج؟ قال: الزاد و الراحلة. قال الترمذي: هذا حديث صحيح، و العمل عليه عند أهل العلم: انّ الرجل إذا ملك زادا و راحلة وجب عليه الحجّ.[7] روى الدارقطني و صحّحه الحاكم عن أنس ـ رضي اللّه عنه ـ قال: قيل يا رسول اللّه: ما السبيل؟ قال: الزاد و الراحلة.[8] [9]

فتاوای فقهای اهل سنت مبتنی بر روایتی است که ترمذی آن را از «عبدالله بن عمر» در سنن خود نقل کرده است که می‌گوید: مردی آمد خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و عرض کرد: یا رسول الله چه چیز حج را واجب می‌کند؟ فرمود: زاد و راحله. ترمذی می‌گوید: این حدیث صحیح است و اهل علم هم طبق آن این طور فتوا داده‌اند که اگر شخصی زاد و راحله‌ای داشت، حج بر او واجب است. دارقطنی هم روایتی از أنس بن مالک نقل کرده و حاکم نیشابوری آن را صحیح دانسته که می‌گوید: گفته شد یا رسول الله مقصود از «السبیل» [در آیه «مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً»] چیست؟ فرمود: زاد و راحله.

اینها فرمایشات آقایان اهل سنت بود.

نظر علمای شیعه

در اینجا با نظر فقهای شیعه از شیخ مفید به بعد آشنا می‌شویم.

مرحوم شیخ مفید در کتاب المقنعه می‌فرمایند:

الاستطاعة عند آل محمد عليه السّلام للحج بعد كمال العقل و سلامة الجسم ممّا يمنعه من الحركة التي يبلغ بها المكان... ثمّ وجود الراحلة بعد ذلك و الزاد.[10]

استطاعت برای حج، نزد آل محمد علیهم السلام بعد از کمال عقل [شرط است و آن] سالم بودن بدن است نسبت به آنچه مانع حرکتش می‌شود تا به محل مورد نظر برسد... همچنین علاوه بر آنها داشتن مرکب و زاد.

شیخ طوسی در الخلاف در مسئله سوم از کتاب الحج می‌فرمایند:

من لم يجد الزاد و الراحلة، لا يجب عليه الحجّ، فإن حجّ لم يجزه و عليه الإعادة إذا وجدهما. و قال باقي الفقهاء: أجزأه.[11]

کسی که زاد و راحله‌ای نداشته باشد، حج بر او واجب نیست و اگر هم حجّ انجام دهد مجزی نیست و باید وقتی زاد و راحله به دست آورد، آن را اعاده کند، ولی بقیه فقها [منظور فقهای اهل سنت است] گفته‌اند: مجزی است.

همچنین در مسئله چهارم می‌فرمایند:

المستطيع ببدنه، الذي يلزمه فعل الحجّ بنفسه، ... فلا يجب عليه فرض الحجّ إلّا بوجود الزاد و الراحلة، فإن وجد أحدهما، لا يجب عليه فرض الحجّ و إن كان مطيقا للمشي قادرا عليه، و به قال في الصحابة: ابن عباس، و ابن عمر؛ و في التابعين: الحسن البصري، و سعيد بن جبير؛ و في الفقهاء: الثوري، و أبو حنيفة و أصحابه، و الشافعي، و أحمد، و إسحاق. و قال مالك: إذا كان قادرا على المشي لم تكن الراحلة شرطا في حقّه، بل من شرطه أن يكون قادرا على الزاد.[12]

استطاعت بدنی آن است که خودش فعل حج را انجام دهد... پس حجة الاسلام واجب نخواهد بود مگر با وجود زاد و راحله، پس اگر یکی از آنها موجود بود، حج واجب، واجب نمی‌شود اگر چه طاقت پیاده رفتن و قدرت آن را داشته باشد. از صحابه «ابن عباس» و «ابن عمر» قائل به آن هستند و از تابعین «حسن بصری» و «سعید بن جبیر» و از فقها «ثوری»، «ابو حنیفه» و یارانش، «شافعی»، «احمد» و «اسحاق». ولی «مالک» می‌گوید: اگر توانایی پیاده رفتن را داشته باشد، داشتن مرکب برای او شرط نیست، بلکه برای او فقط داشتن زاد شرط است. [یعنی استطاعت عرفی را شرط دانسته است.]

ایشان در النهایة نیز می‌فرمایند:

الاستطاعة هي الزّاد و الرّاحلة و الرّجوع الى كفاية و تخلية السّرب من جميع الموانع. فإن ملك الزّاد و الرّاحلة، و لم يكن معه غيره، لم يجب عليه الحج. اللّهم إلّا أن يكون صاحب حرفة و صناعة يرجع إليها، و يمكنه أن يتعيّش بها.[13]

استطاعت داشتن زاد و راحله است و اینکه وقتی برگردد مالش کفایت او را بکند و نیز خالی بودن راه از همه موانع. پس اگر زاد و راحله داشته باشد ولی غیر از آن چیزی نداشته باشد [که وقتی بر می‌گردد زندگی‌اش را تأمین کند] حج بر او واجب نیست، مگر آنکه دارای شغل و کاری باشد که وقتی بر می‌گردد آنها را ادامه دهد و بتواند با درآمدشان زندگی کند.

شیخ طوسی در مبسوط نیز می‌فرمایند:

الزاد و الراحلة شرط في الوجوب، و المراعى في ذلك نفقته ذاهبا و جائيا و ما يخلفه لكل من يجب عليه نفقته قدر كفايتهم.[14]

داشتن زاد و راحله شرط وجوب حج است و باید در آن این موارد هم در نظر گرفته شود: هزینه رفت و برگشت و آنچه برای واجب النفقه‌اش می‌گذارد به اندازه‌ای که برای آنها کافی باشد.

ابن زهره در غنیة می‌نویسد:

الاستطاعة تكون بالصحّة، و التخلية، و أمن الطريق، و وجود الزاد و الراحلة، و الكفاية له و لمن يعول، و العود إلى كفاية من صناعة أو غيرها.[15]

استطاعت با این موارد حاصل می‌شود: به صحت [بدن] و نبود مانعی در مسیر و امنیت آن و داشتن زاد و راحله و هزینه کافی برای خود و عیالش و داشتن درآمدی در زمان برگشت که از صنعت یا غیر آن به دست می‌آورد.

ابن ادریس در السرائر به عنوان آخرین فرد از قدما می‌نویسد:

شرائط وجوبهما ثمانية: البلوغ، و كمال العقل، و الحرية، و الصحة، و وجود الزاد و الراحلة...[16]

شرائط وجوب حجة الاسلام و عمرة الاسلام هشت تا است: بلوغ، کمال عقل، حریت، سلامتی، داشتن زاد و راحله...

محقق حلی به عنوان اولین نفر از متأخرین در شرائع ذیل شرط سوم از شرائط پنج‌گانه وجوب حجة الاسلام یعنی «الزاد و الراحله» می‌نویسد:

و هما يعتبران فيمن يفتقر إلى قطع المسافة...[17]

زاد و راحله برای کسی که می‌خواهد مسافتی را طی کند تا به مکه برسد.

طبق نظر ایشان برای کسی که نزدیک مکه است و نیازی به مسافرت ندارد، زاد و راحله شرط نیست.

علامه حلی در تذکرة بعد از شرط دانستن استطاعت می‌نویسد:

الاستطاعة المشترطة في الآية هي الزاد و الراحلة، بإجماع علمائنا، و به قال الحسن البصري و مجاهد و سعيد بن جبير و الشافعي و أحمد و إسحاق.[18]

استطاعتی که در آیه شرط شده است، زاد و راحله است به اجماع علمای ما و [از علمای اهل سنت هم] «حسن بصری»، «مجاهد»، «سعید بن جبیر»، «شافعی»، «احمد» و «اسحاق» چنین گفته‌اند.

ایشان در ادامه و پس از نقل روایاتی از عامه و خاصه در اثبات این مطلب، دلیل دیگر آن را اینگونه بیان می‌فرماید:

و لأنّها عبادة تتعلّق بقطع مسافة بعيدة، و اشترط لوجوبها الزاد و الراحلة، كالجهاد. و قال عكرمة: الاستطاعة هي الصحة. و قال الضحّاك: إن كان شابّا فليؤاجر نفسه بأكله و عقبه حتى يقضي نسكه. و قال مالك: إن كان يمكنه المشي و عادته سؤال الناس، لزمه الحجّ، لأنّ هذه الاستطاعة في حقّه، فهو كواجد الزاد و الراحلة. و ليس بجيّد، لأنّ هذا فعل شاقّ، فليس استطاعة و إن كان عادة.[19]

چون حج عبادتی است که طی کردن مسافتی دور به آن تعلق گرفته است و مثل جهاد شرط وجوب این عبادت داشتن زاد و راحله است. و «عکرمة» می‌گوید: «استطاعت همان سالم بودن بدن است». «ضحاک» هم می‌گوید: «اگر کسی جوان بود باید خود را اجاره دهد تا خرج خوراکش را در بیاورد و برود تا زمانی که مناسکش پایان یابد». «مالک» هم می‌گوید: «اگر می‌تواند پیاده برود و عادت او هم این است که از مردم گدایی کند، حج بر او واجب می‌شود، زیرا استطاعت نسبت به او اینچنین است و در واقع او دارای زاد و راحله است». ولی این سخن خوبی نیست زیرا پیاده رفتن و گدایی کردن کار دشواری است و اگرچه عادتش باشد، ولی استطاعت به حساب نمی‌آید.

ایشان در منتهی المطلب نیز در بحث شرط استطاعت فرموده است:

الاستطاعة شرط في وجوب حجّة الإسلام بالنصّ و الإجماع. قال اللّه تعالى: ﴿مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾. و قال: ﴿لٰا يُكَلِّفُ اللّٰهُ نَفْساً إِلّٰا وُسْعَهٰا﴾. و الأخبار متواترة على اشتراط الاستطاعة، و قد أجمع فقهاء الإسلام عليه أيضا. و لأنّ تكليف غير المستطيع قبيح عقلا. إذا عرفت هذا: فنقول: شرط الاستطاعة يشتمل على اشتراط الزاد و الراحلة إجماعا، إلّا من مالك على ما يأتي.[20]

استطاعت به دلیل وجود نص و اجماع در وجوب حجة الاسلام شرط است. خداوند متعال می‌فرماید: «هرکس که راهی به سوی آن داشته باشد» و می‌فرماید: «خداوند، بر هيچ كس جز به قدر توانايى‌اش تكليف نمى‌كند». اخبار متواتر نیز بر اشتراط استطاعت دلالت دارد، همچنین فقهای اسلام بر شرط بودن آن اجماع دارند. و به خاطر اینکه تکلیف کسی که توانایی ندارد عقلا قبیح است. اینک می‌گوییم: شرط استطاعت شامل اشتراط داشتن زاد و راحله می‌شود. این را همه قائلند مگر «مالک» که نظر او خواهد آمد.

شهید اول در الدروس به عنوان شرط چهارم از شرائط وجوب حج فرموده است:

ملك الزاد و الراحلة في المفتقر إلى قطع المسافة، و يكفي ملك المنفعة، فلا يجب على فاقدهما و لو سهل عليه المشي و كان معتادا للسؤال.[21]

شرط چهارم داشتن زاد و راحله‌ای است برای کسی که می‌خواهد مسافتی را طی کند. و مالک منفعت آنها هم باشد کافی است، بنا بر این، بر کسی که فاقد زاد و راحله است واجب نیست، هرچند پیاده رفتن برایش آسان باشد و گدائی هم عادت او باشد.

اینها کلمات برخی از متقدمین و متأخرین بود در مورد شرط استطاعت.

روایات

اما عمده مطلب در این بحث روایاتی است که به تفسیر استطاعت پرداخته‌اند و باید ببینیم از آنها چه نوع استطاعتی برداشت می‌شود. صاحب وسائل این روایات را در باب هشتم از «ابواب وجوب الحج و شرائطه» آورده است. عنوان باب که در واقع فتوای ایشان است، چنین است:

بَابُ اشْتِرَاطِ وُجُوبِ الْحَجِّ بِوُجُودِ الِاسْتِطَاعَةِ مِنَ الزَّادِ وَ الرَّاحِلَةِ مَعَ الْحَاجَةِ إِلَيْهَا وَ تَخْلِيَةِ السَّرْبِ وَ الْقُدْرَةِ عَلَى الْمَسِيرِ وَ مَا يَتَوَقَّفُ عَلَيْهِ وَ وُجُوبِ شِرَاءِ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ أَسْبَابِ السَّفَرِ‌.[22]

بابی در اینکه شرط است در وجوب حج وجود استطاعت از داشتن زاد و راحله در صورت احتیاج به آنها و نبودن مانعی در راه و توانایی بر حرکت و آنچه بر آن متوقف است و اینکه واجب است آنچه را که از اسباب سفر بدان احتیاج می‌شود، بخرد.

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع قَوْلُهُ تَعَالَى ﴿وَ لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾ قَالَ يَكُونُ لَهُ مَا يَحُجُّ بِهِ الْحَدِيثَ.[23]

شیخ طوسی به اسنادش از «موسی بن القاسم بجلی» که «إمامیٌ ثقةٌ جلیل» است و او از «صفوان بن یحیی بجلی» که هم از اصحاب اجماع است و هم جزء سه نفری است که «لا یروی و لا یرسل إلّا عن ثقة» و او از «علاء بن رزین» که ثقه است و او از «محمد بن مسلم» نقل می‌کند که هم از اجلاء است و هم از اصحاب اجماع. بنا بر این، این روایت که اولین روایت باب است، روایت صحیح السندی است.[24]

«محمد بن مسلم» می‌گوید برای امام باقر علیه السلام این آیه را خواندم که «و حقّ خداست بر مردم، آهنگ آن خانه كردن، براى هركس كه راهى به سوى آن داشته باشد.» حضرت فرمود: هر چیزی است که بتواند با آن حج انجام دهد. تا آخر حدیث.

ظاهر این روایت این است که برای وجوب حج داشتن زاد و راحله لازم نیست، بلکه استطاعت عرفی نیز کافی است، لذا اگر کسی بتواند بدون داشتن زاد و راحله به حج برود مثل روحانی کاروان که از علمش استفاده می‌کند، مستطیع است.

روایت دوم

وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ فِي كِتَابِ التَّوْحِيدِ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ ذَكَرَ مِثْلَهُ وَ زَادَ قُلْتُ فَمَنْ عُرِضَ عَلَيْهِ فَاسْتَحْيَا قَالَ هُوَ مِمَّنْ يَسْتَطِيعُ.[25]

مثل روایت اول را شیخ صدوق در توحید از پدرش و از «محمد بن موسی بن المتوکل» و او از «سعد بن عبدالله» و از «عبدالله بن جعفر» و هر سه [پدر شیخ صدوق و «سعد» و «عبدالله»] از «احمد بن محمد بن عیسی» و او از «حسن بن محبوب» و او از «علاء بن رزین» روایت کرده که گفت: از امام صادق سؤال کردم و همان روایت قبلی را ذکر کرده و اضافه کرده که حضرت فرمود: پس کسی که از او برای حجّ دعوت شود، ولی خجالت بکشد و نرود، از افراد مستطیع محسوب می‌شود.

این روایت هم ظاهر در استطاعت عرفی است، زیرا بر کسی که بدون زاد و راحله باشد ولی مهمان دیگری شود هم حج را واجب دانسته است.

روایت سوم

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾ مَا السَّبِيلُ قَالَ أَنْ يَكُونَ لَهُ مَا يَحُجُّ بِهِ الْحَدِيثَ.[26]

شیخ کلینی در این روایت صحیح السند از «عبیدالله بن حلبی» روایت کرده که از امام صادق درباره این سخن خداوند متعال «و حقّ خداست بر مردم، آهنگ آن خانه كردن، براى هركس كه راهى به سوى آن داشته باشد.» پرسیدم مراد از «سبیل» چیست؟ فرمود: هر چیزی است که بتواند با آن حج انجام دهد. تا آخر حدیث.

روایت چهارم

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَثْعَمِيِّ قَالَ: سَأَلَ حَفْصٌ الْكُنَاسِيُّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾ مَا يَعْنِي بِذَلِكَ قَالَ مَنْ كَانَ صَحِيحاً فِي بَدَنِهِ مُخَلًّى سَرْبُهُ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ فَهُوَ مِمَّنْ يَسْتَطِيعُ الْحَجَّ أَوْ قَالَ مِمَّنْ كَانَ لَهُ مَالٌ فَقَالَ لَهُ حَفْصٌ الْكُنَاسِيُّ فَإِذَا كَانَ صَحِيحاً فِي بَدَنِهِ مُخَلًّى فِي سَرْبِهِ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ فَلَمْ يَحُجَّ فَهُوَ مِمَّنْ يَسْتَطِيعُ الْحَجَّ قَالَ نَعَمْ.[27]

شیخ کلینی از «علی بن ابراهیم» و او از پدرش و او از «ابن ابی عمیر» و او از «محمد بن یحیی الخثعمی» نقل می‌کند که گفت: «حفص الکناسی» از امام صادق علیه السلام ـ در حالی که من آنجا بودم ـ از این سخن خدا که «و حقّ خداست بر مردم، آهنگ آن خانه كردن، براى هركس كه راهى به سوى آن داشته باشد.» این طور سؤال کرد که مراد این سخن چیست؟ فرمود: کسی است که بدنی سالم داشته باشد و مسیر حج هم باز باشد، زاد و راحله هم داشته باشد، چنین شخصی از کسانی است که برای حج استطاعت دارد. یا اینکه فرمود: از کسانی است که مال دارند، «حفص الکناسی» پرسید: پس اگر بدنی سالم داشته باشد، راه هم باز باشد، زاد و راحله هم داشته باشد ولی حج انجام ندهد [تا اینکه مالش تمام شود]، هنوز از کسانی است که برای حج استطاعت دارد؟ فرمود: بله.

روایت پنجم

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْقَدَرِ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾ أَ لَيْسَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لَهُمُ الِاسْتِطَاعَةَ فَقَالَ وَيْحَكَ إِنَّمَا يَعْنِي بِالاسْتِطَاعَةِ الزَّادَ وَ الرَّاحِلَةَ لَيْسَ اسْتِطَاعَةَ الْبَدَنِ الْحَدِيثَ.[28]

شیخ کلینی از «محمد بن ابی عبدالله» که «ثقة جلیل» است و او از «موسی بن عمران» و او از «حسین بن یزید النوفلی» که هر دو «علی التحقیق» ثقه هستند و او از «سکونی» که عامی است ولی توثیق شده است، نقل می‌کند. بنا بر این، روایت موثقه است. «سکونی» می‌گوید: شخصی از قدریه[29] از امام صادق علیه السلام سؤال کرد و گفت: یا ابن رسول الله به من از این سخن خدای عز و جل خبر بده که فرمود: «و حقّ خداست بر مردم، آهنگ آن خانه كردن، براى هركس كه راهى به سوى آن داشته باشد.» آیا این طور نیست که خدا برای مردم استطاعت [اختیار] قرار داده است؟ فرمود: وای بر تو! از این استطاعت زاد و مرکب قصد شده است نه استطاعت بدن. تا آخر حدیث.

در این روایت سائل برداشت کلامی از این داشت و می‌خواست به نفع مذهب باطل خود آیه را معنا کند؛ ولی حضرت آن را به همان استطاعت مربوط به حج معنا کردند و فرمودند، استطاعت بدنی تنها کافی نیست، بلکه زاد و راحله هم علاوه بر آن لازم است.

روایت ششم

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع فِي كِتَابِهِ إِلَى الْمَأْمُونِ قَالَ وَ حِجُّ الْبَيْتِ فَرِيضَةٌ عَلَى مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ السَّبِيلُ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ مَعَ الصِّحَّةِ.[30]

شیخ صدوق در عیون الاخبار به اسنادی که خواهد آمد از «فضل بن شاذان» نقل می‌کند. [سندی که بیان می‌شود سند صحیحی است] می‌گوید: امام رضا علیه السلام در نامه‌اش به مأمون فرمود: و حج خانه [خدا] که بر هر مستطیعی که راهی به آن داشته باشد واجب است و مراد از راه زاد و مرکب همراه با صحت جسمی است.

روایت هفتم

وَ فِي كِتَابِ التَّوْحِيدِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾ مَا يَعْنِي بِذَلِكَ قَالَ مَنْ كَانَ صَحِيحاً فِي بَدَنِهِ مُخَلًّى سَرْبُهُ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ.[31]

سند این روایت هم صحیح است. شیخ صدوق در کتاب التوحید از پدرش و او از «علی بن ابراهیم بن هاشم» و او از پدرش و او از «محمد بن ابی عمیر» و او از «هشام بن حکم» روایت می‌کند که از امام صادق علیه السلام از این سخن خدا که «و حقّ خداست بر مردم، آهنگ آن خانه كردن، براى هركس كه راهى به سوى آن داشته باشد.» سؤال کرد که مراد این سخن چیست؟ فرمود: کسی است که بدنی صحیح دارد و راهش [به مکه] هم باز است و زاد و مرکبی هم دارد.

روایت هشتم

وَ فِي الْخِصَالِ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي عَنْ عَلِيٍّ ع فِي حَدِيثِ الْأَرْبَعِمِائَةِ قَالَ: إِذَا أَرَدْتُمُ الْحَجَّ فَتَقَدَّمُوا فِي شِرَاءِ الْحَوَائِجِ لِبَعْضِ مَا يُقَوِّيكُمْ عَلَى السَّفَرِ فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ ﴿وَ لَوْ أَرٰادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً﴾.[32]

شیخ صدوق در الخصال به اسنادی که می‌آید [سند صحیحی هم دارد] از امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام نقل می‌کند که ضمن حدیث [حکمت‌های] چهارصدگانه می‌فرماید: هرگاه خواستيد به حج برويد، ابتدا برخى از آنچه شما را در سفر، تقويت مى‌كند، خريدارى كنيد؛ چرا كه خداوند عزّ و جلّ مى‌فرمايد: «اگر تصميمِ بيرون رفتن داشتند، براى آن، امكانات فراهم مى‌كردند».

روایت نهم

الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شُعْبَةَ فِي تُحَفِ الْعُقُولِ عَنِ الرِّضَا ع فِي كِتَابِهِ إِلَى الْمَأْمُونِ قَالَ: وَ حِجُّ الْبَيْتِ ﴿مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾ وَ السَّبِيلُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ.[33]

این روایت و چهار روایتی بعدی دارای سند خوبی نیست، بلکه مرفوعه هستند. می‌فرماید: «حسن بن علی بن شعبة حرّانی» در تحف العقول می‌گوید: امام رضا علیه السلام در نامه‌اش به مأمون فرمود: و حج خانه [خدا] برای کسی که راهی به سوی آن داشته باشد [واجب است] و مراد از راه زاد و مرکب است.

روایت دهم

الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ ﴿وَ لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾ قَالَ مَنْ كَانَ صَحِيحاً فِي بَدَنِهِ مُخَلًّى سَرْبُهُ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ فَهُوَ مُسْتَطِيعٌ لِلْحَجِّ.[34]

عیاشی در تفسیرش از «عبدالرحمن بن سیابة» نقل کرده که امام صادق علیه السلام درباره آیه «و حقّ خداست بر مردم، آهنگ آن خانه كردن، براى هركس كه راهى به سوى آن داشته باشد.» فرمود: کسی است که بدنی سالم داشته باشد و مسیرش [به حج] هم باز باشد، زاد و راحله هم داشته باشد، این فرد برای حج مستطیع است.

روایت یازدهم

قَالَ وَ فِي رِوَايَةِ الْكِنَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: وَ إِنْ كَانَ يَقْدِرُ أَنْ يَرْكَبَ بَعْضاً وَ يَمْشِيَ بَعْضاً فَلْيَفْعَلْ ﴿وَ مَنْ كَفَرَ﴾ قَالَ تَرَكَ.[35]

عیاشی می‌گوید: و در روایت «کنانی» از امام صادق علیه السلام وارد شده که فرمود: و اگر می‌تواند که مقداری از راه را سواره و مقداری از آن را پیاده برود، این کار را انجام دهد. [درباره] «و کسی که کفر ورزد» فرمود: کسی که ترک کند.

روایت دوازدهم

وَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِهِ ﴿وَ لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾ قَالَ الصِّحَّةُ فِي بَدَنِهِ وَ الْقُدْرَةُ فِي مَالِهِ.[36]

عیاشی می‌گوید: و از «عبد الرحمن بن حجاج» نقل است که گفت: از امام صادق علیه السلام درباره آیه «و حقّ خداست بر مردم، آهنگ آن خانه كردن، براى هركس كه راهى به سوى آن داشته باشد.» سؤال کردم. فرمود: سالم بودن بدن شخص و قدرت مالی داشتن است.

روایت سیزدهم

قَالَ وَ فِي رِوَايَةِ حَفْصٍ الْأَعْوَرِ عَنْهُ ع قَالَ: الْقُوَّةُ فِي الْبَدَنِ وَ الْيَسَارُ فِي الْمَالِ.[37]

عیاشی می‌گوید: و در روایت «حفص الاعور» از امام صادق علیه السلام وارد شده که مراد قدرت بدنی و توانگری مالی است.

در مجموع می‌توان گفت هرچند تعابیر مختلف است ولی آنچه بدواً به ذهن انسان از این روایات خطور می‌کند این است که استطاعت عرفی نیز کافی است یعنی کسی که می‌تواند به راحتی حج انجام دهد، باید انجام دهد حال ممکن است مرکبی نداشته باشد، ولی پیاده می‌تواند برود.

 


[1] الصحيفة السجّاديّة: الدعاء 20.
[4] غرر الحكم، تمیمی آمدی، ح7859.
[5] مسند ابن حنبل، ج3، ص406، ح9461.
[6] كنز العمّال، متقی هندی، ج5، ص397، ح13409.
[7] سنن ترمذی، ج3، ص177، كتاب الحجّ، باب ما جاء في إيجاب الحج بالزاد و الراحلة، الحديث 813.
[24] روش صاحب وسائل این است که روایات هر باب را به ترتیب اعتبار سند آنها ذکر می‌کند؛ ولی روش آقای معزّی در جامع احادیث شیعه این است که روایات را به ترتیب دلالت بیان می‌کند، لذا روایات ضعیفی را که در مستدرک هم آمده گاه جزء اولین روایات باب ذکر می‌کند در حالی که کار خوبی نیست، لذا فقها از آن کتاب استفاده نمی‌کنند و شاید به همین دلیل و برای اینکه فقها به آن اقبال کنند گاهی آن را به آیت الله بروجردی نسبت می‌دهند. لذا از این جهت وسائل بهتر است ولی مشکل آن در تقطیع روایات است.
[29] کسانی که در مقابل جبریه قائل به قضا و قدر نیستند و می‌گویند خدا انسان را آزاد آفریده و برای او تقدیری قرار نداده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo