< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

94/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی

تبدیل دشمنی به دوستی

وَ أَبْدِلْنِي مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ.[1]

دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا یکی از بهترین صفات نیکو و از مهم‌ترین واجبات است. بر عکس، دشمنی با دوستان خدا و دوستی با دشمنان خدا از پست‌ترین رذائل نفسانی و خطرناک‌ترین گناهان است.

در این فراز که امام سجاد (علیه السّلام) طبق نقل از خدا می‌خواهد که: دشمنی و کینه‌ورزی اهل کینه را نسبت به من تبدیل به محبّت کن، قطعاً از خدا نمی‌خواهد که کفار و دشمنان خدا او را دوست داشته باشند و طبیعی است که چنین هم نخواهند شد؛ بلکه ظاهراً اشاره به این اختلافاتی است که بین اهل ایمان است. در واقع می‌خواهد مسلمانهایی که غافل و جاهل‌اند و قدرشناس آن حضرت نیستند، نسبت به ایشان محبت پیدا کنند، چرا که اصولاً بغض و کینه مؤمن نسبت به مؤمن خیلی خطرناک است.

در روایتی از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که مضمون آن را شیعه و سنی نقل کرده‌اند، چنین آمده است:

ألا إنَّ فِي التَّباغُضِ‌ الحالِقَةَ، لا أعني حالِقَةَ الشَّعرِ و لكِن حالِقَةَ الدّينِ.[2]

هان! دشمنى با يكديگر، زداينده است. مقصودم زداينده مو نيست، كه زداينده دين است.

بنابراین ، می توان گفت: وقتی دشمنی دو نفر با یکدیگر موجب صدمه دیدن دین‌شان می‌شود، دشمنی دو گروه نسبت به یکدیگر به اصل و اساس اسلام ضربه وارد می‌کند.

دشمنی با یکدیگر به قدری خطرناک است که در روایات نسبت به مقدمات آن هم هشدار داده شده است. در روایتی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) طبق نقل خطاب به ابوذر می‌فرماید:

يا أبا ذَرٍّ، إيّاكَ وَ الهِجرانَ لِأَخيكَ المُؤمِنِ؛ فَإِنَ‌ العَمَلَ‌ لا يُتَقَبَّلُ‌ مَعَ الهِجرانِ.[3]

اى ابو ذر! از ترك كردن برادر مؤمنت بپرهيز كه با هجران و دورى، عمل [صالح] پذيرفته نمى‌شود.

همچنین در روایتی دیگر از آن حضرت چنین نقل شده است:

لا يَحِلُّ لِمُسلِمٍ أن يَهجُرَ أخاهُ فَوقَ ثَلاثَةِ أيّامٍ، وَالسّابِقُ يَسبِقُ إلَى الجَنَّةِ.[4]

براى هيچ مسلمانى روا نيست كه بيش از سه روز، برادرش را ترك گويد و هر كس [براى آشتى‌] پيش‌دستى كند، به سوى بهشت، پيش‌دستى كرده است.

بنا بر این، باید حتی از مقدمات دشمنی و کینه‌ورزی نسبت به برادران ایمانی دوری کرد. این مسئله به قدری اهمیت دارد که حتی اگر میان دو نفر کدورتی هم باشد، جایز است برای اصلاح میان آن دو دروغ هم گفته شود. در این رابطه روایاتی وجود دارد که در جلسات آینده خواهیم خواند.

بحث فقهی

موضوع: ادامه روایات مستند قاعده «لاضرر»

یادآوری

بحث در مسئله سیزدهم از شرائط وجوب حج و مربوط به شرط استطاعت بود که به تناسب آن وارد مبحث پرکاربرد قاعده فقهی «لاضرر» شدیم. مستند این قاعده را از آیات قرآن بیان کردیم. دو روایت از روایات مستند این قاعده را هم خواندیم و اینک بقیه روایات مربوط به این قاعده را می‌خوانیم.

روایت سوم

وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع نَحْوَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّكَ رَجُلٌ مُضَارٌّ وَ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَى مُؤْمِنٍ قَالَ ثُمَّ أَمَرَ بِهَا فَقُلِعَتْ [وَ رُمِيَ] بِهَا إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص انْطَلِقْ فَاغْرِسْهَا حَيْثُ شِئْتَ.[5]

در سند روایت «عن بعض اصحابنا» آمده که موجب مرسله و ضعیف شدن آن شده است. ابتدای این روایت هم مثل روایت قبلی است، یعنی صاحب باغ از سمره نزد پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شکایت می‌کند و وقتی پیشنهاد فروش آن در برابر درختی در بهشت را نمی‌پذیرد، در این روایت آمده که حضرت به او اینچنین می‌فرماید: تو آدم زيان رسانى هستى، در حالى كه به مؤمن نبايد ضرر و زيان رساند. سپس رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دستور داد آن درخت خرما را از ريشه درآوردند و پيش او انداختند. و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به سمره فرمود: حالا برو و هرجا كه مى‌خواهى آن را بنشان!

در این روایت قید «علی المؤمن» به عبارت: «لا ضرر و لا ضرار» اضافه شده است.

روایت چهارم

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ.[6]

امام صادق (علیه السّلام) ضمن حدیثی می‌فرماید: ضرر و زيان زدن ممنوع است.

در این روایت موثقه بدون ذکر مقدمه‌ای همان عبارت مشهور بیان شده است.

روایت پنجم

این روایاتی که تا اینجا خواندیم غیر از روایت قبلی مربوط به جریان سمره بود که از طریق شیعه نقل شده بود، در اینجا این جریان را از طریق اهل سنت هم نقل می‌کنیم. البته این روایت هم از امام باقر (علیه السّلام) است که ابی داود در سننش آن را از طریق «واصل مولی أبی عیینة» آورده است:

عن واصل مولى أبي عيينة قال: سمعت أبا جعفر محمّد بن علي يحدّث عن سمرة بن جندب أنّه كانت له عضد[7] من نخل في حائط رجل من الأنصار قال: و مع أهله قال: فكان سمرة يدخل إلى نخله فيتأذّى به و يشق عليه، فطلب إليه أن يبيعه، فأبى و طلب إليه أن يناقله، فأبى فأتى النبي (صلى الله عليه و آله و سلم) فذكر [ذلك] له، فطلب إليه النبي (صلى الله عليه و آله و سلم) أن يبيعه، فأبى فطلب إليه أن يناقله فأبى، قال: «فهبه له و لك كذا و كذا» أمراً رغبة فيه، فأبى، فقال: «أنت مضار». فقال رسول اللّه (صلى الله عليه و آله و سلم) للأنصاري: «اذهب فاقلع نخله».[8]

«واصل مولی أبی عیینة» می‌گوید: از «أبو جعفر محمد بن علی [امام باقر (علیه السّلام)] شنیدم که درباره «سمرة بن جندب» سخن می‌گفت که او نخل کوچکی داشت که در باغ یکی از انصار قرار داشت و خانواده آن مرد انصاری هم با او [در باغ] بودند. سمره [بدون اجازه] وارد می‌شد و موجب اذیت آن انصاری می‌شد و این برای مرد انصاری دشوار بود، به همین خاطر از سمره خواست که آن را به او بفروشد، اما قبول نکرد. از او خواست که آن را با درخت دیگری عوض کند، اما باز هم قبول نکرد. لذا مرد انصاری جریان را برای پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بازگو کرد، حضرت از سمره خواست تا آن را به ایشان بفروشد، اما نپذیرفت، حضرت پیشنهاد داد که آن را با درختی دیگر معاوضه کند، باز هم نپذیرفت، حضرت فرمود: «آن را ببخش تا در برابرش چه و چه برای تو باشد» از اموری که مورد علاقه‌اش بود، اما باز هم نپذیرفت. اینجا بود که حضرت به او فرمود: «تو زیان رسانی [می‌خواهی به دیگران ضرر بزنی]» و بعد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مرد انصاری فرمود: برو درختش را از ریشه بکن.

در این نقل تنها به عبارت: «أنت مضار» اکتفا شده است.

روایت ششم

این روایت در باب شفعه آمده است و نشان می‌دهد که روایات مشتمل بر این عبارت تنها در یک باب وارد نشده‌اند و در ابواب مختلف به کار رفته‌اند، می‌فرماید:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‌ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَضَى رَسُولُ اللَّهِ ص بِالشُّفْعَةِ بَيْنَ الشُّرَكَاءِ فِي الْأَرَضِينَ وَ الْمَسَاكِنِ وَ قَالَ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ وَ قَالَ إِذَا أُرِّفَتِ الْأُرَفُ وَ حُدَّتِ الْحُدُودُ فَلَا شُفْعَةَ.[9]

«محمد بن عبدالله بن هلال» همان کیسانی است که ثقه است و «عقبة بن خالد» هم «علی التحقیق» ثقه است، بقیه راویان هم ثقه جلیل هستند، بنا بر این روایت صحیحه است. می‌گوید امام صادق (علیه السّلام) فرمود: رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) براى شريكان در زمين و خانه، حكم به شُفعه كرد و فرمود: ضرر و زيان زدن ممنوع است و فرمود: چنانچه حدود و مرزها [در زمين و خانه‌] علامت‌گذارى و مشخص شود، ديگر شُفعه منتفى خواهد شد.

روایت هفتم

صاحب وسائل سه روایت از شیخ صدوق نقل می‌کند که وی به صورت مرسل آنها را از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) روایت کرده است. شیخ صدوق این روایات را برای اینکه اثبات کند مسلمان از کافر ارث می‌برد و اسلام او دلیلی برای محرومیت از ارث بردنش نمی‌شود، نقل می‌کند:

قَالَ الصَّدُوقُ وَ قَالَ النَّبِيُّ ص الْإِسْلَامُ يَزِيدُ وَ لَا يَنْقُصُ.

قَالَ وَ قَالَ ع لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ فِي الْإِسْلَامِ فَالْإِسْلَامُ يَزِيدُ الْمُسْلِمَ خَيْراً وَ لَا يَزِيدُهُ شَرّاً.

قَالَ وَ قَالَ ع الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْهِ.[10]

شیخ صدوق می‌گوید: پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: اسلام، گسترش مى‌يابد و كاستى نمى‌گيرد. و فرمود: در اسلام، ضرر و زيان زدن به ديگران ممنوع است؛ زيرا اسلام بر خير مسلمان مى‌افزايد و شرّى به او نمى‌رساند. و فرمود: اسلام، برتر است و آيينى بالا دستِ آن نيست.

در این نقل عبارت «فی الاسلام» به عبارت: «لا ضرر و لا ضرار» اضافه شده است.

روایت هشتم

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ يَزِيدَ بْنِ إِسْحَاقَ شَعِرٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ حَمْزَةَ الْغَنَوِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ شَهِدَ بَعِيراً مَرِيضاً وَ هُوَ يُبَاعُ فَاشْتَرَاهُ رَجُلٌ بِعَشَرَةِ دَرَاهِمَ وَ أَشْرَكَ فِيهِ رَجُلًا بِدِرْهَمَيْنِ بِالرَّأْسِ وَ الْجِلْدِ فَقُضِيَ أَنَّ الْبَعِيرَ بَرَأَ فَبَلَغَ ثَمَنُهُ دَنَانِيرَ قَالَ فَقَالَ لِصَاحِبِ الدِّرْهَمَيْنِ خُمُسُ مَا بَلَغَ فَإِنْ قَالَ أُرِيدُ الرَّأْسَ وَ الْجِلْدَ فَلَيْسَ لَهُ ذَلِكَ هَذَا الضِّرَارُ وَ قَدْ أُعْطِيَ حَقَّهُ إِذَا أُعْطِيَ الْخُمُسَ.[11]

«هارون بن حمزة» در این روایت که سندش خوب است چنین نقل می‌کند: شخصی دید شتر مریضی را می‌فروشند، پس آن را به ده درهم خرید و دیگری هم با دو درهم با او در سر و پوست آن شریک شد [چون شتر مریض بود و قرار بود به زودی نحر شود] این جریان تمام شد و شتر خوب شد و قیمتش به چند دینار رسید، امام صادق (علیه السّلام) درباره آنها فرمود: یک پنجم قیمت فعلی برای صاحب دو درهم است و اگر بگوید: سر و پوست آن را می‌خواهم، دیگر سهمی ندارد، زیرا این زیان رساندن است. [چون حالا که شتر خوب شده است اگر بخواهند برای سر و پوستش آن را بکشند، موجب زیان است] وقتی یک پنجم قیمت آن را به او بدهند، دیگر حقش را گرفته است.

در این روایت که مربوط به بحث خرید و فروش بود نیز به عبارت: «هذا الضرار» اکتفا شده است.

روایاتی که تا اینجا خوانده شد، یک دسته از آنها مربوط به جریان سمرة بن جندب بود که با عبارات: «مَا أَرَاكَ يَا سَمُرَةُ إِلَّا مُضَارّاً»، «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ»، «إِنَّكَ رَجُلٌ مُضَارٌّ وَ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَى مُؤْمِنٍ» و «أنت مضار» آمده بود.

دسته دیگر روایاتی بود که بدون اشاره به داستان سمرة مشتمل بر عبارت «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ» بودند، مثل روایت چهارم و همچنین روایت ششم که مربوط به باب شفعه بود.

در روایت هفتم نیز همین جمله به اضافه عبارت: «فی الإسلام» آمده بود و در روایت هشتم که مربوط به بحث بیع بود فقط مسئله «الضرار» مطرح شده بود.

افزون بر این، در گروهی از روایات، ضرر رساندن به دیگران مورد نهی واقع شده است، مانند این روایت از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم).

روایت نهم

عن رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): مَلعونٌ‌ مَن‌ ضارَّ مؤمناً أو مَكَرَ بهِ.[12]

ملعون است كسى كه به مؤمنى زيان برسانَد يا به او نيرنگ بزنَد.

نکوهش ضرررسانی به دیگران از آیاتی که در جلسه قبل هم خواندیم به روشنی قابل برداشت بود.

گروهی از روایات هم وجود دارد که ضرر زدن به نفس را جایز نمی‌داند، مثل این روایت از امام صادق (علیه السّلام):

روایت دهم

قَالَ الصَّدُوقُ وَ قَالَ ع‌ كُلَّمَا أَضَرَّ بِهِ الصَّوْمُ فَالْإِفْطَارُ لَهُ وَاجِبٌ.[13]

شیخ صدوق می‌گوید: امام صادق (علیه السّلام) فرمود: هرگاه روزه زيان‌رسان باشد، افطار آن بر مكلف واجب است.

همچنین در روایت دیگری چنین وارد شده است:

روایت یازدهم

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَخْبِرْنِي جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ لِمَ حَرَّمَ اللَّهُ الْخَمْرَ وَ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يُحَرِّمْ ذَلِكَ عَلَى‌ عِبَادِهِ وَ أَحَلَّ لَهُمْ مَا سِوَاهُ مِنْ رَغْبَةٍ مِنْهُ فِيمَا حَرَّمَ عَلَيْهِمْ وَ لَا زُهْدٍ فِيمَا أَحَلَّ لَهُمْ وَ لَكِنَّهُ خَلَقَ الْخَلْقَ فَعَلِمَ مَا تَقُومُ بِهِ أَبْدَانُهُمْ وَ مَا يُصْلِحُهُمْ فَأَحَلَّهُ لَهُمْ وَ أَبَاحَهُ تَفَضُّلًا مِنْهُ عَلَيْهِمْ بِهِ لِمَصْلَحَتِهِمْ وَ عَلِمَ مَا يَضُرُّهُمْ فَنَهَاهُمْ عَنْهُ وَ حَرَّمَهُ عَلَيْهِمْ...[14]

مرحوم کلینی با سند صحیح نقل می‌کند که امام صادق (علیه السّلام) در پاسخ به این سؤال که چرا خداوند شراب و مردار و خون و گوشت خوک را حرام کرد؟ پس از بیان این نکته که حلال و حرام کردن چیزها توسط خداوند بر اساس میل و رغبت او نیست، می‌فرماید: بلكه او آفريدگان را آفريد و به آنچه تن آنان، بدان برپاست و به كارشان مى‌آيد، آگاهى داشت و همين چيزها را از سرِ لطف و براى مصلحت بندگان خويش، بر آنان حلال و مباح كرد و [از سويى‌] از آنچه هم به ايشان زيان مى‌رساند، آگاه بوده و آنان را از آن كارها نهى فرمود و آنها را بر ايشان حرام گرداند.

جمع‌بندی روایات

بنا بر این، به طور خلاصه می‌توان روایات فوق را در این پنج دسته جای داد:

یک) روایات مربوط به جریان سمره. (روایات شماره 1، 2، 3 و 5)

دو) روایات مشتمل بر عبارت «لا ضرر و لا ضرار» بدون اشاره به جریان سمره. (روایات شماره 4 و 6)

سه) روایات مشتمل بر این عبارت به اضافه «فی الاسلام» یا مشتمل بر عبارت «الضرار». (روایات شماره 7 و 8)

چهار) روایات دال بر حرمت اضرار به غیر. (روایت شماره 9)

پنج) روایات ناهی از اضرار به نفس. (روایات شماره 10 و 11)

البته اینها نمونه‌هایی بود که از هر دسته بیان کردیم. با توجه به این پنج دسته می‌توان این طور نتیجه گرفت که عبارت «لا ضرر و لا ضرار» به صورت مستفیضه به ما رسیده است و برخی از آنها هم سند معتبری دارند که هم شیعه و هم اهل سنت آنها را نقل کرده‌اند، اما نسبت به عبارت‌های دیگر که کلمه اضافی دارد مثل: «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَى مُؤْمِنٍ» یا «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ فِي الْإِسْلَامِ» سند معتبری نداریم.

به هر حال، از اینجا وارد فقه الحدیث روایت «لا ضرر و لا ضرار» می‌شویم؛ ولی قبل از آن لازم است به بررسی فرق میان «ضرر» و «ضرار» بپردازیم.

فرق «ضرر» با «ضرار»

در رابطه با فرق بین «ضرر» و «ضرار» شش وجه گفته شده است:[15]

«ضرر» فعل یک نفر و «ضرار» چون از باب «مفاعله» است فعل دو نفر است، پس «لا ضرر و لا ضرار» یعنی ضرر زدن و ضررسانی به همدیگر ممنوع است.

«ضرر» فعل ابتدایی است؛ ولی «ضرار» جزای بر فعل است، پس «لا ضرر و لا ضرار» یعنی ضرر زدن و مجازات بر ضرر ممنوع است.

اما در جواب این دو وجه گفته شده که کاربرد قرآنی آنها بر خلاف این چیزی است که ادعا شده است، زیرا «ضرار» در آیه ﴿وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً﴾[16] نه بین الاثنینی است و نه مجازات بر ضرر؛ بلکه منافقان یک‌سویه و ابتداءً با ساخت مسجد قصد زیان رساندن به مؤمنان را داشتند، پس این طور نیست که ضرار که از باب مفاعله است همیشه طرفینی یا فعل ثانوی باشد.

«ضرر» در جایی است که به دیگری زیان برساند و خودش هم نفع ببرد؛ ولی «ضرار» در جایی است که بدون اینکه خودش نفع ببرد به دیگری زیان برساند. پس «لا ضرر و لا ضرار» یعنی ضرررساندن به دیگران چه با سود و چه بدون آن ممنوع است.

این وجه نیز صحیح نیست، زیرا اگر مراد از نفع نبردن، هیچ گونه نفعی باشد نه مالی نه روحی و نه غیر آن، که صحیح نیست، زیرا هیچ کس چنین کاری نمی‌کند که بدون هیچ انتفاعی خود را به زحمت بیاندازد و به دیگری ضرر برساند. و اگر مراد نفع مالی است، باز صحیح نیست زیرا انتفاع منحصر در نفع مالی نیست؛ بلکه ممکن است از نظر مالی ضرر هم ببیند ولی با زیان رساندن به دیگری تشفی صدر پیدا کند و به لحاظ روحی نفع ببرد.

فرقی میان آن دو وجود ندارد و هر دو به یک معنا هستند، لذا تکرار آنها در حدیث به جهت تأکید است یعنی ضرر رساندن قطعاً ممنوع است.

این وجه هم صحیح نیست، زیرا با توجه به اینکه در برخی روایات تنها از کلمه «ضرار» استفاده شده است، معلوم می‌شود این کلمه مفهومی فراتر از «ضرر» دارد. افزون بر آن اصل تأسیس است نه تأکید پس این وجه خلاف اصل و ظاهر است.

«ضرر» شامل زیان مالی و جانی است؛ ولی «ضرار» به معنای تنگ گرفتن و ایجاد سختی و حرج است. پس «لا ضرر و لا ضرار» یعنی زیان رساندن و ایجاد سختی و حرج برای دیگران ممنوع است. این وجه را امام خمینی (رحمة الله علیه) پذیرفته است. عبارت ایشان در کتاب تهذیب الاصول که تقریرات درس اصول ایشان توسط آیت الله سبحانی است، چنین است:

ان الضرر و الضر و الإضرار و ما يشتق منهما انما يستعمل في الضرر المالي و النفسيّ بخلاف الضرار فان الشائع من استعماله، هو استعماله في التضييق و الحرج و إيراد المكروه و إيقاع الكلفة.[17]

«ضرر»، «ضُرّ» و «إضرار» و مشتقات از آنها در ضرر مالی و جانی استعمال می‌شود بر خلاف «ضرار» که استعمال غالبی آن در تحت فشار قرار دادن و ایجاد حرج و دشواری و وقوع در سختی است.

اما به این وجه نیز این گونه اشکال شده است که اینکه «ضرار» و مشتقات آن در ضرر مالی و جانی به کار نمی‌رود مگر در موارد خاص، صحیح نیست، بلکه بسیاری از کاربردهای آن در ضرر مالی است. مثلاً در روایت هشتم در ضرر مالی استعمال شده است. زیرا طبق این روایت کسی که در سر و پوست شتر مریضی که خریداری شده شریک شود، پس از خوب شدن و بالا رفتن قیمتش، سهمی در سر و پوست آن ندارد، زیرا کشتن شتر و استفاده از سر و پوست آن موجب ضرر مالی است. همچنین در آیه ﴿وَ لٰا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرٰاراً لِتَعْتَدُوا﴾[18] به قرینه «لتعتدوا: تا به آنان ستم کنید» مراد از «ضرار» ضرر مالی است، یعنی زن را به قصد اینکه راضی شود مهریه‌اش را ببخشد در زمان عده نگه ندارید.

«ضرر» به معنای مطلق زیان رسانی است حال عمدی باشد یا غیر عمدی؛ ولی «ضرار» فقط به معنای زیان‌رسانی عمدی است و به تعبیر دیگر زیان رساندن از روی عناد و لجاجت. طبق این نظر که نظر منتخب آیت الله سبحانی است معنای عبارت «لا ضرر و لا ضرار» این می‌شود که هر نوع زیان‌رسانی، خصوصاً زیان‌رسانی عمدی و از روی لجاجت ممنوع است.

اینها فرق‌هایی بود که ابن اثیر در النهایة آورده بود و فرق پنجم و ششم به ترتیب مورد پذیرش امام خمینی و آیت الله سبحانی قرار گرفت. غیر از آن فرق‌های دیگری هم گفته شده که در جلسه آینده مطرح خواهد شد.

 


[3] الأمالي للطوسي، ص538 ح1162.
[4] الأمالي للطوسي، ص391 ح860.
[17] القواعد الفقهية و الاجتهاد و التقليد (تهذيب الأصول)، امام خمینی، ج‌، ص94. شبیه همین عبارت در تقریرات درس ایشان توسط آیت الله مجتبی تهرانی هم آمده است. ر. ک: القواعد الفقهية و الاجتهاد و التقليد (الرسائل للإمام الخميني)، ج1 ‌، ص30.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo