< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

96/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی

مصونیت از کوردلی (4)

و لَا [تَبتَلِيَنّي] العَمى‌ عَن سَبيلِك‌.[1]

بحث در تبیین مقصود از «راه خدا» بود که در این دعا از خداوند سبحان می‌خواهیم ما را به بیماریِ نابینایی از راه خودت، مبتلا مکن.

چهار معنا از معانی «راه خدا» یا همان «صراط مستقیم» را که در قرآن و روایات اهل‌بیت (علیهم السّلام) آمده است، بیان کردیم و آن عبارت بود از: دین اسلام، کتاب خدا، راه معرفت خدا و راه محبت خدا.

معنای پنجم آن، «راه انبیا و اولیای الهی» است. در روایتی از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده که در تفسیر آیه ﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ فرمود:

صِراطُ الأنبیاءِ وَ هُمُ الَّذِينَ‌ أَنْعَمَ‌ اللَّهُ‌ عَلَيْهِم‌.[2]

مقصود راه انبیا است و آنان، همان کسانی هستند که خداوند به ایشان نعمت داده است.

چه اینکه در آین آیه شریفه بهرمندان از نعمت‌های الهی را اینگونه معرفی نموده است:

﴿وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ﴾.[3]

و آنان كه از خداوند و پيامبر فرمان برند با كسانى كه خداوند به آنان نعمت داده است از پيامبران و راست‌كرداران و شهيدان و شايستگان خواهند بود.

همچنین از امام زین العابدین (علیه السّلام) نقل شده که فرمود:

نَحنُ أبوابُ اللَّهِ وَ نَحنُ‌ الصِّراطُ المُستَقِيمُ‌ وَ نَحنُ عَيبَةُ عِلمِهِ.[4]

ما، درهاى خدا هستيم و ما، راه راست اوييم و ما، ظرف دانش او هستيم.

ششمین معنای «صراط مستقیم»، راه بندگی خدا است که در این آیات به آن اشاره شده است:

﴿أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ﴾.[5]

اى فرزندان آدم! آيا با شما عهد ‌نكردم كه شيطان را نپرستيد كه او دشمن آشكار شماست؟ و اينكه مرا بپرستيد كه اين راهى است راست؟

با تأمل در این معانی شش‌گانه برای «راه خدا»، یعنی دین اسلام، کتاب خدا، بندگی خدا، معرفت خدا، محبت او و راه پیشوایان بزرگ دینی، به این جمع‌بندی می‌رسیم که مقصود از «صراط مستقیم» چیزی جز عبادت خداوند متعال نیست، زیرا دلیل نامگذاری پیشوایان دین، اسلام، قرآن، معرفت و محبت الهی به «صراط مستقیم» از باب نامگذاری «سبب» به اسم «مسبب» است، چرا که عبادت خدا و اطاعت از او نیاز به شناخت و معرفت او دارد و کسی که او را بشناسد، محبت او را در دل خواهد داشت، همچنین عبادت و معرفت و محبت الهی همان دینداری است که بدون راهنمایی قرآن و پیشوایان دین، رسیدن به آن میسر نیست، بنا بر این، همه اینها مقدمه رسیدن انسان به مقصد و کمال مطلق است که جز با بندگی و عبادت خدا حاصل نمی‌شود.

بحث فقهی

موضوع: اقسام حج (ادامه مسئله 2)

یادآوری

بحث در مسائل مربوط به اقسام حج بود. متن فرع اول از مسئله سوم را در جلسه قبل خواندیم. این فرع در باره وظیفه شخص «آفاقی» است که مقیم مکه می‌شود. گفتیم، حج او سه صورت خواهد داشت:

1 ـ بعد از مستطیع شدن، مقیم مکه شده است.

2 ـ بعد از اقامت به قصد مجاورت، مستطیع شده است.

3 ـ بعد از اقامت به قصد توطن، مستطیع شده است.

بحث در بررسی صورت اول بود. حضرت امام، صاحب عروة و عده‌ای از فقها که ظاهرا مشهور هستند، می‌فرمایند: در این صورت، مطلقا وظیفه او از تمتع به قران یا افراد تبدیل نمی‌شود، چه با قصد توطن رفته باشد چه با قصد مجاورت و چه بیش از دو سال از اقامتش گذشته باشد، چه کمتر از آن.

شهید ثانی در مسالک نیز همین نظر را دارد؛ ولی نوه ایشان صاحب مدارک فرمود: «در استفاده چنین مطلبی از روایات نظر است». اشکال ایشان که صاحب حدائق نیز آن را «جید» دانست، این است که ما روایاتی داریم که می‌فرماید: اگر کسی دو سال در مکه بماند، حج او منقلب می‌شود، یعنی وظیفه‌اش تبدیل می‌شود. این روایات که در ادامه آنها را می‌خوانیم، اطلاق دارند و مقتضای اطلاق آنها این است که بین آنجا که قبل از اقامت در مکه مستطیع شده و آنجا که بعد از آن مستطیع شده، فرقی نباشد؛ بلکه کسی که دو سال در مکه اقامت داشته باشد، حتی اگر قبلا هم مستطیع شده، وظیفه‌اش حج قران یا افراد باشد.

ادامه بررسی صورت اول

در مقابل، صاحب جواهر این اشکال و تأمل را وارد نمی‌داند. ایشان می‌نویسد:

لو أقام من فرضه التمتع و قد وجب عليه بمكة أو حواليها مما هو دون الحد المزبور سنة أو سنتين أو أزيد من ذلك و لو بقصد الدوام لم ينتقل فرضه الذي قد خوطب به بلا خلاف أجده فيه نصا و فتوى، بل لعله إجماعي، بل قيل انه كذلك للأصل و غيره فما في المدارك من التأمل فيه في غير محله و كذا لا خلاف أيضا نصا و فتوى في عدم انتقاله عن فرض النائي بمجرد المجاورة و إن لم يكن قد وجب عليه سابقا، بل لعله إجماعي أيضا.[6]

اگر کسی که وظیفه‌اش تمتع است و [قبلا مستطیع شده و] بر او واجب شده در مکه یا پیرامون آن از مناطقی که کمتر از محدوده یادشده است، به مدت یک یا دو سال یا بیشتر از آن اقامت کند، هر چند به قصد دوام [و توطن]، وظیفه‌ای که به او تعلق گرفته، [به وظیفه دیگر] منتقل نمی‌شود، بدون هیچ اختلافی نه در نصوص و در فتواها، بلکه شاید اجماعی باشد و حتی گفته شده این حکم، چنین است به خاطر اصل [استصحاب] و غیر آن، پس تأملی که در مدارک نسبت به این حکم آمده، جا ندارد. همچنین نه در نصوص و نه در فتواها اختلافی در این نیست که وظیفه نائی به مجرد مجاورت، منتقل نمی‌شود، حتی اگر قبلا [مستطیع نبوده و] بر او واجب نشده باشد، بلکه این حکم نیز شاید اجماعی باشد.

بنا بر این، از نظر ایشان نیز اگر اقامت، پس از استطاعت و وجوب حج باشد، موجب انتقال وظیفه نمی‌شود مطلقا، فرقی ندارد که از اقامتش یک سال یا بیشتر گذشته باشد یا تازه مجاور مکه شده باشد، حتی اگر به قصد توطن نیز رفته باشد نیز، منتقل نمی‌شود.

به هر حال، بحث در این است که آیا تأمل صاحب مدارک جا دارد یا خیر؟

در میان فقهای معاصر، آیت الله فاضل، به نظریه حضرت امام، صاحب عروة و صاحب جواهر اشکال نموده و با صاحب مدارک و صاحب حدائق موافق هستند. ایشان نظریه حضرت امام را در دو فرض نمی‌پذیرد، یکی آنجا که قصد توطن داشته باشد، یکی آنجا که به قصد مجاورت اقامت کرده؛ ولی از اقامتش بیش از دو سال گذشته باشد، در این دو مورد، می‌فرماید: وظیفه او تبدل پیدا می‌کند، حتی اگر استطاعت او مربوط به زمانی باشد که در وطن خودش زندگی می‌کرده و حج بر او مستقر شده باشد، به دو دلیل:

1 ـ اطلاق آیه شریفه که می‌فرماید: ﴿ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ هم شامل صورتی می‌شود که استطاعت قبل از اقامت حاصل شده باشد و هم صورتی که بعد از اقامت حاصل شود، چرا که مهم، زمان امتثال و عمل به وظیفه است که در این دو صورت، عنوان «حاضر» به او اطلاق می‌شود، پس وظیفه‌اش نیز تبدیل می‌شود.

2 ـ مقتضای اطلاق روایات نیز این است که فرقی بین حصول استطاعت قبل از اقامت و بعد از آن نیست. روایاتی که در مورد کسی که دو سال در مکه اقامت داشته وارد شده و این اقامت را موجب تبدیل عنوان آفاقی به اهل مکه می‌شود.

مقصود روایاتی است که در باب نهم از ابواب «اقسام الحج» آمده است. در این باب نُه روایت آمده که حدیث اول و دوم آن به عنوان دلیل این مطلب بیان شده است.

ظاهرا صاحب وسائل در اینجا نتوانسته فتوا دهد، لذا عنوان باب را با کلمه «حکم» شروع کرده است، می‌فرماید:

بَابُ حُكْمِ مَنْ أَقَامَ بِمَكَّةَ سَنَتَيْنِ ثُمَّ اسْتَطَاعَ مَتَى يَنْتَقِلُ فَرْضُهُ إِلَى الْقِرَانِ أَوِ الْإِفْرَادِ وَ مِنْ أَيْنَ يُحْرِمُ بِالْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ وَ حُكْمِ مَنْ كَانَ لَهُ مَنْزِلَانِ قَرِيبٌ وَ بَعِيدٌ. [7]

بابی در حکم کسی که دو سال در مکه اقامت کرده و سپس مستطیع شده که از چه زمانی وظیفه‌اش به قران یا افراد منتقل می‌شود و از کجا باید برای حج و عمره محرم شود و نیز حکم کسی که دو منزل دور و نزدیک دارد.

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ أَقَامَ بِمَكَّةَ سَنَتَيْنِ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ لَا مُتْعَةَ لَهُ فَقُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع أَ رَأَيْتَ إِنْ كَانَ لَهُ أَهْلٌ بِالْعِرَاقِ وَ أَهْلٌ بِمَكَّةَ قَالَ فَلْيَنْظُرْ أَيُّهُمَا الْغَالِبُ عَلَيْهِ فَهُوَ مِنْ أَهْلِهِ.[8]

شیخ طوسی به اسنادش از «موسی بن قاسم» و او از «عبدالرحمن بن ابی نجران» و او از «حماد بن عیسی» و او از «حریز بن عبدالله» و او از «زرارة بن اعین»، نقل می‌کند. همه این راویان، امامی و ثقه‌اند و غیر از «حریز» بقیه، جلیل نیز هستند، پس، روایت صحیحه است. «زرارة» می‌گوید: امام باقر (علیه السّلام) فرمود:

کسی که دو سال در مکه اقامت داشته باشد، از اهالی مکه محسوب می‌شود و انجام حج تمتع برایش جایز نیست. به حضرت عرض کردم: نظرتان درباره کسی که خانواده‌ای در عراق و خانواده‌ای هم در مکه دارد، چیست؟ فرمود: باید ببیند [اقامت در] کدامیک برایش غالب است، پس او از اهالی همانجا است.

این روایت را قبلا به جهت ذیل آن در مسئله اول، خوانده بودیم.

روایت دوم

وَ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْمُجَاوِرُ بِمَكَّةَ يَتَمَتَّعُ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ إِلَى سَنَتَيْنِ فَإِذَا جَاوَزَ سَنَتَيْنِ كَانَ قَاطِناً وَ لَيْسَ لَهُ أَنْ يَتَمَتَّعَ.[9]

شیخ طوسی به اسنادش از «موسی بن قاسم» و او از «محمد بن عذافر» و او از «عمر بن یزید بیاع صابری» که هر سه امامی، ثقه و جلیل هستند، نقل می‌کند. وی می‌گوید:

امام صادق(علیه السّلام) فرمود: کسی که مجاور مکه شده تا دو سال، عمره تمتع انجام می‌دهد، و هنگامی که مجاورتش از دو سال گذشت، مقیم است و نمی‌تواند تمتع انجام دهد.

از نظر آیت الله فاضل این دو روایت اطلاق دارند و شامل استطاعت سابق و لاحق می‌شوند. ایشان در ادامه، دو اشکال می‌کنند و آنها را پاسخ می‌دهند، یکی اجماع که صاحب جواهر آن را به صورت احتمالی ادعا کرد، یکی هم اصل استصحاب؛ ولی می‌فرمایند: هیچ یک از این دو قابل استناد نیستند، زیرا اجماع، بر فرض وجود، منقول و مدرکی است، استصحاب هم حالت سابقه ندارد، زیرا متعلق یقین، عنوان «آفاقی» است؛ ولی الآن در تعلق عنوان «حاضر» شک داریم.

بنا بر این، ایشان در پایان این طور نتیجه می‌گیرند:

و بما ذكرنا ينقدح: ان تأمل صاحب المدارك يكون في محله.[10]

با توجه به آنچه گذشت، روشن می‌شود که اشکال صاحب مدارک [نسبت به برداشت شهید ثانی از روایات] وارد است.

نظریه مختار

به نظر می‌رسد آیه و روایات ناظر به این نیست که استطاعت قبل از اقامت حاصل شده یا بعد از آن تا بخواهیم از این جهت به اطلاق آنها تمسک کنیم؛ بلکه در مقام بیان وظیفه حاضر و بادی هستند، به همین جهت، آیه و روایات از این صورت که استطاعت قبل از اقامت حاصل شده، منصرف هستند، در نتیجه ما نیز در صورت اول، همان نظریه حضرت امام و صاحب عروة که نظریه مشهور است را می‌پذیریم.

صورت دوم

صورت دوم این بود که پس از اقامت در مکه به قصد مجاورت، مستطیع شود. در این صورت، ظاهراً اختلافی نیست که پس از مدتی اقامت در مکه، وظیفه او تبدیل به وظیفه مکی می‌شود و باید حج قران یا افراد انجام دهد؛ البته در مقدار این زمان اختلاف نظر وجود دارد.

در این باره چهار نظریه مطرح شده است:

1 ـ پس از دو سال اقامت، وظیفه‌اش منقلب می‌شود.

2 ـ یک سال اقامت برای تبدیل وظیفه کفایت می‌کند.

3 ـ پس از سه سال اقامت، وظیفه‌اش منقلب می‌شود.

4 ـ پس از پنج یا شش ماه، وظیفه‌اش منقلب می‌شود.

قول اول: دو سال

این نظر مشهور فقها است که اگر کسی دو سال کامل در مکه اقامت داشته باشد، وظیفه‌اش قران یا افراد است؛ بلکه در جواهر چنین آمده است:

و كيف كان فان دخل في الثالثة مقيما ثم حج انتقل فرضه الى القران أو الافراد كما صرح به جماعة، بل نسبه غير واحد إلى المشهور، بل‌ ربما عزي إلى علمائنا عدا الشيخ

به هر حال، اگر [کسی که در مکه مقیم شده] وارد سال سوم اقامتش شود و بخواهد حج به جا آورد، وظیفه او [از تتمع] به قران یا افراد منتقل می‌شود، کما اینکه گروهی بدان تصریح نموده‌اند، و حتی در بیش از یک منبع، به مشهور نسبت داده شده است، بلکه چه بسا نظر همه علما غیر از شیخ طوسی این بوده است.

دلیل آنها نیز همین دو روایت صحیحه‌ای است که گذشت، این روایات در واقع از باب حکومت می‌گویند: کسی که دو سال کامل در مکه باشد، از اهل مکه به شمار می‌آید، هرچند در واقع مکی نباشد. به تعبیر دیگر، تعیین مصداق یک عنوان بر عهده عرف است، مگر آنکه اهل بیت، آن را تعیین کنند. در اینجا نیز، طبق روایت، چنین شخصی، مصداق عنوان «حاضر» بیان شده در آیه ﴿حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرام﴾ است.

قول دوم: یک سال

این قول را شهید اول در الدروس از اکثر روایات استظهار کرده است، بدون آنکه آن را به قائلی نسبت دهد. ایشان می‌فرماید:

لو أقام النائي بمكّة سنتين انتقل فرضه إليها في الثالثة، كما في المبسوط و النهاية، و يظهر من أكثر الروايات أنّه في الثانية.[11]

اگر «نائی» به مدت دو سال در مکه اقامت کند، در سال سوم، وظیفه‌اش به وظیفه اهل مکه، منتقل می‌شود، کما اینکه در المبسوط و النهایة [شیخ طوسی] چنین آمده است؛ ولی از بیشتر روایات این طور استفاده می‌شود که انتقال وظیفه در همان سال دوم اقامت است [و لازم نیست، وارد سال سوم شود].

مراد ایشان، چهار روایتی است که همین باب آمده است:

روایت اول

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ) عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع لِأَهْلِ مَكَّةَ أَنْ يَتَمَتَّعُوا فَقَالَ لَا لَيْسَ لِأَهْلِ مَكَّةَ أَنْ يَتَمَتَّعُوا قَالَ قُلْتُ: فَالْقَاطِنِينَ بِهَا قَالَ إِذَا أَقَامُوا سَنَةً أَوْ سَنَتَيْنِ صَنَعُوا كَمَا يَصْنَعُ أَهْلُ مَكَّةَ فَإِذَا أَقَامُوا شَهْراً فَإِنَّ لَهُمْ أَنْ يَتَمَتَّعُوا...[12]

«حلبی» در این روایت صحیح السند، می‌گوید:

از امام صادق (علیه السّلام) درباره اهل مکه پرسیدم که آیا می‌توانند حج تمتع به جا آورند؟ فرمود: نه، برای اهل مکه جایز نیست که حج تمتع انجام دهند، پرسیدم: برای اهالی غیر مکه که در آن اقامت می‌کنند چی؟ فرمود: اگر یک یا دو سال در آنجا اقامت کنند، همان کاری که اهل مکه می‌کنند، انجام می‌دهند، پس اگر [مثلا فقط] یک ماه اقامت کرده‌اند، باید حج تمتع به جا آورند...

نکته قابل تأمل این است که اگر در تعیین مدت، عرف کافی است، اصلا نباید تحدید می‌شد و حالا که قرار به تحدید شده، چرا دقیقا مشخص نشده و میان یک یا دو سال، یکی را بیان نفرموده است؟ از این رو، توجیهی از علامه حلی نقل شده که صاحب وسائل ذیل این روایت آن را اینگونه آورده است:

قَالَ الْعَلَّامَةُ فِي الْمُخْتَلَفِ: السُّؤَالُ وَقَعَ عَلَى الْقَاطِنِينَ وَ إِنَّمَا يَتَحَقَّقُ الِاسْتِيطَانُ بِإِقَامَةِ سَنَةٍ كَامِلَةٍ وَ إِذَا أَقَامَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقَامُوا سَنَةً سَنَةً أُخْرَى انْتَقَلَ فَرْضُهُمْ فَلَا مُنَافَاةَ. [13]

علامه حلی در مختلف فرموده: پرسش درباره اهالی غیر مکه که در آن اقامت می‌کنند، صورت گرفته؛ ولی وطن قرار گرفتن با اقامت یک سال کامل، محقق می‌شود، از این رو، هنگامی که این افراد که یک سال از اقامتشان گذشته، یک سال دیگر نیز اقامت کنند، وظیفه‌شان منتقل می‌شود، بنا بر این، منافاتی وجود ندارد.

بنا بر این، کسی که با قصد توطن اقامت کند، پس از یک سال، وظیفه‌اش منتقل می‌شود و کسی که به قصد مجاورت، اقامت کند، پس از دو سال، وظیفه‌اش منتقل می‌شود.

روایت دوم

وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ دَاوُدَ عَنْ حَمَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَهْلِ مَكَّةَ أَ يَتَمَتَّعُونَ قَالَ لَيْسَ لَهُمْ مُتْعَةٌ قُلْتُ فَالْقَاطِنُ بِهَا قَالَ إِذَا أَقَامَ بِهَا سَنَةً أَوْ سَنَتَيْنِ صَنَعَ صُنْعَ أَهْلِ مَكَّةَ قُلْتُ فَإِنْ مَكَثَ الشَّهْرَ قَالَ يَتَمَتَّعُ...[14]

«حماد بن عیسی» در این روایت صحیحه می‌گوید:

از امام صادق (علیه السّلام) درباره اهل مکه پرسیدم که آیا می‌توانند حج تمتع به جا آورند؟ فرمود: برای اهل مکه انجام حج تمتع جایز نیست، پرسیدم: برای غیر مکی که در آن اقامت می‌کند چی؟ فرمود: اگر یک یا دو سال در آنجا اقامت کند، همان کاری که اهل مکه می‌کند، انجام دهد، گفتم: اگر فقط یک ماه اقامت کرده باشد چی؟ فرمود: حج تمتع به جا آورد...

روایت سوم

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُجَاوِرُ بِمَكَّةَ سَنَةً يَعْمَلُ عَمَلَ أَهْلِ مَكَّةَ يَعْنِي يُفْرِدُ الْحَجَّ مَعَ أَهْلِ مَكَّةَ وَ مَا كَانَ دُونَ السَّنَةِ فَلَهُ أَنْ يَتَمَتَّعَ.[15]

«اسماعیل بن مرار» مورد اختلاف است، ولی برخی از رجالیون معاصر ایشان را توثیق کرده‌اند که در این صورت، روایت صحیحه می‌شود. «عبدالله بن سنان» از امام صادق (علیه السّلام) نقل کرده که فرمود:

کسی که یک سال در مکه سکونت داشته باشد، باید مثل اهل مکه عمل کند، یعنی همراه آنان، حج افراد به جا آورد و هر کس کمتر از یک سال مجاورت کرده باشد، می‌تواند حج تمتع به جا آورد.

عبارت «فَلَهُ أَنْ يَتَمَتَّعَ» مشعر به جواز است نه وجوب و تعیین وظیفه، از این رو، صاحب وسائل بعد از ذکر این روایت، می‌نویسد:

أَقُولُ: تَقَدَّمَ الْوَجْهُ فِي مِثْلِهِ وَ يَحْتَمِلُ الْحَمْلُ عَلَى الْجَوَازِ فِي النَّدْبِ وَ عَلَى التَّقِيَّةِ.

گویم: وجه آن در روایت مشابه گذشت [مقصود همان توجیه علامه حلی است] و احتمال دارد آن را حمل بر جواز در حج مستحبی کنیم یا بر تقیه.

روایت چهارم

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ دَخَلَ مَكَّةَ بِحَجَّةٍ عَنْ غَيْرِهِ ثُمَّ أَقَامَ سَنَةً فَهُوَ مَكِّيٌّ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ يَحُجَّ عَنْ نَفْسِهِ أَوْ أَرَادَ أَنْ يَعْتَمِرَ بَعْدَ مَا انْصَرَفَ مِنْ عَرَفَةَ فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يُحْرِمَ مِنْ مَكَّةَ وَ لَكِنْ يَخْرُجُ إِلَى الْوَقْتِ وَ كُلَّمَا حَوَّلَ رَجَعَ إِلَى الْوَقْتِ.[16]

«حریز بن عبدالله» در این روایت مرسل، از امام باقر (علیه السّلام) نقل کرده که فرمود:

کسی که برای انجام حج به نیابت از دیگری وارد مکه شود و یک سال در آن اقامت کند، او اهل مکه است، پس اگر بخواهد از طرف خودش حج انجام دهد یا پس از پایان مراسم عرفه، عمره انجام دهد، نمی‌تواند از مکه احرام ببندد؛ ولی باید به میقات برود و همین طور هر گاه به مکه برود، باید به میقات برگردد.

به هر حال، شهید اول از این روایات استظهار کرده که حتی اگر یک سال هم در مکه اقامت داشته باشد، وظیفه‌اش منقلب می‌شود؛ ولی مشکل این است که مشهور فقها، جدیداً و قدیماً مطابق آنها فتوا نداده‌اند.

غفر الله لنا و لکم ان شاء الله


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo