< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

97/11/09

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقیمراقبت از «خود» (2)

وَ لَا أَطْغَيَنَّ وَ مِنْ عِنْدِكَ وُجْدِي‌.[1]

در جلسه پیش اشاره کردیم که آنچه باعث طغیان و سرکشی انسان می‌شود مراقبت نکردن از خود است. این مراقبت نکردن باعث حیرانی در تاریکی‌ها و گرفتار شدن در مهلکه‌ها خواهد شد و همچنین راه برای شیاطین باز خواهد شد تا فرد را به طغیان و سرکشی وادار کنند.

از جلوه‌های مراقبت نکردن از خود، آن است که فرد خود و احوال خود را فراموش کند مثلاً مدام به دنبال هدایت مردم باشد اما از رشد و هدایت خود غافل باشد. امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند:

إذا رَأيتُمُ العَبدَ مُتَفَقِّداً لِذُنوبِ النّاسِ ناسِياً لِذُنوبِهِ، فَاعلَموا أنَّهُ قَد مُكِرَ بِه‌[2]

هر گاه ديديد بنده گناهان مردم را مى‌جويد و گناهان خودش را از ياد برده است، بدانيد كه گرفتار مكر [خدا] شده است‌

وقتی کسی در چنین وضعیتی قرار گیرد در ظلمت‌های اعتقادی اخلاقی و... سرگردان می‌شود و شیطان او را به سرکشی و طغیان وا میدارد. ادامه خطبه 157 نهج البلاغه چنین است:

وَ زَيَّنَتْ لَهُ سَيِّئَ أَعْمَالِه‌[3]

و شیطان اعمال ناپسند او را زیبا جلوه می‌دهد.

این اقدام دوم شیطان است که علاوه بر واداشتن فرد بر سرکشی، این طغیان و سرکشی و همه رفتارهای ناپسند وی را زیبا جلوه می‌دهد. بعد از جملاتی، امام(علیه‌السلام) نسبت به تقوا و خویشتن داری چنین می‌فرماید:

عِبَادَ اللَّهِ اللَّهَ اللَّهَ فِي أَعَزِّ الْأَنْفُسِ عَلَيْكُمْ وَ أَحَبِّهَا إِلَيْكُمْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَوْضَحَ لَكُمْ سَبِيلَ الْحَقِّ وَ أَنَارَ طُرُقَه‌ فشِقوَةٌ لازِمَةٌ، أو سَعادَةٌ دائمَةٌ.[4]

اى بندگان خدا! خداى را در نظر آوريد و به آن كه در نزد شما عزيزترين و محبوب‌ترين است (يعنى خودتان) بينديشيد، كه خداوند، مسير حق را براى شما آشكار نموده و راه‌هايش را روشن ساخته است‌. . پس (در نهايت) يا شوربختى ماندگار است يا نيك‌بختى پايدار.

پس اگر دعا می‌خوانیم که «وَ لَا أَطْغَيَنَّ وَ مِنْ عِنْدِكَ وُجْدِي» باید توجه داشته باشیم که برای جلوگیری از سرکشی و طغیان لازم است به شدت از خودمان مراقبت کنیم و الا صرف دعا نمی‌تواند جلوی طغیان را بگیرد.

بحث فقهی

موضوع: کالبد شکافی (2)

یادآوری

موضوع بحث کالبد شکافی جسد مسلمان بود که فقهاء حکم به حرمت و عدم جواز کرده‌اند. برای این حکم به ادله‌ای چند استناد شده است. اولین دلیل روایات باب «تمثیل» است که در جلسه قبل بررسی شد و گفتیم این روایات انصراف به جایی دارد که عقوبت و عبرت آموزی در آن باشد و در مورد بحث ما چنین چیزی صدق نمی‌کند، پس دلیل اول برای مورد ما کارایی نخواهد داشت. اکنون به ادله دیگر اشاره خواهیم کرد.

کالبد شکافیدلیل دوم: هتک حرمت مسلمان

دومین دلیلی که برای منع کالبد شکافی مسلمان، ارائه شده است عبارتست از ملازم بودن کالبد شکافی با هتک حرمت مسلمان؛ و روشن است که حفظ حرمت مسلمان چه زنده و چه مرده لازم بوده و باید از آنچه این حریم را هتک می‌کند اجتناب نمود. کالبد شکافی – یعنی جدا کردن اعضاء از یکدیگر و و قرار دادن هر عضو برای آزمایش و آموزش – مصداق بارز بی احترامی و هتک حرمت خواهد بود. لازم است که در اینجا به برخی از روایات اشاره شود.

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) أَنَّهُ قَالَ: قَطْعُ رَأْسِ الْمَيِّتِ أَشَدُّ مِنْ قَطْعِ رَأْسِ الْحَي‌[5]

این روایت را کلینی در کافی[6] ، شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه[7] و شیخ طوسی در تهذیبین[8] [9] نقل نموده است. سند این روایت صحیح و قابل اعتماد است. محتوا نیز روشن است، امام(علیه‌السلام) جدا کردن سر جسد مسلمان را شدیدتر و دارای گناه بیشتری از جدا کردن سر فرد زنده می‌دانند.

روایت دوم

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ قَطَعَ رَأْسَ مَيِّتٍ قَالَ حُرْمَةُ الْمَيِّتِ كَحُرْمَةِ الْحَيِّ.[10]

این روایت را کلینی در کافی[11] باسندی ضعیف و به شکل مرسله نقل نموده است. از امام صادق(علیه‌السلام) درباره کسی که سر جسدی را جدا کرده پرسیدند امام(علیه‌السلام) پاسخ دادند حرمت جسد مانند حرمت فرد زنده است.

روایت سوم

عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَاد عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه‌السلام) فِي حَدِيثِ وَفَاةِ الْحَسَنِ(علیه‌السلام) وَ دَفْنِهِ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَمْوَاتاً مَا حَرَّمَ مِنْهُمْ أَحْيَاء[12]

این روایت را کلینی در کافی[13] نقل نموده است. همه افراد حاضر در سند این روایت توثیق شده‌اند به جز مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ که جدا ضعیف شمرده شده و رمی به غلو نیز شده است. محتوای روایت مربوط به ماجرای دفن امام حسن(علیه‌السلام) و محاجه امام حسین(علیه‌السلام) با مانعین و اموری است که در این ماجرا رخ داده است. در این روایت این جمله توسط امام حسین(علیه‌السلام) از پیامبر مکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است که دایره حریم و احترام مرده و زنده مومنین تفاوتی ندارد.

روایت چهارم

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ صَفْوَانَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) أَبَى اللَّهُ أَنْ يُظَنَّ بِالْمُؤْمِنِ إِلَّا خَيْراً وَ كَسْرُكَ عِظَامَهُ حَيّاً وَ مَيِّتاً سَوَاء[14]

این روایت را شیخ طوسی در تهذیبین[15] [16] گزارش کرده است. در سند روایت صفوان قرار دارد که از مشایخ ثلاثه و موجب اعتماد به روایت است. امام صادق(علیه‌السلام) ابتدا می‌فرمایند خداوند متعال اِبا دارد یعنی راضی نیست که کسی به شخص با ایمان جز خیر و حُسن ظن داشته باشد؛ سپس می‌فرماید شکستن استخوان مومن مرده و زنده تفاوتی نمی‌کند و به تعبیر دیگر در یک درجه از زشتی و ناپسندی قرار دارد. بنابراین ، این روایت نیز حاکی از این است که شخص با ایمان محترم است و زنده و مردة او در این جهت تفاوتی ندارد .

روایت پنجم

وَ عَنْهُ عَنْ مِسْمَعٍ كِرْدِينٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) عَنْ رَجُلٍ كَسَرَ عَظْمَ مَيِّتٍ فَقَالَ حُرْمَتُهُ مَيِّتاً أَعْظَمُ مِنْ حُرْمَتِهِ وَ هُوَ حَيٌّ[17]

شیخ طوسی در تهذیبین[18] [19] این روایت را گزارش کرده است. از امام(علیه‌السلام) درباره شکستن استخوان جسد سوال می‌کنند و امام(علیه‌السلام) پاسخ می‌دهند که حرمت جسد مسلمان از حرمت مسلمان زنده بیشتر و بزرگتر است.

روایت ششم

نقل دیگری است از ماجرای دفن امام حسن(علیه‌السلام) و محاجه برابر مانعین از دفن ایشان در خانه رسول الله(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) که در آن این تعبیر آمده است:

وَ قَدْ تَقَدَّمَ فِي الدَّفْنِ حَدِيثُ الْعَلَاءِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) إِلَى أَنْ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) حُرْمَةُ الْمُسْلِمِ مَيِّتاً كَحُرْمَتِهِ وَ هُوَ حَيٌّ سَوَاءً.[20]

صاحب وسائل الشیعة پس از مرور این روایات می‌نویسد شیخ طوسی و دیگرانی از فقهاء این روایات را این گونه فهم کرده‌اند که جسد مسلمان احترام و حریمی دارد که باید پاس داشته شود و تفاوتی بین زنده و مرده مومن از این جهت وجود ندارد و فی الجمله اگر این حریم هتک شود دیه واجب خواهد شد. البته میزان دیه و حتی تساوی دیه جنایت بر مومن زنده و مرده هم از این روایات فهمیده نمی‌شود.

أَقُولُ: حَمَلَ الشَّيْخُ وَ غَيْرُهُ هَذِهِ الْأَخْبَارَ عَلَى الْمُشَابَهَةِ فِي التَّحْرِيمِ وَ وُجُوبِ الدِّيَةِ فِي الْجُمْلَةِ وَ إِنْ لَمْ تَكُنْ مُسَاوِيَةً لِدِيَةِ الْحَيِّ لِمَا تَقَدَّم‌

مطابق آنچه در تقریرات آیت الله گیلانی از امام خمینی(قدّس‌سرّه) نقل شده ایشان چنین استدلال می‌کند که این روایات لزوم احترام جسد مسلمان را نشان می‌دهد و به همین جهت کالبد شکافی جسد مسلمان – که ناقض این احترام است – را منع می‌کند. از این روایات منعی نسبت به کالبد شکافی جسد غیر مسلمان استفاده نمی‌شود پس نسبت به غیر مسلمان جایز است به شرط آن که به قصد انتقام و مانند آن نباشد که در آن صورت مشمول روایات ناهیه از تمثیل خواهد شد.

نسبت به استناد به این روایات این اشکال مطرح شده است که اساساً موضوع این روایات مثله کردن بوده و بس و آنچه از احترام به جسد مطرح شده است به معنای جلوگیری از مثله کردن جسد است و این با موضوع ما که کالبد شکافی با اهدافی چون آموزش پزشکی، کشف بیماری و... است کاملاً متفاوت است. به تعبیر دیگر قدر متیقن در مقام تخاطب، در آن زمان مثله کردن جسد برای عقوبت مورد نظر بوده است و اطلاق گیری از چنین روایاتی در جهت مورد ابتلای امروز ما که منافع پزشکی مهمی بر آن استوار است صحیح نخواهد بود. به تعبیر دیگر این روایات تخصصاً از دایره بحث فعلی ما خارج خواهند بود. به عنوان شاهد می‌توان به فهم فقهای پیشین از این متون اشاره کرد مثلاً صاحب وسائل الشیعة برای همین شش روایت چنین عنوانی را انتخاب می‌کند «بَابُ تَحْرِيمِ الْجِنَايَةِ عَلَى الْمَيِّتِ الْمُؤْمِنِ بِقَطْعِ رَأْسِهِ أَوْ غَيْرِه‌»؛ آیا کالبد شکافی امروز مصداق جنایت است؟

در پاسخ به این اشکال می توان گفت این سخن درستی است که موضوع مورد سوال و آنچه در آن زمان در مقام تخاطب فهمیده می‌شده و مراد گوینده بوده است مسأله مثله کردن و عقوبت بوده است اما آیا از این روایات اصل احترام جسد فهمیده نمی‌شود؟ آیا از مجموع این روایات این فهمیده نمی‌شود که باید حریم جسد مسلمان حفظ شود و هتک آن مجاز نیست؟ به نظر می‌رسد از مجموع این روایات به خوبی چنین معنایی فهمیده می‌شود که از نظر شارع، جسد مسلمان نیز لازم الاحترام بوده و هتک حرمتش جایز نیست. اگر چنین باشد – که هست – این سوال مطرح می‌شود که آیا کالبد شکافی و جدا کردن اعضاء و قطعات جسد مسلمان، مخالف احترام مورد نظر شارع نیست؟ به نظر می‌رسد این نکته هم مورد قبول همگان باشد که چنین تشریح و تقطیع کردن جسد نوعی هتک احترام آن خواهد بود و در نتیجه می‌توان به عدم جواز آن حکم کرد.

اشکال دیگری که در اینجا برخی مطرح کرده‌اند این که باید در این مسأله کافر ذمی را به مسلم ملحق نمود و از این جهت بین این دو تفاوتی قائل نشد چرا که کافر ذمی با پذیرفتن حضور در حکومت اسلامی و شرایط آن دارای احترام و حقوق متقابل خواهد شد در نتیجه باید او را در این مسأله در حکم مسلمان به شمار آورد.

در پاسخ این اشکال هم گفته شده گرچه برخی از روایاتی مطلق هستند مثل این از تعبیری مانند المیّت استفاده کرده اند اما اولاً در برخی روایات دیگر به عنوان مسلم تصریح شده بود و ثانیاً در آن جایی که تعبیر مطلق هم آمده است منصرف به مسلم می‌شود چرا که معمولا این روایات به مؤمن انصراف دارد و حرمت مومن است که والاتر از کعبه توصیف شده است. [21]

دلیل سوم: وجوب رد دیه

سومین دلیلی که برای منع کالبد شکافی جسد مسلمان مطرح شده عبارتست از دلالت التزامی وجوب دیه بر حرمت؛ توضیح بیشتر این که در روایات فراوانی برای قطع اعضاء جسد، دیه تعیین شده است. دیه در جایی مطرح می‌شود که فرد عمل حرامی را مرتکب شده باشد. پس در اینجا نیز فردی که عضوی از میت را جدا کرده به جهت آن که کار حرامی مرتکب شده است باید دیه بپردازد.

ممکن است کسی بگوید چنین ملازمه‌ای ثابت نیست و چه بسا دیه بر کسی واجب باشد اما وی مرتکب فعل حرامی نشده باشد؛ نظیر آنچه در کفاره رخ می‌دهد، در کفاره نیز ملازمه‌ای بین وجوب کفاره و ارتکاب فعل حرام وجود ندارد، البته برخی موارد ممکن است این گونه باشد اما برخی نیز این گونه نیست مثل وجوب کفاره بر کسی که به جهت عذری نتوانسته است روزه بگیرد در حالی که وی مرتکب فعل حرامی نشده است. در پاسخ می توان گفت گرچه این سخن درباره کفاره صحیح است اما دیه مانند کفاره نیست و هر جا دیه‌ای واجب شده است فعل حرامی رخ داده است. در مورد نحن فیه نیز، وجوب دیه برای قطع اعضاء جسد نشان می‌دهد اختیاراً فعل حرامی انجام شده است. به تعبیر دیگر دیه در جایی واجب می‌شود که انجام اختیاری آن عمل حرام باشد.[22]

شیخ طوسی درباره دیه قطع اعضاء جسد می‌نویسد:

إذا قطع رأس ميت أو شيئا من جوارحه ما يجب فيه الدية كاملة لو كان حيا، كان عليه مائة دينار دية الجنين، و في جميع ما يصيبه مما يجب فيه مقدر، و أرش في الحي من حساب المائة على حساب ما يحق للحي من الألف. و لم يوافقنا في ذلك أحد من الفقهاء، و لم يوجبوا فيه شيئا، و عندنا أنه يكون ذلك للميت، يتصدق به عنه، و لا يورث و لا ينقل الى بيت المال. دليلنا: إجماع الفرقة و أخبارهم، و قد أوردناها في الكتاب الكبير[23]

از نظر شیخ طوسی اگر جنایتی بر جسد وارد شود که این جنایت در صورت زنده بودن فرد به پرداخت دیه کامل منجر می‌شد، باید صد دینار – دیه جنین – پرداخت شود. همچنین هر گونه آسیب و جراحت دیگری که موجب دیه می‌شود به شکل ده درصد از دیه فرد زنده محاسبه می‌شود. فقهای اهل سنت در این مسأله هیچ دیه‌ای را واجب نمی‌دانند. این مبلغ دیه باید از جانب میت، صدقه داده شود و نه به وارثین منتقل می‌شود و نه به بیت المال. این حکم مستند به اجماع فقهای امامیه و روایاتی است که در این باب وارد شده است. برخی از روایات این باب را مرور می‌کنیم:

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَن‌ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّبَّاحِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) فِي حَدِيثٍ أَنَّ الْمَنْصُورَ سَأَلَهُ عَنْ رَجُلٍ قَطَعَ رَأْسَ رَجُلٍ بَعْدَ مَوْتِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) عَلَيْهِ مِائَةُ دِينَارٍ فَقِيلَ كَيْفَ صَارَ عَلَيْهِ مِائَةُ دِينَارٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) فِي النُّطْفَةِ عِشْرُونَ وَ فِي الْعَلَقَةِ عِشْرُونَ وَ فِي الْمُضْغَةِ عِشْرُونَ وَ فِي الْعَظْمِ عِشْرُونَ وَ فِي اللَّحْمِ عِشْرُونَ ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ وَ هَذَا هُوَ مَيِّتاً بِمَنْزِلَتِهِ قَبْلَ أَنْ تُنْفَخَ فِيهِ الرُّوحُ فِي بَطْنِ أُمِّهِ جَنِيناً فَسَأَلَهُ الدَّرَاهِمُ لِمَنْ هِيَ لِوَرَثَتِهِ أَمْ لَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) لَيْسَ لِوَرَثَتِهِ فِيهَا شَيْ‌ءٌ إِنَّمَا هَذَا شَيْ‌ءٌ أَتَى إِلَيْهِ فِي بَدَنِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ يُحَجُّ بِهَا عَنْهُ أَوْ يُتَصَدَّقُ بِهَا عَنْهُ أَوْ تَصِيرُ فِي سَبِيلٍ مِنْ سُبُلِ الْخَيْرِ الْحَدِيثَ.[24]

این روایت را – که سوال و پرسشی از سوی خلیفه با امام صادق(علیه‌السلام) در موسم حج است – کلینی در کافی[25] و شیخ طوسی در تهذیبین[26] [27] به شکل کامل نقل نموده است. در سند هر دو منبع این روایت چندین حلقه مجهول قرار دارد: «الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى»، «مُحَمَّدِ بْنِ الصَّبَّاحِ» و «عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا»؛ که در مجموع سند این روایت را بسیار ضعیف می‌نماید. البته ضعف سندی این روایت را می‌توان با عمل مشهور و حتی اجماع آنان بر عمل به این روایت، جبران نمود.

روایت دوم

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَفْصٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ، قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) عَنْ رَجُلٍ قَطَعَ رَأْسَ رَجُلٍ مَيِّتٍ؟ فَقَالَ: «إِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- حَرَّمَ مِنْهُ مَيِّتاً كَمَا حَرَّمَ مِنْهُ حَيّاً، فَمَنْ فَعَلَ بِمَيِّتٍ فِعْلًا يَكُونُ فِي مِثْلِهِ اجْتِيَاحُ نَفْسِ الْحَيِّ، فَعَلَيْهِ الدِّيَةُ». فَسَأَلْتُ عَنْ ذلِكَ أَبَا الْحَسَنِ(علیه‌السلام)، فَقَالَ: «صَدَقَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام)، هكَذَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلّی‌الله‌علیه‌وآله)». قُلْتُ: فَمَنْ قَطَعَ رَأْسَ مَيِّتٍ، أَوْ شَقَّ بَطْنَهُ، أَوْ فَعَلَ بِهِ مَا يَكُونُ فِيهِ اجْتِيَاحُ نَفْسِ الْحَيِّ، فَعَلَيْهِ دِيَةُ النَّفْسِ كَامِلَةً؟ فَقَالَ: «لَا، وَ لكِنْ دِيَتُهُ دِيَةُ الْجَنِينِ فِي بَطْنِ أُمِّهِ قَبْلَ أَنْ تُنْشَأَ فِيهِ الرُّوحُ، وَ ذلِكَ مِائَةُ دِينَارٍ، وَ هِيَ لِوَرَثَتِهِ، وَ دِيَةُ هذَا هِيَ لَهُ، لَالِلْوَرَثَة.... [28]

این روایت را کلینی در کافی[29] با یک سند و شیخ طوسی در تهذیبین[30] [31] با دو سند – که یکی از این دو، عیناً مانند سند کلینی است – نقل نموده‌اند. هر سه این اسناد به دلیل حضور «مُحَمَّدِ بْنِ حَفْصٍ» در سند کافی و سند اول تهذیبین و «مُحَمَّدِ بْنِ أَشْيَم‌» در سند دوم تهذیبین ضعیف شمرده می‌شوند. از سوی دیگر مشابه این روایت را شیخ صدوق با سندی صحیح در من لایحضره الفقیه[32] و در علل الشرایع[33] با سند صحیح دیگری گزارش نموده است. همچنین در المحاسن[34] نیز این روایت با سندی قابل قبول گزارش شده است.

در این روایت، حسین بن خالد روایتی را از امام صادق(علیه‌السلام) بر امام کاظم(علیه‌السلام) عرضه می‌کند و ایشان نیز روایت پدر بزرگوارشان را مستند به قول رسول الله(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) تایید نموده و توضیح می‌دهند دیه قطع عضو جسد مانند دیه جنین است و ورثه نیز مالک این دیه نمی‌شوند و.... محتوای این روایت مانند روایت پیشین است.

این دو روایت به عنوان نمونه در اینجا بیان شد در حالیکه روایات مربوط به قطع عضو جسد بیش از این هستند. برای ما در اینجا مهم آن است که اصل لزوم دیه برای قطع عضو جسد را ثابت کنیم و با توجه به ملازمه بین لزوم دیه و انجام فعل حرام، نتیجه بگیریم قطع عضو جسد کاری حرام بوده است که انجام آن منجر به لزوم پرداخت دیه شده است. درباره اسناد این روایات نیز باید گفت اولاً بخشی از این روایات دارای اسناد صحیح و قابل قبولی هستند و ثانیاً حتی اسناد ضعیف برخی از این روایات نیز با عمل مشهور فقهاء جبران شده و برای ما معتبر خواهد بود.

دلیل چهارم: قیاس اولویت

دلیل چهارمی که برای حرمت کالبد شکافی جسد مسلمان ارائه شده است استفاده از قیاس اولویت است با این توضیح که در روایات متعددی از کوچکترین تعرض نسبت به جسد مانند تراشیدن موی سر، گرفتن ناخن و... منع شده است، پس به طریق اولی کالبد شکافی جسد که مستلزم قطع عضو و تکه کردن جسد است ممنوع بوده و حکم به حرمتش می‌شود.

به نمونه‌هایی از این روایات دقت کنید:

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) قَالَ: لَا يُمَسُّ مِنَ الْمَيِّتِ شَعْرٌ وَ لَا ظُفُرٌ وَ إِنْ سَقَطَ مِنْهُ شَيْ‌ءٌ فَاجْعَلْهُ فِي كَفَنِهِ.[35]

امام صادق(علیه‌السلام): به مو و ناخن میت دست زده نشود و اگر چیزی(مو، ناخن و...) از آن جدا شد آن را در کفن وی قرار دهید.

این روایت را کلینی در کافی[36] و شیخ طوسی در تهذیب[37] با سند صحیح گزارش نموده‌اند.

روایت دوم

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ غِيَاثٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) قَالَ: كَرِهَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه‌السلام) أَنْ يُحْلَقَ عَانَةُ الْمَيِّتِ إِذَا غُسِّلَ أَوْ يُقَلَّمَ لَهُ ظُفُرٌ أَوْ يُجَزَّ لَهُ شَعْرٌ.[38]

امام صادق(علیه‌السلام): امير المؤمنين(علیه‌السلام) کراهت داشت که هنگام غسل جسد، موی عانه وی تراشیده یا ناخن و موی وی کوتاه شود.

این روایت را کلینی در کافی[39] با سند صحیح گزارش نموده است.

روایت سوم

حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكِنْدِيِّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) عَنِ الْمَيِّتِ يَكُونُ عَلَيْهِ الشَّعْرُ، فَيُحْلَقُ عَنْهُ، أَوْ يُقَلَّمُ؟ قَالَ: «لَا يُمَسُّ مِنْهُ شَيْ‌ءٌ، اغْسِلْهُ وَ ادْفِنْهُ»[40]

راوی از امام صادق(علیه‌السلام) درباره تراشیدن موی جسد یا کوتاه کردن ناخن آن سوال می‌کند و امام(علیه‌السلام) پاسخ می‌دهد: چیزی از بدن میت را مس نکن، او را غسل بده و دفن کن.

این روایت را کلینی در کافی[41] و شیخ طوسی در تهذیب[42] با سند صحیح گزارش نموده‌اند.

با توجه به این روایات و روایات مشابه آن – که می‌توانید در باب خود در وسائل الشیعه مطالعه و پیگیری کنید – لزوم احترام به جسد مسلمان تا حدی در نظر گرفته شده است که جدا کردن مو یا کوتاه کردن ناخن و مانند آن مورد نهی قرار گرفته است، پس به طریق اولی قطع عضو و تشریح جسد قطعاً مجاز نبوده و حرام خواهد بود.

دلیل پنجم: لزوم دفن سریع میت مسلمان

پنجمین دلیل، توجه به روایاتی است که دفن سریع و بدون فوت وقت را لازم می‌داند. از این روایات بالملازمه استفاده می‌شود هر امری که با دفن سریع میت مسلمان منافات داشته باشد مورد نهی قرار گرفته و مجاز نخواهد بود از جمله کالبد شکافی و مانند آن که مستلزم به تعویق افتادن دفن جسد خواهد بود.

صاحب وسائل الشیعة این دسته از روایات را در بابی با عنوان «بَابُ اسْتِحْبَابِ تَعْجِيلِ تَجْهِيزِ الْمَيِّتِ وَ دَفْنِهِ لَيْلًا مَاتَ أَوْ نَهَاراً مَعَ عَدَمِ اشْتِبَاهِ الْمَوْت[43] ‌» جمع‌آوری کرده است که ما در این مجال بدان اشاره نکرده و لازم است طلاب محترم خود به این باب مراجعه و روایاتش را ملاحظه بفرمایند.

آنچه تا کنون در چند جلسه بیان شد ادله پنج‌گانه حرمت کالبد شکافی جسد مسلمان به عنوان حکم اولی بود.

غفر الله لنا و لکم ان شاء الله


[21] . گفتنی است، در ادامه این مباحث نظریه مختار ما حرمت اهل ذمه خواهد بود.
[22] . در ادامه بحث به تفصیل به این موضوع خواهیم پرداخت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo