< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

97/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی

 

الهام تقوی(2)

اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى[1]

در جلسات پیشین گذشت که «زبان گشودن به هدایت» به عنوان مقدمه برای سه امر مهم دیگر بیان شده است که اولین آن، «الهام تقوی» است. اگر کسی بتواند زبان خود را کنترل و اصلاح نماید خدای متعال به او تقوی را الهام می‌کند. «الهام تقوی» را نیز چنین معنا کردیم که خداوند متعال در نفس و ضمیر انسان، چیزی را القا کند که او را وادار به فعل یا ترک کاری بکند، اما مراجعه به روایات نشان می‌دهد در ادبیات روایی ما معنای «الهام» گسترده‌تر از این‌هاست.

اقسام الهام

الهام، با توجه به آنچه مورد الهام قرار می‌گیرد به اقسامی تقسیم می‌شود: «الهام علم»، «الهام عمل» و «الهام اخلاق»؛ که برای هر کدام نمونه‌های زیادی در روایات اهل بیت وجود دارد.

«الهام علم»

گاهی خدای متعال علمی را به انسان الهام می‌کند. امام رضا(علیه‌السلام) می‌فرماید وقتی خدای متعال شخصی را برای سرپرستی و مدیریت امور مردم انتخاب می‌کند به او شرح صدر عنایت می‌کند و از قلبش چون چشمه، حکمت می‌جوشاند و علم و دانش را به او الهام می‌کند:

إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- لِأُمُورِ عِبَادِهِ، شَرَحَ صَدْرَهُ لِذلِكَ، وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ، وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً؛ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ، وَ لَاتَحَيَّزَ فِيهِ عَنِ الصَّوَاب‌[2]

آن گاه كه خداوند عز و جل بنده‌اى را براى عهده‌دارى كارهاى بندگان خويش برگزيند، سينه وى را براى اين كار، فراخ مى‌سازد و سرچشمه‌هاى حكمت را در دل او به‌ وديعت مى‌گذارد و دانش را به تمامى، به او الهام مى‌كند و از آن پس، او نه در پاسخى فرو مى‌مانَد و نه از راه صواب، سرگشته مى‌گردد.

این درباره بالاترین سطح مدیریت جامعه است که خدای متعال به وی علمی را الهام می‌کند، اما در مورد سطوح پایین‌تر نیز چنین الهام‌هایی وجود دارد؛ مثلاً امام سجاد(علیه‌السلام) در صحیفه سجادیه دعایی برای پدر و مادر تعلیم می‌دهد که در فرازی از آن می‌خوانیم:

و ألهِمنِي عِلمَ ما يَجِبُ لَهُما عَلَيَّ إلهاما وَ اجمَع لي عِلمَ ذلِكَ كُلِّهِ تَماما[3]

مرا به هر آنچه در قبالِ پدر و مادرم بر عهده من است، يكسره آشنا گردان و آنها را بى‌كم و كاست، به من بياموز

این ها نمونه‌هایی از الهام علم است.

«الهام عمل»

گاهی وقت‌ها الهام، الهام عملی است، یعنی الهامی که انسان را وادار به فعل یا ترک یک کار می‌کند. مثلاً در ادعیه ماه مبارک رمضان می‌خوانیم:

ألهِمنِي الشُّكرَ عَلى ما أعطَيتَني‌[4]

سپاس را بر آنچه به من داده‌اى، الهامم كن‌

اینجا سخن از الهام شکر است یعنی الهام به یک عمل و رفتار بیرونی.

«الهام اخلاق»

گاهی نیز جنس الهام از سنخ اخلاق است مانند آنچه در مناجات شعبانیه از خدای متعال می‌خواهیم که شیفته خدا بودن را به قلب ما الهام کند:

إلهي و ألهِمني وَلَها بِذِكرِكَ إلى ذِكرِكَ، وَاجعَل هَمّي في رَوحِ نَجاحِ أسمائِكَ ومَحَلِّ قُدسِك‌[5]

خداى من! به من شيدايى ياد پياپى خود را الهام كن، و همّتم را در معنويت پيروزى نام‌هاى تو و جايگاه قدس خود قرار ده.

تا در نتیجه این شیفتگی دائماً در حال ذکر خدا باشیم و عالم را محضر او ببینیم. مشابه این مضمون را در دعای کمیل نیز می‌خوانیم:

أسأَلُكَ بِجودِكَ ...... أن تُلهِمَني ذِكرَكَ[6]

و به [حقّ‌] بخششت از تو مى‌خواهم كه ......... يادت را به من الهام نمايى.

در روایت نبوی آمده است که هیچ نعمتی بالاتر از الهام ذکر الهی نیست:

ما مَنَّ اللّهُ تَعالى عَلى عِبادِهِ بِمِثلِ أن يُلهِمَهُم ذِكرَهُ[7]

خداوند متعال به بندگانش، چيزى چونان الهام كردن يادش عطا نكرده است.

در مناجات الذاکرین نیز به الهام ذکر خدا در همه حالات زندگی چنین اشاره شده است:

إلهي فَأَلهِمنا ذِكرَكَ فِي الخَلَا وَالمَلَا، وَاللَّيلِ وَالنَّهارِ، وَالإِعلانِ وَالإِسرارِ، وفِي السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ، وآنِسنا بِالذِّكرِ الخَفِيِّ[8]

معبودا! ياد و نام خودت را در تنهايى و در جمع، و در شب و روز، و در آشكار و نهان، و در خوشى و ناخوشى، به من الهام فرما و ما را با ياد پنهان، دمخور دار.

 

به گفتة مرحوم فیض کاشانی:

باش چو در مجلسی، دل به خدا رو به خلق چون که به خلوت رَوی، روی دلت سوی یار

باید همان طور که رو به مردم داری،‌ دلت یاد خدا باشد.

به نظر می‌رسد «الهام تقوی» از جنس الهام اخلاق باشد؛ البته تقوی به دنبال خود عمل و آگاهی نیز خواهد داشت اما جنس تقوی که یک ملکه نفسانی است از سنخ اخلاق شمره می‌شود.

بحث فقهی

موضوع: احرام بستن(مسائل نیت)

یادآوری

در جلسات پیشین گذشت که در تعیین نوع مناسک باید چهار مورد معین باشد: «حج یا عمره»، «حج تمتع یا قران یا افراد»، «حجة الاسلام یا حج مستحبی یا حج نذری» و «برای خود یا نیابت از دیگری» ادله تعیین «حج یا عمره» را بررسی کردیم و گفتیم هم‌نظر با اکثر فقهای فعلی ما نیز تعیین «حج یا عمره» را لازم می‌دانیم تنها یک نکته درباره فرمایشی از آیت الله بروجردی باقی مانده است که بدان اشاره می‌کنیم.

مسائل نیتتعیین حج یا عمره

آیت الله سبحانی این نکته را از آیت الله بروجردی نقل می‌کنند که: وقتی عنوانی مورد امر شارع قرار می‌گیرد، لازم است مکلف همان عنوان مورد امر را قصد کرده باشد. مثلاً آنچه مورد امر شارع قرار گرفته است عنوان «نماز ظهر اداءً» یا «نماز عصر قضاءً» و مانند آن است، پس باید مکلف قصد انجام «نماز ظهر اداءً» یا «نماز عصر قضاءً» را داشته باشد نه اینکه صرفاً قصد انجام نماز را داشته باشد بدون قصد ظهر یا عصر یا اداء و قضاء بودن آن. به تعبیر دیگر آنچه مورد امر شارع قرار گرفته، باید مقصود مکلف باشد. در مورد بحث فعلی نیز، آنچه مورد امر شارع قرار گرفته است عناوینی چون «عمره تمتع»، «حج تمتع»، «حج قران» یا «حج افراد» است و لازم است مکلف روشن کند که قصد انجام کدام یک از عناوین مورد امر شارعه را دارد. مکلف نمی‌تواند قصد انجام کلی مناسک را داشته باشد تا بعد نوع آن را معین کند چرا که وی مأمور به انجام کلی مناسک نیست، وی مأمور به انجام یکی از این مناسک است و تا عنوانی خاص را قصد نکند آنچه بدان امر شده است تحقق پیدا نمی‌کند:

إنّ السيد المحقّق البروجردي كان يقول بأنّ كلّ عنوان وقع تحت الأمر، فهو ظاهر في لزوم قصده، كعنوان الظهر و العصر و الأداء و القضاء، و على ضوء ما ذكره، فكلّ من العناوين التالية: العمرة و الحجّ بأنواعه: التمتع و القران و الإفراد وقعت تحت الأمر، كما هو ظاهر لمن راجع الأخبار، و ليست هذه العناوين، عناوين مشيرة إلى ذات العمل، حتّى يكفي نفس القيام بالعمل من دون قصد عنوانه. فالقول بلزوم القصد و التعيين من أوّل الأمر في الموردين لا يخلو من قوّة.[9]

قصد وجه

در جلسه 12/12/97 اشاره کردیم که از نظر امام خمینی(قدّس‌سرّه) در تحقق نیت، وجود سه نکته لازم نیست از جمله قصد وجه:

و أما نية الوجه فغير واجبة إلا إذا توقف التعيين عليها[10]

در تحقق نیت «قصد وجه» لازم نیست مگر تعیین نوع حج را متوقف بر «قصد وجه» بدانیم، که در این صورت «قصد وجه» لازم و ضروری خواهد بود. «قصد وجه» یعنی در نیت خود تصریح کند که مثلاً حجة الاسلام را به عنوان یک واجب انجام می‌دهد. تصریح به اینکه مکلف این عمل را به عنوان واجب یا مستحب انجام می‌دهد، لازم نیست.

البته در علم اصول مفصل بحث شده است که اساساً «قصد وجه» در نیت معقول نیست که ما وارد این بحث اصولی نمی‌شویم، مهم در اینجا برای ما این است که متون روایی موجود حداقل ظهوری در اعتبار «قصد وجه» ندارند اگر نگوییم از برخی از آنان عدم اعتبار «قصد وجه» استظهار می‌شود. در عموم روایاتی که در آن امام(علیه‌السلام) چگونه نیت کردن را به افراد آموزش می‌دهند سخنی از «قصد وجه» وجود ندارد در حالیکه امام(علیه‌السلام) در مقام بیان و آموزش نیت است و اگر چیزی لازم باشد باید بدان اشاره کند. به عنوان نمونه به این روایات دقت کنید:

عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي إِبْرَاهِيمَ(علیه‌السلام) إِنَّ أَصْحَابَنَا يَخْتَلِفُونَ فِي وَجْهَيْنِ مِنَ الْحَجِّ يَقُولُ بَعْضٌ أَحْرِمْ بِالْحَجِّ مُفْرِداً فَإِذَا طُفْتَ بِالْبَيْتِ- وَ سَعَيْتَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فَأَحِلَّ وَ اجْعَلْهَا عُمْرَةً وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ أَحْرِمْ وَ انْوِ الْمُتْعَةَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ أَيُّ هَذَيْنِ أَحَبُّ إِلَيْكَ قَالَ انْوِ الْمُتْعَةَ.[11]

ملاحظه می‌شود که در پاسخ امام(علیه‌السلام) اشاره‌ای به قصد وجه وجود ندارد، همچنین در روایت بعدی:

عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الْحَسَنِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مُتَمَتِّعٍ كَيْفَ يَصْنَعُ قَالَ يَنْوِي الْعُمْرَةَ وَ يُحْرِمُ بِالْحَجِّ.[12]

مانند این روایات فراوان در موضوع حج وجود دارد که امام(علیه‌السلام) اشاره‌ای به قصد وجه نکرده‌اند.

به زبان آوردن و از ذهن گذراندن نیت

علاوه بر «قصد وجه» که در تحقق نیت نقشی ندارد، «به زبان آوردن و از ذهن گذراندن نیت» نیز لازم نبوده و نقشی در تحقق نیت ندارد. امام خمینی(قدّس‌سرّه) چنین می‌نویسد:

و لا يعتبر التلفظ بالنية و لا الاخطار بالبال‌[13]

مستند این مطلب، روایاتی متعددی است که در آن تصریح شده است «به زبان آوردن نیت» لازم نیست. از جمله راوی از امام(علیه‌السلام) سوال می‌کند قصد انجام حج تمتع دارم چگونه بگویم؟ امام(علیه‌السلام) به او پاسخ داده و در پایان تصریح می‌کنند این مطلب لازم نیست به زبان آورده شود:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَتَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَكَيْفَ أَقُولُ: قَالَ تَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَتَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ عَلَى كِتَابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ- وَ إِنْ شِئْتَ أَضْمَرْتَ الَّذِي تُرِيدُ.[14]

این روایت در هر چهار کتاب مهم حدیثی شیعه، کافی[15] ، من‌لایحضره‌الفقیه[16] و تهذیبین[17] ، با سند صحیح گزارش شده است.

علاوه بر این که به زبان آوردن نیت لازم نیست، از ذهن گذراندن آن نیز لازم نیست چنانچه در عبارت تحریر گذشت. دلیل این مطلب نیز در مفهوم نیت نهفته است چرا که نیت عبارتست از انگیزه‌ای که فرد را به انجام کاری دعوت می‌کند به گونه‌ای که وقتی از او سوال شود که چه می‌کنی می‌گوید برای نماز وضو می‌گیرم، یا در حال انجام تمتع هستم یا مانند آن. همین که فرد می‌داند و آگاهانه و بدون غفلت در حال انجام کاری هست، نیت محقق شده است و نیازی به «به زبان آوردن و از ذهن گذراندن نیت» نخواهد بود.

قصد ترک محرمات

نکته دیگری که در ضمن مسائل نیت باید بدان اشاره نمود آن است که آیا برای تحقق احرام، لازم است که فرد قصد ترک محرمات احرام را اجمالاً یا تفصیلاً داشته باشد یا نه؟ برای توضیح بیشتر باید گفت در اینجا صورت مسأله از چهار حالت خارج نیست:

    1. فرد اجمالاً قصد ترک محرمات احرام را کرده است؛

    2. فرد تفصیلاً قصد ترک محرمات احرام را کرده است؛

    3. فرد در هنگام احرام بستن، توجهی به قصد ترک محرمات احرام نداشته است؛

    4. فرد نه تنها قصد ترک محرمات را نداشته است بلکه قصد انجام برخی محرمات احرام را نیز داشته است.

لا يعتبر في الإحرام قصد ترك المحرمات لا تفصيلا‌ و لا إجمالا، بل لو عزم على ارتكاب بعض المحرمات لم يضرّ بإحرامه، نعم قصد ارتكاب ما يبطل الحج من المحرمات لا يجتمع مع قصد الحج‌[18]

امام خمینی(قدّس‌سرّه) معتقد است برای تحقق احرام، قصد ترک محرمات لازم نیست پس در هر سه حالت اول احرامی که بسته شده مجزی است. نسبت به حالت چهارم که فرد از ابتدا قصد انجام برخی محرمات احرام را داشته است نیز دو حالت خواهد داشت یا محرمی که قصد انجام آن را دارد از چیزهایی است که اصل مناسک را باطل می‌کند مانند آمیزش و استمناء و... و یا از چیزهایی است که به بطلان حج منجر نمی‌شود بلکه موجب کفاره خواهد شد مانند زیر سایه رفتن، لباس دوخته پوشیدن و...؛ در حالت اول احرام منعقد نمی‌شود چرا که قصد انجام مناسک با قصد انجام کاری که موجب بطلان مناسک می‌شود با هم قابل جمع نیست. در حالت دوم احرام منعقد می‌شود.

این پنج حالت را می‌توان در دو جمله خلاصه نمود: یک. در تحقق احرام، قصد ترک محرمات معتبر نیست؛ دو. اگر قصد انجام محرمی از محرمات احرام را داشته باشد نیز احرام وی محقق شده است مگر آن که آن محرم مورد نظر وی باعث بطلان حج بشود.

صاحب عروة الوثقی با امام خمینی(قدّس‌سرّه) هم‌نظر نبوده و فتوای متفاوتی دارند. ایشان می‌نویسد:

لا يعتبر في الإحرام استمرار العزم على ترك محرّماته، بل المعتبر العزم على تركها مستمرّاً، فلو لم يعزم من الأوّل على استمرار الترك بطل، و أمّا لو عزم على ذلك و لم يستمرّ عزمه بأن نوى بعد تحقّق الإحرام عدمه أو إتيان شي‌ء منها لم يبطل، فلا يعتبر فيه استدامة النيّة كما في الصوم، و الفرق أنّ التروك في الصوم معتبرة في صحّته بخلاف الإحرام فإنّها فيه واجبات تكليفيّة.[19]

از نظر ایشان در اینجا با دو موضوع روبرو هستیم یکی «استمرار عزم بر ترک محرمات» و دیگری «عزم بر ترک مستمر محرمات» که اولی برای تحقق احرام لازم نیست اما دومی لازم است. به تعبیر دیگر ایشان معتقد است برای تحقق احرام، لازم نیست فرد حاجی به شکل مستمر عزم و اراده بر ترک محرمات داشته باشد بلکه همین که در موقع احرام بستن قصد داشته است که همه محرمات را ترک کند کافی است. در نتیجه اگر از همان ابتدا قصد انجام برخی از محرمات را داشته باشد، احرام وی منعقد نشده است و اگر قصد ترک همه محرمات را داشته است اما پس از احرام بستن و در حین انجام مناسک قصد کرد برخی از محرمات را انجام دهد، اینجا احرام وی باطل نخواهد شد. از نظر ایشان مورد احرام با مورد روزه متفاوت است، در روزه اگر پیش از اذان مغرب حتی یک لحظه تصمیم بگیرد که روزه را ادامه ندهد روزه‌اش باطل خواهد بود چرا که روزه چیزی جز کفّ نفس نیست و با چنین نیتی(تصمیم بر ادامه ندادن روزه) کفّ نفس از بین می‌رود.

پس از نظر ایشان اگر حاجی از ابتدا قصد انجام برخی محرمات را داشته باشد احرام وی منعقد نمی‌شود و اگر پس از آن که با عزم بر ترک مستمر همه محرمات، احرام بست بخواهد برخی محرمات را مرتکب شود احرام وی منعقد شده و اشکالی نخواهد داشت.

در حاشیه عروة الوثقی امام خمینی(قدّس‌سرّه) با صلابت، «عزم بر ترک مستمر» را لازم نمی‌شمرند چرا که اساساً تروک در ماهیت احرام دخالتی ندارند:

هذا أيضاً غير معتبر لما مرّ من أنّ هذه التروك غير دخيلة في حقيقة الإحرام

آیت الله خوانساری و بروجردی با لحنی آرام‌تر، لزوم «عزم بر ترک مستمر» را محل تأمل می‌داند:

اعتباره أيضاً محلّ تأمّل

و آیت الله خویی این گونه شرح می‌دهد که اگر موردی از محرمات که قصد انجام آن را دارد علاوه بر حکم تکلیفی حرمت، حکم وضعی بطلان نیز به دنبال خود داشته باشند – مانند آن که فرد قصد انجام آمیزش یا استمناء داشته باشد – از ابتدا احرام وی محقق نشده است اما اگر قصد انجام محرمات دیگر را داشته باشد به تحقق احرام وی خللی وارد نمی‌شود:

لا يعتبر العزم على الاستمرار في غير الجماع و الاستمناء لأنّ المحرّمات محرّمات تكليفيّة و أمّا الجماع و الاستمناء ففيهما الوضع أيضاً على المشهور

این عبارت نشان می‌دهد که فتوای ایشان با امام خمینی(قدّس‌سرّه) هم‌سان است.

خلاصه مطلب آن که اگر کسی از ابتدا قصد داشته باشد برخی از محرمات را – بجز محرماتی که حکم وضعی بطلان حج را به دنبال دارند – انجام دهد، از نظر امام خمینی(قدّس‌سرّه) و دیگر فقهاء در حاشیه عروة الوثقی، این قصد وی به تحقق احرام وی ضرری نزده و باید اعمال را انجام دهد. اما از نظر صاحب عروة الوثقی، تحقق احرام وی مورد اشکال و تردید قرار می‌گیرد.

امام خمینی(قدّس‌سرّه) مبنای خود را در این کار توضیح دادند که اساساً تروک را در ماهیت احرام دخیل نمی‌دانند. علاوه بر این، در اینجا روایتی نیز وجود دارد که نظر ایشان را تایید می‌نماید:

بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ(علیه‌السلام) أُظَلِّلُ وَ أَنَا مُحْرِمٌ قَالَ لَا قُلْتُ أَ فَأُظَلِّلُ وَ أُكَفِّرُ قَالَ لَا قُلْتُ فَإِنْ مَرِضْتُ قَالَ ظَلِّلْ وَ كَفِّرْ

این روایت را شیخ طوسی با دو سند صحیح[20] [21] و شیخ صدوق در من‌لایحضره‌الفقیه[22] و علل الشرائع[23] با سند صحیح گزارش نموده‌اند.

در این روایت راوی از امام(علیه‌السلام) سوال می‌کند که آیا در حال احرام می‌توانم زیر سایه بروم؟ امام(علیه‌السلام) پاسخ میدهد خیر، راوی ادامه می‌دهد که اگر به زیر سایه بروم و کفاره بدهم چه؟ امام(علیه‌السلام) پاسخ می‌دهد خیر، راوی می‌گوید اگر مریض بودم چه؟ امام(علیه‌السلام) پاسخ می‌دهد زیر سایه برو و کفاره بده.

در اینجا فرد از اول می‌داند که نمی‌تواند این محرّم را ترک کند و از پاسخ امام(علیه‌السلام) فهمیده می‌شود به احرام او هیچ صدمه‌ای نمی‌خورد.

نتیجه آن که به نظر می‌رسد نظر امام خمینی(قدّس‌سرّه) و دیگر فقهایی که در حاشیه عروة الوثقی فرموده بودند قابل قبول بوده و نظر صاحب عروة الوثقی قابل پذیرش نیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo