درس خارج فقه استاد ری شهری
کتاب الحج
98/02/09
بسم الله الرحمن الرحیم
راهیابی به بهترین آیین (4)
اللَّهُمَّ اسلُك بِيَ الطَّريقَةَ المُثلى، وَ اجعَلني عَلى مِلَّتِكَ أموتُ و أَحيا.[1]
در تبیین «الطریقة المثلی»، یعنی بهترین راه رسیدن به مقصد انسانیت، اشاره شد که این تعبیر، همان صراط مستقیمی است که در نمازها از خداوند متعال هدایت به آن را خواستاریم:
﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾.[2]
ما را به راه راست، هدایت فرما.
در قرآن و روایات برای صراط مستقیم معانی و مصداق گوناگونی بیان شده است. یکی از این معانی «اسلام» است که در جلسه پیشین اشاراه شد.
معنای دیگر «صراط مستقیم»، قرآن است. در این باره روایتى از پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که فرمود:
کِتابُ اللهِ... وَ هُوَ الذِّکرُ الحَکیمُ، وَ هُوَ الصِّراطُ المُستَقیمُ.[3]
کتاب خدا ... و آن، یادآور استوار و راه راست است.
مصداق دیگر «صراط مستقیم»، راه شناخت خداست. این مصداق در تفسیرى آمده که از امام صادق(علیهالسلام) در پاسخ پرسشی در بارۀ معناى «صراط» نقل شده است:
هَوُ الطَّریقُ إلىٰ مَعرِفَةِ اللّهِ.[4]
میفرماید: آن، راه شناخت خداوند است.
راهِ دستیابى به محبّت خداوند سبحان یکی دیگر از معنایی «صراط مستقیم» است. از امام صادق(علیهالسلام) نقل شده است که در تبیین آیه یادشده مىفرماید:
أرشِدنا لِلصَّراطِ المُستَقیمِ، أرشِدنا لِلُزومِالطَّریقِ المُؤَدِّی إلىٰ مَحَبَّتِکَ، وَ المُبَلِّغِ إلىٰ جَنَّتِکَ، وَ المانِعِ مِن أن نَتَّبِعَ أهواءَنا فَنَعطَبَ.[5]
یعنى ما را به راه راست رهنمون فرما. ما را به پیمودن راهى که به محبّت تو مىانجامد و به بهشتت مىرساند، رهنمون فرما تا از هواهاى نفْس خود، پیروى نکنیم و به هلاکت نیفتیم.
از دیگر معانی «صراط مستقیم» راه انبیا و اوصیای آنهاست که در آیه هفتم از سوره «حمد» بِدان اشاره شده است. در این آیه، ﴿الصِّرَاطَ ٱلْمُسْتَقِیمَ﴾ به ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم﴾ یعنى راه کسانى که خداوند سبحان به آنها نعمت داده، تفسیر شده است، و نعمت داده شدگان نیز در آیهای دیگر، بدین سان معرّفى گردیدهاند:
﴿وَمَن یطِعِ اللهَ وَ الرَّسُولَ فَاُوْلٰئِك مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَیهِم مِّنَ النَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَحَسُنَ اُولئِك رَفِیقًا﴾.[6]
و کسى که خدا و پیامبر را اطاعت کند، [در روز رستاخیز] همنشین کسانى خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده است، یعنی پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان و آنها همراهان خوبى هستند.
از امام صادق(علیهالسلام) نیز روایت شده که در تفسیر ﴿اهْدِنَا ٱلصِّرَاطَ ٱلْمُسْتَقِیمَ﴾ فرمود:
صِراطُ الأَنبیاءِ وَ هُمُ الَّذینَ أَنعَمَ اللهُ عَلَیهِم.[7]
راه انبیا، و آنان همان کسانى هستند که خدا بر آنها نعمت بخشیده است.
از منظر قرآن، عبادت و پرستش آفریدگار جهان از دیگر معانی «صراط مستقیم» است. خداوند سبحان، خطاب به همه انسانها مىفرماید:
﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیکمْ یابَنِى ءَادَمَ أَن لَا تَعْبُدُوا الشَّیطَانَ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونِى هَـذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ﴾.[8]
آیا با شما عهد نکردم ـ اى فرزندان آدم ـ که شیطان را نپرستید، که او براى شما دشمنی آشکار است؟! * و این که مرا بپرستید که راه مستقیم، همین است؟!.
همه این معانی در واقع اشاره به یک معنا است و آن، عبادت و بندگی خدای سبحان است. راه صحیحِ رسیدن به مقصد انسانیت، چیزى جز عبادت و بندگى خداوند و اطاعت اوامر او نیست و نامگذارىِ سایر امورى که در قرآن و احادیث «صراط مستقیم» نامیده شدهاند، از باب نامگذاری سبب به نام مسبّب است؛ زیرا رهنمودهاى وحى و انبیاى الهى و اوصیاى آنان، زمینهساز شناخت و محبّت خداوند سبحان و در نهایت، موجب بندگى و اطاعت او و دستیابى به قلّۀ کمالات انسانیاند.
بحث فقهیموضوع: احرام بستن (لبیکهای چهارگانه)
یادآوریدر جلسات پیشین تعداد، متن و نحوه اداء لبیکها مورد بررسی قرار گرفت. اکنون سخن از آن است که احرام چگونه منعقد میشود؟ آیا پس از نیت فرد برای انجام مناسک، وی محرم شمرده میشود و باید از محرمات آن اجتناب کند؟ و یا پس از تلبیه احرام منعقد گشته و باید از محرمات اجتناب کند؟ در این مسأله تفاوتی بین اقسام مختلف حج و عمره وجود دارد یا نه؟
نقطه آغاز إحرامامام خمینی(قدّسسرّه) در مسأله نهم به موضوع نقطه آغازین إحرام اشاره میکنند. ایشان معتقد است نقطه آغازین إحرام در مناسک عمره مفرده، عمره تمتع، حج تمتع و حج افراد، چیزی جز تلبیه نیست. اما در حج قران، فرد مخیر است که با تلبیه إحرام خود را آغاز کند یا با إشعار و تقلید. البته إشعار مختص به جایی است که قربانی همراه حاجی شتر باشد اما تقلید اختصاص به قربانی خاصی ندارد. از نظر ایشان، حتی در خصوص جایی که حاجی شترانی را برای قربانی آورده است، بهتر آن است که بین إشعار و تقلید جمع کند. نتیجه آن که در حج قران با یکی از سه کار «تلبیه»، «إشعار» و «تقلید» احرام فرد منعقد میشود. البته احتیاط بیشتر در آن است که اگر با «إشعار» یا «تقلید»، احرام خود را منعقد نمود تلبیه را نیز بدان ضمیمه کند. نکته پایانی که امام خمینی(قدّسسرّه) بدان اشاره میکنند آن است که در حج قران گرچه به تلبیه برای انعقاد احرام نیازی نیست و میتوان با «إشعار» یا «تقلید» احرام را منعقد نمود اما احتیاط در آن است که فارغ از انعقاد احرام، تلبیه بر کسی که میخواهد حج قران انجام دهد واجب باشد آن هم واجب نفسی. به تعبیر دیگر گرچه کسی که قصد نجام حج قران را دارد با «إشعار» یا «تقلید» محرم شده است اما گفتن «تلبیه» بر وی واجب نفسی خواهد بود.
لا ينعقد إحرام عمرة التمتع و حجه و لا إحرام حج الافراد و لا إحرام العمرة المفردة إلا بالتلبية، و أما في حج القران فيتخير بينها و بين الإشعار أو التقليد، و الاشعار مختص بالبدن، و التقليد مشترك بينها و بين غيرها من أنواع الهدي، و الأولى في البدن الجمع بين الاشعار و التقليد، فينعقد إحرام حج القران بأحد هذه الأمور الثلاثة، لكن الأحوط مع اختيار الاشعار و التقليد ضم التلبية أيضا، و الأحوط وجوب التلبية على القارن و إن لم يتوقف انعقاد إحرامه عليها، فهي واجبة عليه في نفسها على الأحوط[9]
معنای إشعار و تقلیددر دایرة المعارف قرآن کریم، مدخلی به همین نام وجود دارد و معنای إشعار و تقلید را به خوبی و اختصار بیان کرده است که با هم مرور میکنیم:
اِشعار از ريشه «شـعـر» و در لغت به معنای علامت گذاشتن و خون درآوردن، و تقليد از ريشه «قـلـد» افكندن قلاّده بر گردن است و در اصطلاح، اِشعار شكافتن كوهان شتر و خونآلود كردن آن به علامت اختصاص آن به قربانی حجّ است و تقليد، آويختن ريسمان، كفش كهنه يا كمربند بر گردن شتر، گاو و گوسفند به علامت قربانی است.اِشعار و تقليد ريشه در عصر جاهليت دارد. مردمان جاهلی كفش يا قلادهای بر گردن حيوانات آماده شده برای قربانی حجّ، میانداختند يا بر پوست و كوهان شتر جراحتی ايجاد میكردند تا راهزنان در آن طمع نكنند و حرمت و قداست آنها را رعايت كنند و مردم نيز بدانند كه اين حيوان برای قربانی حجّ است. اين احترام تا آنجا در ميان مردم رايج بود كه حتی در شدت گرسنگی، دست به سوی آنها دراز نمیكردند. حاجيان نهتنها نسبت به حيوانات بلكه گاهی در اندام خود نيز نشانهايی میگذاشتند; آنان در هنگام رفتن به حجّ پوست درختی مخصوص و هنگام بازگشت، گردنبندی از مو يا پوست درختان حرم بر گردن میافكندند و بدين وسيله خود را از گزند دشمنان حفظ میكردند، زيرا به احترام حجّ، كسی متعرض حال مسافران خانه خدا نمیشد. طبرسی از فرّاء نقل میكند كه در دوران جاهليت اهل حرم با پوست درختان حرم و ديگران با مو و پشم و غير آن تقليد میكردند.[10]
در بخش دیگری از این مدخل به فتاوای اهل سنت و شیعه درباره این موضوع اشاره میشود:
به ابوحنيفه كراهت بلكه حرمت اشعار نسبت داده شده است، زيرا اشعار نوعى مُثله كردن و موجب آزار و شكنجه حيوان است. وى گفته: اشعار پيامبر(صلّیاللهعلیهوآله)، در سال ششم هجرى نيز مشروعيت آن را نمىرساند، زيرا كار پيامبر(صلّیاللهعلیهوآله) واقعهاى منحصر به صدر اسلام بودهاست. ابويوسف در برابر قول منسوب به ابوحنيفه مىگويد: اِشعار مباح است، زيرا از يكسو از جمله شعائر اسلامى حجّ است و از سوى ديگر نوعى مُثله است و آنچه بر سنّت و بدعت مشتمل باشد مباح است، زيرا هم مشتمل بر مصلحت و هم داراى مفسده است. با صرف نظر از نقد استدلالهاى اين دو، در ميان شيعه نيز سيدمرتضى و ابنادريس گفتهاند: قارِن با اشعار و تقليد نبايد محرم شود، بلكه مانند ديگران بايد با تلبيه محرم شود. به شيخ طوسى و ابنبراج و ابنحمزه نيز نسبت داده شده كه احرام با اِشعار و تقليد تنها در صورتى مشروع است كه انعقاد احرام به تلبيه ممكن نباشد. علامه نيز در قواعد مىگويد: قارِن هر كدام از اِشعار و تقليد را كه بههمراه تلبيه انجام دهد ديگرى بر او مستحب خواهد بود.پس از نقل این فتاوای متفاوت به فتوای اکثر فقهای فریقین اشاره میکند که ما خود بدان خواهیم پرداخت. همچنین در بخش دیگری از این مدخل به اهمیت إشعار و تقلید در قرآن اشاره و نکات مهمی را ارائه میکند.[11]
اکنون پس از آشنایی اجمالی با معنای إشعار و تقلید به مسأله نهم تحریر الوسیلة برمیگردیم. در این مسأله به چند نکته اشاره شده است:
نکته اول: وجوب تلبیه هنگام احرام بستن؛ این نکته قبلاً بررسی شد و مستند آن نیز – روایت صحیحه معاویة بن عمار – مورد بررسی قرار گرفت.
نکته دوم: محقق نشدن احرام بدون تلبیه یا إشعار و تقلید؛ برای تحقق احرام حتماً یکی از سه امر تلبیه، إشعار و تقلید – البته هر کدام با اقتضائات خاص خودشان – لازم است. مستند این نکته روایاتی است که بدان اشاره میشود:
روایت اولمُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ يُصَلِّيَ الرَّجُلُ فِي مَسْجِدِ الشَّجَرَةِ- وَ يَقُولَ الَّذِي يُرِيدُ أَنْ يَقُولَهُ وَ لَا يُلَبِّيَ ثُمَّ يَخْرُجَ فَيُصِيبَ مِنَ الصَّيْدِ وَ غَيْرِهِ فَلَيْسَ عَلَيْهِ فِيهِ شَيْءٌ.[12]
این روایت را شیخ طوسی در تهذیبین[13] [14] با دو سند صحیح گزارش نموده است. امام صادق(علیهالسلام) میفرماید اگر کسی در مسجد شجره حاضر شود، نماز بگذارد، دعا و اذکار مربوط به محرم شدن را بخواند اما تلبیه نگفته باشد و از مسجد خارج شده و یکی از محرمات احرام مانند صید را مرتکب شود، چیزی بر گردن وی نخواهد بود. این نشان میدهد بدون تلبیه، هنوز وی محرم شمرده نمیشود.
روایت دوموَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) فِي الرَّجُلِ يَقَعُ عَلَى أَهْلِهِ بَعْدَ مَا يَعْقِدُ الْإِحْرَامَ وَ لَمْ يُلَبِّ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ.[15]
این روایت را نیز شیخ طوسی در تهذیبین[16] [17] با دو سند صحیح گزارش نموده است. در اینجا از امام صادق(علیهالسلام) درباره کسی که نیت احرام کرده اما هنوز تلبیه نگفته و در این بین با همسر خود همبستر شده است، سوال میکنند و امام(علیهالسلام) پاسخ میدهند چیزی بر گردن وی نیست.
روایت سوموَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ جَمِيعاً عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) أَنَّهُ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ فِي مَسْجِدِ الشَّجَرَةِ وَ عَقَدَ الْإِحْرَامَ ثُمَّ خَرَجَ فَأَتَى بِخَبِيصٍ فِيهِ زَعْفَرَانٌ فَأَكَلَ مِنْهُ.[18]
این روایت را شیخ طوسی در تهذیبین[19] [20] با دو سند صحیح و شیخ صدوق در منلایحضرهالفقیه[21] با یک سند صحیح گزارش نمودهاند. در این روایت سیره امام صادق(علیهالسلام) در انجام حج گزارش شده است. در این گزارش میخوانیم امام صادق(علیهالسلام) پس از نماز خواندن در مسجد شجره و نیت احرام کردن، از مسجد خارج شده و حلوایی را که در آن زعفران وجود دارد، آورده و میل نمودند. زعفران از محرمات احرام است. این گزارش نشان میدهد ارتکاب محرمات پیش از تلبیه اشکالی ندارد.
روایت چهارمعَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا(علیهماالسلام) فِي رَجُلٍ صَلَّى الظُّهْرَ فِي مَسْجِدِ الشَّجَرَةِ- وَ عَقَدَ الْإِحْرَامَ ثُمَّ مَسَّ طِيباً أَوْ صَادَ صَيْداً أَوْ وَاقَعَ أَهْلَهُ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ مَا لَمْ يُلَبِّ[22]
این روایت را کلینی در کافی[23] و شیخ طوسی در تهذیب[24] گزارش نموده است. به دلیل معلوم نبودن حلقه آخر سند (عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا)، این روایت ضعیف شمرده میشود. محتوای روایت مانند روایات پیشین است که اگر کسی در مسجد شجره نماز بگذارد و نیت احرام کند اما پیش از تلبیه مرتکب برخی محرمات احرام شود چه حکمی خواهد داشت؟ امام(علیهالسلام) تصریح میکنند تا تلبیه نگفته باشد اجتناب از محرمات لازم نیست.
در مقابل این گروه از روایات یک روایت معارض نیز وجود دارد، روایتی که در آن از امام(علیهالسلام) سوال میشود اگر پیش از گفتن تلبیه مرتکبی یکی از محرمات احرام شود چه حکمی خواهد داشت؟ امام پاسخ میدهند باید بابت آن قربانی کند.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ فِي رَجُلٍ يَلْبَسُ ثِيَابَهُ وَ يَتَهَيَّأُ لِلْإِحْرَامِ ثُمَّ يُوَاقِعُ أَهْلَهُ قَبْلَ أَنْ يُهِلَّ بِالْإِحْرَامِ قَالَ عَلَيْهِ دَمٌ[25]
این روایت را شیخ طوسی در تهذیبین[26] [27] با سند صحیح گزارش نموده است.
در متن این روایت سوال درباره کسی است که لباس احرام پوشیده و آماده احرام بستن است اما پیش از تلبیه، با همسر خود همبستر میشود و پاسخ امام(علیهالسلام) این است که باید وی قربانی کند.
شیخ طوسی در استبصار برای حل تعارض این دو روایت، به دو وجه جمع اشاره میکند: یکی آن که روایت بالا درباره کسی است که تلبیه را پنهانی و غیر آشکار گفته است و چون در واقع تلبیه گفته است باید برای ارتکاب محرمات احرام قربانی کند؛ دوم آن که روایات بالا درباره کسی است که تلبیه نگفته است اما اشاره به وظیفه استحبابی وی دارد که گرچه تلبیه نگفته اما چون آماده برای احرام بوده است و در این حال یکی از محرمات را مرتکب شده است پس مستحب است که قربانی انجام دهد:
فَالْوَجْهُ فِي هَذَا الْخَبَرِ أَحَدُ شَيْئَيْنِ أَحَدُهُمَا أَنْ نَحْمِلَهُ عَلَى مَنْ لَمْ يَجْهَرْ بِالتَّلْبِيَةِ وَ إِنْ كَانَ لَبَّى فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ نَفْسِهِ فَإِنَّهُ مَتَى كَانَ الْأَمْرُ عَلَى ذَلِكَ كَانَ الْإِحْرَامُ مُنْعَقِداً وَ تَلْزَمُهُ الْكَفَّارَةُ فِيمَا يَرْتَكِبُهُ وَ الْوَجْهُ الْآخَرُ أَنْ نَحْمِلَهُ عَلَى ضَرْبٍ مِنَ الِاسْتِحْبَابِ دُونَ الْفَرْضِ وَ الْإِيجَابِ.[28]
صاحب وسائل الشیعة نیز در ذیل این حدیث و در مقام جمع بین این روایت و روایتهای پیشین، ابتدا به دو وجه احتمالی مطرح شده توسط شیخ طوسی اشاره میکند و سپس خود وجه سومی را بدان اضافه میکند، با این بیان که احتمال دارد این روایت مربوط به فردی بوده است که حج قران انجام میداده و با إشعار یا تقلید محرم شده و پیش از گفتن تلبیه مرتکب یکی از محرمات احرام شده است که در این صورت نیز به دلیل انعقاد احرام با إشعار یا تقلید، باید قربانی انجام دهد:
أَقُولُ: حَمَلَهُ الشَّيْخُ عَلَى مَنْ لَبَّى سِرّاً وَ لَمْ يَجْهَرْ بِالتَّلْبِيَةِ وَ جَوَّزَ حَمْلَهُ عَلَى الِاسْتِحْبَابِ وَ يَحْتَمِلُ الْحَمْلُ عَلَى عَقْدِ الْإِحْرَامِ بِالْإِشْعَارِ أَوِ التَّقْلِيدِ.درباره این روایت دو اشکال مهم وجود دارد:اشکال اول: در سند این روایت میخوانیم «....عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ.....»، یعنی أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ از پدرش شنیده است که وی در چنین ماجرایی چنین حکمی کرده است. این عبارت نشاندهنده انتساب این حکم به معصوم(علیهالسلام) نیست، نامی از یکی از معصومین(علیهمالسلام) برده نشده است تا چنین حکمی را به ایشان نسبت دهیم.
«مقرر: در نرم افزار نور الدرایه این سند را به لحاظ افراد موجود، صحیح میشمارد اما متن موجود از سند را خالی از اشکال نمیبیند. توضیح بیشتر این که مطابق متن موجود أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ از پدرش نقل میکند که ایشان در واقعه بالا چنین حکمی کردهاند در حالی که میدانیم سند فردی مانند أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ابی النصر بزنطی که از اصحاب اجماع بود و «لایروی و لایرسل الا عن ثقة»، حتماً باید به معصوم(علیهالسلام) ختم شود. کارشناسان این نرم افزار متن این سند را این گونه تصحیح کردهاند – و در واقع احتمال قوی دادهاند – که أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ابی النصر بزنطی از امام رضا(علیهالسلام) و ایشان از پدرشان امام کاظم(علیهالسلام) این ماجرا را نقل میکنند.»
اشکال دوم: فارغ از اشکال انتساب این حکم به معصوم(علیهالسلام) – و حتی بر فرض قبول این انتساب – این روایت مورد اعراض همگان قرار گرفته است و هیچ کس بدان عمل ننموده است. با وجود چنین اعراضی، این روایت قابل عمل کردن نبوده و نیازی هم برای توجیه آن وجود ندارد.
آنچه تا کنون سعی شد تا ادله آن بیان شود، لزوم تلبیه در عمره مفرده، عمره تمتع، حج تمتع و حج افراد بود و انچه باقی مانده بررسی انعقاد احرام در حج قران است. نظر امام خمینی(قدّسسرّه) گذشت که در حج قران، فرد بین «تلبیه»، «إشعار» یا «تقلید» مخیر است.
صاحب جواهر الکلام ابتدا اشاره میکند که حاجی برای انعقاد احرام در حج قران، مخیر بین سه امر مذکور است. محقق حلی در شرائع الاسلام این تخییر را «علی الاظهر» توصیف میکند و صاحب جواهر الکلام در ادامه متن شرائع الاسلام ابتدا نظریه تخییر را نظریه «اشهر» فقهاء و بلکه «مشهور» فقهاء میداند:
و أما القارن فهو بالخيار إن شاء عقد إحرامه بها، و إن شاء قلد أو أشعر على الأظهر الأشهر، بل المشهور[29]
توصیف «اشهر» را صاحب ریاض المسائل[30] به کار برده است و توصیف «مشهور» را صاحب مدارک الاحکام[31] . روشن است که تعبیر «مشهور» از اعتبار بیشتری برخوردار است چرا که در برابر آن نظر شاذ و نادر قرار دارد اما در برابر «اشهر»، نظر مشهور قرار دارد.
در ادامه، صاحب جواهر الکلام به ادله روایی حکم به تخییر اشاره میکند که ما در جای خود بدان خواهیم پرداخت. پس از استناد به روایات این باب، به نظر فقهایی که قائل به این تخییر نیستند اشاره میکند از جمله این که سید مرتضی و ابن ادریس – از آنجایی که صرف خبر واحد صحیح را حجت نمیدانند بلکه معتقدند خبر واحد باید مقرون به قرائنی باشد که موجب اطمینان صدور آن از معصوم(علیهالسلام) شود – از روایات این باب اعراض نموده و معتقدند تنها گزینه باقیمانده برای قارن نیز گفتن تلبیه است. صاحب جواهر الکلام این استدلال ابن ادریس و سید مرتضی را این گونه پاسخ میدهد که:
اولاً اصل مبنای ایشان در تعامل با خبر واحد جای اشکال است؛ ثانیاً در مقام فعلی تعداد نصوص و متون آن به گونهای است که میتوان قطع به محتوای آن پیدا نمود؛
ثالثاً آنچه از همنظر بودن با ابن ادریس به سید مرتضی نسبت داده شده محل تردید است.
«مقرر: اگرچه تصریح روشنی از سید مرتضی دیده نمیشود اما ظاهراً از این تعبیر سید مرتضی چنین برداشتی شده است که ایشان مینویسد از جمله منفردات شیعه آن است که احرام تنها با تلبیه منعقد میشود و لاغیر و پس از آن تصریح میکند در نقطه مقابل اهل سنت این گونه فتوا ندادهاند حتی ابو حنیفه که فتوا به وجوب تلبیه داده است معتقد است برای انعقاد احرام نیازی به تلبیه نیست چرا که اگر به نیت احرام تقلید هدی انجام شود همین کافی است.»
و مما انفردت الإمامية به: القول بوجوب التلبية، و عندهم أن الإحرام لا ينعقد إلا بها. لأن أبا حنيفة و إن وافق في وجوب التلبية فعنده أن الإحرام ينعقد بغيرها من تقليد الهدي و سوقه مع نية الإحرام[32]
نتیجه آن که فتوای ابن ادریس و آنچه به سید مرتضی نسبت داده شده قابل قبول نیست.
صاحب جواهر الکلام پس از رد نظر این دو فقیه، به فتوای منقول سه تن دیگر از فقهاء – شیخ، ابن حمزه و ابن براج – اشاره میکند که ایشان معتقدند در صورتی که فرد حاجی از تلبیه عاجز باشد، احرامش با إشعار و تقلید منعقد میشود؛ دلیل این فتوا نیز آن است که دو گروه از روایات وجود دارد که برخی بر انحصار انعقاد احرام با تلبیه تاکید میکنند و گروه دوم بر انعقاد احرام با إشعار و تقلید؛ وجه جمع بین این دو گروه روایت متعارض آن است که انعقاد احرام با إشعار و تقلید را مربوط به جایی بدانیم که فرد از تلبیه عاجز باشد.
صاحب جواهر الکلام این نظر را نیز مورد اشکال قرار میدهد که اساساً تعارضی بین روایات نیست تا در مقام جمع بین روایات به دنبال وجه قابل قبولی باشیم:
و كذا ما عن الشيخ و ابني حمزة و البراج من اشتراط الانعقاد بغيرها بالعجز عنها جمعا بين النصوص التي لا تعارض بينها، كما هو واضح[33]
روایاتاکنون پس از اشاره به اقوال فقهاء، لازم است تا نصوص مربوط به این مسأله را بررسی کنیم.
روایت اولوَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) قَالَ: يُوجِبُ الْإِحْرَامَ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ التَّلْبِيَةُ وَ الْإِشْعَارُ وَ التَّقْلِيدُ فَإِذَا فَعَلَ شَيْئاً مِنْ هَذِهِ الثَّلَاثَةِ فَقَدْ أَحْرَمَ[34]
این روایت را شیخ طوسی در تهذیب[35] با سند صحیح گزارش نموده است. متن روایت بسیار روشن و شفاف است چه این که امام(علیهالسلام) میفرمایند سه چیز موجب انعقاد احرام میشود: تلبیه، إشعار و تقلید. هر کس هر کدام از اینها را انجام دهد محرم شده است. این بیان امام(علیهالسلام) تصریح بر تخییر بین این سه مورد است.
روایت دوموَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) قَالَ: مَنْ أَشْعَرَ بَدَنَتَهُ فَقَدْ أَحْرَمَ وَ إِنْ لَمْ يَتَكَلَّمْ بِقَلِيلٍ وَ لَا كَثِيرٍ[36]
این روایت را شیخ طوسی در تهذیب[37] با سند صحیح گزارش نموده است. در این روایت تصریح میشود که با انجام إشعار، فرد محرم میشود حتی اگر هیچ کلمهای به زبان نیاورد.
روایت سوموَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) قَالَ: إِذَا كَانَتْ بُدْنٌ كَثِيرَةٌ فَأَرَدْتَ أَنْ تُشْعِرَهَا دَخَلَ الرَّجُلُ بَيْنَ كُلِّ بَدَنَتَيْنِ فَيُشْعِرُ هَذِهِ مِنَ الشِّقِّ الْأَيْمَنِ وَ يُشْعِرُ هَذِهِ مِنَ الشِّقِّ الْأَيْسَرِ وَ لَا يُشْعِرُهَا أَبَداً حَتَّى يَتَهَيَّأَ لِلْإِحْرَامِ فَإِنَّهُ إِذَا أَشْعَرَهَا وَ قَلَّدَهَا وَجَبَ عَلَيْهِ الْإِحْرَامُ وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ التَّلْبِيَةِ[38]
این روایت را شیخ طوسی در تهذیب[39] با سند صحیح گزارش نموده است. در متن آن میخوانیم اگر حاجی شتران زیادی را برای قربانی آورده باشد، بین دو شتر قرار میگیرد و ضربهای به کوهان سمت راست و سپس به کوهان شتر سمت چپ میزند(إشعار)، سپس امام(علیهالسلام) تأکید میکنند که تا فرد برای محرم شدن آماده نشده است نباید شتران را إشعار کند چرا که پس از إشعار و تقلید باید محرمات احرام را اجتناب کند و به تعبیر دیگر همین إشعار و تقلید به منزله تلبیه هستند.
روایت چهارمعَنْهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) قَالَ: تُقَلِّدُهَا نَعْلًا خَلَقاً قَدْ صَلَّيْتَ فِيهَا وَ الْإِشْعَارُ وَ التَّقْلِيدُ بِمَنْزِلَةِ التَّلْبِيَةِ[40]
این روایت را شیخ صدوق در منلایحضرهالفقیه[41] با طریق صحیح خود از معاویة بن عمار نقل کرده است. محتوای آن نیز چنین است که إشعار و تقلید به منزله تلبیه هستند.
این چهار روایت صحیحه به خوبی نشان میدهد که تلبیه انحصاراً موجب انعقاد احرام نمیشود بلکه إشعار و تقلید هم میتواند احرام را منعقد کند.
نتیجه آن که آنچه امام خمینی(قدّسسرّه) بدان فتوا دادهاند – یعنی تخییر بین تلبیه و إشعار و تقلید – مطابق مفاد روایات بوده و قابل قبول است.
ادامه مسأله نهم را در جلسه آینده بررسی خواهیم کرد. ان شاءالله