< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

98/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی

 

میانه‌روی (7)

و مَتِّعني بِالاقتِصاد‌.[1]

در تبیین این فراز اشاره شد که جامعه معیار، در همه امور اهل اقتصاد و میانه‌روی است؛ ولی در طول تاریخ همواره کسانی بوده‌اند که اهل افراط یا تفریط بوده‌اند. این خطر از صدر اسلام، جامعه اسلامی را تهدید می‌کرد، امروز هم گاه دامنگیر جامعه ماست.

در روایات متعددی تأکید شده که مسلمانان باید در همه امور حتی در عبادت کردن میانه‌روی و اعتدال را رعایت کنند و از تندروی و کندروی اجتناب کنند. از رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نقل شده که فرمود:

ألا إنَّ لِكُلِ‌ عِبادَةٍ شِرَّةً ثُمّ تَصِيرُ إلى‌ فَترةٍ، فمَن صارَت شِرَّةُ عِبادَتِهِ إلى‌ سُنَّتي فقدِ اهتَدى‌، و مَن خالَفَ سُنَّتي فقد ضَلَّ و كانَ عَمَلُهُ في تَبابٍ، أما إنّي اصَلِّي و أنامُ و أصُومُ و افطِرُ و أضحَكُ و أبكي، فَمَن رَغِبَ عن مِنهاجي و سُنَّتي فَليسَ مِنّي.[2]

هان! هر عبادتى جوش و خروشى دارد كه سرانجام فروكش مى‌كند. پس هر كس جوش و خروش عبادتش به سنّت من آرام گيرد، هدايت شده است و هر كه با سنّت من مخالفت ورزد، گم‌راه شده و عملش بر باد رفته است. بدانيد كه من نماز مى‌خوانم و مى‌خوابم، روزه مى‌گيرم و افطار مى‌كنم، مى‌خندم و مى‌گريم. پس هر كه از روش و سنّت من روى گرداند، از من نيست.

همچنین در دعایی که برای امام عصر(علیه‌السلام) از امام رضا(علیه‌السلام) نقل شده، می‌خوانیم:

اللَّهُمَّ اسلُك بِنا عَلى‌ يَدَيهِ‌ مِنهاجَ‌ الهُدى‌ وَ الَمحَجَّةَ العُظمى‌ وَ الطَّريقَةَ الوُسطَى، الَّتي يَرجِعُ إليَها الغالي و يَلحَقُ بِهَا التّالي.[3]

بار خدايا! ما را به دست او، سالك طريق هدايت و شاه‌راه رستگاری و راه ميانه ـ كه تند رونده پيش افتاده، بدان باز مى‌گردد و واپس مانده، به آن ملحق مى‌شود ـ قرار ده.

در صدر اسلام کسانی بودند که در عبادت خدا تندروی می‌کردند، مانند عبدالله بن ابی وقاص؛ ولی همین شخصی که شب تا صبح عبادت می‌کرد و روزها هم روزه می‌گرفت، با امیر المؤمنین(علیه‌السلام) وارد جنگ شد! در همین انقلاب ما نیز کسانی بودند که اوایل خیلی تند بودند؛ ولی الان از آن طرف افتاده‌اند!

از امام سجاد(علیه‌السلام) نیز نقل شده که در توصیف اهل‌بیت می‌فرماید:

المُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ، وَ المُتَأخّرُ عَنهُم زَاهِقٌ، وَ اللّازِمُ لَهُم لاحِقٌ.[4]

پيشى گيرندگان بر آنان، از دين بيرون رفته‌اند و باز ماندگان از آنان، نابود شده‌اند و هم‌گامان با آنان، به مقصود رسيده‌اند.

بنا بر این، یکی از ویژگی‌های برجسته جامعه آرمانی اسلام، این است که در همه زمینه‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، میانه‌روی رعایت شود. مصداق بارز آن هم، همراهی با رهبری نظام است، نه جلوتر از او و نه عقب‌تر.

بحث فقهی

موضوع: پوشیدن دو لباس احرام

یادآوری

بحث در سومین واجب از واجبات احرام، یعنی پوشیدن لباس احرام بود. گفتیم از بخش اول فرمایش حضرت امام، این سه فرع قابل برداشت است:

    1. پوشیدن لباس احرام، وجوب تکلیفی دارد.

    2. نپوشیدن لباس دوخته، شرط صحت احرام است.

    3. پوشیدن لباس احرام، شرط تحقق احرام نیست؛ بلکه واجب تعبدی است.

پیش از ایشان صاحب عروة نیز همین مطلب را فرموده است:

الثالث من واجبات الإحرام لبس الثوبين بعد التجرّد عمّا يجب على المحرم اجتنابه، يتّزر بأحدهما، و يرتدي بالآخر، و الأقوى عدم كون لبسهما شرطاً في تحقّق الإحرام، بل كونه واجباً تعبّديّاً.[5]

سوم: از واجبات احرام، پوشيدن دو جامه است بعد از در آوردن آنچه دوری از آن بر محرم واجب است، يكى از آنها را لنگ و ديگرى را رداء قرار مى‌دهد. و اقوى آن است كه پوشيدن آنها در تحقق احرام شرط نيست، بلكه پوشيدن آنها واجب تعبدى است.

بحث در فرع اول، یعنی واجب تکلیفی بودن پوشیدن لباس احرام بود.

ادله وجوب لبس ثوبین

برای حکم به وجوب لبس ثوبین چند دلیل ذکر شده است: 1 ـ اجماع، 2 ـ سیره عملی مسلمانان از زمان پیامبر و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تا به امروز، 3 ـ روایاتی که امر به پوشیدن دو جامه نموده است.

در این باره ابتدا فرمایش صاحب جواهر را می‌خوانیم. ایشان در شرح عبارت محقق که آن را واجب دانسته، می‌فرماید:

الثالث: لبس ثوبي الإحرام، و هما واجبان بلا خلاف أجده فيه، كما اعترف به في المنتهى و المدارك، بل في التحرير الإجماع على ذلك، بل قصّر الشيخ و بنو حمزة و البراج و زهرة و سعيد الإحرام في ثوب على الضرورة، بل عن القاضي منهم التصريح بعدم جواز الإحرام في ثوب إلا لضرورة، كل ذلك مضافا الى الأمر بلبس الثوبين في المعتبرة المستفيضة، كصحيحي ابني عمار و وهب و صحيح هشام بن الحكم و غيرها و إن كان هو في سياق غيره مما علم ندبه، خصوصا بعد ملاحظة ما سمعته من الإجماع و إلى التأسي بالنبي(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌) و أئمة الهدى(علیهم‌السلام) فإن ثوبي رسول اللّٰه(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌) اللذين أحرم فيهما كانا يمانيين عبري و أظفار، و فيهما كُفّن على ما رواه ابن عمار عن الصادق(علیه‌السلام)، و في مرسل الحسن بن علي عن بعضهم(علیهم‌السلام) «أحرم رسول اللّٰه(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌) في ثوبي كرسف».[6]

سوم: پوشیدن دو جامه احرام است. پوشیدن آنها واجب است بدون هیچ اختلافی، کما اینکه در منتهی المطلب و مدارک الأحکام نیز به این عدم اختلافی بودن اعتراف شده است، بلکه در تحریر الأحکام اعتراف به اجماعی بودن آن شده است، تا جایی که شیخ طوسی، ابن حمزه، قاضی ابن براج، ابن زهره و ابن سعید، احرام با یکی از دو لباس را نیز در حالت ضرورت، واجب دانسته‌اند و از میان آنها ابن براج تصریح نموده که احرام با یک لباس جایز نیست، مگر در حال ضرورت. علاوه بر همه اینها، در روایات معتبر و مستفیض امر به پوشیدن دو لباس احرام شده است، مانند دو صحیحه ابن عمار و ابن وهب، یا صحیحه هشام بن حکم و مانند آن، اگرچه صحیحه ابن هشام در سیاق مواردی وارد شده که می‌دانیم مستحب هستند؛ ولی بعد از اجماعی که بیان شد، حمل بر وجوب می‌شود. افزون بر این، [پوشیدن دو جامه احرام واجب است] به دلیل تأسی به پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و ائمه هدی(علیهم‌السلام). دو لباسی که رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) در آنها محرم شد، بافته يمن بود که يكى از شهر عُبر و ديگری از شهر اظفار بود و بنا بر آنچه ابن عمار از امام صادق(علیه‌السلام) روایت کرده، آن حضرت با همین دو جامه، کفن شد. همچنین در مرسله‌ای که حسن بن علی از یکی از معصومان(علیهم‌السلام) نقل کرده، آمده است که رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) در دو جامه از جنس پنبه محرم شد.

به هر حال، اولین دلیل بر وجوب، بعد از اجماع، تأسی به معصومان و سیره عملی مسلمانان است؛ ولی آیت الله خویی به این دلیل اشکال کرده‌اند[7] که سیره دلالتی بر وجوب ندارد، زیرا اعم از آن و استحباب است.

آیت الله فاضل در جواب می‌فرماید:

و دعوى ان العمل لا يدل على الوجوب لأنه أعم منه و من الاستحباب فلا مجال للاستناد إليه في الوجوب. مدفوعة بوضوح كون العمل الكذائي و التقيد من الجميع مع تشتت مسالكهم و اختلاف مراجعهم خصوصا مع ملاحظة عدم تقيّد كثير منهم بالإتيان بالمستحبات حتى مستحبات الإحرام المتعددة و المتكثرة مع شدة التحريص بها و الترغيب عليها دليلا على الوجوب.[8]

این ادعا که عمل [مسلمانان به ویژه معصومان] دلالتی بر وجوب ندارد، چون اعم از وجوب و از استحباب است، از این رو، جایی برای استناد به آن در اثبات وجوب نیست، پذیرفتنی نیست، زیرا روشن است که وقتی همه مسلمانان مقید هستند چنین عملی را انجام دهند، با این که دارای مذهب‌های گوناگون و مرجع‌های مختلفی هستند، به ویژه آنکه بسیاری از آنها مقید به انجام مستحبات، حتی مستحبات احرام که زیاد و مورد تأکید و تشویق هم هست، نیستند، دلیلی است بر وجوب آن.

خلاصه فرمایش ایشان این است که چنین سیره‌ای که همه مسلمانان به آن عمل می‌کنند، با صدور یک فعل از معصوم تفاوت دارد.

ولی فاضل هندی در کشف اللثام این گونه اشکال کرده که پوشیدن لباس جزء عادات است و در چیزی که عادتاً همه انجام می‌دهند، نمی‌توان به سیره عملیه استناد نمود.

گفتنی است که ایشان هیچ یک از ادله وجوب لبس ثوبین را به غیر از اجماع نپذیرفته است؛ بلکه معتقد است که محرم باید لباسی که پوشیدن آن بر او در حال احرام حرام است را از تن در بیاورد، اما اینکه حتما باید دو جامه احرامی را بپوشد، دلیل خاصی غیر از اجماع ـ در صورتی که اثبات شود ـ ندارد.

ایشان پس از ذکر کسانی که لبس ثوبین را واجب دانسته‌اند و اینکه علامه در تحریر آن را اجماعی دانسته و در منتهی از آن نفی خلاف کرده، می‌نویسد:

أما التجرّد من المحرمات على المحرم، فوجوبه ظاهر، و أمّا لبس الثوبين فإن كان على وجوبه إجماع كان هو الدليل، و إلّا فالأخبار التي ظفرت بها لا تصلح مستندا له، مع أنّ الأصل العدم، و كلام التحرير و المنتهى يحتمل الاتفاق على حرمة ما يخالفها، و التمسك بالتأسّي أيضا ضعيف، فإنّ اللبس من العادات إلى أن يثبت كونه من العبادات، و فيه الكلام.[9]

وجوب در آوردن لباس‌هایی که بر محرم حرام است، ظاهر است؛ ولی در مورد پوشیدن دو جامه، اگر بر وجوب آن اجماع باشد، همان دلیل بر وجوب خواهد بود، ولی روایاتی که من بدان‌ها دست یافتم، برای اینکه مستند وجوب قرار بگیرند، صلاحیت ندارند، به علاوه اینکه اصل، عدم آن است. عبارت علامه در تحریر و منتهی نیز احتمال دارد به معنای اتفاق نظر بر حرام بودن پوشیدن لباسی که مخالف با احرام است، باشد. تمسک به تأسی و سیره عملیه نیز ضعیف است، زیرا پوشیدن لباس از عادات است، [و چیزی که عادتاً انجام می‌شود، سیره نیست] چه رسد به اینکه بخواهد عبادت بودن آن را اثبات کند، تازه در همین هم بحث است [زیرا عبادت اعم از وجوب و استحباب است].

به هر حال، برای روشن شدن مطلب باید روایات را بخوانیم تا ببینیم آیا بر وجوب دلالت دارند یا نه.

روایات

ابتدا متن روایات مورد استناد را می‌خوانیم و سپس در مورد دلالتشان بحث می‌کنیم:

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ جَمِيعاً عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا انْتَهَيْتَ إِلَى الْعَقِيقِ مِنْ قِبَلِ الْعِرَاقِ أَوْ إِلَى الْوَقْتِ مِنْ هَذِهِ الْمَوَاقِيتِ وَ أَنْتَ تُرِيدُ الْإِحْرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَانْتِفْ إِبْطَكَ وَ قَلِّمْ أَظْفَارَكَ وَ اطْلِ عَانَتَكَ وَ خُذْ مِنْ شَارِبِكَ وَ لَا يَضُرُّكَ بِأَيِّ ذَلِكَ بَدَأْتَ ثُمَّ اسْتَكْ وَ اغْتَسِلْ وَ الْبَسْ ثَوْبَيْكَ الْحَدِيثَ.[10]

«معاویة بن عمار» در این روایت صحیحه از امام صادق(علیه‌السلام) نقل نموده که فرمود:

وقتى از سوى عراق، به «عقيق» يا به يكى از اين ميقات‌ها رسيدى و به خواست خداوند، خواستى احرام ببندى، موهاى زير بغل خود را بچين، ناخن‌هايت را بگير، موى شرمگاهت را بزداى، از موى شاربت برچين و فرقى نمى‌كند كه از كدام يك آغاز كنى. سپس مسواك بزن و غسل كن و دو جامه احرام بپوش...

روایت دوم

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ التَّهَيُّؤِ لِلْإِحْرَامِ فَقَالَ اطَّلِ بِالْمَدِينَةِ فَإِنَّهُ طَهُورٌ وَ تَجَهَّزْ بِكُلِّ مَا تُرِيدُ وَ إِنْ شِئْتَ اسْتَمْتَعْتَ بِقَمِيصِكَ حَتَّى تَأْتِيَ الشَّجَرَةَ فَتُفِيضَ عَلَيْكَ مِنَ الْمَاءِ وَ تَلْبَسَ ثَوْبَيْكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.[11]

«معاویة بن وهب» در این روایت صحیحه می‌گوید:

از امام صادق(علیه‌السلام) درباره آمادگى براى احرام پرسيدم. فرمود: در مدينه نوره بکش که موجب نظافت است و به هر چه خواهى مجهّز شو، و اگر خواستی از پيراهن خود استفاده كن تا وقتی که به مسجد شجره رسیدی، آنگاه به خواست خدا غسل می‌کنی و دو جامه احرام می‌پوشی.

روایت سوم

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: أَرْسَلْنَا إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ نَحْنُ جَمَاعَةٌ وَ نَحْنُ بِالْمَدِينَةِ: أَنَّا نُرِيدُ أَنْ نُوَدِّعَكَ فَأَرْسَلَ إِلَيْنَا: أَنِ اغْتَسِلُوا بِالْمَدِينَةِ فَإِنِّي أَخَافُ أَنْ يَعِزَّ الْمَاءُ عَلَيْكُمْ بِذِي الْحُلَيْفَةِ فَاغْتَسِلُوا بِالْمَدِينَةِ وَ الْبَسُوا ثِيَابَكُمُ الَّتِي تُحْرِمُونَ فِيهَا ثُمَّ تَعَالَوْا فُرَادَى أَوْ مَثَانِيَ.[12]

«هشام بن سالم» در این روایت صحیحه می‌گوید:

در حالى كه ما با جماعتى در مدينه بوديم، پيامى براى امام صادق(علیه‌السلام) فرستاديم كه: ما [قصد حج داریم و] می‌خواهيم با شما وداع كنيم. امام(علیه‌السلام) برایمان پیام فرستاد كه: در مدينه غسل كنيد، زيرا بيم آن دارم كه در ذو الحليفه آب براى شما كمياب باشد، بنا بر اين در مدينه غسل كنيد و جامه‌هایى را كه در آن محرم می‌شويد، بپوشيد، و آنگاه یکی یکی یا دو تا دو تا بیایید [اینجا برای وداع].

روایت چهارم

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَاغْتَسِلْ ثُمَّ الْبَسْ ثَوْبَيْكَ وَ ادْخُلِ الْمَسْجِدَ حَافِياً وَ عَلَيْكَ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ... .[13]

«معاویة بن عمار» در این روایت صحیحه از امام صادق(علیه‌السلام) نقل نموده که فرمود:

روز ترويه كه شد، به خواست خدا، غسل كن و سپس دو جامه احرامت را بپوش و پابرهنه، با آرامش و وقار وارد مسجد الحرام شو.

روایت پنجم

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تُحْرِمَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ فَاصْنَعْ كَمَا صَنَعْتَ حِينَ أَرَدْتَ أَنْ تُحْرِمَ وَ خُذْ مِنْ شَارِبِكَ وَ مِنْ أَظْفَارِكَ وَ عَانَتِكَ إِنْ كَانَ لَكَ شَعْرٌ وَ انْتِفْ إِبْطَكَ وَ اغْتَسِلْ وَ الْبَسْ ثَوْبَيْكَ ثُمَّ ائْتِ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ... .[14]

در این روایت، امام صادق(علیه‌السلام) طبق نقل، می‌فرماید:

هرگاه خواستى روز ترويه محرم شوى، همان كارى را بكن كه هنگام احرام كردى. موى شاربت را بچين، ناخنت را بگير، اگر شرمگاهت مو دارد، بزُداى و نيز موى زير بغل را. غسل كن و دو جامه احرامت را بپوش، سپس به مسجد الحرام برو...

به نظر می‌رسد دلالت این روایات بر وجوب لبس ثوبین تمام است، خصوصا روایت دوم که در آن، پوشیدن لباس احرام پس از اجازه پوشیدن لباس معمولی تا زمان رسیدن به شجره، مطرح شده است. به همین جهت، ما اگر اجماع و تأسی به سیره را نیز نپذیریم، با وجود این روایات، حکم به وجوب می‌کنیم. البته در استدلال به این روایات نیز ـ همان طور که در کلام صاحب جواهر آمده بود ـ اشکال‌هایی مطرح شده که به آنها هم پاسخ می‌دهیم.

اشکال اول این است که لبس ثوبین در همه این روایات در سیاق امور مستحبی مثل غسل و کوتاه کردن شارب و ناخن و... وارد شده است، از این رو، نمی‌توان وجوب را از آن‌ها برداشت نمود، زیرا ممکن است، لبس ثوبین نیز مانند غسل و دیگر موارد یادشده، مستحب باشد.

در پاسخ می‌گوییم: در غیر از روایت دوم که لبس ثوبین به صورت جمله خبریه بیان شده، در بقیه روایات امر به آن شده است و امر نیز «عند المتأخرین» ظهور در وجوب دارد، مگر آنکه قرینه‌ای بر خلاف آن اقامه شود. بنا بر این، مجرد اینکه در کنار امور مستحبی بیاید، ظهور در وجوب مشکلی پیدا نمی‌کند، زیرا آن موارد به دلیل وجود قرینه، حمل بر استحباب می‌شود؛ ولی این مورد بر همان وجوب باقی می‌ماند، نظیر اینکه گفته شود: «إغتسل للجنابة و الجمعة» که غسل جمعه را به خاطر قرینه، حمل بر استحباب می‌کنیم. افزون بر آن تقریبا همه فقها از این روایات، وجوب را فهمیده‌اند.

اشکال دوم این است که شاید امر به لبس ثوبین به خاطر حرمت پوشیدن لباس دوخته باشد، یعنی از یک سو نباید لباس دوخته بپوشد و از سوی دیگر، برهنه هم نمی‌تواند باشد، بنا بر این، دستور داده‌اند دو جامه را بپوشند. در این صورت، پوشیدن این دو جامه واجب نیست، بلکه هر لباس غیر دوخته‌ای که بپوشد کافی است.

در پاسخ این اشکال نیز می‌گوییم: اگر ورود امر به این دلیل بود، تبیین خصوصیات پوشیدن لباس احرام لازم نبود که بگوید یکی را لُنگ قرار بده و دیگری را به دوش بیفکن. این که این خصوصیات را بیان می‌کند، معلوم می‌شود، واجب مستقل است.

فرع دوم

فرع دوم این بود: آیا نپوشیدن لباس دوخته، شرط صحت احرام است یا نه؟ اگر شرط باشد، باید حتماً آن را از تن بیرون بیاورد و بعد ثوبین را بپوشد و الا احرامش صحیح نیست و اصلا منعقد نمی‌شود؛ ولی اگر شرط نباشد، می‌تواند ثوبین را روی همان لباس دوخته بپوشد و تلبیه بگوید، در این صورت، احرامش صحیح است، اما معصیت کرده و باید کفاه بدهد.

در این باره در مسئله 26 به تفصیل بحث خواهیم کرد، به همین جهت در اینجا فقط به این نکته اشاره می‌کنیم که آقای محقق داماد معتقد است قید «بعد التجرد عما يحرم على المحرم لبسه» در عبارت حضرت امام زائد است، زیرا حتی در صورت شرط صحت بودن، می‌تواند ثوبین را مثلا روی شلوارش بپوشد و هنگامی که می‌خواهد تلبیه بگوید آن را در بیاورد. از این رو، ضرورتی ندارد که بگوییم پوشیدن ثوبین باید بعد از تجرد از لباس دوخته باشد.

فرع سوم

آیا پوشیدن لباس احرام شرط تحقق احرام است؟ یعنی اگر ثوبین را نپوشد و لبیک بگوید اصلا محرم نمی‌شود یا اینکه شرط نیست، بلکه واجب تعبدی است، لذا اگر آنها را نپوشد و لبیک بگوید، محرم می‌شود؛ ولی کار حرامی انجام داده است و باید کفاره بدهد.

صاحب عروة و حضرت امام فرمودند:

الأقوى عدم كون لبسهما شرطاً في تحقّق الإحرام، بل كونه واجباً تعبّديّاً.

ولی آقای سید علی محقق داماد اصرار دارد که لبس ثوبین شرط صحت احرام است. دلیل ایشان این است که ظاهر اوامر شرطیت است. پس وقتی مثلا در روایت پنجم آمده بود: «وَ اغْتَسِلْ وَ الْبَسْ ثَوْبَيْكَ»، ظاهر آن این است که اگر نپوشد، احرام محقق نمی‌شود.

اشکال: ظهور در این گونه روایات که امر به لبس در سیاق مستحبات قرار گرفته، ضعیف است.

ایشان در پاسخ می‌فرماید: صحیحه «هشام بن سالم» که در آن آمده بود: «فَاغْتَسِلُوا بِالْمَدِينَةِ وَ الْبَسُوا ثِيَابَكُمُ الَّتِي تُحْرِمُونَ فِيهَا» برای اثبات شرطیت کافی است، چون امر به لبس در این روایت، فقط در کنار امر به غسل آمده که ما غسل را نیز واجب می‌دانیم.

ولی ما می‌گوییم: اولاً برای ما که وجوب غسل را نمی‌پذیریم، این استدلال قابل قبول نیست. ثانیاً احتمال دارد که اطلاء (نوره کشیدن) و تنظیف که در روایات دیگر در کنار لبس ثوبین آمده نیز، شرط کمال باشد نه شرط صحت، در این صورت مؤید اشکال ما می‌شود که از ظهور امر در شرطیت، دست بکشیم.

اشکال دیگر این است که اگر لبس ثوبین را شرط بدانیم، نباید بدون انجام آن احرام محقق شود، در حالی که صحیحه «معاویة بن عمار» بر خلاف آن دلالت دارد. از این رو، صحیحه «معاویة» معارض صحیحه «هشام» خواهد بود. می‌فرماید:

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ) عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: يُوجِبُ الْإِحْرَامَ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ التَّلْبِيَةُ وَ الْإِشْعَارُ وَ التَّقْلِيدُ فَإِذَا فَعَلَ شَيْئاً مِنْ هَذِهِ الثَّلَاثَةِ فَقَدْ أَحْرَمَ.[15]

«معاویة بن عمار» از امام صادق(علیه‌السلام) روایت کرده که فرمود:

احرام با سه چیز محقق می‌شود: تلبیه، اشعار و تقلید، پس هر گاه یکی از این سه را انجام دهد، محرم می‌شود.

در این روایت، سخنی از لبس ثوبین به عنوان موجبات احرام نیست، بلکه ظاهر آن این است که به مجرد اینکه لبیک بگوید، احرام منعقد می‌شود. بنا بر این، اگر لبس ثوبین نیز شرط بود باید ذکر می‌شد.

ایشان در جواب می‌فرماید: دلیل اینکه در این صحیحه ذکر نشده، این است که صحیحه ناظر به جزء اخیر احرام، یعنی تلبیه است و متعرض همه اجزای احرام، حتی نیت هم نشده است. خلاصه ایشان در نهایت می‌فرماید: «لا یترک الاحتیاط»، یعنی بنا بر احتیاط، تلبیه بدون پوشیدن لباس احرام، موجب احرام نیست.

ما عرض می‌کنیم، این احتیاط هم صحیح نیست، زیرا قول به عدم شرطیت لبس ثوبین، خلاف احتیاط نیست، زیرا می‌تواند تلبیه را در حالت عریان بگوید. پس اگر مثلا موقع غسل، همان زیر دوش نیت کند و تلبیه را بگوید، اگر بگویید بنا بر احتیاط محرم نشده، در مقابل، می‌گوییم: بنا بر احتیاط نمی‌تواند کارهایی که بر محرم حرام است را انجام دهد، به تعبیر دیگر، اگر محرم شدن بدون لبس ثوبین خلاف احتیاط است، انجام کاری که موجب کفاره است نیز در این حالت، خلاف احتیاط است.

بنا بر این، ما نیز مانند حضرت امام و صاحب عروة، لبس ثوبین را شرط تحقق احرام نمی‌دانیم، کما اینکه هیچ یک از محشین عروة آن را شرط نداسته است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo