< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

98/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی

جامعترین عامل نفوذناپذیری (2)

وَ اجعَلني مِن‌ أهلِ‌ السَّداد‌.[1]

در تبیین این فراز نورانی که در آن به مسئله نفوذناپذیری در برابر وسوسه‌های شیاطین جن و انس مطرح شده است، اشاره شد که جامع‌ترین و بهترین عامل نفوذناپذیری، «لباس تقوا» است؛ به همین جهت، خدای سبحان در قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَ لِباسُ التَّقْوى‌ ذلِكَ خَيْرٌ﴾.[2]

و البته لباس تقوا بهتر است.

لباس تقوا که لباس جان است، بهتر از لباس بدن است. لباس بدن جسم را حفظ می‌کند، ولی لباس تقوا، روح و جان را از انواع آلودگی‌ها حفظ می‌کند.

در روایتی از امیر مؤمنان(علیه‌السلام) تقوا، قلعه نفوذناپذیری دانسته شده که ساکنان خود را از خطرات حفظ می‌کند:

اعلَموا عِبادَ اللَّهِ أنَّ التَّقوى‌ دارُ حِصنٍ عَزيزٍ، و الفُجورَ دارُ حِصنٍ ذَليلٍ؛ لا يَمنَعُ أهلَهُ، و لا يُحرِزُ مَن لَجَأَ إلَيهِ.[3]

اى بندگان خدا! بدانيد كه تقوا قلعه‌اى مستحكم است، و بى‌تقوايى قلعه‌اى سست كه ساكنان خود را حفظ نمى‌كند و هر كه را بدان پناه برد حراست نمى‌كند.

همچنین در ادامه خطبه 191 نهج البلاغة که در جلسه پیشین، بخشی از آن را خواندیم، آمده است:

إنّ التَّقوى‌ في‌ اليَومِ‌ الحِرزُ و الجُنَّةُ، و في غَدٍ الطّريقُ إلَى الجَنَّةِ.[4]

همانا تقوا امروز پناهگاه است و حفاظ؛ و فردا راهى است به سوى بهشت.

در اینجا به نمونه‌ای از کسانی که با رعایت تقوا توفیق یافتند تا اهل سداد شوند، اشاره می‌گردد. یکی از شهدای کربلا «عمرو بن قرظة الأنصاری» است. لباس تقوا چنان او را محکم و پایدار ساخته بود که در یاری امام حسین(علیه‌السلام) با دستش جلوی تیرهای دشمن را می‌گرفت! سید بن طاووس در توصیف او می‌نویسد:

جَمَعَ بَينَ سَدادٍ و جِهادٍ، و كانَ لا يَأتي إلَى الحُسَين(علیه‌السلام) سَهمٌ إلَا اتَّقاهُ بِيَدِهِ، و لا سَيفٌ إلّا تَلَقّاهُ بِمُهجَتِهِ، فَلَم يَكُن يَصِلُ إلَى الحُسَينِ(علیه‌السلام) سوءٌ حَتّى اثخِنَ بِالجِراحِ، فَالتَفَتَ إلَى الحُسَينِ(علیه‌السلام) و قالَ: يَابنَ رَسولِ اللّهِ أوَفَيتُ؟ قالَ: نَعَم، أنتَ أمامي فِي الجَنَّةِ، فَاقرَأ رَسولَ اللّهِ(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) عَنِّي السَّلامَ و أعلِمهُ أنّي فِي الأَثَرِ.[5]

ميان نفوذناپذیری و جهاد، جمع كرد. تيرى به سوى امام حسين(علیه‌السلام) نمى‌آمد، جز اين كه او دستش را جلوى آن مى‌گرفت، و شمشيرى كشيده نمى‌شد، مگر اين كه با قلبش، با آن رويارويى مى‌كرد، و هيچ بدى‌اى به حسين(علیه‌السلام) نمى‌رسيد، تا آن گاه كه او با پذيرش زخم‌هايى، زمينگير شد. او در آخرين ديدارش با امام(علیه‌السلام)، در حالى كه به شدّتْ زخمى شده بود، به ايشان گفت: آیا [به پيمانم‌] وفا كردم؟ امام(علیه‌السلام) پاسخ داد: آرى. تو در بهشت، پيشِ روى من هستى. به پيامبر خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله)، از جانب من، سلام برسان و به ايشان بگو كه من هم در پى [تو] مى‌آيم.

بحث فقهی

موضوع: مسائل پوشیدن لباس احرام (2)

یادآوری

بحث در مسئله هفدهم از مسائل کیفیت احرام و درباره لبس ثوبین بود. موضوع این مسئله فرضی است که شخص یا در لباس دوخته محرم شده یا پس از محرم شدن، لباس دوخته پوشیده است که در هر دو صورت، باید لباس دوخته را از تن خارج کند.

در اینجا دو مطلب قابل بررسی است: یکی لزوم اعاده احرام و عدم آن است که گفتیم از نظر حضرت امام، اعاده لازم نیست مطلقا، چه این کار را از روی علم و عمد انجام دهد، چه از روی جهل و نسیان، ما نیز همین نظر را اختیار کردیم؛ ولی برخی از فقها مثل صاحب عروة، اعاده را در صورت علم و عمد، لازم دانستند.

مطلب دوم، در باره چگونگی از تن خارج کردن لباس دوخته است. در جلسه قبل سه روایت صحیح السند در این باره خواندیم که مجموع آنها بر تفصیل دلالت داشت، به این صورت که اگر بعد از احرام، لباس دوخته را بپوشد، باید آن را پاره کند و از طرف پایین بدنش در آورد؛ ولی اگر در حین احرام، لباس دوخته به تن داشته باشد، فقط نزع و خارج کردنش واجب است نه از پایین در آوردن آن و گفتیم دلیل این تفصیل نیز تعبّد است.

اما بحثی که باقی ماند این بود که آیا در این روایات میان حالت جهل و علم نیز تفصیل وجود دارد یا خیر؟

ادامه مسئله هفدهم

ظاهر دو روایت نخست، اطلاق نسبت به حالت علم و جهل بود، کما اینکه حضرت امام نیز میان این دو حالت تفاوتی قائل نشد؛ ولی صاحب حدائق معتقد است که روایت سوم، اطلاق دو روایت قبلی را مقید به حالت جهل می‌کند.

در روایت سوم، یعنی صحیحه «عبد الصمد بن بشیر»، امام صادق(علیه‌السلام) از شخصی که وارد مسجدالحرام شده بود و در حالی که پیراهن به تن داشت، تلبیه گفته بود، سؤال کرد: «مَتَى لَبِسْتَ قَمِيصَكَ أَ بَعْدَ مَا لَبَّيْتَ أَمْ قَبْلَ؟» و وقتی معلوم شد، قبل از تلبیه آن را پوشیده است، فرمود:

فَأَخْرِجْهُ مِنْ رَأْسِكَ فَإِنَّهُ لَيْسَ عَلَيْكَ بَدَنَةٌ وَ لَيْسَ عَلَيْكَ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ أَيُّ رَجُلٍ رَكِبَ أَمْراً بِجَهَالَةٍ فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ... .[6]

آن را [به صورت معمول و] از طرف سرت در بیاور، کفاره بر تو واجب نیست و لازم نیست حج را هم سال بعد [دو باره] انجام دهی. هر شخصی که کاری را از روی نادانی مرتکب شود، چیزی بر او نیست.

صاحب حدائق می‌فرماید: می‌توان اطلاق صحیحه «معاویة بن عمار» نسبت به علم و جهل را با این روایت مقید نمود، زیرا ظاهر این روایت این است که پوشیدن لباس دوخته قبل از احرام و محرم شدن در آن، از روی جهل بوده است، به همین جهت، چیزی بر او نیست و در این صورت حکم به صحت احرام برای کسی که از روی علم در لباس دوخته، محرم می‌شود مشکل است.[7]

البته ایشان در نهایت، با توجه به روایات دال بر اینکه پوشیدن ثوبین را شرط نداسته‌اند، می‌پذیرند که احرام چنین شخصی صحیح است؛ ولی گناه کرده است و جهل به حکم فقط موجب ساقط شدن مؤاخذه او خواهد شد؛ ولی به هر حال، تقید اطلاق صحیحه «معاویة بن عمار» را به وسیله این روایت، پذیرفته‌اند.

اما آیت الله خویی این فرمایش را اینگونه جواب داده است:

أن المقام ليس من موارد حمل المطلق على المقيّد، و ذلك لأنّ خبر عبد الصمد ليس في مقام بيان تصحيح عمله لكونه جاهلًا، و إنما هو في مقام بيان أنه ليس عليه الكفّارة و في مقام نفي ما أفتوا به في حقّه و أنه لا يجب عليه شي‌ء مما ذكروه.[8]

این مورد از موارد حمل مطلق بر مقید نیست، زیرا روایت «عبد الصمد» در مقام بیان تصحیح عمل آن شخص از این جهت که جاهل است، نیست؛ بلکه در مقام بیان این است که کفاره‌ای بر او واجب نیست و در صدد نفی فتوایی است که آنها (اصحاب ابوحنیفة) در حق آن شخص داده بودند و اینکه هیچ کدام از مواردی که آنها گفته‌اند، بر او واجب نیست.

گفتنی است که در صدر روایت مورد بحث آمده که مردی تلبیه‌گویان وارد مسجد الحرام شد و در حالی که پیراهن به تن داشت، تلبیه می‌گفت، گروهی از اصحاب ابو حنیفه دویدند و او را گرفتند و گفتند: پیراهنت را پاره کن و آن را از طرف پایت در بیاور، باید شتری کفاره بدهی و سال آینده هم حج خود را دو باره به جا آوری، چون حج تو باطل است.[9]

آیت الله خویی با توجه به این مقدمه، مقام را مقام ردّ فتوای اصحاب «ابو حنیفة» دانسته است، لذا می‌فرماید دلالتی بر صحت عمل او به خاطر جهالتش ندارد تا بتوان با آن، روایت قبلی را تقیید نمود.

ولی آیت الله فاضل به این فرمایش اشکال نموده است که: عبارت «أَيُّ رَجُلٍ رَكِبَ أَمْراً بِجَهَالَةٍ فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ» علاوه بر آنکه تعلیلی است برای عدم وجوب کفاره، تعلیل عدم وجوب اعاده حج در سال آینده نیز می‌باشد. عدم وجوب اعاده نیز به معنای صحیح بودن حج اوست. بنابراین، مفهوم اینکه در صورت جهل، اعاده حج واجب نیست، این است که در صورت علم، حج او باطل و اعاده لازم است.[10]

آیت الله فاضل، پس از بیان اشکال فرمایش آیت الله خویی، پاسخ صاحب حدائق را به گونه‌ای دیگر می‌دهد که فعلا لزومی به نقل آن نیست.

ولی به نظر ما، این مطلبی که آیت الله فاضل فرمود، اشکالی به فرمایش آیت الله خویی نیست، زیرا ادعای ایشان اختصاص تعلیل مذکور در روایت به خصوص کفاره نبود تا بگوییم تعلیل عام است، بلکه ایشان می‌فرماید: با وجود مقدمه روایت، تعلیل وارد شده در مقام ردّ فتوای اهل سنت است که می‌گفتند حج او فاسد است و کفاره باید بدهد، و اصلا در مقام بیان تفاوت حکم در دو حالت جهل و علم نیست. بنابراین، اصولا اینجا جای حمل مطلق بر مقید نیست.

بله روایت دیگری شبیه این روایت داریم که مقدمه یادشده را ندارد، لذا ممکن است در آنجا فرمایش صاحب حدائق جا داشته باشد. متن روایت چنین است:

روایت چهارم

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ خَالِدِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصَمِّ قَالَ: دَخَلَ رَجُلٌ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَدَخَلَ فِي الطَّوَافِ وَ عَلَيْهِ قَمِيصٌ وَ كِسَاءٌ فَأَقْبَلَ النَّاسُ عَلَيْهِ يَشُقُّونَ قَمِيصَهُ وَ كَانَ صُلْباً فَرَآهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُمْ يُعَالِجُونَ قَمِيصَهُ يَشُقُّونَهُ فَقَالَ لَهُ كَيْفَ صَنَعْتَ فَقَالَ أَحْرَمْتُ هَكَذَا فِي قَمِيصِي وَ كِسَائِي فَقَالَ انْزِعْهُ مِنْ رَأْسِكَ لَيْسَ يَنْزِعُ هَذَا مِنْ رِجْلَيْهِ إِنَّمَا جَهِلَ فَأَتَاهُ غَيْرُ ذَلِكَ فَسَأَلَهُ فَقَالَ مَا تَقُولُ فِي رَجُلٍ أَحْرَمَ فِي قَمِيصِهِ قَالَ يَنْزِعُ مِنْ رَأْسِهِ.[11]

شیخ کلینی از «أحمد بن ادریس أبو علی الأشعری» و او از «محمد بن عبدالجبار» و او از «صفوان بن یحیی» که هر سه امامی، ثقه و جلیل هستند و او از «خالد بن محمد الأصم» نقل نموده است. هرچند «خالد بن محمد» توثیق خاصی ندارد؛ ولی به دلیل روایت «صفوان» از او، ظاهراً امامی و ثقه است. وی می‌گوید:

مرد مُحرمى وارد مسجد الحرام شد و در حالی که پيراهن و عبايى بر تن داشت، مشغول طواف شد. مردم به او رو آورده و پيراهنش را که محکم بود، پاره کردند. امام صادق(علیه‌السلام) او را همان موقع كه مردم برای پاره کردن پيراهنش تلاش می‌کردند، دید. از او پرسيد: چه کار كرده‌اى‌؟ گفت: اين‌چنين در پيراهن و عبايم محرم شده‌ام. فرمود: آن [پیراهن] را از سرت بيرون بياور، چنين لباسی را از طرف پايين در نمى‌آورد، زيرا نمى‌دانسته است. شخص ديگرى نزد ایشان آمد و سؤال كرد: نظر شما در مورد كسى كه در پيراهنش محرم شده است چيست‌؟ فرمود: آن را از طرف سرش در مى‌آورد.

شاید این روایت با روایت قبلی مربوط به یک جریان باشد؛ ولی چون در اینجا سخنی از فتوای عامه نیست، می‌توانیم بگوییم: اطلاق صحیحه «معاویة بن عمار» نسبت به جهل و علم، با این روایت تقیید می‌شود. یعنی کسی که از روی جهل در پیراهن محرم شود، اگر فتوا ندهیم، لا اقل بنا بر احتیاط واجب، لازم نیست آن را از پایین بیرون آورد.

برخی از فقهای معاصر نیز این تفصیل را پذیرفته‌اند. آنجا که حضرت امام در مناسک حج فرمود: «اگر در پیراهن محرم شود، لازم نیست شکاف دهد و از پایین بیرون آورد»، آیت الله زنجانی می‌فرماید:

این مطلب در صورتی است که از روی جهل به مسئله در پیراهن محرم شده باشد و اگر از روی علم به مسئله در پیراهن محرم شده باشد، باید آن را از پایین بیرون آورد و اگر لازم شد آن را بشکافد.[12]

بنابراین، جمع‌بندی ما در این بحث این است:

بر اساس صحیحه اول «معاویة بن عمار»، اگر بعد از محرم شدن، پیراهن بپوشد، باید از پایین در آورد و فرقی میان عالم و جاهل نیست؛ و بر اساس صحیحه دوم «معاویة بن عمار» و دو صحیحه «عبد الصمد» و «خالد بن محمد»، اگر در پیراهن محرم شود، در صورتی که از روی علم به مسئله باشد، باید از پایین در آورد و در صورت جهل، لازم نیست از پایین در آورد، بلکه همین قدر که آن را بکَند و لباس احرام بپوشد، کافی است.

مسئله هجدهم

حضرت امام(رحمة‌الله‌علیه) می‌فرماید:

لا تجب استدامة لبس الثوبين، بل يجوز تبديلهما و نزعهما لإزالة الوسخ أو للتطهير، بل الظاهر جواز التجرد منهما في الجملة.[13]

پوشيدن دائمى دو جامه احرام واجب نيست؛ بلكه تعويض آنها و بيرون آوردن آنها جهت تميز نمودن يا آب كشيدن جايز است‌، بلكه ظاهر اين است كه فى الجمله برهنه شدن از آنها جايز است.

بنابراین، اولاً تبدیل و بیرون آوردن آنها برای کاری جایز است، ثانیاً فی الجملة می‌تواند برهنه باشد نه به صورت مطلق.

نظر صاحب عروة و حضرت امام در بخش اول یکی است؛ ولی در بحث برهنه شدن، صاحب عروة می‌فرماید:

بل الظاهر جواز التجرّد منهما مع الأمن من الناظر، أو كون العورة مستورة بشي‌ء آخر.[14]

بلکه ظاهر آن است که برهنه شدن از آنها در صورتی که از اینکه بیننده‌ای او را ببیند در امان است یا عورتش با چیز دیگری [مثل تاریکی] پوشیده باشد، جایز است.

در حاشیه این مسئله فقط امام خمینی عبارت «في الجملة» را اضافه نموده است.

تفاوت این دو نظر در این است که اگر تجرد از ثوبین مطلقا جایز باشد، می‌تواند وقتی مثلا در اتاق تنهاست، از شب تا صبح برهنه بخوابد؛ ولی اگر فی الجملة جایز باشد، چنین کاری بر او جایز نیست، بله برای لحظاتی که عرفاً طولانی نباشد، می‌تواند برهنه بماند، مثل حمام رفتن یا مثلا به خاطر گرما لحظاتی آنها را در بیاورد.

دلیل این مطلب روایاتی است که در ادامه می‌خوانیم:

روایت اول

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْهُ (مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى) عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سُئِلَ عَنِ امْرَأَةٍ حَاضَتْ وَ هِيَ تُرِيدُ الْإِحْرَامَ فَتَطْمَثُ قَالَ تَغْتَسِلُ وَ تَحْتَشِي بِكُرْسُفٍ وَ تَلْبَسُ ثِيَابَ الْإِحْرَامِ وَ تُحْرِمُ فَإِذَا كَانَ اللَّيْلُ خَلَعَتْهَا وَ لَبِسَتْ ثِيَابَهَا الْأُخَرَ حَتَّى تَطْهُرَ.[15]

راویان موجود در سند این روایت همه غیر از «علی بن حکم الطاطری» که واقفی و ثقه است، امامی و ثقه هستند. بنابراین، روایت موثقه است. «زید شحام» می‌گوید:

از امام صادق(علیه‌السلام) در باره زن حائضی سؤال شد كه وقتی می‌خواهد احرام ببندد، خون می‌بیند؟ فرمود: غسل مى‌كند و بر خود پنبه مى‌گذارد و لباس احرام مى‌پوشد و محرم مى‌شود، چون شب فرا رسيد، آن لباس‌ها را كَنده و لباس‌هاى ديگرى را مى‌پوشد تا پاك شود.

در اینکه لباس احرام زن، چگونه باید باشد، در آینده بحث خواهیم کرد، به هر حال، ظاهر این روایت بر جواز تبدیل لباس احرام دلالت دارد.

روایت دوم

وَ وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ لَا بَأْسَ أَنْ يُحَوِّلَ الْمُحْرِمُ ثِيَابَهُ قُلْتُ إِذَا أَصَابَهَا شَيْ‌ءٌ يَغْسِلُهَا قَالَ نَعَمْ إِنِ احْتَلَمَ فِيهَا.[16]

«عبیدالله بن علی الحلبی» در این روایت صحیحه می‌گوید:

امام صادق(علیه‌السلام) در حدیثی فرمود: ايرادى ندارد كه محرم لباس خود را عوض كند. گفتم: هرگاه به آن چيزى برسد بايد آن را بشويد؟ فرمود: آرى، در صورتی که در آن محتلم شود.

در این روایت نیز تصریح به جواز تعویض لباس احرام شده است.

روایت سوم

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا بَأْسَ بِأَنْ يُغَيِّرَ الْمُحْرِمُ ثِيَابَهُ وَ لَكِنْ إِذَا دَخَلَ مَكَّةَ لَبِسَ ثَوْبَيْ إِحْرَامِهِ اللَّذَيْنِ أَحْرَمَ فِيهِمَا وَ كُرِهَ أَنْ يَبِيعَهُمَا.[17]

شیخ صدوق در این روایت صحیحه، با اسنادش از «معاویة بن عمار» روایت کرده که امام صادق(علیه‌السلام) فرمود:

ایرادی ندارد كه محرم لباسش را تغيير دهد، ولى وقتی وارد مکه شد، باید دو لباسی که در آنها محرم شده را بپوشد، و فروختن آنها مكروه است.

بنابراین، بر اساس این روایات تعویض لباس احرام مشکلی ندارد، در مورد برهنه شدن نیز از مجموع روایاتی که بر پوشیدن دو لباس دلالت دارد، معلوم می‌شود که تا وقتی شخص در حال احرام است، باید آنها را بپوشد و به تعبیر دیگر، ظاهر آنها این است که لباس احرام، لباس شخص محرم است و همیشه باید آنها را بپوشد، بله در صورت نیاز مثل حمام رفتن می‌تواند، برای لحظاتی آنها را در می‌آورد. از این رو، ما نیز مانند حضرت امام، تجرد را «فی الجمله» می‌پذیریم نه مطلقا.

مسئله نوزدهم

حضرت امام در این مسئله کوتاه می‌نویسد:

لا بأس بلبس الزيادة على الثوبين مع حفظ الشرائط و لو اختيارا.[18]

پوشيدن بيشتر از دو جامه با رعايت شرائط و لو اختيارا اشكالى ندارد.

اینکه در روایات آمده «ثوبین»، حداقل آن است؛ از این رو، می‌تواند مثلا چون هوا سرد است، دو لنگ یا بیشتر ببندد یا دو یا سه حوله بیاندازد. بنابراین، دو عدد بودن آنها لزومی ندارد و ظاهرا در این مطلب اختلافی نیست.

دلیل آن دو روایتی است که در باب 30 از ابواب الإحرام آمده است:

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ يَتَرَدَّى بِالثَّوْبَيْنِ قَالَ نَعَمْ وَ الثَّلَاثَةِ إِنْ شَاءَ يَتَّقِي بِهَا الْبَرْدَ وَ الْحَرَّ.[19]

«حلبی» در این روایت صحیحه می‌گوید:

از امام صادق(علیه‌السلام) در مورد شخص محرم پرسیدم كه آیا باید دو لباس بپوشد؟ فرمود: آرى، و سه لباس هم اگر بخواهد از سرما و گرما خود را نگاه دارد، مى‌تواند بپوشد.

روایت دوم

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْهُ (عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ) عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يُقَارِنُ بَيْنَ ثِيَابِهِ وَ غَيْرِهَا الَّتِي أَحْرَمَ فِيهَا قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ إِذَا كَانَتْ طَاهِرَةً.[20]

«معاویة بن عمار» در این روایت صحیحه می‌گوید:

ضمن حدیثی از امام صادق(علیه‌السلام) در باره محرمى پرسیدم كه لباس‌هایی که در آنها محرم شده را با لباس‌هاى ديگرى نزدیک مى‌كند [و مى‌پوشد]. فرمود: ايرادى ندارد اگر پاک باشد.

بنابراین، همان طور که حضرت امام فرمود، در صورت حفظ شرایط، حتی اختیارا نیز می‌توان بیش از دو لباس احرام به تن کرد.

غفر الله لنا و لکم ان شاء الله


[7] عبارت حدائق پس از نقل صحیحه «عبد الصمد» و نیز صحیحه «خالد بن محمد الأصم» که در ادامه می‌آید، چنین است: «ظاهر هذين الخبرين ان لبس الثوب قبل الإحرام و الإحرام فيه انما كان عن جهل، و انه معذور في ذلك لمكان الجهل. و صحيحة معاوية ابن عمار المتقدمة و ان كانت مطلقة إلا انه يمكن حمل إطلاقها على الخبرين. و حينئذ فيشكل الحكم بالصحة في من تعمد الإحرام في المخيط عالما بالحكم. إلا انه قد تقدم من الاخبار ما يدل على ان الإحرام إنما هو عبارة عن التلبية و أخويها، فترك الثوبين لا يضربه و لا يبطله.» الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، یوسف البحرانی (1186 ق)، ج15، ص78.
[9] «جَاءَ رَجُلٌ يُلَبِّي حَتَّى دَخَلَ الْمَسْجِدَ وَ هُوَ يُلَبِّي وَ عَلَيْهِ قَمِيصُهُ فَوَثَبَ إِلَيْهِ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِ أَبِي حَنِيفَةَ فَقَالُوا شُقَّ قَمِيصَكَ وَ أَخْرِجْهُ مِنْ رِجْلَيْكَ فَإِنَّ عَلَيْكَ بَدَنَةً وَ عَلَيْكَ الْحَجَّ مِنْ قَابِلٍ وَ حَجُّكَ فَاسِدٌ...»، تهذیب الأحکام، الشیخ الطوسی (460 ق)، ج5، ص72.
[10] متن فرمایش آیت الله فاضل چنین است: «أنت خبير بانّ التعليل في الرواية بقوله ع: اىّ رجل... كما انه تعليل لعدم وجوب البدنة، كذلك يكون تعليلا لعدم ثبوت الحج عليه من قابل، الذي هو أثر صحة العمل و عدم فساده، فإنّ إفساد الحج يوجب الحج من قابل، و امّا الحج الصحيح فيترتب عليه عدم الوجوب ثانيا.» تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة ـ الحج‌، محمد الفاضل اللنکرانی (1428 ق)، ج3، ص233.
[12] مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت آیت الله العظمی امام خمینی قدس سره الشریف و مراجع معظم تقلید دامت برکاتهم با تجدید نظر و اضافات، ص174، حاشیه 1، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo