< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

98/08/27

بسم الله الرحمن الرحیم


بحث اخلاقی
اهمیت جهاد علمی

وَ اجعَلني... مِن أدلّةِ الرَّشادِ‌.[1]

در تبیین این درخواست که مرا از راهنمایان مردم به راهِ درست زندگی، یعنی راه رسیدن به مقصد انسانیت، قرار ده! اشاره شده که راهنمای رشاد بودن، فضیلتی است که ارزش آن بیشتر از ریخته شدن خون شهید در راه خداست.

در تبیین چرایی این مطلب، توجه به این نکته لازم است که مسلمانان باید در دو جبهه بجنگند: یکی جبهه جنگ با دشمنِ خارجی است، یکی جبهه نبرد با دشمنان داخلی. به سخن دیگر، علاوه بر جهاد نظامی، باید در برابر شبیخون‌های فرهنگی نیز مبارزه کنیم. به همین جهت است که قرآن کریم در آیه 122 سوره توبه در مقام توبیخ می‌فرماید:

﴿وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾.[2]

و شايسته نيست مؤمنان، همگى رهسپار [جهاد یا آموختن دانش] شوند. پس چرا از هر فرقه‌اى از آنان، دسته‌اى رهسپار نمی‌گردند تا در دين آگاهى پيدا كنند و قوم خود را ـ وقتى به سوى آنان بازگشتند ـ بيم دهند، شاید كه آنان [از كيفر الهى‌] بترسند؟

بنابراین، باید مؤمنان تقسیم کار کنند، عده‌ای برای جهاد نظامی کوچ کنند و عده‌ای برای جهاد علمی. گروهی که برای جهاد علمی می‌روند با این هدف می‌روند که وقتی بازگشتند مردم را انذار و راهنمایی کنند و آنها را از شرّ وسوسه‌های شیاطین جن و انس نجات دهند، پس کوچ کردن برای دین‌شناسی، مقدمه دلیل رشاد شدن است.

ارزش کار مجاهدان علمی که با این هدف کوچ می‌کنند، کمتر از تلاش رزمندگان جهاد عملی نیست، کما اینکه امیر مؤمنان(علیه‌السلام) طبق نقل می‌فرماید:

الشّاخِصُ في طَلَبِ العِلمِ كَالمُجاهِدِ في‌ سَبيلِ‌ اللّهِ‌[3] .

رهسپار در جستجوى دانش، مانند مجاهد در راه خداست.

و حتی بر اساس روایتی که در جلسه قبل خواندیم، ارزش جهاد علمی بیش از جهاد عملی است، زیرا دفاع در جبهه فرهنگی زمینه‌ساز پیروزی در جبهه نظامی با دشمن خارجی و تداوم دستاوردهای آن است.

بحث فقهی

موضوع: شرایط لباس احرام (5)

یادآوری

بحث در مسئله 22 از مسائل کیفیت احرام در کتاب تحریر الوسیلة بود که فرمود: پوشیدن دو جامه احرام بر خانم‌ها واجب نیست، بلکه آنها می‌توانند در لباس‌های معمولی خود محرم شوند.

گفتیم اکثر فقها همین فتوا را داده‌اند، ولی در میان معاصرین چند نفر هستند که «لبس ثوبین» توسط خانم‌ها را احتیاط واجب دانسته‌اند. این گروه به استدلال‌های طرف مقابل، اشکال کرده‌اند که برخی از آنها را خواندیم و پاسخ دادیم. رسیدیم به استدلال آیت الله خویی مبنی بر عدم وجوب پوشیدن دو جامه احرام بر زنان.

فرمایش آیت الله خویی

خلاصه فرمایش آیت الله خویی که در واقع، در دفاع از صاحب جواهر که ظاهر نص و فتوا را مخالف با قاعده اشتراک دانست، بیان شد، این است که استناد به قاعده اشتراک احکام میان مرد و زن، در صورتی صحیح است که احتمال خلاف ندهیم، مثلا وقتی گفته می‌شود: «من شکّ بین الثلاث و الأربع، بنی علی الأربع»، چون احتمال اختصاص به مردها داده نمی‌شود، قاعده اشتراک جاری است و حتی اگر گفته شود: «اذا شکّ الرجل بین الثلاث و الأربع، بنی علی الأربع» نیز با استناد به این قاعده می‌گوییم: «رجولیت» دخالتی ندارد و این حکم شامل زنان هم می‌شود؛ ولی در بحث ما به قرینه اختصاص حکم «عدم جواز لبس المخیط» و «وجوب التجرد عن المخیط» به مردها، این احتمال وجود دارد که حکم «وجوب لبس ثوبین» نیز مخصوص آنها باشد و با وجود این احتمال جایی برای استناد به این قاعده باقی نمی‌نماند.

اشکال

آیت الله فاضل[4] و نیز آیت الله سید علی محقق به این استدلال اشکال کرده‌اند. آقای محقق می‌فرماید:

و فیه: أنه لا ارتباط بين مسألة لبس الثوبين الذي هو واجب تعبدي شرعي مستقل و محلّه قبل الإحرام الذي يتحقق بالنيّة و التلبية و بين مسألة عدم جواز لبس المخيط على الرجال الذي هو متأخر عن الإحرام و من محرّماته. و امّا مسألة التجرد فلا تعرّض لها فی الروایات الآمرة بلبس الثوبین حتی یوجب اختصاصها بالرجال و إنما هی مسألة مستقلة یترتب علی عدم جواز لبس المخیط للرجال لا أنّه واجب مستقل، و لذا لا یتوهم أحد أنّه لو لم يكن مريد الإحرام لابساً للمخيط قبل الإحرام لكان يجب عليه التجرد أيضا. فلا دخل له بوجوب لبس الثوبین.[5]

اشکال آن این است که میان مسئله پوشیدن دو جامه احرام که واجب تعبدی شرعی مستقل است و جای آن قبل از احرام است، احرامی که با نیت و تلبیه محقق می‌شود و مسئله عدم جواز پوشیدن لباس دوخته بر مردان که بعد از احرام و از محرمات آن است، ارتباطی نیست. مسئله در آوردن لباس‌ها نیز در روایاتی که در آنها امر به پوشیدن دو جامه شده، نیامده است تا موجب اختصاص این امر به مردان شود، بلکه این مسئله، مسئله مستقلی است که بر عدم جواز پوشیدن لباس دوخته بر مردان مترتب شده است نه اینکه واجب مستقلی باشد. از این رو، هیچ کس نمی‌گوید اگر کسی که می‌خواهد احرام ببندد، قبل از احرام لباس دوخته به تن نداشته باشد، باید لباس‌های ندوخته را هم در بیاورد. بنابراین، برهنه شدن ارتباطی با وجوب پوشیدن دو جامه احرام ندارد.

پاسخ

ما هم قبول داریم که میان دو حکم عدم جواز پوشیدن لباس دوخته و وجوب در آوردن آن و حکم وجوب پوشیدن دو جامه احرام ارتباطی نیست؛ ولی با این حال، همچنان احتمال اختصاص «وجوب لبس ثوبین» به مردان وجود دارد، زیرا مسئله احرام از احکامی است که در چند مورد میان زن و مرد تفاوت وجود دارد، مانند: پوشیدن لباس دوخته، زیر سایه رفتن، پوشاندن سر و...، در چنین احکامی در موارد مشکوک، چون احتمال اختصاص وجود دارد، نمی‌توان به قاعده اشتراک احکام میان مرد و زن، تمسک نمود. خصوصا با در نظر گرفتن اینکه بستن لنگ و انداختن ردا بر دوش توسط زن، زیر لباس‌های معمولی خود یا روی آن، هیچ اثری ندارد. افزون بر آن، در ادامه، روایاتی می‌خوانیم که می‌توان از آنها اختصاص به مردان را استنباط نمود.

بر این اساس، همان طور که صاحب جواهر فرمود: ظاهر فتوا و نصوص، اختصاص پوشیدن دو لباس احرام به مردان است و با این ظهور از عموم قاعده اشتراک خارج می‌شویم.

دلیل روایی بر عدم وجوب لبس ثوبین بر زنان

از روایاتی که بر جواز پوشیدن هر نوع لباسی توسط زنی که محرم شده است، دلالت دارد مگر موارد استثناء شده، می‌توان برداشت کرد که پوشیدن دو لباس مخصوص احرام، یعنی لنگ و ردا، بر آنها واجب نیست؛ بلکه این حکم اختصاص به مردان دارد.

صاحب وسائل این روایات را در باب 33 از ابواب الاحرام جمع کرده است. عنوان باب چنین است:

بَابُ جَوَازِ لُبْسِ الْمَرْأَةِ الْمُحْرِمَةِ الْمَخِيطَ وَ الْحَرِيرَ الْمَمْزُوجَ دُونَ الْمَحْضِ وَ الْقُفَّازَيْنِ وَ أَنَّ لَهَا أَنْ تَلْبَسَ مَا شَاءَتْ إِلَّا مَا اسْتُثْنِيَ.[6]

باب جواز پوشیدن لباس دوخته و حریر ناخالص برای زن محرم و عدم جواز حریر خالص و دستکش بر او و اینکه می‌تواند هر لباسی که خواست بپوشد مگر آنچه استثناء شده است.

به عنوان نمونه به سه مورد از این روایات که قبلا هم آنها را خوانده‌ایم، اشاره می‌گردد:

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْمَرْأَةُ الْمُحْرِمَةُ تَلْبَسُ مَا شَاءَتْ مِنَ الثِّيَابِ غَيْرَ الْحَرِيرِ وَ الْقُفَّازَيْنِ الْحَدِيثَ.[7]

در این روایت صحیحه، «عیص بن قاسم» می‌گوید:

امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: زن مُحرم مى‌تواند از لباس‌ها هر چه خواست بپوشد، مگر ابريشم و دستکش...

روایت دوم

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمَةِ أَيَّ شَيْ‌ءٍ تَلْبَسُ مِنَ الثِّيَابِ قَالَ تَلْبَسُ الثِّيَابَ كُلَّهَا إِلَّا الْمَصْبُوغَةَ بِالزَّعْفَرَانِ وَ الْوَرْسِ وَ لَا تَلْبَسُ الْقُفَّازَيْنِ الْحَدِيثَ.[8]

این روایت به خاطر «منصور بن العباس» که نجاشی وی را «مضطرب الأمر» توصیف کرده است، ضعیف السند است. «نضر بن سوید» می‌گوید:

از امام كاظم(علیه‌السلام) پرسيدم: زن مُحرم چه لباس‌هايى مى‌تواند بپوشد؟ فرمود: همه لباس‌ها را مى‌تواند بپوشد، مگر لباس‌هاى رنگ‌شده با زعفران و ورس[9] و نمى‌تواند دستكش بپوشد ...

روایت سوم

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْهُمْ (عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا) عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ أَبِي عُيَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ مَا يَحِلُّ لِلْمَرْأَةِ أَنْ تَلْبَسَ وَ هِيَ مُحْرِمَةٌ فَقَالَ الثِّيَابُ كُلُّهَا مَا خَلَا الْقُفَّازَيْنِ وَ الْبُرْقُعَ وَ الْحَرِيرَ...[10]

«أبو عنینة» که مجهول الحال است می‌گوید:

از امام صادق(علیه‌السلام) پرسيدم: پوشيدن چه چيزى براى زن محرم حلال است‌؟ فرمود: همه نوع لباس‌ها را مى‌تواند بپوشد، جز دستكش و روبند و ابريشم....

به نظر ما ظاهر همه این روایات دلالت دارد بر این که زن محرم هر لباسی که بخواهد به جز موارد استثناء شده، می‌تواند بپوشد و اگر پوشیدن دو جامه مخصوص احرام هم لازم بود، باید در این روایات بیان می‌شد، زیرا در مقام بیان نوع لباس احرام هستند.

دلیل دیگر بر اختصاص: «لو کان لبان»

نه در میان شیعیان و نه میان اهل‌سنت، چنین چیزی مرسوم نبوده و نیست که خانم‌هایی که محرم می‌شوند همراه لباس معمولی خود، از لنگ و ردا استفاده کنند. اگر چنین امری در زمان ائمه مرسوم بود، قطعا بیان می‌شد، خصوصا اینکه از ائمه درباره احرام زن‌ها پرسش‌هایی شده است، پس اگر پوشیدن دو جامه مخصوص احرام بر آنها نیز واجب بود، باید گفته می‌شد.

استدلال آیت الله صافی

ایشان پس از بیان این اختلاف که آیا میان مرد و زن از جهت پوشیدن دو جامه احرام، تفاوتی وجود دارد یا نه؟ می‌نویسد:

يمكن أن يقال: ان احتمال الفرق بينهما في مثل هذا الحكم وجيه فإنّ المرأة يجوز لها لبس ثيابها و الإحرام في المخيط فكما أن حرمة لبس المخيط مختصّ بالرجال يجوز أن يكون وجوب لبس غير المخيط أيضا مختصاً بهم.[11]

ممکن است بگوییم: احتمال فرق میان مرد و زن در مثل این حکم، احتمال خوبی است، پس برای زن پوشیدن لباس‌های معمولی خودش و احرام در لباس دوخته جایز است. بنابراینف همان طور که حرمت پوشیدن لباس دوخته مخصوص مردان است، می‌تواند وجوب پوشیدن لباس ندوخته [در قالب لنگ و ردا] نیز مخصوص آنها باشد.

این بیان، شبیه همان استدلال آیت الله خویی است که گذشت.

ایشان در باره روایات و فتاوای فقها نیز می‌فرماید:

النصوص و الفتاوى إمّا محمولة على الاختصاص أو على الإجمال فالقدر المتيقن منها وجوب لبس الثوبين على الرجال و مقتضى الأصل براءة النساء عن لبسهما.[12]

روایات و فتاوای نیز یا بر اختصاص حمل می‌شوند [که مطلوب ماست] یا بر اجمال که در این صورت قدر متیقن آنها وجوب پوشیدن دو جامه بر مردان است و نسبت به زن‌ها مقتضای اصل برائت نپوشیدن آنهاست.

یعنی اگر همان طور که صاحب جواهر فرمود، ظاهر نص و فتوا را اختصاص به مردان بدانیم که بحثی نیست، اگر هم این را نپذیریم، باید بگوییم همه آنها مجمل هستند و در این صورت به قدر متیقن که وجوب آنها فقط بر مردان است، تمسک می‌شود.

درباره روایات باب احرام حائض که قائلین به وجوب و اشتراک به آنها استناد کرده‌اند نیز می‌فرماید:

و أمّا الرّوايات فيمكن أن يكون المراد من ثياب إحرامها فيها ما كان متعارفاً بينهم من ثياب خاصّ كالبياض و إلا ليقول: ثوبى إحرامها مضافاً إلى أن مثل هذه الرّوايات ليس في مقام بيان وجه الحكم وجوباً أو استحبابا. و الله هو العالم.[13]

اما روایات [یادشده] ممکن است که مراد از «ثیاب إحرمها» در آنها همان لباس سفید متعارفی باشد که خانم‌ها برای محرم شدن می‌پوشند وگرنه باید می‌فرمود: «ثوبی إحرامها». افزون بر آن، اینگونه روایات اصلا در مقام بیان حکم این مسئله به لحاظ وجوب یا استحباب نیستند.

بنا بر آنچه بیان شد، معلوم می‌شود که نظر ما نیز مانند حضرت امام و اکثر فقها این است که پوشیدن دو جامه احرام، مخصوص مردان است و بر خانم‌ها حتی به صورت احتیاطی نیز پوشیدن آنها لازم نیست.

مسئله بیست و سوم

حضرت امام(رحمة‌الله‌علیه) می‌فرماید:

الأحوط تطهير ثوبي الإحرام أو تبديلهما إذا تنجسا بنجاسة غير معفوة سواء كان في أثناء الأعمال أم لا، و الأحوط المبادرة إلى تطهير البدن أيضا حال الإحرام، و مع عدم التطهير لا يبطل إحرامه و لا تكون عليه كفارة.[14]

احتياط آن است كه دو جامۀ احرام را در صورتى كه با نجاست غير معفوّ نجس شوند، تطهير يا تعويض نمايد، در اثناى عمل باشد يا نباشد. و احتياط آن است كه بدن را هم فورا در حال احرام تطهير نمايد، و در صورت عدم تطهير، احرامش باطل نمى‌شود و كفاره بر او نيست.

در این مسئله دو فرع مطرح شده است، یکی راجع به تطهیر لباس و دیگری مربوط به تطهیر بدن؛ ولی از آنجا که هر چه درباره لباس گفته شود به طریق اولی برای بدن نیز می‌گوییم، تنها به مسئله تطهیر لباس می‌پردازیم.

آیت الله خویی درباره تطهیر لباس احرام می‌فرماید:

إذا تنجّس أحد الثوبين أو كلاهما بعد التلبّس بالإحرام، فالأحوط المبادرة إلى التبديل أو التطهير.[15]

اگر یکی از دو جامه احرام یا هر دوی آنها بعد از محرم شدن، نجس شود، احوط مبادرت کردن به تعویض یا تطهیر است.

بنابراین، نظر ایشان و حضرت امام یکسان است.

نکته قابل توجه این است که فرق این مسئله با آنچه در مسئله بیستم گذشت که فرمود: «يشترط في الثوبين أن يكونا مما تصح الصلاة فيهما، فلا يجوز في ... المتنجس بنجاسة غير معفوة في الصلاة»، روشن است، زیرا آنجا مربوط به زمان گفتن تلبیه و احرام بستن بود؛ ولی اینجا مربوط به بعد از احرام و در ادامه آن است.

حضرت امام در آنجا فتوا به عدم جواز داد؛ ولی در اینجا تطهیر را احوط دانسته است. البته در هر صورت، چون «لبس ثوبین» شرط صحت نیست، احرامش صحیح است.

پیش از بیان دلیل این احتیاط با فتوای مراجع تقلید فعلی نیز آشنا می‌شویم. حضرت امام در مناسک حج می‌فرماید:

احتیاط واجب آن است که هر وقت در بین اعمال یا غیر آن در احوال احرام، این دو جامه نجس شود، تطهیر یا تبدیل نماید و احوط مبادرت به تطهیر بدن است در حال احرام اگر نجس شود.[16]

آیت الله زنجانی فتوا داده است، می‌فرماید:

هر گاه بدن یا لباس محرم ـ مرد باشد یا زن ـ نجس شود، باید بدون تأخیر آن را تطهیر کند یا لباس عوض نماید و اگر نامحرم نباشد آن را در آورد.[17]

آیت الله سبحانی نیز می‌فرماید:

باید لباس را تطهیر یا عوض کند، ولی اگر به خاطر نبودن امکانات در مسلخ، یا بُعد مسافتی که مجبور است طی کند تا جامه را عوض یا تطهیر کند، مقداری طول کشید، به صحت احرام لطمه نمی‌زند و اگر تطهیر نکرد تا زمان حلق و تقصیر، به صحت ذبح و احرام ضرر نمی‌زند و کفاره ندارد.[18]

آیت الله مکارم و آیت الله نوری هم به جای «احتیاط واجب آن است» در عبارت حضرت امام، می‌فرمایند: «واجب است».[19]

بنابراین، این آقایان همه، فتوا به تطهیر یا تعویض داده‌اند؛ ولی آیت الله صافی آن را احتیاط مستحب دانسته است، می‌فرماید:

‌اگر لباس احرام در بعض حالات احرام نجس شود، احتیاط مستحب آن است که آن را عوض کند یا تطهیر نماید، بلکه احوط و اُولی آن است که اگر محرم بدنش نجس شود، نجاست را از آن زائل کند.[20]

دلیل

برخی برای حکم به وجوب تطهیر لباس بعد از احرام به همان صحیحه «حریز» که قبلا خواندیم، استناد کرده‌اند. امام صادق(علیه‌السلام) در این روایت فرمود:

كُلُّ ثَوْبٍ تُصَلِّي فِيهِ فَلَا بَأْسَ أَنْ تُحْرِمَ فِيه.[21]

ظاهر این روایت مربوط به زمان احرام بستن است، ولی در اینکه شامل جایی که بعد از احرام، لباس محرم نجس شود نیز می‌شود یا نه، اختلاف نظر است. اگر بگوییم میان حدوث و بقا فرقی نیست، ظاهر روایت بر استمرار طهارت لباس بعد از احرام نیز دلالت دارد و گرنه دلالتی ندارد.

غیر از این روایت، چند روایت دیگر داریم که می‌توان با کمک آنها استمرار طهارت لباس را استنباط کرد:

روایت اول

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحَائِضِ تُرِيدُ الْإِحْرَامَ قَالَ تَغْتَسِلُ وَ تَسْتَثْفِرُ وَ تَحْتَشِي بِالْكُرْسُفِ وَ تَلْبَسُ ثَوْباً دُونَ ثِيَابِ إِحْرَامِهَا...[22]

«یونس بن یعقوب» در این روایت موثقه می‌گوید:

از امام صادق(علیه‌السلام) پرسيدم: زن حائض مى‌تواند محرم شود؟ فرمود: غسل نمايد و بر خود پنبه گذارد و آن را با پارچه‌اى ببندد و لباسى غير از لباس احرام مى‌پوشد...

اینکه می‌فرماید: لباسی غیر از لباس احرام بپوشد، برای این است که لباس احرام او نجس نشود، پس معلوم می‌شود که در ادامه احرام نیز طهارت لازم است.

روایت دوم

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يُصِيبُ ثَوْبَهُ الْجَنَابَةُ قَالَ لَا يَلْبَسُهُ حَتَّى يَغْسِلَهُ وَ إِحْرَامُهُ تَامٌّ.[23]

در این روایت صحیحه، شیخ صدوق به اسنادش از «معاویة بن عمار» نقل می‌کند که گفت:

از امام صادق(علیه‌السلام) در باره شخص محرمی پرسیدم که لباسش با جنابت نجس شده است؟ فرمود: آن را تا وقتی نشسته، نپوشد؛ ولی احرامش تمام است.

روایت سوم

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يُقَارِنُ بَيْنَ ثِيَابِهِ الَّتِي أَحْرَمَ فِيهَا وَ بَيْنَ غَيْرِهَا قَالَ نَعَمْ إِذَا كَانَتْ طَاهِرَةً.[24]

این روایت نیز صحیحه است. «معاویة بن عمار» می‌گوید:

از امام صادق(علیه‌السلام) در باره محرمى پرسیدم كه لباس‌هایی که در آنها محرم شده را با لباس‌هاى ديگرى نزدیک مى‌كند [و مى‌پوشد]. فرمود: ايرادى ندارد اگر پاک باشد.

روایت چهارم

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُحْرِمُ فِي ثَوْبٍ وَسِخٍ قَالَ لَا وَ لَا أَقُولُ: إِنَّهُ حَرَامٌ وَ لَكِنْ تَطْهِيرُهُ أَحَبُّ إِلَيَّ وَ طَهُورُهُ غَسْلُهُ وَ لَا يَغْسِلُ الرَّجُلُ ثَوْبَهُ الَّذِي يُحْرِمُ فِيهِ حَتَّى يَحِلَّ وَ إِنْ تَوَسَّخَ إِلَّا أَنْ تُصِيبَهُ جَنَابَةٌ أَوْ شَيْ‌ءٌ فَيَغْسِلَهُ.[25]

«محمد بن مسلم» در این روایت صحیحه از امام باقر(علیه‌السلام) یا امام صادق(علیه‌السلام) نقل می‌کند:

از ایشان درباره شخصی پرسیدم كه در لباس چركين محرم مى‌شود. فرمود: نه، [البته] نمى‌گويم كه آن حرام است، ولى نزد من بهتر است كه آن را تطهير كند و طهارتش به شستن آن است و انسان نبايد لباسى را كه در آن محرم مى‌شود بشويد تا وقتى كه از احرام بيرون آيد، گرچه آن لباس چركين گردد، مگر آن‌كه [نجاست] جنابة يا چيز [نجسی] به آن اصابت كند، كه بايد آن را بشويد.

همه این روایات در مجموع دلالت می‌کنند که تطهیر لباس احرام در ادامه هم لازم است و به نظر ما بر اساس این روایات می‌توان فتوا به وجوب تطهیر یا تعویض داد، همان طور که آیت الله سبحانی، زنجانی، مکارم و نوری فتوا داده‌اند، اگر هم بر این احتمال که همه این روایات مربوط به ابتدای احرام است نه استمرار آن، پافشاری کنیم، می‌گوییم لااقل مثل حضرت امام باید آن را احتیاط واجب دانست.

غفر الله لنا و لکم ان شاء‌ الله


[5] تقریر الشریعة، السید علی المحقق الداماد، ج2، ص281.
[9] النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ابن اثیر الجزری (606 ق)، ج5 ص173..گیاهی است زرد رنگ که از آن رنگ زرد تولید می‌شود. «نبت أصفر يصبغ به»
[11] فقه الحج، لطف الله الصافی الگلپایگانی، ج3، ص112.
[12] همان.
[13] همان.
[16] مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت آیت الله العظمی امام خمینی قدس سره الشریف و مراجع معظم تقلید دامت برکاتهم با تجدید نظر و اضافات، 170، مسئله278، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[17] همان، حاشیه ش1.
[18] همان.
[19] همان.
[20] همان.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo