< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

90/10/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: خنثی بودن مرد
 شرایع: «و لو بان الخنثی لم یکن لها الفسخ و قیل لها ذلک و هو تحکم مع امکان الوطئ»
 اگر معلوم شد که مردی خنثی است، آیا زن حق فسخ نکاح را دارد یا خیر؟
 از عبارت شرایع دو قول ظاهر می شود:
 1- حق فسخ ندارد.
 2- حق فسخ دارد.
 شرایع می فرماید حق فسخ در صورت امکان مقاربت، بی دلیل و تحکم می باشد. پس نظر شرایع عدم حق فسخ می باشد.
 نظر جامع المقاصد،ج13، ص 232 تقریبا مثل شرایع است.
 ظاهر شرایع و قواعد این است که موضوع بحث ما در این مساله، جایی است که مرد خنثی باشد و نسبت به خنثی بودن زن این عبارات اشاره ای ندارند.
 اما ظاهر جواهر، ج 30، ص 329 و جامع المقاصد، ج 13، ص 232 این است که مساله خنثی، اختصاص به مرد ندارد و شامل زن هم می شود و بحث خیار اعم می باشد.
 جامع المقاصد این عمومیت به تحریر هم نسبت داده است.
 عبارت جامع المقاصد: «و فی التحریر قال: انه لو بان الزوج او الزوجة خنثی» ایشان زوجه را عطف بر زوج گرفته و محل بحث را اعم فرض کرده است سپس جامع المقاصد می گوید این تعمیم اولی از متن قواعد است که بحث را اختصاص به زوج داده اند.
 دلیل بر این عمومیت:
 جامع المقاصد «لان کلاً منهما یتصور فیه ظهور ذلک» خنثی بودن هم در مورد مرد ممکن است و هم در ناحیه زن.
 پس در محل بحث اختلاف است، بعضی می گوید بحث فقط در صورت خنثی بودن زوج است و بعضی می گویند اعم از خنثی بودن زوج یا زوجه است.
 و در اینجا دو قول است که اکثرا می گویند حق فسخ ندارد و قول دیگر که نسبت به شیخ طوسی داده شده است، حکم به ثبوت حق فسخ می کند.
 اقول: از عبارت جامع المقاصد و جواهر استفاده می شود که خنثی سه نوع است:
 1- کسی که هیچ اماره ای بر زن بودن یا مرد بودن او نمی باشد که خنثی مشکل نام دارد.
 2- کسی که در او اماره ای ظنی بر مرد بودن یا زن بودن او می باشد. مثلا شباهتی هست که ظن به مرد بودن او داده شود.
 3- کسی که در او اماره ای است که موجب قطع به زن بودن و یا مرد بودن او می شود.
 جامع المقاصد، ص 232 «و اعلم ان ظهور کونه خنثی یقع علی حالات ثلاث، احداها: ان یکون مشکلاً، الثانی: ان یحکم له بالذکورة او الانوثة بعلامة مظنونة کسبق البول من احدالفرجین، الثالث: ان یحکم بذلک بعلامة مقطوع بها کالولادة»
 می فرمایند: خنثی سه حالت دارد 1- خنثای مشکل 2- خنثی که علامت مظنونه بر زن بودن دارد مثل اینکه بول از یکی از فرجین زودتر بیرون بیاید. 3- خنثی که علامت قطعی بر مرد بودن یا زن بودن دارد مثلا دو قلو یا سه قلو به دنیا آورد.
 ظاهر کلمات علما این است که محل بحث ما نحن فیه در خنثی مشکل نیست و در دو قسم دیگر است.
 دلیل خروج خنثی مشکل از محل بحث:
 خیار در جایی است که عقد صحیح باشد و به خاطر وجود عیبی، برای طرف دیگر خیار ثابت شود. اما در خنثای مشکل عقد باطل است و نوبت به خیار نمی رسد چون شرط صحت عقد نکاح، ازدواج زن با مرد است در حالی که در خنثی مشکل که معلوم نیست زن است یا مرد، شرط صحت عقد وجود ندارد و به تبع مشروط هم از بین می رود و عقد باطل می شود.
 در خروج خنثی مشکل از بحث جواهر، ص 330 می فرماید: «اما لو فرض کونه مشکلا فالنکاح باطل من اصله، لعدم العلم بحصول شرطه فالاصل بقاء البضع بحاله»
 در صورتی که نکاح با خنثی مشکل انجام شد، نکاح باطل است چون نمی دانیم که شرط صحت نکاح که مرد با زن ازدواج کند واقع شده یا نه و در این گونه موارد که شک داریم اصل بقاء بضع است یعنی این زن شوهر ندارد و بضعش بحال خودش باقی است.
 پس حکم به ثبوت و عدم ثبوت خیار در جایی است که عقد نکاح صحیح صورت گرفته باشد اما در خنثی مشکل نکاح صحیح صورت نگرفته و از محل بحث خارج است.
 نتیجه اینکه بحث ما در جایی است که ظن یا قطع به مرد یا زن بودن خنثی داشته باشیم.
 حکم مساله:
 1- شیخ در مبسوط: ثبوت الخیار.
 دلیل:
 جامع المقاصد، ص 233 «لحصول نفرة طبع بذلک و لانه مما یعیر به فی العادة و یحصل بذلک ضرر عظیم»
 1- طبع انسان تنفر از همسر خنثی دارد.
 2- شخصی که همسر خنثی دارد، مورد سرزنش دیگران قرار می گیرد که باعث ضرر می شود و از جامعه دور می شود.
 2- اکثر علما: عدم ثبوت الخیار.
 دلیل:
 جامع المقاصد: «استصحابا للزوم، و ثبوت الخیار علی خلاف الاصل، فیتوقف علی الدلیل، و هو منتف، و ثبوته بمجرد النفرة و العادة فی موضع المنع مع بعده، فان زیادة العضو بمنزلة زیادة سعلة و نقبة و هما لایوجبان الخیار قطعا و هذا اصح»
 ابتدا عقد صحیح و لازم صورت گرفته و بعد از مقاربت که مشخص شد فرد خنثای غیر مشکل است شک می شود که آیا خیار دارد یا خیر، و استصحاب لزوم عقد می شود، مگر اینکه دلیلی بر خیار داشته باشیم که در مانحن فیه نداریم.
  و اینکه شما گفتید دلیل بر خیار، تنفر مردم از ازدواج با خنثی یا سرزنش مردم به کسی که با خنثی ازدواج کرده، می باشد، دلیل نیست که ما بخواهیم بر خلاف اصل لزوم عمل کنیم تازه زمانی که ملحق به مرد یا زن باشند بعید است که مردم از او متنفر باشند، چون زیادی یک عضو، مثل زیاده تکه گوشت یا سوراخ، موجب خیار نمی باشد. و عدم خیار قول اصح است.
 صاحب جواهر، ص 329 به این ادله جامع مقاصد اشاره می کنند و یک دلیل هم اضافه فرموده است که روایتی است که کرارا نقل کرده ایم «و لایرد الرجل فی عیب» نکاح مرد بخاطر عیبی که دارد فسخ نمی شود مگر دلیلی داشته باشیم.
 مختارما قول همان مشهور به عدم ثبوت خیار می باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo