< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

90/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: عرج
 بحث در عرج بود و دو قول در مورد آن ذکر شد، بعضی قائل به عیب بودن عرج مطلقا هستند و بعضی قائل به عدم عیب بودن عرج مطلقا هستند.
 قائلین به عدم عیب بودن عرج چند دلیل برای قولشان آورده اند که یکی از آنها اصالت اللزوم بود و دیگری روایاتی است که در آنها عیب های موجب فسخ نکاح را محصور کرده و عرج جزء آنها نیست و حصر هم مفهوم دارد پس عرج موجب فسخ نمی شود.
 اما روایاتی که دال بر حصر عیوب هستند:
 وسائل ج 21 ص 207 تا 210 این روایات را بیان کرده است که هر کدام از این روایات به گونه ای حصر را می فهماند و به مفهوم آنها عیب بودن عرج نفی می شود.
 منها: وسائل، 21، ص 209 باب 1 من ابواب العیوب و التدلیس، ح 6: «حَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ فِي الرَّجُلِ يَتَزَوَّجُ إِلَى قَوْمٍ فَإِذَا امْرَأَتُهُ عَوْرَاءُ وَ لَمْ يُبَيِّنُوا لَهُ قَالَ لَا تُرَدُّ وَ قَالَ إِنَّمَا يُرَدُّ النِّكَاحُ مِنَ الْبَرَصِ وَ الْجُذَامِ وَ الْجُنُونِ وَ الْعَفَل»
 حلبی از امام صادق علیه السلام سوال می کند که مردی در یک قبیله ای ازدواج کرد و بعد فهمید زنش چشمش معیوب است(انحراف دارد) و به او هم گفته نشده بود که این زن عوراء است حال چه کند؟ امام فرمودند با عوراء بودن نکاح فسخ نمی شود و نکاح فقط با برص و جذام و جنون و عفل فسخ می شود.
 در این روایت انما آمده و دال بر حصر است و عرج جزء این چهار عیب نیست و با مفهوم حصر حق فسخ هم نمی آید.
 منها: المصدر ح 10: «حَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّمَا يُرَدُّ النِّكَاحُ مِنَ الْبَرَصِ وَ الْجُذَامِ وَ الْجُنُونِ وَ الْعَفَل»
 حلبی می گوید امام صادق علیه السلام فرمودند: نکاح با برص و جذام و جنون و عفل فسخ می شود.
 در این روایت هم انما آمده و دال بر حصر و حصر هم مفهوم دارد پس در عرج که جزء این چهار عیب نیست حق فسخ نیست.
 منها: المصدر، ح 1: «صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْمَرْأَةُ تُرَدُّ مِنْ أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ مِنَ الْبَرَصِ وَ الْجُذَامِ وَ الْجُنُونِ وَ الْقَرَنِ وَ هُوَ الْعَفَلُ- مَا لَمْ يَقَعْ عَلَيْهَا فَإِذَا وَقَعَ عَلَيْهَا فَلا»
 صفوان بن یحیی از امام صادق نقل می کند که حضرت فرمود: در صورت وجود چهار عیب عقد زن فسخ می شود و آنها برص و جذام و جنون و قرن که همان عفل است، می باشند به شرط اینکه این عیوب قبل از مقاربت باشد اما اگر بعد از مقاربت باشد حق فسخ ساقط می شود.
 در این روایت کلمه اربعه آمده و عرج جزء چهار عیب نیست و عدد هم دال بر مفهوم است در نتیجه غیر این چهار عیب موجب فسخ نکاح نمی شود.
 منها: المصدر ح2: «رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ تُرَدُّ الْمَرْأَةُ مِنَ الْعَفَلِ وَ الْبَرَصِ وَ الْجُذَامِ وَ الْجُنُونِ وَ أَمَّا مَا سِوَى ذَلِكَ فَلا»
 رفاعه از امام صادق علیه السلام نقل می کند: نکاح زن با چهار عیب عفل و برص و جذام و جنون فسخ می شود اما در غیر این چهار عیب نکاح فسخ نمی شود.
 این روایت نسبت به روایات قبل اولی است چون در روایات قبل مفهوم دال بر عدم فسخ در غیر چهار عیب بود اما در این روایت در منطوق روایت آمده است که غیر از چهار عیب ذکر شده حق فسخ نمی آید.
 منها: المصدر، ح 13: «أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ وَ تُرَدُّ الْمَرْأَةُ مِنَ الْعَفَلِ وَ الْبَرَصِ وَ الْجُذَامِ وَ الْجُنُونِ فَأَمَّا مَا سِوَى ذَلِكَ فَلا»
 امام می فرمایند با چهار عیب عفل و برص و جذام و جنون، نکاح فسخ می شود و در غیر این چهار عیب، نکاح فسخ نمی شود.
 عرج هم جزء غیر این چهار عیب هست پس، نکاح فسخ نمی شود.
 از مجموع این روایات که حصر از آنها فهمیده می شود، استفاده می شود که عرج از عیوبی که موجب فسخ نکاح می شود، نیست چون از این روایات فهمیده می شود که عیوب موجب فسخ نکاح فقط چهار عیب هستند و عرج هم جزء این چهار عیب نیست و روایات هم غیر این چهار عیب را نفی می کند و این نفی:
 یا از باب مفهوم است که یا با کلمه «انما» آمده مثل روایت اول و دوم که دال بر مفهوم حصر هست.
 و یا با کلمه اربعه آمده مثل روایت سوم که دال بر مفهوم عدد است.
 یا از باب منطوق است مثل روایت چهارم و پنجم است که در آنها عیبهای غیر عیوب چهارگانه را نفی می کند و می گوید موجب فسخ عقد نکاح نمی باشند و عرج هم جزء عیوب چهارگانه نیست در نتیجه موجب فسخ نکاح هم نمی شود.
 مناقشه در روایات دال به عدم عیب بودن عرج:
 عمل بر طبق این روایات لازم است به شرطی که معارض اقوی نداشته باشد در حالی که ما معارض اقوی داریم و آن هم روایات جلسه گذشته است که با عرج، نکاح فسخ می شود. و روایاتی که دال بر عیب بودن عرج است مقدم بر این پنج روایت است زیرا:
 1- در اصول گفته شده که اگر قرینه ای نباشد جمله مفهوم دارد در حالی که روایاتی که دال بر عیب بودن عرج است خود قرینه بر عدم مفهوم داشتن این روایت می باشد.
 2- زیرا روایات دال بر عیب بودن عرج اخص است زیرا عبارت «ما سوی...» اعم از عرج و غیر عرج است و روایات دال بر عیب بودن عرج آن را تخصیص می زند و مقدم است.
 صاحب وسائل در جلد 21 ص 210 بعد از بیان روایات حصر می فرمایند: «اقول هذا مخصوص بما عدا العیوب الباقیه المنصوصه»
 شاید مقصود صاحب وسائل از این عبارت حرف ما باشد به این بیان که: «هذا» در عبارت به «ما سوی ذلک» در روایات اشاره دارد و معنا این می شود که «ما سوی ذلک» تخصیص می خورد به عیوبی که نص بر عیب بودن آن وجود دارد چه جزء جهار عیب باشد و یا نباشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo