< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

91/01/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: تدلیس
 مختار ما در این مسائل
 1- مختار ما این بود که اگر عیب زن قبل از عقد باشد خیار برای زوج ثابت است و اگر عیب زن بعد از عقد باشد خیار برای زوج ثابت نیست. (مسئله اول) 26/11/90
 2- مختار ما این شد که محل خیار نفس فسخ می باشد نه رجوع به حاکم شرع. (مسئله دوم) 29/11/90
 3- مختار ما این بود که فسخ مشروط به شرایط طلاق نمی باشد مثل حضور دو عادل و... و همچنین آثار طلاق در فسخ به عیب مترتب نمی شود. (مسئله سوم )29/11/90
 4- مختار ما این بود که کسی که خیار دارد مستقل در فسخ و عدم فسخ می باشد و نیاز به رجوع به حاکم ندارد و رجوع زن به حاکم در عیب عنین به خاطر تعیین مهلت یکساله بود نه برای فسخ. (مسئله چهارم) 30/11/90
 5- مختار ما این بود که اگر زوجین در عیب اختلاف کنند، اگر مدعی بینه نداشته باشد، قول منکر مقدم است. (مسئله پنجم) 30/11/90
 6- مختار ما این بود که در فسخ اگر قبل از دخول باشد مهرالمسمی نمی باشد اگر فسخ به غیر عیب عنین باشد اما اگر در عیب عنین باشد باید نصف مهریه را بدهد. و اگر فسخ بعد از دخول باشد باید تمام مهر را بپردازد. و همچنین گفتیم که خلوت در وجوب مهر ملحق به دخول نمی باشد اما احتیاط خوب است و مرد مبلغی را بپردازد. (مسئله ششم) 7/12/90
 7- مختار ما این بود که هیچگونه موضوعیتی برای طرق ثبوت عیب عنین که در روایات بیان شد نمی باشد بلکه اینها برای معرفت عیب است و مثل قول طبیب است و این طرق هم مقدم بر حلف می باشند. (مسئله هفتم) 15/12/90
 8- خیار زوجه اگر راضی به عنین بودن زوج باشد ساقط می شود و اگر راضی نبود ثبوت خیار برای زوجه در عنین بعد از مهلت یکساله حاکم می باشد و حق فسخ برای او ثابت می شود و بعد از فسخ مرد باید نصف مهرالمسمی را بپردازد. (مسئله هشتم) 20/12/90
 9- برای زن و مرد در زمانی که هر دو دارای عیب باشند خیاری ثابت نمی باشد. چون قدر متیقن از خروج از اصالة اللزوم در نکاح جایی است که یکی عیب داشته باشد اما جایی که هر دو عیب داشته باشند معلوم نیست از اصالة اللزوم خارج باشد. (فرع دوم جواهر) 23/12/90
 10- اصل در هر انسان سلامت از همه عیوب می باشد و ادعای عیب خلاف اصل است و باید اثبات شود. (مسئله هفتم)
 و اصل در ازدواج لزوم است و خیار خلاف آن است. (فرع دوم جواهر)
 مقصد سوم
 شرایع می فرماید:
 «المقصد الثالث في التدليس و فيه مسائل»
 می فرمایند در این مقصد که تدلیس می باشد چند مسئله مطرح می شود.
 جواهر، ج 30، ص 362 می فرمایند: «و هو تفعيل من المدالسة بمعنى المخادعة، و الدلس محركا الظلمة، فكأن المدلس لما دلس و خدع أظلم الأمر على المخدوع»
 می فرمایند: تدلیس به معنای خدعه کردن است و دلس به معنای تاریکی است و گویا مدلس با تدلیس خود امر را پوشانده و تاریک کرده است.
 اقول: این در واقع معنای لغوی تدلیس است همانطور که در کتب لغت آمده است مثل لسان العرب که در ماده دلس می گوید: «الدَلَس بالتحریک الظلمة و فلان لایدالس و لایوالس ای لایخادع و لا یکدر و المدالسة المخادعة... و التدلیس فی البیع کتمان عیب الثلعة او المشتری» تدلیس در بیع این است که بایع یا مشتری عیب عین را از طرف مقابل می پوشاند.
 مستفاد از کلمات بزرگان مثل جواهر و جامع المقاصد، ج 13، ص 281 این است که تدلیس در بیع و نکاح جاری است که اظهر آن در این دو است که در بیع، عیب جنس را نگویند یا در نکاح ،زن یا مرد عیب خود را نمی گویند و احکام تدلیس هم در عیوبی که در فصل قبل خواندیم که فسخ جایز بود جریان دارد و هم نسبت به صفات پست اگر چه جزء آن عیوب نمی باشد و این صفت را زن یا مرد پنهان کرده باشند.
 پس تدلیس در عیوبی که در فصل قبل آمد هم جاری است و در صفات پست دیگری هم جاری است.
 صاحب جواهر، ج 30، ص 365 می فرمایند که بین عیوبی که قبلا بیان کردیم و موجب خیار بود و صفات رذیله که الان بیان می کنیم عام و خاص من وجه می باشد. پس ممکن است هر دو باهم باشد و یا اینکه عیوب بحث قبل باشد یا صفات رذیله الان باشد.
 تدلیس امکان دارد از سه ناحیه باشد:
 1- از ناحیه زن یا ولی زن
 2- از ناحیه مرد یا ولی زن
 3- از ناحیه اجنبی
 در قواعد و جامع المقاصد از اجنبی به سفیر تعبیر می شود و ربطی به زن و مرد ندارد مثل کسانی که واسطه در ازدواج هستند.
 جامع المقاصد در شرح و متن به این جهت تصریح می کنند که عبارت متن آن این است: «الفصل الثالث في التدليس و يتحقّق بإخبار الزوجة، أو وليّها، أو وليّ الزوج، أو السفير بينهما- على إشكال- بالصحّة أو الكماليّة عقيب الاستعلام أو بدونه و هل يتحقّق لو زوّجت نفسها أو زوّجها الوليّ مطلقا؟ إشكال و لا يتحقّق بالإخبار لا للتزويج، أو له لغير الزوج»
 در این عبارت قواعد اشاره به مدلس ها نمی کند اما جامع المقاصد به اینها اشاره می کند. اما قید علی اشکال به سفیر بر می گردد چون بیگانه است و بعضی گفته اند حکم تدلیس در او جاری نمی باشد. و این تدلیس اخبار به صحت (در مقابل چیزهایی که موجب خیار است) و کمالیت (صفاتی که در مقابل رذیله است) می باشد و این اخبار بعد از استعلام از خود زوجه یا زوج یا بدون استعلام بوده است. حال آیا بعد از ازدواج که تدلیس معلوم شود استعلام هم نشود آیا تدلیس محقق می شود یا تدلیس در زمانی است که اخبار برای شوهر باشد و طرف زن به داماد و یا برعکس بگوید اما اگر تزویج در کار نیست و اخبار می کند که بی عیب است و بعد از چند وقت مرد با او ازدواج کرد یعنی اخبار برای غیر ازدواج باشد یا اخبار برای غیر زوج شد حال آیا باز هم تدلیس صدق می کند یا نه؟ می فرمایند صدق نمی کند چون تدلیس باید اخبار برای تزویج و برای زوج باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo