< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

91/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: تدلیس
 فرمایش شرایع و قواعد و مقداری از جواهر نسبت به تدلیس بیان شد.
 در کلام قواعد چند جمله بود که نیاز به توضیح دارد و هم چنین کلام صاحب جواهر.
 به بیان دیگر شرایع در تدلیس هشت مسئله بیان می کند و جواهر 4 مسئله اضافه می کند که 12 مسئله می شود. و مسئله تدلیس تمام می شود. و از این 12 مسئله 4یا 5 مسئله مورد ابتلا نیست و از آن بحث نمی شود.
 اما قبل از ورود به این مسائل، سه مطلب است که دو مطلب مربوط به جامع المقاصد و یکی مربوط به جواهر است بیان می کنیم.
 اما مطالبی که مربوط به جامع المقاصد است:
 اول: جامع المقاصد فرمود تدلیس به اخبار زوجه یا ولی زوجه و یا به اخبار زوج یا ولی زوجه و یا سفیر بین این دو حاصل می شود. بعد جامع المقاصد نسبت به اخبار سفیه فرمود «اشکال» یعنی اگر اخبار به واسطه زوجه یا ولی او یا زوج یا ولی او باشد تدلیس ساقط است اما اگر به واسطه سفیر باشد دو احتمال دارد.
 اما معنای سفیر: «هو الواسطة بین الزوج و الزوجة، و هو فعيل من السفارة و هي الرسالة- فيه اشكال عند المصنف ينشأ: من أن الأجنبي لا تعلق له بالنكاح...كذّب في اخباره، و التفريط ممن قبل قوله، و من حصول التغرير بقوله، و هو المراد من التدليس»
 می فرمایند: واسطه بین زوج و زوجه در ازدواج را سفیر می گویند. و سفیر بر وزن فعیل از سفارت گرفته شود و گویا که سفیر ماموریتی دارد و آن ازدواج بین آن دو است.
 بعد وجه اشکال را بیان می کنند:
 وجه اول: دروغ اجنبی موجب تدلیس نیست چون اجنبی ربطی به ازدواج ندارد پس احکام تدلیس بار نمی شود و اگر گفته شود این ازدواج به خاطر این تدلیس واقع شده است می گوییم اینجا کوتاهی از طرف کسانی است که قول این اجنبی را قبول کرده اند. پس به اخبار اجنبی تدلیس محقق نمی شود.
 وجه دوم: با اخبار اجنبی تدلیس محقق می شود چون با گفته اجنبی این دو فریب خوردند و ازدواج کردند و گفتیم تدلیس همان تغریر است پس قول اجنبی تدلیس شده است.
 همین دو وجه را جامع المقاصد، ج 13، ص 283 را با اندک تغییری بیان می کند.
 دوم: جمله دیگری که نیاز به توضیح دارد این است که جامع المقاصد فرمود که اگر اخبار نشد و به طور اطلاق باشد علی اشکال موجب تدلیس است که این دو وجه دارد.
 وجه اول: اینجا تدلیس نیست چون تغریر در کار نیست چون نه از طرف زوج و نه از طرف زوجه اخبار نشده و تدلیس هم تغریر بود و زمانی که اخبار نباشد کسی فردی را فریب نداده است که تدلیس و تغریر صدق کند.
 وجه دوم: اینجا تدلیس است به این بیان که ما گفتیم اصل در هر انسانی سلامتی از عیب است و این زوج و زوجه بنابر همین اصل این ازدواج را واقع ساختن و بعد معلوم شد که این معیوب بوده و چیزی نگفته و طرف داماد که می دانند داماد معیوب است و خانواده عروس هم بنابر سلامتی عقد را واقع ساخته اند پس چون خانواده داماد نگفتند او معیوب است تدلیس واقع خواهد شد. چون عدم اخبار به عیب مثل اخبار به صحت است اگر طرف مقابل بنا را بر صحت گذاشته باشد.
 اما مطلبی که نسبت به جواهر باید توضیح داده شود: ایشان فرمود که بین عیبی که موجب خیار بود و در مقصد قبل گفتیم و بین تدلیس که بحث ما هست در مفهوم تباین دارند اما نسبت آن دو عام و خاص من وجه است حال در ماده اختلاف معلوم است که در تدلیس، آثار تدلیس و در عیب، آثار آن.اما در ماده اشتراک که یک عملی که هم عیب است و هم تدلیس است مثلا داماد عنین بود و تدلیس هم کرده اند، آیا آثار هر دو جمع می شود یا نه؟ آیا دو خیار است یا خیر اگر یک خیار است این خیار تدلیس است یا عیب؟
 جواهر، ج 30، ص 365 در این رابطه می فرمایند: « لا حكم له زائدا على خيار العيب إلا في الرجوع بالمهر... و أما احتمال إثبات الخيار من جهته فهو واضح الفسادضرورة ظهور النص و الفتوى في اتحاد جهة الخيار بالتدليس بالعيب .»
 می فرمایند: در ماده ماده اجتماع یک خیار است و آن خیار عیب است و تدلیس هم یک اثر دارد، اثر آن این است که اگر مرد مهری یا چیزی داده از مدلس می گیرد.
 اما اگر بگویید که اینجا هم تدلیس است هم عیب و باید از قِبَل تدلیس هم خیار داشته باشد می فرمایند که این واضح الفساد هست و خیار فقط مال عیب است. چون نص و فتوای علما می گوید که فقط یک خیار است و آن خیار عیب است و الا خلاف نص و فتوا عمل کرده ایم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo