< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

91/03/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: مهر
 در ادامه بحث به اینجا رسیدیم که نسبت به صحت عقد دو قول است:1- بعضی فرمودند در وقتی که مهر در اسلام قابل تملک نیست مثل خمر و خنزیر، اصل عقد باطل است.
 2- بعضی فرمودند عقد صحیح می باشد.
 کسانی که می گویند عقد باطل است، باچند وجه استدلال کرده اند:
 وجه اول: شرط صحت عقد نکاح و ازدواج، رضای زوجین به این نکاح است و اگر راضی نباشند ازدواج باطل است. پس رضای به نکاح شرط صحت این عقد است و رضا هم در فرض مساله معلق شده بر یک مهر باطل، یعنی زن راضی شد به این ازدواج با مهری کذایی.
 وقتی که این مهر باطل است، پس زن مالک این مهر نمی شود، وقتی که مالک مهر نشد و رضا هم که معلق براین مهر بود،مهر که باطل شود، پس رضایی درکار نیست، رضا که نباشد شرط صحت عقد ازبین می رود و عقد باطل می شود.وجه دوم: نکاح نوعی از عقد معاوضه ای است که یک طرف استمتاع از زن و یک طرف آن مهر می باشد.و لذا یکی از عنوان هایی که بر مهر اطلاق می شد، صداق و اجرت بود بود که آیه شریف به آن اشاره فرموده: «و آتواهن و اجورهن» پس بنابر این به مهر اجرت هم گفته می شود، پس یعنی نکاح نحوی از معاوضه است،در یک طرف زن و در طرف دیگر آن اجرت، حالا که از نکاح تعبیر به معاوضه شد، فیعتبر فیه ما یعتبر فیها، معتبر است بر این عقد آنچه که در معاوضه معتبر است. و در معاوضه یکی از شرایط صحت عوض می باشد «و مما یعتبرفیها صحةالعوض » از چیزهایی که در معاوضه شرط است، صحت عوض می باشد.
 وقتی که نکاح داخل در معاوضه شد، در وقت بطلان مهر و این عوض،آن عقد باطل می شود.
 اشکال:
 قبلا گفته شد در عقد انقطاعی مهر و مدت دو رکن عقد انقطاعی بودند، اما در عقد دائم مهر رکن عقد نبود و لذا عقد بدون مهر هم صحیح بود.
  در صورتی که ازدواج بدون مهر صحیح است، پس چگونه می شود گفت که در وقتی که مهر قابل تملک نباشد، این ازدواج باطل است؟ ازدواج وقتی باطل است که رکنی از آن باطل شده باشد، مهر هم که از ارکان عقد نیست، پس اگر مهر باطل شد نباید عقد باطل شود.
 نتیجه اینکه این مهر قابل تملک نیست، اما قبول نداریم که موجب بطلان عقد نیز می شود، بدلیل اینکه مهر در صحت عقد و نکاح دخالت ندارد، شاهد این است که عقد بدون مهر درست است.جواب:
 اگر اساسا مهری ذکر نشود در عقد دائم اشکال ندارد اما وقتی مهر ذکر می شود مشخص می شود رضایت به این عقد در صورتی است که زن بتواند آن مهر را دریافت کند و با توجه به اینکه در فرض مذکور مهر باطل شده است زن اساسا به این عقد رضایت ندارد لذا عقد باطل می شود.
 شرط سوم: در روایاتی که از کتب جواهر و جامع النقاصد بیان شد، چنین ذکر شد که: <<المهر ما تراضیا علیه او ما کثر>> مهر آن چیزی است که طرفین به کم یا زیاد آن راضی باشند، نقیضی در اینجا موجود است که اگر تراضی نباشد، مهری نیست.بلا اشکال مهرالمسمی در فرض بحث ما که قابل تملک نیست، پس تراضی درآن نیست، پس آن عقدی است که کانه مهری درآن جاری نیست و نکاح صحیح آن نکاحی است که برایش مهری باشد.
 نتیجه اینکه عقدی که بدون مهر واقع شود باطل است.
 فنوقش فی الاول
 در دلیل اول که بیان شد رضا شرط صحت عقد است و در فرض مذکور این رضایت منتفی است اشکال شده است که ما قبول داریم که در ما نحن فیه مهرالمسمی باطل است، چرا که قابل تملک نیست،لکن بطلان مهرالمسمی، رضای به اصل نکاح را از بین نمی برد.
 حال اگر بعد از ازدواج ظاهر شود که این مهرالمسمی ملک دیگری است، این ازدواج صحیح است، چرا که رضای به این نکاح هیچ ربطی به صحت و بطلان مهر ندارد.
 پس ممکن است مهر باطل باشد، ولی رضایت به نکاح هم وجود داشته باشد.
 به بیان دیگر این وجه اول(بطلان عقد) برمی گردد به تعلیق، به این معنا که رضای این زن معلق است بر اینکه این مهرالمسمی (ده عدد خنزیر) ملک زن بشود. رضای زن به این نکاح، معلق بر مالکیتش بر این مهرالمسمی است. به جهتی که اگر زن مالک این مهرالمسمی نشود، رضای به این عقد ندارد.
 حال در اشکال بر این وجه گفته می شود اگر چه این عقد معلق به رضای این ملکیت است، ولی رضای به این ملکیت شرط این عقد نیست، چرا که این زن راضی شده به اصل نکاح و راضی هم شده که مهرش همین ده عدد خرس باشد، مرد هم راضی است به اینکه با این زن ازدواج کند و راضی است به اینکه این زن مالک این مهرالمسمی باشد. وقتیکه مرد و زن دو رضای به رضای به اصل نکاح و رضای به ملکیت این مهرالمسمی دارند پس اصل این نکاح، معلق بر این مهرالمسمی نخواهد بود و رضای به نکاح امری است مستقل و ربطی به وجود مهر ندارد، وقتی که معلق به مهر نبود و مهر باطل شد و مالک آن نشد، رضای به اصل عقد هست و این عقد صحیح می باشد.
 العنوان: المهر
 صرح جامع المقاصد ص372 :‹‹بطل المسمّى قطعا، لعدم صلاحيته، و في بطلان العقد من أصله قولان:
 1- البطلان و اختاره الشيخ في النهاية
 2- الصحة اختاره المشهور و سياتي انه علي صحة العقد بالنسبة الي مهرها اقوال للاصحاب.
 اما دليل القولين في اصل العقد، استدل للبطلان بوجوه:
 احدها ان الرضا بالنكاح شرط في صحة العقد و الرضا في المفروض معلق علي مهر باطل، فينتفي الرضا و بانتفائه ينتفي العقد.
 الثاني ان النكاح عقد معاوضة لمكان ذكر المهر، و لذا اطلق علي المهر اسم الاجرة كما تقدم في قوله تعالي في سورة النساء آيه24:‹‹ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُن‌›› فيعتبر فيه ما يعتبر فيهما و مما يعتبر فيهما صحة العوض، فعند بطلان المهر و العوض يبطل العقد.
 ان قلت: تقدم ان المهر ليس ركنا في عقد النكاح، ولذا يصح العقد بلا مهر، فكيف يكون باطلا عند البطلان المهر.قلت: نعم ولكن عند عدم الرضاية الا مع تعيين المهر، فلا محاله يكون نحو معاوضة و يجري فيه ما يجري فيها.الثالث ما تقدم من الروايات المتعدده من ان‹‹ المهر ما تراضيا عليه قل او كثرا›› المنعكس بعكس النقيض الي ان ما لم يتراضيا عليه لا يكون مهرا و من البداهة امتناع كون المسمي المفرض مهرا و كذا غير المسمي لعدم التراضي عليه، فهو عقد لا يكون فيه المهر و الحال ان النكاح الصحيح، ما له مهر، سابق او لاحق.
 و نوقش في الاول:
 بأن بطلان المسمي لا ينفي اصل الرضي بالنكاح لو تبين كون المسمي مستحقا للغیر. و بعبارة اخري رجوع الوجه الاول الي التعليق بمعني ان الزوجة انشأت الرضا بالنكاح مطلقا علي كون الخمر ملكا لها بحيث لو لم يكن ملكا لها فلا رضا بالنكاح مع ان الضرورة حاكمة بعدم ارادة ذلك في المعاوضة و ان يتبادر الي الذي هن ابتداءً، لان ظهور المعاوضة في ان الزوجة مثلا رضيت بالنكاح و رضيت بكون الخمر ملكا لها، و الزوج ايضا رضي بكونها زوجة له و انها مالكة للخمر فليس انشاء مطلقا علي شي.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo