< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

92/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظر چهارم/ احکام اولاد/ شروط الحاق اولاد
ادله قول اول که اقصی الحمل نه ماه است بیان شد و تمام شد.
اما قول دوم: اقصی الحمل ده ماه است.
ایضاح: «و مستند الکل مفهوم الروایات»[1]
می فرمایند: مستند هر سه قول در اقصی الحمل، روایات است.
جواهر: «و ان حکی عن جماعة الا به «عشرة اشهر» روایة».[2]
می فرمایند: از بعضی حکایت شده است که برای قول دوم نیز روایت وجود دارد.
البته بعد خود جواهر در این مطلب خدشه می کند.
شاید منظور از روایاتی که برای قول دوم نقل شده است، روایت حریز باشد، که این روایت اینگونه است:
حَرِيزٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَحَدِهِمَا ع‌ «فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثى‌ وَ ما تَغِيضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ- قَالَ الْغَيْضُ كُلُ‌ حَمْلٍ‌ دُونَ‌ تِسْعَةِ أَشْهُرٍ وَ مَا تَزْدَادُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَزْدَادُ عَلَى تِسْعَةِ أَشْهُرٍ فَلَمَّا رَأَتِ الْمَرْأَةُ الدَّمَ الْخَالِصَ فِي حَمْلِهَا فَإِنَّهَا تَزْدَادُ بِعَدَدِ الْأَيَّامِ الَّتِي رَأَتْ فِي حَمْلِهَا مِنَ الدَّمِ».[3]
راوی می گوید: حضرت در آیه فوق که می گوید خداوند به هرچه که در رحم زن است آگاه است و خداوند می داند قبل و بعد از نه ماه چه به دنیا می آید فرمودند: هر بچه ای که قبل از نه ماه به دنیا بیاد، به او غیض گفته می شود و منظور از «ماتزداد» هر بچه ای است که بعد از نه ماه به دنیا بیاید.
در این حدیث حضرت «تغیض» را به بچه ای که قبل از نه ماه به دنیا بیاید معنی کردند و «ما تزداد» را به بچه ای که بعد از نه ماه به دنیا بیاید معنا کردند که اطلاق دارند تا ماه دوازده را شامل می شود. حال اطلاق این آیه که حضرت فرمودند تزداد بچه ای است که بعد از نه ماه به دنیا بیاید، دلیل برای قول دوم است و امکان دارد بچه بعد از نه ماه به دنیا بیاید.
از این حدیث معلوم می شود که منظور از «غیض» و «تزداد» زمان حمل است نه اینکه منظور عدد فرزند باشد که بگوئیم نقیصه این است که یک بچه به دنیا بیاید و زیادی این است که دو یا چند بچه به دنیا بیاد و هم چنین منظور آیه این نیست که جسد کامل باشد یا ناقص باشد. این مطالب را جوامع الجامع بیان کرده است.
پس از این روایت فهمیده می شود که امکان دارد بچه بیشتر از نه ماه در رحم زن باشد و اطلاق این روایت شامل قول دوم می شود.
از این بیان که گفتیم اطلاق این روایت دلیل قول دوم است، معلوم می شود که بین این روایت و آنچه که جواهر فرموده تنافی نیست.
جواهر بعد از اینکه می گوید اگرچه بعضی گفته اند که برای ده ماه بودن اقصی الحمل روایت داریم، می فرمایند:
«إلا أنا لم نقف على ما يدل عليه بالخصوص فيما وصل إلينا من النصوص»[4]
می فرمایند: اما ما به روایتی خاص که دال بر این قول باشد که اقصی الحمل ده ماه باشد، نرسیدیم.
اما بین این حرف جواهر و روایت تنافی نیست، چون جواهر نفی دلالت و روایت خاص کرده است اما روایت به اطلاق شامل این قول می شود و نفی جواهر، تنافی با این روایت ندارد.
و الظاهر: ظاهر این است که فرمایش جواهر که ما دلیل خاصی برای ده ماه نداریم درست است. چون ما هم که در ابوابی که مرتبط با نحن فیه بود، فحص کردیم به غیر از روایت حریز دلیلی دیگر پیدا نکردیم که خاصتا دلیل برای قول دوم باشد.
همچنین دلیل این قول دوم که اطلاق روایت حریز بود، معارض با ادله قول اول است که مشهور به ادله قول اول عمل کرده اند. پس بنابراین بر فرض که حدیث حریز تمام باشد، معارض با اقوای از خودش است که ادله قول اول باشد.
پس اقرب، بلکه اقوی قول اول است.
اما شرایع فرمود که قول دوم مطابق با وجدان است، نسبت به این وجدان جواهر می فرماید: «بل يعارض ما ذكر من الوجدان بما في المسالك ونهاية المرام، بل وزماننا بوجدان الوضع إلى سنة، فقصره حينئذ عليه دونه ليس في محله».[5]
می فرمایند: این وجدان معارض با چیزی است که شهید در مسالک و نهایه المرام گفته اند که وجدان این است که خیلی از بچه ها بعد از یک سال به دنیا می آیند، بلکه در زمان ما- صاحب جواهر- هم وجود دارد که وضع تا یک سال هم طول می کشد، پس این وجدان در محل خودش نیست.
پس قول اول نسبت به قول دوم اقوی و اقرب است.
تقرير العربي
و للقول الثانی (عشرة اشهر):
ایضاح: «و مستند الکل مفهوم الروایات»[6] مقصوده من الکل الاقوال الثالثة فی اقصی الحمل.
جواهر: «و ان حکی عن جماعة الا به «عشرة اشهر» روایة».[7]
اقول: لعل مقصودهم عن الروایة علی العشرة هو اطلاق روایة:
حَرِيزٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَحَدِهِمَا ع‌ «فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثى‌ وَ ما تَغِيضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ- قَالَ الْغَيْضُ كُلُ‌ حَمْلٍ‌ دُونَ‌ تِسْعَةِ أَشْهُرٍ وَ مَا تَزْدَادُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَزْدَادُ عَلَى تِسْعَةِ أَشْهُرٍ فَلَمَّا رَأَتِ الْمَرْأَةُ الدَّمَ الْخَالِصَ فِي حَمْلِهَا فَإِنَّهَا تَزْدَادُ بِعَدَدِ الْأَيَّامِ الَّتِي رَأَتْ فِي حَمْلِهَا مِنَ الدَّمِ».[8]
یعنی ان المقصود من الغیض و بعبارة اخری من النقص و الزیادة و هما من حیث المدة الحمل و الولادة، لا من حیث عدد الولد، و لا من حیث جسد الولد بان یکون تاما او ناقصا، کما اشار الی الجمیع فی تفسیر جوامع الجامع.
و علی ای حال اطلاق کل شیء یزداد علی تسعة اشهر تعم حمل عشرة اشهر، فیکون دلیلا للقول الثانی.
و منه انقدح عدم التنافی بین مفاد الروایة و بین ما افاده الجواهر بقوله: «إلا أنا لم نقف على ما يدل عليه بالخصوص فيما وصل إلينا من النصوص»[9] اذ المنفی فی کلام الجواهر روایة تدل علی خصوص عشرة اشهر، و اما روایة حریز تدل علیه بالاطلاق کما تقدم، و الظاهر صحة ادعاء الجواهر لانی ایضا لم اجد بعد فحص التام فی مظانه الا روایة حریز و هی مطلقة لاخاصة.
و معارضة مع ما هو اقوی منه و هو ما تقدم من نصوص القول الاول المتعددة، و المعمول بها لدی المشهور کما تقدم بل ادعی علیه الاجماع و اورد الجواهر[10] علی الوجدان الذی صار موجبا لتحسین الشرایع القول الثانی بما نصه: «بل يعارض ما ذكر من الوجدان بما في المسالك ونهاية المرام، بل وزماننا بوجدان الوضع إلى سنة، فقصره حينئذ عليه دونه ليس في محله».
و الحاصل ان الاقرب بل الاقوی من القولین هو القول الاول تسعة اشهر.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo