< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

92/12/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظر چهارم/ احکام اولاد/ لواحق
بحث در احکام ولادت بود که بیان شد که بحث در دو مقام است، مقام اول که سنن ولادت بود تمام شد، حال به مقام دوم می رسیم که لواحق احکام ولادت باشد.
شرایع می فرماید: «وأما اللواحق: فثلاثة. سنن اليوم السابع، والرضاع، والحضانة. وسنن اليوم السابع أربع: الحلق والختان، وثقب الأذن، والعقيقة».[1]
می فرمایند: لواحق احکام ولادت در سه مطلب است، مطلب اول: سنن روز هفتم مولود؛ مطلب دوم: شیر دادن بچه؛ مطلب سوم: حضانت بچه.
اما نسبت به سنن روز هفتم، چهار چیز است. تراشیدن سر بچه، ختنه کردن او، سوراخ کردن گوش بچه، عقیقه.
قواعد بنا بر آنچه که ایضاح نقل کرده، تقریبا مثل شرایع است: «فإذا كان يوم السابع سماه وكناه ... ثم يحلق رأسه ثم یعق عنه فیه و یثقب اذنه مستحبا و یختنه و یجوز تاخیره».[2]
می فرمایند: زمانی که روز هفتم مولود فرا رسید، اسم و کنیه برای او معین کنند و بعد سر او را بتراشند و او را عقیقه کنند و گوش او را سوراخ کنند و او را ختنه کنند و جایز است ختنه را تاخیر بیاندازند.
تحریر هم مثل قواعد و شرایع است.[3]
جواهر می فرماید: «قد ذكر المصنف وغيره أن (سنن اليوم السابع أربع) مضافا إلى ما سمعته من التسمية ».[4]
می فرمایند: اینکه گفته شده است سنن روز هفتم چهار چیز است به غیر از اسم گذاشتن است که قبلا بیان شده است.
تراشیدن سر مولود:
شرایع می فرماید: «أما الحلق: فمن السنة حلق رأسه يوم السابع، مقدما على العقيقة، والتصدق بوزن شعره ذهبا أو فضة. ويكره: أن يحلق من رأسه موضع، ويترك موضع، وهي القنازع ».[5]
از این عبارت شرایع، چهار مطلب در تراشیدن سر فهمیده می شود که باید رعایت شود:
1-تراشیدن سر در روز هفتم؛
2- تراشیدن مقدم بر عقیقه شود.
3- به اندازه وزن موی او طلا یا نقره صدقه بدهند.
4- کل سر مولود را بتراشند.
بعد می فرمایند: اگر بعض سر او را بتراشند، به آن قنازع گفته می شود که صحیح نیست.
قبل از بیان این چهار امر باید مقدمه ای را بگوییم:
معنای «قنازع» چیست که شرایع از آن در تراشیدن سر نهی کرده است.
المنجد می گوید: «قزّع راسه: حلقه و بقیت منه بقایا فی نواحیه... القَزَع، قطع من السحاب صغار متفرقة... القُزَعَة، الخُصلَه من الشعر تترک علی راس الصبی، او القلیل من الشعر فی وسط الراس؛ الخُصلة ایضا الشعر المجتمع».[6]
می فرمایند: قزّع راسه این است که بعضی از موهای سر را بتراشند و بعضی را بگذارند. بعد می فرمایند: القَزَع به معنای ابرهایی کوچکی است که به یکدیگر متصل نیستند. بعد می فرمایند: القُزَعَه، این است که مقداری از موی بچه و یا مقداری از موهای وسط سر را نگه دارند.
مجمع البحرین می فرماید: «في أصحاب القائم" يجتمعون إليه كما يجتمع قزع الخريف" أي قطع السحاب المتفرقة... و القزع بالتحريك: أن يحلق رأس الصبي و يترك في مواضع منه متفرقة غير محلوقة تشبيها بقزع السحاب. و منه‌ الحديث" نهى عن القزع". و روي" أن تحت كل شعرة شيطان... و" القنزعة" بضم القاف و الزاي و سكون النون واحدة القنازع، و هي أن يحلق الرأس إلا قليلا و يترك وسط الرأس. و منه‌ الحديث" ما من مسلم يمرض في سبيل الله إلا حط الله عنه خطاياه و إن بلغت قنزعة رأسه". و القنزع: الديوث الذي لا يغار على أهله».[7]
می فرمایند: قزع به معنای ابرهای پراکنده است و در حدیث آمده که اصحاب امام زمان مثل ابرهای پراکنده که دور هم جمع می شوند، از گوشه های جهان دور هم جمع خواهند شد.بعد می فمرایند: القَزَع به این معنا است که سر بچه را به گونه ای بتراشند که بعضی از جاهای سر او هنوز مو داشته باشد. و در روایت از این کار نهی شده است و روایت دیگری آمده است که در زیر هر موی قزع شده، یک شیطان وجود دارد. بعد می فرمایند: قنزعة مفرد قنازع است و به این معنا است که مقداری از موی وسط سر را باقی بگذارند و در حدیث آمده است: اگر مسلمانی در راه خدا مریض شود، گناهان او بخشیده می شود و لو اینکه گناهان او تا وسط سر او رسیده باشد. بعد می فرمایند: معنای دیگر قنزع این است که به مردهایی که نسبت به خانواده خود بی غیرت هستند می باشد.
در وسائل هم نظیر این معانی که ذکر شده است، روایات متعددی وارد شده است.[8]
اما زمان تراشیدن سر:
جواهر[9] نسبت به این زمان تراشیدن سر دو قول را ذکر می کند:
1- تراشیدن باید روز هفتم باشد.
2- از روز هفتم به بعد.
برای هر یک از این دو قول، روایاتی وجود دارد و فتوای بعضی از علماء هم در آن یافت می شود.
اما قول اول که روز هفتم باشد:
قواعد، شرایع و تحریر[10] قائل به آن هستند و روایاتی بر آن دلالت می کند که انشاء الله جلسه بعد بیان می شود.

التقرير العربي
و اما القسم الثانی من احکام الولادة، ای اللواحق:
شرایع: «وأما اللواحق: فثلاثة. سنن اليوم السابع، والرضاع، والحضانة. وسنن اليوم السابع أربع: الحلق والختان، وثقب الأذن، والعقيقة».[11]
و مثله تقریبا قواعد علی ما فی الایضاح: «فإذا كان يوم السابع سماه وكناه ... ثم يحلق رأسه ويتصدق بوزن شعره ذهبا أو فضة ويكره القنازع ».[12]
و مثلهما تقریبا تحریر.[13]
جواهر: «قد ذكر المصنف وغيره أن (سنن اليوم السابع أربع) مضافا إلى ما سمعته من التسمية ».[14]
اما الحلق:
شرایع: «أما الحلق: فمن السنة حلق رأسه يوم السابع، مقدما على العقيقة، والتصدق بوزن شعره ذهبا أو فضة. ويكره: أن يحلق من رأسه موضع، ويترك موضع، وهي القنازع ».[15]
المذکور فی العبارة بعد کون الحلق مندوبة امور اربعة:
1-زمان الحلق؛
2- مرتبة قبل العقیقة؛
3- التصدق بوزن الشعر؛
4- مقداره.
قبل الورود بالامور، نذکر مقدمة:
و هی ان الفقرة «القنازع» ما هو معناه لغة: «قزّع راسه: حلقه و بقیت منه بقایا فی نواحیه... القَزَع، قطع من السحااب صغار متفرقة... القزعَة، الخُصلَه من الشعر تترک علی راس الصبی، او القلیل من الشعر فی وسط الراس؛ الخُصلة ایضا الشعر المجتمع».[16]
مجمع البحرین: «في أصحاب القائم" يجتمعون إليه كما يجتمع قزع الخريف" أي قطع السحاب المتفرقة... و القزع بالتحريك: أن يحلق رأس الصبي و يترك في مواضع منه متفرقة غير محلوقة تشبيها بقزع السحاب. و منه‌ الحديث" نهى عن القزع". و روي" أن تحت كل شعرة شيطان... و" القنزعة" بضم القاف و الزاي و سكون النون واحدة القنازع، و هي أن يحلق الرأس إلا قليلا و يترك وسط الرأس. و منه‌ الحديث" ما من مسلم يمرض في سبيل الله إلا حط الله عنه خطاياه و إن بلغت قنزعة رأسه". و القنزع: الديوث الذي لا يغار على أهله».[17] و [18]
فنقول: اما زمان الحلق:
یستفاد من الجواهر[19] ان فیه قولان:
1-خصوص یوم السابع؛
2- اعم منه و ما بعده؛
و لکل منهما نص و فتوی:
اما الاول: الذی اختار صاحب القواعد والشرایع و التحریر[20] تدل علیه روایة.


[6] المنجد، مالوف، ص 662.
[8] و مثلهما روایات متعددة فی الوسائل، ج21، ص450، باب 66 من احکام الاولاد.
[16] المنجد، مالوف، ص 662.
[17] مجمع البحرین، طریحی، ج3، ص501.
[18] و مثلهما روایات متعددة فی الوسائل، ج21، ص450، باب 66 من احکام الاولاد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo