< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

89/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:مقدمات مفهوم وصف

     4- حکمی که در قضیه است تارةً مترتب است بر وصف به تنهایی مثل «المسافر یقصر» که قصر مترتب است بر مسافر و اخری مترتب است بر وصف معتمد بر موصوف مثل «الرجل المسافر یقصر» که در این مثال قصر مترتب شده است بر مسافر که موصوفش هم آمده است.

      قسم دوم یقینا داخل در محل بحث می باشد انما الکلام در قسم اول است که آیا قسم اول هم داخل در بحث مفوم وصف است یا مانند مفهوم لقب می باشد؟

     5- وصف معتمد بر موصوف ممکن نیست مباین با موصوفش باشد زیرا هیچ گاه شیء، متصف به مباین خودش نخواهد شد. آتش سرد کننده معنا ندارد پس لامحاله وقتی مباین نبود چند حالت متصور می باشد.

اول: وصف مساوی با موصوف است مثل «اکرم انسانا متعجبا» این وصف متعجب مساوی با انسان است هرجا انسان باشد این وصف هست و هر جا این وصف بود انسان هم می باشد.

دوم: اینکه این وصف اعم از موصوف باشد مثل «اکرم انسانا ماشیا» در این مثال ماشی صفت انسان است و اعم از انسان می باشد زیرا هم انسان ماشی است هم سایر حیوانات.

سوم: وصف اخص مطلق از موصوف باشد مانند «اکرم انسانا عالما» هر جا عالم است انسان است اما ممکن است انسان باشد اما عالم نباشد.

چهارم: وصف اخص از موصوف اما به نحو عموم و خصوص من وجه مانند «فی الغنم السائمة زکاة» زیرا ممکن است غنم باشد ولی سائمه نباشد ممکن است سائمه باشد غنم نباشد مانند «ابل سائمه» محل اجتماع هم «غنم سائمه» می باشد.

قسم اول و دوم یقینا از محل بحث خارج است زیرا با رفتن وصف موصوفی نیست که بگوییم با انتفاء وصف،حکم منتفی می شود یا نه در نتیجه بحث منحصر در قسم سوم و چهارم می باشد.

     در بحث مفهوم وصف از دو جهت بحث می شود یکی وصف بما هو وصف مفهوم دارد یا نه یا به تعبیر دیگر وصف معتمد بر موصوف باشد یا نه مفهوم دارد یا نه؟

     دوم اینکه وصف از حیث نسبتش با موصوف چگونه است آیا اعم است یا اخص است که همان اقسام چهار گانه بود که بیان شد.

     مرحوم آخوند در کفایه به هر دو جهت اشاره کرده اند که وصف بما هو وصف مفهوم دارد یا نه؟و در تذنیب جهت دوم را برسی می کنند.

اما جهت اولی

وصف بما هو وصف مفهوم دارد یا نه؟

     ظاهرا از اطلاق کلام بعضی از علماء مانند صاحب کفایه و صریح کلام بعضی دیگر مانند عنایه و منتقی استفاده می شود که این بحث اختصاص ندارد به جائی که وصف معتمد بر موصوف باشد بلکه چه معتمد بر موصوف باشد چه نباشد محل بحث است.

کلام علماء

     عنایة الاصول ج 2 ص 204

     قال:

«لکن الحق کما ذهب الیه الفصول بنفسه عدم الاختصاص به»

     منتقی ج 3 ص 277

     قال:

«و التحقیق هو الثانی»

     ولی عده از آقایان می فرمایند بحث اختصاص دارد به وصفی که معتمد بر موصوف باشد مانند «اکرم رجل عادلا»

     از جمله کسانی که این قول را پذیرفته اند مرحوم نائین در فوائد الاصول می باشد.

     فوائد الاصول ج 2 ص 501

     قال:

«لکن الحق هو اختصاص محل النزاع بالوصف المعتمد علی الموصوف دون غیره »

     مصباح الاصول ج 1 ص 303

     قال:

«محل الکلام فی هذا البحث هو الوصف المعتمد علی موصوفه»

     اصول الفقه ج 1 ص 120

     قال:

«انه یختص بما اذا کان معتمدا علی موصوفه»

     نتیجه اینکه در جهت اول که وصف مفهوم دارد یا نه؟ عده ای با اطلاق کلامشان وبعضی بالصراحه می گویند بحث در مطلق وصف است چه موصوف ذکر شده باشد چه ذکر نشده باشد و بعضی دیگر می گویند بحث در وصف معتمد بر مصوف می باشد و غیر آن داخل در مفهوم لقب می باشد.

     ولی می شود گفت اگر گفتیم مرکز نزاع انتفاء حکم به انتفا وصف می باشد قول اول درست است چه موصوفی د ر کار باشد یا نه اما اگر مرکز بحث این باشد انتفاء حکم از موصوف بانتفاء وصف قول دوم درست است زیرا باید حتما موصوف باشد و الا می شود لقب.

و الظاهر هو الثانی

     ظاهرا قول دوم،قول صحیح می باشد یعنی محل بحث وصف معتمد بر موصوف می باشد زیرا در یکی از مقدمات اشاره شد که مفهوم انتفا سنخ حکم می باشد نه انتفا شخص حکم زیرا شخص حکم عقلا به انتفا موضوع منتفی می شود و ارتباطی به بحث الفاظ ندارد لذا اظهر قول دوم است چه اینکه با توجه به این مقدمه که وصف باید اخص از موصوف باشد و اینکه مفهوم انتفاء سنخ حکم می باشد می گوییم این حکمی که در منطوق است مخصوص قسمتی از افراد این موصوف است اگر این وصف منتفی شد سنخ حکم از همه افرا منتفی می شود چه فردی از موصوف که در منطوق ذکر شده اند و چه افرادی که ذکر نشده اند از همه منتفی است اما اگر موصوف در کلام نباشد مانند «المسافر یقصر» اگر مسافر نباشد شخص حکم قصر منتفی است و این انتفاء عقلی می باشد زیرا موضوعش که مسافر باشد نیست لذا حکم هم نیست پس اگر چنانچه وصف معتمد بر موصوف باشد انتفاء می شود انتفا سنخ حکم زیرا دائره موصوف اعم از وصف بود و اگر چنانچه وصف معتمد بر موصوف نباشد انتفا حکم به انتفاء وصف است و انتفاء شخص حکم است و داخل در مفهوم نیست زیرا انتفا حکم شخصی به حکم عقل است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo