< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

90/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:خلاصه- مطلق و مقید

ملحقات مبحث عام و خاص سه امر است الف: بیان ثمره بین قول به تخصیص و قول به نسخ ب- نسخ و آنچه مرتبط به آن بود ج- بداء نسخ لغة به معنای ابطال شیئ و اقامة شیئ آخر مقام آن منسوخ می باشد و اصطلاحا رفع حکم شرعی اثباتا یا انتهاء أمد این حکم شرعی ثبوتا و مختار ما تعریف دوم بود. نسخ در احکام شرعیه و بداء در تکوینیات بود. مشهور بین مسلمین امکان نسخ و قوعش در قرآن مجید می باشد و مخالف از حیث امکان قومی از یهود و بعضی از عامه ولی اتفاق شیعه بر امکان و وقوعش می باشد. مختار ما وقوع نسخ و صحت نسخ می باشد چه بعد از عمل چه قبل از عمل غایة الامر اگر نسخ بعد از عمل باشد امر منسوخ، امر واقعی بوده است و اگر قبل از عمل به منسوخ باشد امر منسوخ، امر صوری بوده است. مختار ما ثبوت بداء برای خداوند عالم بود و مستلزم جهل هم نیست زیرا بدا در مورد خداوند به معنای ابداء و اظهار ما خفی علی الغیر بود.

مطلق و مقید

 تا اینجا بحث در عام و خاص بود اما مطلق و مقید.

 در مطلق و مقید در چهار مقام بحث خواهیم کرد.

مقام اول: تعریف مطلق و مقید لغةً و اصطلاحاً.

اما لغة:

 مطلق از ماده اطلاق به معنای ارسال می باشد یعنی رها شده «یقال ناقة طلق بالکسر- او طلق بالضم-» ای لا عقال علیها وقتی که دست شتر را می بندند عقال گفته می شود وقتی بسته نیست می گوید ناقة طلق بالفتح- یا در لغت گفته می شود «طلق اللسان» به کسی که فصیح سخن می گوید به او طلق اللسان گفته می شود(لسان العرب ج 8 ص 188 و المنجد ص 488).

 اما مقید

 مقید از ماده قید به معنای بسته می باشد گفته می شود «قید البعیر» ای عقلت او حبست وقتی که دست شتر بسته شد می گویند بعیر مقید است و آزاد نیست.

 پس بنابر این به مطلق مطلق می گویند بخاطر اینکه مرسل است و محبوس در فردی یا حالتی نیست و به مقید مقید می گویند لکونه محبوسا فی فرد مثل اعتق رقبة مومنة به رقبه میگوییم مقید زیرا محدود به فرد مومن شده است و محبوس در این فرد خاص است.

معنای اصطلاحی

 سه تعریف بیان شده است

آنچه که صاحب قوانین به اکثر اصولیین نسبت داده است.

 قوانین الاصول ج 1 ص 321«ان المطلق ما دل علی شایع فی جنسه»

 مطلق عبارت از آنچه در دائره جنس خودش شایع است و همه را در بر می گیرد و محبوس در فردی دون فردی نیست.

 مراد از شیوع شمول همه افراد، علی البدل می باشد که با این قید عام افرادی و مجموعی از تعریق خارج می شود.

 و با قید «فی جنسه» خود جنس که همه افرادش را شامل است اما فی جنسه نیست خارج می شود.

 مطلق و جنس از این جهت که همه افراد را شاملند مشترک هستند اما مطلق افراد فی جنسه را شامل است اما جنس، افراد خودش را شامل است و نمی گوییم شامل افراد فی جنسه است جنس فی جنس نیست.

 و همچنین با این قید جنس، الفاظی که عمومشان بدلی می باشند خارج می شوند مانند «من» و «ما»ی استفهامیه که عام علی البدل می باشند ولی تعریف مطلق شامل آنها نیست زیرا این الفاظ دلالت بر شیوع بین ذوات اشخاص خارجیه می کنند اما واسطه ای در بین نیست که بگوییم بخاطر جنس افرادی که تحت آنهاست شامل این افراد می شوند.

 بله واضع این ذاتی را که با «من» سوال می شود اعتبار کرده است از عقلاء باشد ولی اینکه واضع گفته من اعتبار می کنم که «من» در ذوی العقول استعمال شود معنایش این نیست که «من» معنایش ذوی العقول باشد.

تعریفی که به صاحب فصول نسبت داده شده است:

«المطلق ما دل علی معنی شایع فی جنسه شیوعا حکمیا بکسر الحاء و تشدید الیاء- »

 با قید حکمیا، الفاظ عموم بدلی خارج می شود زیرا الفاظی که واضع برای عموم بدلی وضع کرده است شیوعشان به وضع واضع است نه به مقدمات حکمت، بخلاف مطلق که شیوعش به مقدمات حکمت است نه وضع واضع.

تعریفی که اصول الفقه از موارد استعمال لفظ مطلق، این تعریف را استخراج کرده است:

 اصول الفقه ص 172 ج 1 : «هو شیوع اللفظ و سعته باعتبار ما له من المعنی و احواله»

 وقتی یک لفظی به اعتبار معنا یا حالاتش سعه داشت مطلق نامیده می شود.

 بنابر این تعریف، اعلام شخصیه و معرف بلام عهد و عام باعتبار حالاتشان داخل در تعریف می باشند به عبارت دیگر عام از حیث افراد عام است ولی به اعتبار احوال افرادش، مطلق است.

تعریف سوم اقرب باشد و اقرب از تعریف سوم همان معنای لغوی مطلق می باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo