< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

90/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: مصادیق اسم جنس
 مقام دوم:
 مقام دوم در مواردی است که به آنها مطلق اطلاق شده است و جزء مطلق شمرده شده است.
 یکی از مصادیق مطلق، اسم جنس می باشد اسم جنس ممکن است جوهر باشد مانند انسان و ممکن است عرض باشد مانند سواد و بیاض و ممکن است امر اعتباری باشد مانند ملکییت و رقیت و ممکن است انتزاعی باشد مانند فوقیت و تحتیت، همه این موارد از اقسام جنس می باشند.
 صاحب قوانین در جلد اول ص 198 در مبحث عام و خاص می فرمایند:
 «فاعلم ان المراد من الجنس هو الطبیعة الکلیة المقررة فی نفس الامر، مع قطع النظر عن وضع لفظ له، فمفهوم الرجل بمعنی ذات ثبت له الرجولیة الذی هو مقابل مفهوم المراة، هو الجنس و لایعتبر فی تحقق مفهومه و حدة و لا کثرة بل و یتحقق مع الواحد و ما فوقه و القلیل والکثیر و لفظ رجل اسم یدل علی ذلک الجنس، لکنهم اختلفوا فی ان المراد باسم الجنس هو الماهیة المطلقة لابشرط شیئ فیکون مطابقا للمسمی او الماهیة مع وحدة لابعینها و یسمی فردا منتشرا و الاقوی الاول»
 می فرمایند مراد از جنس یک طبیعتی است که فی نفس الامر ثابت است چه لفظی برایش وضع شده باشد یا لفظی وضع نشده باشد بیاض در خارج وجود دارد چه این کلمه برایش وضع شود یا نه، جنس طبیعت کلی است که در خارج است با قطع نظر از وضع اسم برایش.
 سپس می فرمایند اسمی که بر این طبیعت وضع شده است اسم جنس نامیده می شود و خود طبیعت جنس نامیده می شود و می فرمایند در خود جنس هیچ قیدی لحاظ نشده است نه وحدت و نه کثرت به عبارت دیگر به طبیعت، بدون قیچ قیدی جنس گفته می شود و این اتفاقی است.
 بعد صاحب قوانین می فرمایند اختلاف در این است که نامی که برای طبیعت (جنس) قرار داده شده است (یعنی همان اسم جنس) مراد از آن(اسم جنس) ماهیت بدون قید می باشد یا اینکه اگر چه خود جنس ماهیت بودن قید است اما وقتی واضع خواست اسمی برایش وضع کند آن را مقید به قید، وضع کرد که اگر مراد معنای اول باشد کما هو الاقوی مدلول اسم جنس و موضوع له آن با مسمی یکی است هر دو ماهیت کلی بدون قید می باشند.
 و اگر گفتیم به نحو دوم است وقتی واضع خواست لفظی را برای جنس وضع کند مدلول آن را مقید به قید وحدت کرد غایة الامر این وحدت معین نیست لذا بر هر فردی از افرادش قابل تطبیق است و از آن تعبیر به فرد منتشر می شود.
 صاحب قوانین با عبارت لکنهم ا ختلفوا اشاره دارند که ماهیت اقسامی دارد ماهیت مجرد و ماهیت مقید و چون اسم جنس از اقسام ماهیت خارج نیست لذا باید به اقسام آن اشاره می شد.
 اوضح از بیان ایشان کلام مرحوم آقای خوئی است ایشان برای ورود به اقسام ماهیت فرمودند:«و لما کان اسم الجنس من الماهیات فلابد من النظر الی اقسام الماهیة»
 یعنی اگر چه بحث ما در اسم جنس است ولی چاره ای نیست که اقسام ماهیت را بدانیم زیرا اسم جنس خارج از این اقسام ماهیت نیست.
 با این بیان معلوم شد که چرا اقسام ماهیت در بحث اسم جنس مطرح شده است در حالیکه در خود تقریرات آقای خوئی به این جهت اصلا اشاره نشده است که چرا به بحث اقسام ماهیت پرداخته می شود.
 در مصباح ج 1ص 569 می فرمایند:
 «ثم انه یقع الکلام فی جملة من الاسماء و هل انها من المطلق او لا،منها اسماء الاجناس من الجواهر و الاعراض و غیرهما و قبل بیان ذلک ینبغی لنا التعرض لاقسام الماهیة فنقول...»
 در این عبارت جای این سوال وجود دارد که علیت اینکه باید متعرض اقسام ماهیت شویم چیست که ایشان به این جواب این سوال اشاره ای نکرده اند.
 کما اینکه در محاضرات و اصول الفقه اصول الفقه ج 1 ص 173 نیز به جهت بحث از اقسام ماهیت اشاره نشده است.
 و اما اقسام ماهیت:
 ماهیت یا بذاتها لحاظ می شود بدون در نظر گرفتن امر خارج از ذات آن که ماهیت مهمله نامیده می شود و اخری با امر خارج از ذاتش لحاظ می شود که لابشرط مقسمی نامیده می شود که خود سه قسم دارد یا بشرط شیء می باشد، در صورتی که مقید به امر خارجی شده باشد مانند لحاظ انسان به قید ایمان و یا بشرط لا می باشد مانند اینکه انسان را لحاظ کنیم بشرط عدم فسق، و یا اینکه لحاظ می شود نه مقرون به وجود شیء و نه به عدم شیء که در این صورت لابشرط قسمی نامیده می شود.
 در نهایة الدرایة ج 2 ص 490 تعلیقه 321 نیز به این سه قسم اشاره شده است.
 با توضیحی که در بیان اقسام ماهیت داده شد فرق بین ماهیت لابشرط مقسمی و قسمی مشخص شد که لابشرط قسی یکی از اقسام لابشرط مقسمی می باشد.
 آقای خوئی رحمة الله علیه در بحثشان در مقام فرق این دو می فرمودند لحاظ ماهیت گاهی به نحو موضوعی است یعنی ماهیت به عنوان موضوع یک حکم لحاظ می شود و گاهی به نحو طریقی به این معنا که خودش موضوع نیست ولی طریقی است برای رسیدن به هدف اصلی و موضوع اصلی تا بعد حکم برای آن موضوع جعل شود.
 قسم اول که به نحو موضوعی لحاظ می شود همان ماهیت بشرط لا می باشد و قسم دوم خود به دو قسم تقسیم می شود یا لا بشرط قسمی می باشد و یا بشرط شیء.
 نتیجه اینکه ماهیت اگر موضوعا لحاظ شود یک قسم دارد که ماهیت بشرط لا است و مجرد از همه خصوصیات می باشد و ماهیت اگر طریقا لحاظ شود دو قسم دارد لابشرط قسمی و بشرط شیء.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo