< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

90/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خلاصه- مفرد محلی بالف و لام

خلاصه آنچه در علم جنس بیان شد

علم جنس از مطلقات است و از معارف، انما الکلام در این بود که تعریف علم جنس، تعریف معنوی یا لفظی است، مشهور از اهل ادب قائل به تعریف معنوی بودند. کفایه تبعا لنجم الائمه فرمودند تعریفش لفظی است. دلیل مشهور بر مدعایشان این بود که احکام معرفه بر علم جنس مترتب می شود بعکس اسم جنس که این احکام بر آن بار نمی شود پس باید علم جنس معنایش غیر معنای اسم جنس باشد دلیل صاحب کفایه در واقع دو دلیل بود یکی اینکه اگر تعریف معنوی باشد بر خارج نباید منطبق شود و حال آنکه اسامه مثل اسد بر همین افراد خارجی حیوان مفترس منطبق می شود دلیل دومشان این بود که اگر تعریف معنوی باشد وضع لفظ برای این معنا لغو است و خلاف حکمت وضع است حکمت وضع این بود که موضوع له را بوسیله لفظی که برایش وضع شده است به مخاطب بفهمانیم و در اینجا هیچ گاه موضوع له علم جنس، با لفظی که برایش وضع شده است قابل تفهیم به مخاطب نیست چون مقید به قید ذهنی است و لا محاله در وقت تفهیم باید قید ذهنی از آن گرفته شود پس وضع شد برای معنایی که هیچ گاه قابل تفهیم نیست و این خلاف حکمت وضع است. بر این دلیل مرحوم آخوند اشکال شده است به اینکه نیازی به تجرید نیست به دو بیان یکی اینکه تعیّن جنسی است نه ذهنی اگر ذهنی بود جای اشکال شما بود دوم اینکه بر فرض تعین، تعین ذهنی باشد باز هم نیاز به تجرید نست زیرا آن لحاظ ذهنی که موجب تعین این معنا در ذهن شد فقط یک عنوان مشیر است نه جزء و نه شرط پس موضوع له نفس همان معناست و این موضوع له در خارج مصداق دارد و این عنوان، فقط اشاره به آن معناست. مرحوم آقای خوئی فرمودند که تعریف علم جنس لفظی است پس در مدعی با آخوند موافقند اما دلیل ایشان - تجرید و خلاف حکمت وضع- را قبول ندارند و می فرمایند دلیل ما تبادر می باشد: در مقام اثبات از اسم جنس و علم جنس یک معنا تبادر می کند. اسامه و اسد هر دو اشاره به حیوان درنده دارند و آن تعین ذهینی که مورد قبول ما هم می باشد جزء یا قید معنا نیست بلکه عنوان مشیر است به توسط او ما معنا را می بینیم. مرحوم مشکینی هم همین بیان را قبول دارند. مختار ما این شد که تعریف علم جنس، لفظی است بحکم تبادر در مقام اثبات و اینکه در معنا موضوع له اسامه معین است این تعین بخاطر آن عنوان مشیری است که آن معنا را نشان می دهد پس موضوع له اسم جنس و علم جنس متحد می باشد.

مفرد محلی بالف و لام

 تا کنون برای مطلق دو مصداق بیان شد یک اسم جنس و دیگری علم جنس، مورد سوم که جزء مطلقات می باشد مفرد محلی بالف و لام می باشد.

 در مباحث گذشته بحث در اسم جنسی بود که مجرد از لواحق الف و لام و تنوین -بود اما در اینجا بحث در اسم جنسی است که لواحق دارد که در سه مورد اسم جنس لواحق دارد مفرد و جمع محلی بالف و لام و نکره تنوین دار.

 به بیان دیگر می شود گفت برای مطلق دو مصداق بیشتر نیست یکی علم جنس دوم اسم جنس خالی از لواحق یا اسم جنس با لواحق که خود سه مصداق دارد.

 کفایه ج 1 ص 379:

«و منها، المفرد المعرف باللام، و المشهور انه علی اقسام: المعرف بلام الجنس، او الاستغراق، او العهد باقسامه، علی نحو الاشتراک بینها لفظا، او معنی»

 مشهور این است که الف و لام انواعی دارد که عبارتند از الف و لام جنس، استغراق، و عهد که خود، سه قسم می باشد عهد ذکری، خارجی، ذهنی.

 مثال الف و لام جنس:« الرجل خیر من المراه»

 مثال الف و لام استغراق: «ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا»

 مثال الف و لام عهد ذکری: «اشریت فرسا و بعت الفرس»

 مثال الف و لام عهد خارجی:« اکرم الرجل» زمانی که رجل در نزد مخاطب معین باشد.

 مثال الف و لام عهد ذهنی: «ولقد امر علی اللئیم یسبنی»

 آیا اشتراک الف و لام در این معانی اشتراک لفظی است یا معنوی؟

 در اینکه ضابط تشخیص معنای الف ولام چیست اقوالی وجود دارد.

وجود قرینه خود الف و لام مدخول الف و لام الف و لام و مدخولش یعنی این هیئت ضابط تشخیص معنای الف و لام می باشد.

 اگر ضابط- کما فی الکفایه- قرینه باشد:

 در مثال اول قرینه این است که بعضی از زنها بلااشکال از مردها بهترند لذا اگر الف و لام استغراق باشد این جمله دروغ خواهد بود در نتیجه باید بگوییم این جنس از آن جنس بهتر است اگر چه بعضی از افردا زنها از مردها بهتر باشد.

 در مثال دوم قرینه این است که الانسان باید عام باشد تا بعد استثناء مومنین صحیح باشد.

 در مثال سوم ذکر فرس در اول کلام قرینه است که الف و لام «الفرس» الف و لام عهد ذکری است.

 در مثال چهارم قرینه معین بودن رجل در نزد مخاطب می باشد.

 در مثال پنجم قرینه، عدم وجود قرینه بر بقیه اقسام الف و لام می باشد.

 بعد از اینکه معلوم شد باید حتما قرینه ای معنا رامشخص کند صاحب کفایه می فرمایند با وجود این قرینه دیگر لازم نیست که بگوییم الف ولام برای این معانی وضع شده است خود این قرینه، این معانی را می فهماند بالخصوص در الف و لام عهد ذهنی که وضع برای امر ذهنی لغو است لذا ایشان می فرمانید الف و لام در همه جا مانند الف و لام اعلام برای تزیین است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo