< فهرست دروس

الاستاذ الشيخ الرضازاده

بحث الاصول

90/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نکره

 خلاصه نظر آخوند:

 نکره اگر در جمله خبریه مانند «جاء رجل من اقصی المدینه» باشد وضع شده است برای فرد معین در خارج، غیر معین نزد مخاطب.

 اما اگر نکره در جمله طلبیه مانند «جئنی برجل» باشد وضع شده است برای طبیعت مقید به قید وحدت که در خارج قابل انطباق است علی کل فرد

 اما مشهور می فرمایند: نکره ای که در جمله طلبیه واقع می شود نه دال بر طبیعت است و نه فرد معین بلکه دال بر فرد مردد می باشد.

 مرحوم آخوند می فرمایند: این کلام مشهور صحیح نیست زیرا نکره ای که در جمله طلبیه واقع می شود باید درخارج قابل انطباق بر افراد موجود باشد و مخاطب بتواند رجل مطلوب را منطبق بر یکی از رجال خارجی کند و فرد مردد قابل انطباق در خارج نیست.

 به عبارت دیگر فرد مردد هو او غیره می باشد در حالیکه آنچه در خارج واقع می شود هو هو است.

اقول:

 از آنچه قبلا ذکر شد که اسم جنس حین وضع دو کیفیت دارد یا با لواحق است و یا بدون لواحق که لواحق هم یا الف و لام است و یا تنوین واضح می شود که نکره همان اسم جنسی است که تنوین دارد و دلالت بر وحدت می کند از باب تعدد دال و مدلول به این معنی که اسم جنس دلالت بر طبیعت می کند و تنوین دلالت بر وحدت.

  و اسم جنس هم دو وضع ندارد بلکه یک وضع و یک موضوع له دارد چه در جمله خبریه باشد و چه در جمله انشائیه.

 با این بیان صحت کلام صاحب نهایة الدرایه ظاهر می شود.

 نهایة الدرایة ج 2 ص 495 تعلیقة 325: «الظاهر عدم الفرق بین النکرة الواقعة فی حیز الاخبار عنها، او البعث الیها... و الموضوع له، لایتفاوت بین ما وقع فی حیز الطلب، و غیره... فالرجل فی «جائنی رجل» و ان کان معینا فی الواقع الا انه غیر معیّن فی مرحلة الاسناد، فیکون کالرجل فی «جینی برجل» من حیث عدم التعیّن فی مرحلة الطلب...»

 در واقع این بیان رد کلام مرحوم آخوند می باشد می فرمایند فرقی بین نکره در جمله خبریه و انشائیه نیست و در همه موارد موضوع له یکی می باشد «رجل» در «جائنی رجل» در واقع مشخص است چه کسی است اما در زمان اسناد آمدن به رجل، بر هر رجلی قابل اسناد می باشد و رجل در جمله مذکور مانند «رجل» در «جئنی برجل» می باشد در هر دو مورد رجل از جمیع جهات معین نیست در جمله انشائیه مشخص نیست این رجل بر چه فردی منطبق می شود نتیجه اینکه معنای نکره همان طبیعت مهمله می باشد لذا تفکیک مرحوم آخوند بین این دو از حیث معنا صحیح نیست.

 و همچنین مرحوم مشکلینی در حاشیه کفایه ص 382 می فرمایند ص382 «...فیکون مفاد النکرة حصة کلیة دائما... و الدال علی التعیّن... قرینة خارجیة و هو الاخبار...»

 می فرمایند: همیشه نکره چه در جمله خبریه و چه انشائیه به معنای حصه کلی است و چون نکره قابل بر انطباق بر هر فردی می باشد آنچه آن را متعین می سازد ذکر آن در جمله خبریه و قالب جمله خبریه می باشد.

 به عبارت دیگر گاهی متکلم می خواهد نکره را که معنای حصه کلی می باشد فی الجمله مشخص کند در این صورت آن را در جمله خبریه قرار می دهد که خود جمله خبریه نشان می دهد نزد متکلم این حصه کلی فی الجمله تعین دارد.

مختار ما این شد که موضوع له اسم جنس با نکره یکی می باشد و تعینی که از آن استفاده می شود مانند زمانی که در جمله خبریه بیان می شود از قرینه خارجی می باشد از باب تعدد دال و مدلول

خلاصه

 الفاظی که بر آنها اطلاق مطلق می شود چهار یا پنج تا می باشد:

 1- اسم جنس، مختار ما در اسم جنس این شد که موضوع له آن نفس معنا و لابشرط از هر چیزی حتی قید اطلاق است غایة الامر چون اهمال در مقام وضع ممکن نیست لذا مطلقا و لابشرط لحاظ می شود و این لحاظ مصحح وضع است اما موضوع له هیچ قیدی ندارد.

 2- علم جنس، مختار ما در موضع له علم جنس همان موضوع له اسم جنس می باشد و تعریفی که در علم جنس می باشد تعریف لفظی است نه معنوی البته فرقشان در این است که دائره اسم جنس اوسع از علم جنس می باشد زیر اسم جنس بر جواهر و اعراض و ... اطلاق می شد بخلاف علم جنس که منحصر در حیوان مفترس بود.

 3- مفرد محلی بالف و لام، که همان اسم جنس با لواحق بود برای این مورد پنج معنا بیان شد استغراق و عهد..

 4- جمع محلی باللام، مختار ما این شد که این جمع دلالت بر عموم دارد و اختلاف در منشا عموم بود که آیا الف و لام بواسطه تعریف دال بر عموم است یا الف و لام بدون واسطه و یا مجموع الف و لام و مدخول دال بر عموم است

 5- نکره، مختار ما این شد که موضوع له نکره همان موضوع له اسم جنس می باشد و اگر مثلا در جمله خبریه تعیّن پیدا می کند بخاطر قرینه می باشد نه اینکه برای این تعیّن وضع شده باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo