< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

90/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: مجمل و مبین
 مرحوم آقای خوئی بر فرمایش مرحوم آقای آخوند که فرمودند: مجمل و مبین دو وصف اضافی هستند اشکال فرموده اند به اینکه:
 مجرد اینکه نسبت به معنای یک لفظی اختلاف نظر وجود دارد دلیل بر این نیست که مجمل و مبین دو امر اضافی باشند زیرا در بسیاری از موارد در بعضی از اموری که از امور حقیقیه هستند و تردیدی در آنها نیست اختلاف انظار وجود دارد مثلا یک قطعه طلا که یک امر حقیقی و واقعی می باشد ممکن است کسی بگوید طلاست ودیگری بگوید مس است کما اینکه مرض یک امر واقعی است در حالیکه هر طبیبی ممکن است آن را نوع خاصی از مریضی بیان کند.
 سپس در ادامه می فرمایند: ما دو مقام داریم:
  یک مقام، مقام ظهور مراد استعمالی است که آیا مراد استعمالی ظاهر است یا نه.
 مقام دوم این است که این امر از امور نظری است یا از بدیهیات و واضحات است.
 مجمل و مبین مرتبط به مقام اول است که اگر مراد استعمالی مشخص باشد می گوییم مبیّن و اگر مراد استعمالی ظاهر نباشد می گوییم مجمل و اختلاف نظر در بعضی از موارد بخاطر جهل به موضوع له لفظ یا بخاطر احتفاف لفظ به قرینه ای نزد این شخص دون اشخاص دیگر باعث نمی شود که مبیّن و مجمل از امور اضافی باشند لذا می بینیم برای اهل هر لسانی الفاظ آن لسان مبین است و اما برای غیر اهل لسان معنای این الفاظ مبین نیست و این دلیل بر این نیست که این الفاظ از امور اضافی است و همچنین جملات قرآن مجید که از افصح کلمات می باشد اگر کسی نسبت به معنای قرآن جاهل است و معنا برای او مشخص نیست این باعث نمی شود که بگوییم آیات قرآن مجمل است بلکه آیات قرآن مبین است نهایت برای کسی که علم به وضع داشته باشد.
 ضمن اینکه خود اختلاف در بعضی از کلمات که مجمل است یا مبین نشانگر این است که این دو از امور واقعیه می باشند که هر فردی ادعا می کند این امر حقیقی چیزی است که من می گوییم خود اختلاف نشانگر این است که واقعیتی وجود دارد که در باره آن واقعیت اختلاف شده است.
 نظیر این اشکال را محقق اصفهانی در نهایة الدرایة نیز بیان می کنند.
 در رد فرمایش مرحوم آخوند که مجمل و مبین اضافی هستند می فرمایند:
 نهاية الدراية، ج 1، صفحه 674 تعلیقه 336 « قوله: ثم لا يخفى أنّهما وصفان إضافيّان إلخ
 كونهما إضافيين بالإضافة إلى الأشخاص ينافي التعريف المتقدّم في صدر كلامه قده‌ فانّ المناط فيما تقدّم قالبيّة اللفظ للمعنى في متفاهم العرف و هذا له واقع محفوظ و نظر الأشخاص طريق إليه.
 نعم يمكن أن يجعل المناط المناط السابق ملاكاً للإجمال الذاتيّ و ما ذكره هنا ملاك الإجمال العرضيّ، و مما ذكرنا يظهر أنّ الإجمال أو البيان بالمعنى الثاني لا وعاء له إلاّ الوجدان بخلاف المعنى الأوّل فانّ له واقعاً محفوظاً مع قطع النّظر عمّن أضيف إليه.
 نعم بالنظر إلى العرف الّذي ملاك الإجمال و البيان انفهام المعنى من اللفظ عندهم وعاؤهما وجدانهم إذ لا وعاء للانفهام إلاّ الوجدان.
 هذا آخر ما أردنا إيراده في التعليق على ما أفاده شيخنا و عمادنا و أستاذنا المحقّق العلاّمة رفع اللَّه في الخلد مقامه»‌
 می فرمایند اینکه این دو وصف اضافی باشند منافات دارد با آنچه مرحوم آخوند در ابتدای بحث مجمل و مبین بیان کردند که ملاک برای مبین قالبیت لفظ برای معنا در فهم عرف می باشد در حالیکه این ملاک نشان می دهد که مبین واقعی دارد که نظر اشخاص که فهم عرف نسبت به این کلمه چیست طریق به آن واقع می باشد.
 در ادامه می فرمایند ممکن است بگوییم آنچه که مرحوم آخوند به عنوان ملاک در ابتدای بحث بیان کردند ملاک اجمال ذاتی است یعنی اگر لفظی قالب برای یک معنا نبود مجمل است اما آنچه که در اختلاف انظار فرموده اند ملاک اجمال عرضی است یعنی به نظر این شخص عرضا این کلام مجمل است اگر چه در واقع مبین است و این فرد معنای آن را درک نمی کند و نمی داند.
 سپس می فرمایند بنابر معنای دوم-اجمال عرضی- وعاء و ظرف تشیخص آن وجدان اشخاص می باشد اما طبق ملاک اول-اجمال ذاتی- خود واقعی سوای نظر اشخاص دارد بله نسبت به معنای اول هم چون ملاک فهم عرف می باشد وعاء و ظرف این فهم نیز وجدان عرف می باشد.
 مرحوم صاحب عنایه نیز کلام مرحوم آخوند را در اضافی بودن مجمل و مبین رد می کنند.
 عنايةالأصول، ج 2، صفحه 399 «بل الظاهر انهما وصفان واقعيان لا يختلفان بعدم معرفة شخص بالوضع أو بمعرفته به أو بتصادم ظهوره بما حف به لديه و عدمه (فاللفظ) إذا كان بحيث لو ألقى إلى أهل العرف عرفوا منه معناه و لم يتحيروا و لم يترددوا في المراد منه فهو من الألفاظ المبينة واقعا و ان فرض ان شخصا قد جهل معناه لجهله بالوضع أو لتصادم ظهوره بما حف به لديه (كما أن اللفظ) إذا كان بحيث إذا ألقى إلى العرف‌.
 فالمعيار كل المعيار في البيان و الإجمال هو فهم العرف و عدمه فان عرفوا معناه فهو مبين واقعا و إلا فهو مجمل كذلك»
 می فرمایند مجمل و مبین دو وصف واقعی هستند نه اضافی و با عدم معرفت شخصی به وضع یا علم او به وضع و یا بخاطر تصادم ظهورش بخاطر قرینه ای که نزد شخصی وجود دارد و یا عدم وجود چنین قرینه ای تغییر نمی کنند.
 بلکه اگر لفظ قالب برای یک معنایی بود که اگر به عرف عرضه شود معنا را می فهمد و تردید ندارد این کلمه واقعا مبین است اگر چه فردی هم پیدا شود که چون جاهل به وضع می باشد یا قرینه ای مخالف ظهور این کلام در نزد اوست معنای این کلمه را نفهمد.
 در ادامه می فرمایند ملاک و معیار این است که اگر عرف معنای یک کلمه را بفهمد می گوییم مبین است و اگر معنای آن را نفهمید می گوییم مجمل است و ملاک نظر اشخاص نیست نظر اشخاص طریق به آن واقعیت می باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo