< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

90/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: مبحث قطع
 الموضع الثالث
 بحث در این موضع در سه مبحث می باشد
  1. مبحث قطع
  2. مبحث ظن
  3. مبحث شک
 و اما مبحث قطع
 در این مبحث از چند جهت بحث خواهد شد.
 جهت اول: فرق قطع با علم و یقین چیست؟
 این بحث در جلسه 5/10/90 گذشت
 جهت دوم: آیا مبحث قطع از مباحث اصولیه می باشد یا استطرادا در اصول بحث می شود.
 این بحث هم قبلا در جلسه 5/10/90 بیان شد.
 جهت سوم: معنای حجیت قطع چیست؟
 جهت چهارم: دلیل بر حجیت قطع، آیا بناء عقلاء است یا حکم عقل است یا حجیت از لوازم ذاتیه قطع است.
 جهت پنجم: بیان احکام قطع از حیث عمل خارجی و یا عمل جوانحی- موافقت التزامیه-
 جهت ششم: اقسام قطع- که این جهت اقسامی دارد-
 قسم اول: از حیث استحقاق عقاب در زمان مخالفت قطع، آیا این استحقاق عقاب در صورت مخالفت قطعی است که موافق واقع می باشد یا در قطع مخالف واقعی که اصطلاحا تجری گفته می شود نیز عقاب ثابت است.
 قسم دوم: از این جهت که قطع موضوع حکم می باشد یا موضوع حکم نیست که اصطلاحا قطع طریقی و موضوعی گفته می شود.
 قسم سوم: بحث از اسباب حصول قطع می باشد آیا قطع باید از اسباب متعارفه حاصل شود یا اگر از سبب غیر متعارف- که اصطلاحا قطع قطاع گفته می شود- باز هم حجت است آیا باید از ادله سمعیه و نقلیه حاصل شود- که اخباریون قائلند -یا اگر ازغیر ادله سمعیه نیز حاصل شد حجت است.
 قسم چهارم: از حیث متعلق قطع، آیا متعلق قطع باید معین باشد -که قطع تفصیلی گفته می شود- یا- علی المشهور- اگر مردد هم بود- که قطع اجمالی گفته می شود- حجت است.
 به بیان دیگر برای قطع ابعاد متعددی متصور است و هر بعدی از ابعاد قطع اقتضا می کند که یک مبحث مستقلی داشته باشد مثلا از حیث اینکه می گوییم قطع حجت است و اطاعتش واجب است و مخالفتش حرام است باید بحث شود معنای اینکه قطع حجت است یعنی چه بحث دیگر این خواهد بود که دلیل حجیتش چیست و بحث دیگر این است که آیا موافقت عملی کافی است یا باید موافقت التزامیه هم لازم است و همچنین این بحث بوجود می آید که مخالفت در صورت تطابق با واقع است یا در صورت تجری هم مخالفت حرام است بعد دیگری که می طلبد بحث شود این است که قطع لامحاله متعلقی دارد متعلق قطع گاهی مشخص و معین است و گاهی به قول مشهور مردد بین یکی از دو امر است و این خود یک بحث مستقلی است که به آن مبحث علم اجمالی گفته می شود بعد دیگری که در قطع متصور است این است که قطع بلااشکال امر حادثی است و ذاتی انسان نیست و هر حادثی نیاز به سبب دارد سبب قطع گاهی یک امر متعارف می باشد و گاهی یک امر غیر متعارف می باشد گاهی سبب ادله نقلیه می باشد و گاهی غیر ادله نقلیه قهرا هر کدام از این موارد نیاز به برسی دارند و آخرین بعدی که در قطع متصور است و نیاز به بحث مستقل دارد این است که قطع از حیث اینکه کاشف است گاهی موضوع حکم واقعی می شود -چه تمام الموضوع باشد یا جزء الموضوع- و یا موضوع حکم واقع نمی شود البته ممکن است ابعاد دیگری هم وجود داشته باشد.
 و اما برسی جهاتی که ذکر شد.
 جهت اول و دوم قبلا بیان شد.
 اما جهت سوم
 معنای حجیت قطع چیست؟
 برای حجت سه معنا بیان شده است:
  1. حجت به معنای لغوی
  2. حجت به معنای منطقی
  3. حجت به معنای اصولی
 معنای لغوی حجت: «ما یصح ان یحتج به علی الغیر» آنچه که در مقام خصومت و مجادله انسان می تواند برای غلبه بر خصم به آن تمسک کند.
 حاشیه ملا عبدالله ص 27 در مقام بیان موضوع منطلق که معرف و حجت می باشد می فرمایند:
 «و الحجة فی اللغة الغلبة»
 در اصول الفقه هم ص 12 مرحوم مظفر به این سه معنا اشاره کرده اند و در ص 283 ج 2 در مبحث استصحاب به مناسبتی می فرمایند بر همه اصول عملی حجت به معنای لغوی اطلاق می شود.
 معنای منطقی حجت:
 «ما یکون وسطا فی القیاس» به حد وسط در قیاس حجت گفته می شود به عبارت دیگر حجت به قضیه ای گفته می شود که به توسط او ما به مجهولی می رسیم و مجهول ما بتوسط آن معلوم می شود چه خصومت با غیر وجود داشته باشد یا نه بخلاف معنای لغوی که خصومت با غیر در معنای حجت اخذ شده بود.
 و به عبارت اخری حجت معلوم تصدیقی که ما را به مجهول تصدیقی می رساند.
 مانند: العالم متغیر و کل متغیر حادث فالعالم حادث
 به این صغری و کبری که ما را به این مجهول می رساند حجت منطقی گفته می شود.
 اطلاق حجت بر معلوم تصدیقی با اینکه این معلوم تصدیقی، خود معلوم ما نیست بلکه سبب رسیدن به مجهول و تبدیل آن به معلوم می باشد پس سبب وصول است نه خود وصول به مجهول، از باب اطلاق اسم مسبب بر سبب، مسبب که وصول به مجهول است اسمش حجت است در حالیکه حجت اطلاق می شود بر سبب که معلوم تصدیقی باشد. این مطلب در حاشیه ملاعبدالله ص 27 بیان شده است.
 معنای حجت در اصطلاح اصولیین
 حجت چیز است که در قیاس استناط حکم شرعی قرار بگیرد قیاسی که ما را به حکم شرعی برساند به آن حجت گفته می شود یا به عبارت دیگر به کبرای قیاس که ما را به حکم شرعی می رساند حجت گفته می شود از باب تسمیه خاص به اسم عام است حجت هر چیزی است که ما را به مجهولی برساند ولی در حجت اصولی هر مجهولی مراد نیست بلکه آنچه که ما را به حکم شرعی برساند حجت گفته می شود
 مرحوم مظفر در اصول الفقه ج 2 ص 13 به این معنا اشاره کرده اند.
 با توجه به این سه معنا حجتی که بر قطع اطلاق می شود کدام یک از این سه معنا می باشد
 مقدمات
  1. در قیاس منطقی حتما باید تلازمی بین حد وسط با کبری وجود داشته باشد اعم از اینکه حد وسط علت باشد و کبری معلول یا بالعکس کبری علت و ح وسط معلول یا هر دو معلول علت دیگر باشند اگر حد وسط علت برای رسیدن کبری باشد به این برهان، برهان لم گفته می شود و اگر عکس باشد برهان إنّ گفته می شود این مطلب را فوائد الاصول ج 3 ص 5 و نهایة الافکار ج 3 ص 10 و منتقی الاصول ج 4 ص 31 بیان کرده اند.
  2. در بحث قطع محل بحث قطع طریقی می باشد نه قطع موضوعی و این قطع طریقی رتبه اش از مقطوعش موخر است این مطلب را نهایة الافکار ج 3 ص 10 بیان کرده اند.
  3. متعلق حکم واقعی نفس آن شیء بعنوانه می باشد یعنی متعلق حکم واقعی ذات عمل است مثلا صلاه بما هی صلاه متعلق حکم واقعی -که وجوب باشد- است بخلاف حکم ظاهری که متعلقش مقید به جهل به حکم واقعی می باشد صلاتی که حکم واقعی اش مجهول است محکوم به حکم ظاهری می گردد.
  4. نفی حجیت به اصطلاح منطقیین ملازم است با نفی اصولی بودن مساله، اگر جائی گفتیم حجت منطقی نیست معنایش این است که مساله اصولی نیست روی همین جهت می گوییم که جناب شیخ می فرمایند مساله قطع از مسائل اصولیه نیست اگر چه تصریح به این مطلب نکرده است زیرا شیخ تصریح کرده است که قطع حجت منطقی نیست و نفی حجیت به معنای منطقی ملازم با نفی اصولیت مساله است- اگر چه اشکال آن خواهد آمد-
 نص رسائل ص 2
 «و من هنا یعلم ان اطلاق الحجة علیه لیس کاطلاق الحجة علی المارات المعتبرة شرعا لان الحجة عبارة عن الوسط الذی به یحتج علی ثبوت الاکبر للاصغر و یصیر وسطا للقطع بثوبته له»
 و همچنین ادعا می کنیم اگر تلازم ثابت باشد حجیت قطع در کفایه هم به معنای منطقی نیست زیرا ایشان فرموده است قطع از مسائل علم اصول نیست در نتیجه حجت منطقی هم نخواهد بود زیرا بین این دو تلازم می باشد
 نصه: کفایه ج 2 ص 4 «لاباس بصرف الکلام الی بیان بعض ما للقطع من الاحکام و ان کان خارجا من مسائل الفن وکان اشبه بمسائل الکلام »
 این مطلب را منتقی الاصول ج 4 ص 32 بیان کرده اند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo