< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

91/02/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جهت کلامی مبحث تجری
 در جلسه قبل اشاره شد که مرحوم امام در انوار الهدایه بر کلام مرحوم آخوند بر اینکه ارسال رسل و انزال کتب لغوی نیست زیرا موجب اتمام حجت بر انسانهای بد و به کمال رسید انسانهای خوب می باشد، اشکال کردند که اگر صدور افعال ذاتی است چگونه موجب به کمال رسیدن فرد خواهد شد.
 و فیه:
 مکن است بر کلام مرحوم امام رحمة الله علیه اشکال کرد که مراد مرحوم آخوند از اینکه بعث رسل و انزال کتب لغو نیست این نیست که ذاتیات تغییر می کند بلکه منظورشان این است که به توسط انبیاء و کتب آسمانی اعمال خوب و بد معین می شود که چه عملی خوب است و چه عملی بد است و بعد انسانهای خوب به اختیار خودشان اعمال خوب را انتخا می کنند و انسانهای بد طینت اعمال بد را انتخاب می کنند.
 و الذی سهل الخطب این است که بر فرض اینکه مراد مرحوم آخوند از این عبارات جبر باشد این است که غیر معصوم در هر مرحله ای از کمالات علمی هم باشد گاهی مرتکب اشتباه می شود تا مردم بدانند که فقط معصومین هستند که مرتکب خطا و اشتباه نمی شوند کما فی بعض الروایات.
 كافي ج1 ص191 : ‹‹عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع: قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ- وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا››.
 
 
 خداوند ما معصومین را پاک آفریده است و ما را معصوم قرار داده است و ما شهداء بر مردم و حجت خدا در زمین هستیم و نه ما از قرآن جدا می شویم و نه قرآن از ما جدا می شود.
 خلاصه
 قبلا گفته شد که بحث فعلا در مقام دوم می باشد که آیا در تجری استحقاق عقاب می باشد یا نه؟ که مساله اختلافی بود و بیان شد که مرحوم آخوند قائلند که در تجری استحقاق عقاب می باشد ولی بر فعل نفسانی که عزم و قصد متجری باشد خواهد بود نه بر فعل خارجی که از آن تعبیر به «متجری به» می شود.
 و بیان شد که در ارتباط با این مساله چند مطلب بیان کرده اند بعد از بیان این مطالب خدشه هایی که بر کلام مرحوم آخوند بیان شده بود ذکر شد.
 نظرات بقیه علماء
 محقق اصفهانی در نهایة الدرایة ج 3 ص 32-34 و 41- 45 و دراسات ص 2 و نهایة الافکار ج 3 ص 31 فرموده اند در تجری استحقاق عقاب می باشد و بر فعل خارجی هم می باشد خلاصه کلامشان این است که اینکه متجری اقدام به فعل می کند در حالیکه می داند مبغوض مولی است خود این فعل مصداق طغیان علیه مولی می باشد و در اینکه فعل خارجی مصداق هتک و طغیان است فرقی بین معصیت و تجری نیست و بر هر دو هتک بر مولی صادق است و این هتک به اختیار خود این فرد صورت گرفته است چه در عصیان و چه در تجری در نتیجه عقل هم می گوید هر عملی هتک باشد در آن استحقاق عقاب می باشد لذا احتیاجی نیست که این شخص در وقت اتیان عمل احراز کند که این عمل مقطوع الخمریه می باشد این عمل مصداق هتک است چه قصد کند که این مقطوع الخمریه است یا نه به عبارت دیگر قطع و علم فرد به موضوع کاشفیت دارد بر احراز موضوع و موضوعیت ندارد و دخالتی در حرمت و استحقاق عقاب ندارد.
 ان قلت: علمی که مصادف واقع نباشد علم نیست بلکه جهل مرکب است بله علم عاصی چون مطابق واقع است علم می باشد و کاشفیت دارد.
 قلت: فرقی بین این دو نیست هم عاصی و هم متجری عالم هستند و برای هر دو کشف شده است که این مایع خمر است اگر چه علم یکی مطابق واقع است و علم دیگری مطابق واقع نیست.
 حاصل مطلب اینکه تمام مناطی که این علماء بوسیله آن می گویند این فعل قبیح است این است که خود این فعل مصداق هتک است لذا گفته اند خود فعل قبیح است و اشکالی که ما قبلا گفتیم که اینجا التفات اجمالی به قطع وجود دارد نه تفصیلی و التفات اجمالی برای استحقاق کافی نیست این اشکال اینجا وارد نیست زیرا این علماء می گوید خود فعل قبح دارد و علم موضوعیت ندارد و اشکال ما در صورتی وارد است که این قطع موضوعیت داشته باشد و دخالت در حکم و استحقاق عقاب داشته باشد.
 خلاصه بحث: مرحوم شیخ قائل به عدم استحقاق عقاب در تجری می باشند اما مرحوم آخوند فرمودند متجری مستحق عقاب است بخاطر عزم بر عصیان و بعضی دیگر از علماء فرمودند متجری بخاطر نفس فعلش عقاب می شود نه عزم بر عصیانش.
 مختار ما نیز این است که استحقاق عقاب بر فعل خارجی می باشد اگر چه قبلا گفتیم حق با جناب شیخ است و متجری مطلقا عقاب ندارد.
 ثمره بحث
 مرحوم آقا ضیاء عراقی در نهایة الافکار ج 3 ص 42 می فرمایند ثمره نزاع در جائی است که اماره معتبره بر حرمت عملی قائم شود مثلا اماره قائم شد که روزه روز عاشورا حرام است بعد شخصی رجاء روز عاشورا روزه گرفت به قول مرحوم شیخ این عمل، عمل عبادی است و روزه اش صحیح است زیرا نه فعلش قبیح است و نه قصدش اگر چه بخاطر قصدش مذمت می شود.
 اما بنابر نظریه ای که عمل در تجری قبیح است این روزه صحیح نیست زیرا این عمل قبیح است و عمل قبیح مقرب الی الله نمی تواند باشد.
 اما طبق مبنای مرحوم آخوند که قصدش قبیح است این عمل ذو احتمالین است از حیث اینکه فعل را قبیح نمی دانند ممکن است بگوییم این روزه صحیح است و از حیث اینکه قصد را قبح می دانند ممکن است بگوییم این عمل باطل است زیرا عمل عبادی صحیح، عملی است که قصد آن صحیح باشد و این فرد قصدش مشکل دارد زیرا این قصد موجب استحقاق عقاب می باشد و این شخص با این قصد نمی تواد قصد تقرب کند.
 العنوان: جهة کلامیة التجری
 و فيه ان مراده ان الوعظ و بعث الرسل يعين اعمال الموجبة للكمال و النقصان و الانسان بطبعه يختار احدهما المومن لحسن سريرته يختار ما عرفه الشارع من موجبات الكمال و الكافر يختار ما كان موجباً للنقصان.
 و الذي يهون الخطب ان الخطاء من غير المعصوم ع امر سهل و لابعد فيه و لو كان من الاعاظم .
 كافي ج1 ص191 : ‹‹عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع: قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ- وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا››.
 تقدم ان الكلام في مقام الثاني اي ثبوت استحقاق العقاب و تقدم ان مختار صاحب الكفاية هو كون الاستحقاق علي الفعل النفساني اي العزم لا علي المجري به و تقدم ما افاده هناك من الامور الخمسة و تقدم ايضاً نقد ما افاده من الامور الخمسة و ان الاستحقاق لايكون علي العزم.
 و اما من ذهب الي ان الاستحقاق علي نفس الفعل المتجري به مثل محقق الاصفهاني في نهاية الدراية ج3 ص32 و ص 45-41 و دراسات ص2 و نهاية الافكار ج3 ص31.
 تلخیص كلامهم ان نفس اقدامه علي ما اعتقد كونه مبغوضاً للمولي و معصية له مما ينطبق عليه عنوان الطغيان علي المولي و جرئة عليه بلافرق بين التجري و المعصية و مع صدق عنوان الهتك و الطغيان علي نفس الفعل المتجري به الصادر عن اختيار بحكم العقل بقبحه و استحقاق العقاب عليه بلااحتياج الي احراز عنوان المقطوع الخمرية مثلاً للفعل و يكون العلم كاشفا لاموضوعاً.
 ان قلت العلم الغير المصادف مع الواقع حقيقة ليس علماً بل هو جهل مركب و انما اطلق عليه العلم لكونه في نظر القاطع كاشفاً عن الواقع لا من جهة كونه كاشفاً واقعاً.
 قلت لافرق بين هذا الجهل المركب و بين العلم المصادف في احداث عنوان الطغيان علي العمل المتجري به و تنفّر العقل عنه مثل تنفّره عنه في صورة المصادفة كما لافرق بينهما في مقام الانبعاث حيث ان هذا الجهل موجب لاحداث الارادة بالنسبة الي الفعل كما ان العلم المصادف ايضاً كذالك و الحاصل تمام المناط في قبح الفعل و استحقاق العقوبة عقلاً علي الفعل انما هو عنوان الطغيان و الهتك المنطبق علي الفعل المحرز كونه مبغوضاً للمولي بلافرق بين هذا الجهل و العلم المصادف كما لايخفي.
 و لايرد عليه ما تقدم منّا من عدم الالتفات الي العنوان الّا اجمالاً و الالتفات الاجمالي غير كاف فی تحقق القبح الفعلي اذ لايكون حكم العقل في المقام بالاستحقاق من ناحية القطع بانه حرام حتي يقال بانه لابد من الالتفات الي العناوين المقبحة والمحسنة ، بل نفس الفعل الذي احرز العبد انه مبغوض المولي هتك للمولي و باتيانه عن قصد و اختيار يخرج العبد عن رسم العبودية بلافرق بين باب التجري و المعصية.( تأمّل)
 فتلخص ان الشخ قائل بعدم استحقاق العقاب في باب التجري لعدم القبح الفعلي و صاحب الكفاية قائل باستحقاقه ولكن لا علي الفعلي الخارجي بل مع الفعل النفساني اي العزم و القصد و المحقق العراقي و الاصفهاني و السيد الخوئي قائلون بثبوت استحقاق العقاب علي نفس الفعل الخارجي و ثبوت القبح الفعلي اذ الفعل المحرز كونه مبغوضاً لنفسه هتك و خروج عن رسم العبودية.
 و المختار هو القول الثالث.
 ثمره النزاع يظهر فيما قامت امارة معتبر علي حرمة شيء مثل صوم يوم مخصوص فلو اتی به برجاء المطلوبية لااشكال في عدم صلاحيته للمقربية علي القول الثالث محقق العراقي و من معه- و صلاحيته لذلك علي قول الشيخ لعدم سراية قبح الفاعلي الي الفعل و اما علي قول صاحب الكفاية يمكن صحة العمل لعدم كونه قبيحاً و يمكن عدمه اذ قوام مقربية العمل بلاقصد و مع فرض قبح عزمه و قصده لايكون قصده مقرب.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo