< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

91/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: اقسام قطع
 تقسیم دوم از اقسام قطع
 قبلا بیان شد که در مبحث قطع از شش جهت بحث می شود اول فرق بین قطع و علم و یقین و دوم اینکه این بحث آیا بحث اصولی است یا نه سوم معنای حجیت قطع چهارم دلیل برحجیت قطع پنجم اقسام قطع ششم احکام قطع.
 کلام در جهت پنجم بود که گفتیم در اقسام قطع از چهار جهت بحث می شود:
 1- قطع یا موافق با واقع است یا مخالف واقع که بحث تجری بود.
 2- قطع ما موضوع حکم شرعی است یا موضوع حکم شرعی نیست.
 3- اینکه از سبب متعارف بوجود آمده است یا از اسباب غیر متعارف.
 4- اینکه متعلقش معین است یا مجمل است.
 قسم اول که تجری بود تمام شد فعلا بحث در قسم دوم که قطع موضوع واقع می شود یا نه؟ می باشد.
 در این تقسم دوم از چهار جهت بحث می شود و در آخر یک خاتمه ذکر خواهد شد.
 جهت اول: اقسام قطع
 جهت دوم: غرض از این تقسیم
 جهت سوم: حکمی که قطع، موضوع آن حکم واقعی شده است یا دخیل در موضوع آن می باشد آیا حکم واقعی است یا حکم ظاهری و یا هردو. و علی ای تقدیر آیا این حکم، خلاف حکمی است که قطع به آن داریم یا مثل آن حکم می باشد یا ضدش و یا نفس آن حکم می باشد.
 جهت چهارم: قیام امارات و اصول مقام قطع می باشد.
 و خاتمه بیان اقسام ظن می باشد.
 اما جهت اولی:
 قطعی که موضوع واقع می شود چند قسم می باشد؟
 در اینجا پنج قول می باشد:
  1. عدد اقسام سه تا می باشد این قول مختار شیخ انصاری در راسائل ص 3 می باشد.
  2. عدد اقسام چهار تا می باشد این قول به مرحوم نائینی نسبت داده شده است و ظاهر فوائد الاصول ج 3 ص 7 می باشد
  3. عدد اقسام پنج تا می باشد این قول مختار صاحب کفایه در جلد دوم می باشد.
  4. عدد اقسام شش تا می باشد این قول مختار مرحوم آقاضیاء عراقی در نهایة الافکار ج 3 ص 12 می باشد.
  5. عدد اقسام هفت تا می باشد این قول مختار مرحوم امام در تهذیب الاصول ج 2 ص 94 و حرموم آقای فاضل در تبیان الاصول ج 3 ص 49 می باشد.
 قبل از بیان اقسام یک مقدمه ذکر می شود.
 ما سه نوع صفت(امور) داریم
  1. امور اعتباریه
  2. امور انتزاعیه
  3. امور متاصله واقعیه
 قسم اول هیچ وجودی ندارد وقوامش به اعتبار معتبر- بالکسر- می باشد مانند احکام شرعیه
 قسم دوم برای خودش وجودی نیست اما منشا انتزاع آن وجود دارد مانند فوقیت و بنوت و ابوت، خود فوق وجود ندارد اما منشا آن که سقف باشد وجود خارجی دارد.
 قسم سوم خودش موجود می باشد و ثابت می باشد مانند شجاعت و علم
 این قسم سوم که واقعیت دارد خود دو قسم می باشد:
  1. تعلّقی به خارج ندارد فقط در نفس ثابت می باشد مانند شجاعت با بخل، اینها صفاتی هستند که در نفس انسان می باشند و ارتباطی به خارج ندارند.
  2. آنچه در نفس وجود دارند و تعلق به خارج هم دارند مانند جهل که نیاز به متعلق دارد زیرا هیچ جهلی بدون مجهول نیست و ماننند علم و قطع که بدون معلوم و مقطوع نیست لذا می گویند علم از صفات حقیقیه ذات الاضافه می باشد یعنی در عین اینکه وجود حقیقی دارد اضافه ای هم در خارج دارد و بدون معلوم نمی باشد.
 العنوان: اقسام القطع
 و اما تقسیم الثانی و هو کون القطع موضوعا للحکم الشرعی و عدمه، تقدم اوان مبحث القطع، ان البحث فی القطع عن جهات ستة:1- الفرق بینه و بین العلم و الیقین
 2- البحث فیه اصولی ام لا
 3- معنی حجیة القطع
 4- الدلیل علی حجیته
 5- اقسام القطع
 6- احکامه
 و تقدم سابقا، ان اقسام القطع اربعة:
 1- کونه موافقا للواقع او مخالفا مبحث تجری
 2- کونه موضوعا للحکم الشرعی و عدمه
 3- یحصل من سبب متعارف او غیر متعارف
 4- متعلقه معین و غیر مشوب بالاجمال و عدمه
 و کان البحث سابقا فی تقسیم الاول اعنی مبحث التجری و الآن البحث فی التقسیم الثانی فنقول:
  و فیه جهات من البحث اربعة و خاتمة:
 الجهة الاول- عدد الاقسام
 الجهة الثانی- الغرض من هذا التقسیم
 الجهة‌الثالثة- الحکم الذی کان القطع موضوعا او دخیلا فی موضوعه هل هو الحکم الواقعی، او الظاهری،‌ او کلاهما و علی ای تقدیر هل هو خلاف حکم المقطوع او مثله، او ضده، او نفسهالجهة الرابعة- قیام الامارات او الاصول مقام القطع
 و الخاتمة- بیان اقسام الظن
 اما الجهة الاولی ای عدد الاقسام باعتبار و لحاظ نفس القطع لا المتعلقه فنقول الاقوال فی عدد الاقسام خمسة:
  1. ثلاثه، ذهب الشیخ فی رسائله، ص3
  2. اربعة، نسب الی النائینی و هو الظاهر من فوائد الاصول، ج3، ص7
  3. خمسة، ذهب الیه صاحب الکفایة، ج3
  4. ستة، صرح به عنایة الافکار، ج3، ص14
  5. سبعة، ذهب الیه تهذیب، ج2، ص94 و تبعه تبیان، ج3، ص49مقدمة: الصفات او الاموی- ثلاثة:
 الف) اعتباریة، ب) انتزاعیة، ج) متأصلة واقعیة
 و الاول لا وجود له الا باعتبار المعتبر مثل الاحکام الشرعیة، و الثانی لا وجود له ایضا بنفسه و لکن له منشاء انتزاع کان موجودا مثل الفوقیة و الابوّت.
 و الثالث له واقعیة و ثبوت مثل الشجاعة و القدرت و العلم.والثالث قسمان:
 قسم لیس له تعلق بالخارج من النفس مثل الشجاعت و البخیل، قسم له تعلق و اضافة بالخارج مثل الجهل، عجز. حیث انه لا متحقق الا متعلقه بشی.
 و العلم و القطع من الثانی لٱن حقیقه العلم هو الانکشاف فلا محالة یحتاج فی تحققه الی المنکشف و لذا یقال العلم من الصفات الحقیقة النفسانیة ذات الاضافة بالخارج.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo