< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

91/12/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: دلیل بر موافقت التزامیه
 دلیل سوم بر وجوب موافقت التزامیه
 عنایه ج 3 ص 46 دلیل دیگری بر وجوب موافقت التزامیه بیان کرده اند که وجدان می باشد.
 می فرمایند اگر کسی علم به حکمی از احکام پیدا کرد و قلبا به آن حکم ملتزم نشود وجوان حکم می کند که این فرد مستحق عقاب است اگر عملا به آن حکم عمل کند اما بداعی نفسانی.
 و فیه:
 شما از محل بحث خارج شدید زیرا فرض بحث ما در جائی است که عملا و خارجا متعلق تکلیف با تمام خصوصیات شرعیه و عقلیه اتیان شود و قهرا اگر عمل عبادی است باید داعی الهی باشد و فقط التزام قلبی وجود نداشته باشد ولی شما در مقام استدلال فرمودید اگر امتثال عملی کند ولی داعی او نفسانی باشد و این خروج از محل بحث است زیرا در فرض اینکه داعی الهی است ما بحث می کنیم که موافقت التزامیه لازم است یا نه.
 بیان چند مقدمه:
  1. مراد از موافقت التزامیه اعتراف به صدق نبی و تصدیق بما جاء به النبی صلی الله علیه و آله نیست زیرا تصدیق بما جاء به النبی از اصول دین است و از لوازم تصدیق نبی است لازمه تصدیق یک پیامبر تصدیق آن چیزی است که آن را بیان می کند اما موافقت التزامیه بر فرض وجوبش از فروع دین است و شاهد بر اینکه موافقت التزامیه غیر از تصدیق نبی است چند امر است 1- موافقت التزامیه برای وجوبش نیاز به دلیل دارد اما اعتراف به صدق النبی نیاز به دلیل ندارد زیرا از اصول دین است 2- اعتراف به ما جاء النبی هم شامل احکام می شود -چه احکام الزامی و چه غیر الزامی- و هم شامل امور دنیویه مانند اخبار از گذشته و آینده می شود بخلاف موافقت التزامیه زیرا موافقت التزامیه بر تقدیر وجوبش فقط اختصاص به احکام الزامیه دارد و شامل مستحبات و مکروهات نمی شود. دراسات ص 43.
  2. اشکالی نیست که نسبت به دائره شریعت صفاتی در نفس ما وجود دارد و چند چیز را که مربوط به تکالیف شرعیه است در خود می یابیم مثل 1-اذعان به صدور این تکالیف از ناحیه شارع مقدس که همان تصدق بما جاء به النبی می باشد2-قصد و توطین و عزم بر امتثال تکالیف 3- داعی ما بر اتیان تکالیف امتثال امر مولی می باشد 4-فعلی که مولی امر کرده است و بداعی امر مولی آن را امتثال می کنیم در نفس خود می یابیم که آن را با رغبت و طیب نفس انجام می دهیم نه با کراهت.نهایة النهایة ج 2 ص 34
  3. از کفایه استفاده می شود که فهرستی که در 2 / 12/91 بیان کردیم ایشان به اکثر بلکه به تمام آن فهرست اشاره کرده است.
 مثلا رقم اول فهرست که آیا تکلیف باید منجز به علم باشد یا اگر منجز به غیر علم بود نیز مرکز بحث است کفایه ج 2 ص 27 می فرمایند:«الامر الخامس هل تنجز التکلیف بالقطع...» آیا تکلیفی که با قطع منجز شده است موافقت التزامیه آن واجب است یا نه؟
 و در ص 27 به رقم دوم فهرست اشاره کرده است رقم دوم این بود که موافقت التزامیه غیر از موافقت عملیه است و اختصاص به جوارح ندارد بلکه اختصاص به جوانح دارد حیث قال:«کما یقتضی موافقته عملا یقتضی موافقته التزاما» ایشان التزام را در مقابل عمل قرار داده اند این نشان می دهد که موافقت التزامیه ارتباط به جوارح ندارد.
 و در ص 28 نیز می فرمایند: «بحیث کان له امتثالان و طاعتان احداهما بحسب القلب و الجنان و الاخری بحسب العمل بالارکان...ولو مع الموافقة عملا...مع موافقته عملا» از این عبارات استفاده می شود که موافقت التزامیه مربوط به فعل جوانح است نه جوارح. ولی نهایة الافکار ج 1 ص 54 می فرمایند موافقت التزامیه اختصاص به جوانح ندارد بلکه جوارح را هم شامل می شود.
 و در ص 28 به رقم چهارم اشاره می کنند رقم چهارم این بود که موافقت التزامیه مربوط به واجبات توصلیه است یا اعم از تعبدی و توصلی است یا در خصوص تعبدی است حیث قال:« و هذا غیر استحقاق العقوبة علی مخالفته لامره و نهیه التزاما مع موافقته عملا» از اینکه می فرمایند در ترک موافقت التزامیه عقاب نیست ممکن است استفاده کنیم که موافقت التزامیه مربوط به توصلیات است
 و در ص 30 به رقم پنجم اشاره می کنند رقم پنجم این بود که موافقت التزامیه اگر واجب باشد مانع جرایان اصل عملی در اطراف علم اجمالی می باشد یا نه؟ حیث قال«و من هنا انقدح انه لایکون من قبل لزوم الالتزام مانع عن اجراء الاصول الحکمیة او الموضوعیة فی اطراف العلم» و مانند کلام مرحوم آخوند است کلام نهایة النهایة ص 36 و مرحوم آقای خوئی در جزوه خودمان.
 العنوان: ادلة وجوب الموافقة الالتزامیه
 و استدل للوجوب فی عنایة الاصول ج 3 ص 46 بدلیل آخر و هو الوجدان حیث ان الوجدان یشهد باستحاق العقوبة اذا لم یلتزم بحکم من الاحکام اللاهیة بعد العلم به و ان وافقه عملا بداعی آخر نفسانیة.
  و فیه:
 ان المفروض هو امتثال التکلیف عملا و خارجا بان یاتی به مع جمیع خصوصیاته و بداعی امر المولی و تکلیفه لو کان عبادیا لکنه لا یلتزم قلبا صحة(حجة) هذا التکلیف و لا یلتزم به قلبا.
 نذکر مقدمات:
  1. لیس المراد بالموافقة الالتزامیة الاعتراف بصدق النبی صلی الله علیه و آله و التصدیق بما جاء به لانه من اصول الدین و من لوازم التصدیق النبی صلی الله علیه و آله و الموافقة الالتزامیة علی فرض وجوبها یکون وجوبها من فروع الدین یشهد علی ذلک 1- الاحتیاج لاثبات وجوب الموافقة الی دلیل شرعی بخلاف الاعتراف بصدق النبی صلی الله علیه و آله 2- شمول وجوب الاعتراف بصدقه الاحکام کلها؛ الالزامیة کانت ام ترخیصیة بل الامور الدنیویة مثل اخباره ص عما یاتی او عما مضی بخلاف موافقة الالتزامیة فانها علی تقدیر الوجوب تختص بالاحکام الالزامیة. دراسات ص 44
  2. لا اشکال فی تصور صفات فی النفس 1-مثل الاذعان و التصدیق بصدور هذه التکالیف من المولی و هو من التصدیق بما جاء به النبی صلی الله علیه و آله 2-و مثل العزم و التوطین علی الامتثال و الاتیان 3-و مثل کون الداعی علی الامتثال طلب المولی 4-و مثل کون اتیان الفعل بالطوع و الرغبة و طیب النفس لابالکره و الاجبار و خوفا من العقاب. نهایة النهایة ج 2 ص 34
  3. یستفاد من الکفایة الاشارة الی جل ما تقدم فی الفهرست بل کلها مثلا بالنسبة:
 الی رقم 1 من الفهرست، اشار الیه ص 27 ان المراد هو التکیف المنجز بخصوص العلم نصه:«الامر الخامس هل تنجیز التکیف بالقطع...»
 و الی رقم 2 من الفهرست، اشار الیه ص 27 نصه:«کما یقتضی موافقته عملا یقتضی موافقته التزاما...»
 و الی رقم 2 من الفهرست، اشار الیه ص 28 ایضا نصه:«بحیث کان له امتثالان و طاعتان احدیهما بحسب القلب و الجنان و الاخری بحسب العمل بالارکان...و لو مع الموافقة عملا...مع موافقته عملا» و غیرما ذکر من الاشارات و المستفاد منها هو اختصاص النزاع بافعال الجوارحیة، نهایة الافکار ج 1 ص 54 عدم الاختصاص بها.
 و الی رقم 4 من الفهرست اشار الیه ص 38«و هذا تنقیص المقام عند عدم الالتزام غیر استحقاق العقوبة علی مخالفته لامره او نهیه التزاما مع موافقته عملا»
 و الی رقم 5 من الفهرست، اشار الیه ص 30 نصه:«و من هنا انقدح انه لایکون من قبل لزوم الالتزام مانع عن اجراء الاصول الحکمیة او الموضوعیة فی اطراف العلم»مقصوده واضح و مثله النهایة ص 36 و السید المحقق الخوئی جزوه 3 ص 10

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo