< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

92/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: حجیت ظن/حجیت ظواهر/ قول چهارم/ ادله اخباریین بر عدم حجیت ظاهر قرآن و رد آن
 بحث در رد ادله اخباریین بود که رسیدیم به روایات ناهیه از ردع، که سه جواب برای این روایات را بیان کردیم و امروز به جواب چهارم می رسیم.
 چهارم: احتمال دارد که منظور اخبار ناهیه از تفسیر به رای، تفسیر قرآن بدون مراجعه به روایات ائمه باشد. و این هم از بعضی از روایات استفاده می شود.
 به بیان دیگر این آیات جایی را شامل می شود که ما بدون اینکه مراجعه به روایات دیگر کنیم تا مخصص یا مقید و... را پیدا کنیم، به ظاهر قرآن عمل کنیم. [1]
 حاصل مطلب این است که علم بر طبق ظاهر نه داخل در تفسیر به رای است و نه داخل در متشابه است، در نتیجه مختار ما این است که کلام اخباریین که می گویند ظهور قرآن حجت نیست، صحیح نیست. و کبری قیاس صحیح است و ظهور قرآن حجت است.
 قبلا گفیم که وجوه شش گانه اخباریین برای اینکه عمل به ظواهر قرآن جایز نیست، دو وجه آن کبروی بود که رد آنها بیان شد و چهار وجه آنها صغروی است که در ذیل به نقد آنها می پردازیم.
 وجه اول:
 فهم قرآن به «من خوطب به» تعلق دارد و آن شخص پیامبر است و این هم به ارث نرسیده است. در نیتجه قرآن برای غیر پیامبر ظهوری ندارد.
 برای این وجه روایاتی وجود دارد از جمله روایات وسایل [2] و روایات روضه کافی [3] مانند: زید الشحام: «قَالَ: دَخَلَ قَتَادَةُ بْنُ دِعَامَةَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع- فَقَالَ يَا قَتَادَةُ أَنْتَ فَقِيهُ أَهْلِ الْبَصْرَةِ- فَقَالَ هَكَذَا يَزْعُمُونَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع- بَلَغَنِي أَنَّكَ تُفَسِّرُ الْقُرْآنَ فَقَالَ لَهُ قَتَادَةُ نَعَمْ... وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ- إِنْ كُنْتَ إِنَّمَا فَسَّرْتَ الْقُرْآنَ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِكَ فَقَدْ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ فَسَّرْتَهُ مِنَ الرِّجَالِ فَقَدْ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه‌».
 زید شحام می گوید: امام باقر علیه السلام از قتاده سوال کردند که آیا تو از فقهای اهل بصره هستی؟ قتاده گفت اینگونه می گویند. حضرت فرمودند: شنیدم تفسیر قرآن هم می کنی درست است؟ قتاده گفت: بله تفسیر می کنم. حضرت فرمودند: اگر تفسیر قرآن از اجتهاد خودت باشد و یا از امثال خودت این تفسیر را گرفته ای، هم خودت و هم اهلت را هلاک کرده ای. ای قتاده قرآن را مخاطبان آن می فهمند و چون تو مخاطب آن نیستی، آن را نمی فهمی.
 از این روایت معلوم می شود که قرآن برای مخاطبین آن ظهور دارد و برای غیرمخاطبین ظهور ندارد.
 و فیه:
 1- مخاطب به این آیه فقط پیامبر اکرم نبوده است بلکه تمام کسانی که در مجلس حاضر بودند، «من خوطب به» هستند. [4]
 2- بر فرض اینکه مخاطب فقط پیامبر باشند مراد این است که تمام آیات اعم از ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه را فقط پیامبر می فهمند و ما ادعا نکردیم که آیات ناسخ و منسوخ و متشابه را هم می دانیم بلکه ادعای ما این بود که آیاتی که معنای ظاهری دارند آن را می فهمیم. [5]
 میرزای قمی [6] هم می فرمایند که روایاتی که روضه کافی و غیره که نقل کرده اند صریح در این است که منظور تمام آیات قرآن است نه اینکه فقط ظواهر قرآن را شامل شود.
 3- میرزای قمی می فرمایند: «ولو فرض ورود حديث صريح صحيح بل أخبار صحاح أيضا في أن العلم منحصر فيهم رأسا وقطعا ولا يفهمه أحد سواهم ولا يجوز العمل إلا ببيانهم عليهم السلام لنأوله أو نذره في سنبله كيف ولا خبر يدل على ذلك صريحا ولا ظاهرا» [7]
 می فرمایند: بر فرضی که ما روایات صریح و صحیح بر این داشته باشیم که قرآن را فقط پیامبر و ائمه علیهم السلام می فهمند، و غیر ایشان کسی دیگر قرآن را نمی فهمد، باید این روایات را به اهلش واگذار کنیم و تاویل کنیم و می بینیم که ما روایاتی که صریح در این باشد که ظاهر قرآن مختص به «من خوطب به» است، وجود ندارد بلکه روایاتی که ظاهر در این هم باشد، وجود ندارد.
 مستفاد از ظاهر کلام ایشان این است که ما چند دسته روایات داریم، یک دسته می گوید ظاهر قرآن برای غیر ائمه هم ظهور دارد مثل روایاتی که می گوید قرآن تا روز قیامت معجزه است، حال اگر قرار باشد غیر ائمه از آن چیزی نفهمند با معجزه بودن آن تنافی دارد.
 دسته دیگر روایات و آیاتی است که از مخالفین دعوت می شود که اگر شما قرآن را قبول ندارید، یک سوره از آن بیاورید، از این برداشت می شود که مخالفین باید قرآن را بفهمند تا بتوانند شبیه آن را بیاورند.
 دسته دیگر می گوید قرآن نور است و هدایت برای بشر است، و اگر قرار باشد مردم از آن چیزی نفهمند دیگر نور و هدایت بودند آن معنا ندارد.
 دسته دیگر می گوید اخبار متعارض را به قرآن عرضه کنید و مخالف قرآن را طرد کنید و اگر مردم از ظواهر قرآن چیزی نفهمند دیگر عرضه بر قرآن معنا ندارد.
 پس اگر روایاتی وجود داشته باشد که صریح در این باشد که مردم از ظواهر قرآن چیزی نمی فهمند و ظهور برای آنها ندارد، باید تاویل برده شود تا با روایات دیگر تعارضی نداشته باشد.
 تقریر العربی
 و رابعا: یحتمل ان بکون المراد من اخبار الناهیة عن التفسیر بالرای، هو الاستقلال بالعمل بالکتاب، بلامراجعة الی الائمة، کما هو ظاهر بعض الاخبار، بان یعمل بالظواهر بلامراجعة الی الروایات لتحصیل المخصص، او المقیّد او القرینة. [8]
 و فیه: ان العمل بالظواهر و لو مستقلا، بعید صدق التفسیر علیه.
 و الحاصل، عدم دخول العمل بالظواهر فی التفسیر بالرای، کما تقدم عدم دخوله فی المتشابه.
 فتلخص ان المختار، هو عدم تمامیة ما افاده الاخباری، بالنسبة الی الکبری ای عدم حجیة ظواهر آیات القرآن اما لکونه، من المتشابه، و اما لکونه من التفسیر بالرای.
 و اما الوجوه الاربعة الناظرة الی الصغری -عدم ظهور لآیات القرآن-
 تقدم ان الکلام اولا فی الوجهین الناظرین الی الکبری، و ثانیا فی الوجوه الناظرة الی الصغری، و قد تمت الکلام فی الکبری، و تقدم ان المختار هو حجیة ظواهر القرآن و عدم تمامیة ما افاده الاخباری.
 و اما الوجه الاول الناظر الی منع الظهور للقرآن -صغری- و هو اختصاص فهم القرآن عن خوطب به-:
 فنقول: لما تدل مع اختصاص فهم القرآن عن خوطب به ما رواه وسائل عن زید الشحام: «قَالَ: دَخَلَ قَتَادَةُ بْنُ دِعَامَةَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع- فَقَالَ يَا قَتَادَةُ أَنْتَ فَقِيهُ أَهْلِ الْبَصْرَةِ- فَقَالَ هَكَذَا يَزْعُمُونَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع- بَلَغَنِي أَنَّكَ تُفَسِّرُ الْقُرْآنَ فَقَالَ لَهُ قَتَادَةُ نَعَمْ... وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ- إِنْ كُنْتَ إِنَّمَا فَسَّرْتَ الْقُرْآنَ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِكَ فَقَدْ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ فَسَّرْتَهُ مِنَ الرِّجَالِ فَقَدْ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه‌» [9]
 و اجیب عنه:
 اولا: من خوطب به لایختص به بل کل الحاضرین فی مجلس الوجه او الموجودین فی زمانه ممن خوطبه به. [10]
 و ثانیا: ان المراد بهذه الروایات هو فهم جمیع آیات القرآن، محکماتها و متشابهاتها، و ناسخها و منسوخها لا خصوص ظواهرها بعد المراجعة الی الروایات و الفحص عما یدل علی ارادة خلاف ظاهر بعض الآیات کما هو محل البحث. [11]
 و افاد محقق القمی فی القوانین [12] ان بعض الروایات مثل ما عن الروضة، صریح فی ان المراد علم جمیع القرآن لاخصوص الظواهر.
 و ثالثا: قوانین: «ولو فرض ورود حديث صريح صحيح بل أخبار صحاح أيضا في أن العلم منحصر فيهم رأسا وقطعا ولا يفهمه أحد سواهم ولا يجوز العمل إلا ببيانهم عليهم السلام لنأوله أو نذره في سنبله كيف ولا خبر يدل على ذلك صريحا ولا ظاهرا» [13]
 و الظاهر ان نظر صاحب القوانین من لزوم تأویل الاخبار الکذائی هو وضوح حجیة ظواهر القرآن لغیرالمعصومین علیهم السلام کما هو المستفاد من طوائف مختلفة من الاخبار مثل ما دل علی الن القرآن معجزة خالدة، و ما دل علی مطالبة المخالف باتیان سورة مثل القرآن، و ما دل علی ان القرآن نور یستضیء به الناس و هدی للمتقین، و ما دل علی عرض الاخبار المتعارضة الیه و اضربها.


[1] مصباح الاصول، محقق خویی، ج2، ص125 و دراسات الاصول، محقق خویی، ص82
[2] وسائل الشيعه، حرعاملي، ج27، ص185، ابواب قضاء، باب13، ح1، ط آل البيت
[3] روضة الکافی، شیخ کلینی، ج8، ص311، ح485
[4] قوانین الاصول، میرزای قمی، ج1، ص397
[5] کفایة الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص283 و مبانی الاستنباط، محقق خویی، ج1، ص232
[6] قوانین الاصول، میرزای قمی، ج1، ص397
[7] قوانین الاصول، میرزای قمی، ج1، ص397
[8] مصباح الاصول، محقق خویی، ج2، ص125 و دراسات الاصول، محقق خویی، ص82 (کما کان داب العامة، و قول الرجل: «حسبنا کتاب الله» الیه)
[9] وسائل الشيعه، حرعاملي، ج27، ص185، ابواب قضاء، باب13، ح1، ط آل البيت و روضة الکافی، شیخ کلینی، ج8، ص311، ح485
[10] قوانین الاصول، میرزای قمی، ج1، ص397
[11] کفایة الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص283 و مبانی الاستنباط، محقق خویی، ج1، ص232
[12] قوانین الاصول، میرزای قمی، ج1، ص397
[13] قوانین الاصول، میرزای قمی، ج1، ص397

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo