< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

92/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: ادله عدم تحریف در قرآن
 آیه آخری که برای نفی تحریف در قرآن استدلال شده است این آیه است: «وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ». [1] .
 استدلال بر این آیه متوقف بر دو مقدمه است:
 1- اگر طبیعتی بدون قید در حیز نفی واقع شد، مفید عموم است و همه افراد طبیعت مشمول نفی می شوند.
 2- باطل به معنای فاسد و ضایع است و تغییر و تحریف از بارزترین افراد باطل است، همانطور که قائل به تحریف این را قبول دارند که تحریف از افراد باطل و از بارزترین آنها است و «من بین یدیه» که در آیه آمده، کنایه از گذشته و حال است، یعنی از کتب گذشته مثل تورات و انجیل و «من خلفه» کنایه از آینده است. حال عزت شیء اقتضا می کند که شیء را از جمیع جهات از تغییر و ضایع شدن محافظت کند. [2] [3]
 بعد از این دو مقدمه باید بگوییم:
 از این آیه استفاده می شود که جمیع اقسام باطل از قرآن نفی شده است. چون باطل در حیز نفی واقع گرفته و قیدی هم ندارد، در نتیجه مفید عمومیت است و یکی از اقسام این باطل تحریف است، پس آیه می گوید قرآن تحریف نخواهد شد و لذا ادعا شده است اتفاق همه مفسرین قرآن بر اینکه این آیه شریفه از نظر دلالت صریح ترین آیه بر نفی تحریف در قرآن است. [4]
 ان قلت: ما قبول داریم که آیه دلالت بر صیانت قرآن از باطل می کند، اما اطلاق و عموم ندارد و شامل تحریف نمی شود، بلکه این صیانت از حیث احکام و اخباری که در قرآن بیان شده است، می باشد، به عبارت دیگر بین احکامی که در قرآن بیان شده، تناقض نیست و اخباری هم که در قرآن بیان شده، دروغ نیست. در نیتجه شامل تحریف نمی شود.
 روایتی در مجمع البیان آمده است که شاهد این حرف است: مجمع البیان در ذیل همین آیه از امام صادق و باقر علیهما السلام نقل می کند: «ليس في اخباره عما مضى باطل، ولا في اخباره عما يكون في المستقبل باطل». [5]
 یعنی در این روایت آمده است که در اخبار گذشته و آینده باطلی نیست.
 قلت:
 1- درست است که این روایت می گوید از اخبار قرآن در گذشته و آینده باطلی نیست، اما دال بر حصر نیست که باطل منحصر به این اخبار باشد، پس مانع عمومیت نفی باطل نیست و این روایت یکی از اقسام باطل را بیان کرده است.
 2- معانی قرآن اختصاص به مورد خاصی ندارند و همه مواردی را که ممکن باشد، شامل می شود، همانطور که روایات متعددی دال بر همین مطلب است که معانی قرآن اختصاص به مورد خاصی ندارد. پس نفی باطل در آیه اختصاص به اخبار در قرآن ندارد و عمومیت دارد.
 3- ضمن اینکه اراده خصوص تناقض احکام و اخبار قرآن از باطل، مناسب با وصفی (عزیز) که برای قرآن در این آیه بیان شده است، نمی باشد. چون در یکی از مقدمات گفتیم که عزت شیء اقتضاء می کند که محافظت بر آن از تغییر مطلقا شود. [6]
 4- مستفاد از «لایاتیه الباطل» این است که باطلی که این آیه نفی می کند، باید یک امر خارج از محتوای قرآن باشد و از خارج قرآن وارد شود، قرآن چنین امری را نفی می کند، حال می بینیم که تحریف یک عمل خارجی است، اما تناقض در احکام و تکاذب در اخبار، جزو اقسام باطل است که داخل در قرآن است و کاری به خارج ندارد. در نتیجه این آیه شامل تکاذب اخبار و تناقض احکام نمی شود چون داخل قرآن است.
 التقریر العربی
 2- آیة نفی الباطل من القرآن:
 «وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ». [7]
 مقدمة:
 1- الطبیعة الواقعة فی حیز النفی تفید العموم.
 2- الباطل، هو الفاسد و الضایع، و التغیّر و التحریف من اظهر افراد الباطل، کما اعترف به الخصم القائل بالتحریف و «بین یدیه» کنایة عن الماضی و الحاضر و «خلفه» کنایة عن المستقبل. [8] [9]
 و عزة الشیء تقتضی المحافظة علیه من التغییر و الضیاع من جمیع الجهات. [10]
 فنقول: المستفاد من هذه الآیة هو نفی الباطل بجمیع اقسام عن القرآن و من الاقسام التحریف، و لذا ادعی اطباق المفسرون علی ان هذا الآیة من اصرح الآیات دلالة علی نفی احتمال التحریف من القرآن. [11]
 ان قلت:
  دلالة الآیة علی صیانة القرآن و ان کانت مسلمة، و لکن تختص الصیانة من ناحیة تناقض احکامه و تکاذب اخباره و لاتشمل التحریف الحاصل فیه.
 و یشهده علی ذلک: روایة مجمع البیان عن الصادقین علیهما السلام انه:
 «ليس في اخباره عما مضى باطل، ولا في اخباره عما يكون في المستقبل باطل». [12]
 قلت: الروایة لاتدل علی حصر الباطل فیما ذکره، حتی تکون منافیه لدلالة الآیة علی العموم، المستفاد من وقوع طبیعة الباطل حیز النفی، کما تقدم فی المقدمة الاولی.
 اجیب عن ذلک ان معانی القرآن لاتختص بموارد خاصة کما دلت علیه روایات متعددة.
 فالآیة یدل علی تنزیه القرآن فی جمیع الاعصار، عن الباطل بجمیع اقسامه، و تقدم فی المقدمة ان التحریف من اظهر افراد الباطل.
 اجیب عن ذلک ایضا ان ارادة خصوص التناقض من لفظ الباطل لایناسب توصیف القرآن بالعزة: «انه لکتاب عزیز» لما تقدم فی المقدمة الثانیة من ان عزة الشیء تقتضی المحافظة علیه من التغیر و الضیاع مطلقا. [13]
 و اضف ایضا، ان المستفاد من «لایاتیه الباطل» هو مجیء الباطل من الخارج و ید المحرفین، و اما التناقض و التکاذب فی اخباره و احکامه فهو من الباطل المنبعث من الداخل. [14]
 و علیه فتکون «لایاتیه الباطل» مفیدة لعدم عموم الآیة التناقض و التکاذب فی الاحکام و الاخبار، و یختص بما ورد علیه الباطل من الخارج.
 فالحاصل ان الآیة لاتختص بالتناقض و التکاذب بالنسبة الی احکام القرآن و اخباره، بل تکون اعما منهما و من کل باطل.
 و ثانیا ان الآیة تختص بغیر التناقض و التکاذب الواقع، بقرینة «لایاتیه الباطل».


[1] فصلت/سوره41، آیه41
[2] البیان محقق خویی، ص211
[3] صیانة القرآن، مرحوم معرفت، ص49
[4] صیانة القرآن، مرحوم معرفت، ص50
[5] مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج9، ص27
[6] البیان، محقق خویی، ص211
[7] فصلت/سوره41، آیه41
[8] البیان محقق خویی، ص211
[9] صیانة القرآن، مرحوم معرفت، ص49
[10] البیان، محقق خویی، ص211
[11] صیانة القرآن، مرحوم معرفت، ص50
[12] مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج9، ص27
[13] البیان، محقق خویی، ص211
[14] صیانة القرآن، مرحوم معرفت، ص51

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo