< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

93/01/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجیت ظن/خبر واحد/ادله مثبتین حجیت خبر واحد
دیروز بیان شد که مرحوم آخوند فرمودند در آیه نباء قضیه محققة الموضوع نیست و مفهوم دارد و همچنین دال بر حصر است و مفهوم حصر هم است.
به بیان دیگر دو حرف از مرحوم آخوند نقل شد:
1-قضیه محققة الموضوع نیست و مفهوم شرط دارد.
2-آیه دال بر حصر است و حصر هم مفهوم دارد.

بر هر دو کلام ایشان مناقشه وارد شده است:
اما اشکال کلام اول ایشان که قضیه محققه الموضوع است:
شما هیچ دلیل و قرینه ای ندارید که موضوع در آیه طبیعت خبر باشد و دلیلی هم بر این ندارید، بلکه همانطور که شیخ ادعا کرده است می توان گفت که موضوع خبر فاسق است و قرینه ای هم بر این دارد و آن قرینه ضمیری است که از جزاء «فتبیّنوا» به موضوع بر می گردد و آن ضمیر محذوف است که در واقع با توجه به آن ضمیر محذوف آیه به این گونه است «ان جائکم فاسق بنباء فتبیّنوا منه»، پس معلوم می شود که موضوع خبر فاسق است نه طبیعت خبر. در نتیجه فرمایش شیخ انصاری صحیح است و قضیه محققة الموضوع است و مفهوم ندارد.

اشکال بر این مناقشه:
اولا: ما قبول داریم که یک «منه» در تقدیر است و آن هم به خبر فاسق بر می گردد، اما اینکه تبیّن مربوط به خبر فاسق باشد و ضمیر باید به خبر فاسق برگردد، دلیلی بر این نیست که مراد به خبر در آیه هم، خبر خاص و فاسق باشد. بلکه می توان گفت که مراد به خبر فاسق همانطور که کفایه می گوید، طبیعت خبر است و ضمیر «تبیّنوا» به خصوص خبر فاسق برمی گردد.
به بیان دیگر، اینجا یک نحوه از استخدام است و مراد به خبر، طبیعت خبر است، اما ضمیر به بخشی از طبیعت بر می گردد که خبر فاسق باشد. این مثل آنچه است که علماء در بحث عام و خاص عنوان می کنند که ممکن است عامی متعقب به ضمیری باشد و آن ضمیر به بعضی از افراد عام برگردد، آیا این ضمیر موجب تخصیص عام می شود یا خیر؟ مثل «و المطلقات یتربصن بانفسهن.... و بعولتهن احق بردهن»، در اینجا «مطلقات» عام و مطلق است که شامل مطلقه رجعیه و بائنه می شود، اما ضمیر «بعولتهن» به خصوص طلاقهای رجعی بر می گردد و در طلاق بائن، شوهر از دیگران احقّ نیست. در ما نحن فیه هم ضمیر به خبر فاسق بر می گردد اما منظور از خبر اول، طبیعت خبر است.
دوما: اگر منظور از خبر، خبر فاسق باشد، کلام رکیک است و دارای حسن و سلاسه نخواهد بود و می شود «ان جائکم فاسق بنبائه فتبینوا» و معنای آیه رکیک است. و برای از بین بردن این رکاکت باید گفت که منظور از خبر، طبیعت خبر است.

بل نقول: ترجیح بر این است که موضوع طبیعت خبر باشد نه خبر فاسق، و مرجّح این است که کلمه خبر برای طبیعت لابشرط وضع شده است، نه برای طبیعت مقیّد به قیدی.[1]
پس مراد به خبر، طبیعت خبر است و ضمیر با قاعده استخدام به خبر فاسق بر می گردد.

التقریر العربی
اقول: يمكن الخدشة في كل واحد مما افاده صاحب الكفاية
اما كلام الاول: من امكان كون الشرطية غير محقق الموضوع.
فيرد عليه: لادليل و لاقرينة علي جعل الموضوع «نباء الذي جيئ به» بل القرينة علي ان الموضوع هو نباء الفاسق كما افاده الشيخ، و القرينة هو الضمير العائد من الجزاء المحذوف الي النباء و التقدير: فتبيّنوا منه اي من نباء الفاسق.

و فيه:
اولا: رجوع الضمير الي خصوص بناء الفاسق لايكون قرينه علي ان المراد الاستعمالي من كلمة «النباء» هو النباء الخاص مثل «و المطلقات يتربصن... وبعولتهن احق بردهن» حيث ان المراد الاستعمالي من المطلقات، اعم من الرجعيات و البائنات و الضمير يرجع الي خصوص الرجعيات. راجع الكفاية.[2]
و ثانيا: لو اريد من «النباء» خصوص نباء الفاسق لايبقي للكلام حسن و سلاسة، و لذا لو قيل: «ان جائك فاسق بنبائه» لكان الكلام ركيكا.
هذا، بل نقول الترجيح مع كون الموضوع نباء الذي جيئ به «اي طبيعة النباء» و هو وضع كلمة «نباء» للطبيعة لابشرط. [3]

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo