< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

93/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجیت ظن/خبر واحد/ادله حجیت خبر واحد/ آیه نبا
کلام مرحوم آقای خوئی و مرحوم میلانی در ارتباط با آیه نبا بیان شد.
ممکن است بر وجه دومی که آقای خوئی فرمودند موضوع در آیه نبا ثبوتا موضوع ممکن است یکی از سه امر باشد و در وجه دوم فرمودند ممکن است موضوع جائی به نبا باشد و فرمودند در این صورت آیه مفهوم دارد زیرا جائی به نبا، گاهی فاسق است و گاهی جائی عادل است و در آیه تبین معلق شده است بر فرضی که جائی فاسق باشد و این تعلیق عقلی نیست بلکه مولوی است زیرا ممکن است جائی عادل باشد ولی باز هم تبین واجب باشد لذا قضیه محققة الموضوع نیست در نتیجه مفهوم دارد.

و فیه: در جلسه 23/ 1/ 93 بیان شد که مضوع در قضیه تارة شخص واحدی می باشد و این شخص واحد قابلیت دارد برای اینکه دو حالت بر آن عارض شود مثل ان جائک زید فاکرمه که موضوع زید است و برایش دو حالت متصور است ممکن است زید بیاید و ممکن است زید نیاید و مولی فرموده است اگر زید آمد اکرامش کن و اخری موضوع شخص واحدی نیست که دو حالت داشته باشد بلکه موضوع مردد بین دو فرد می باشد مانند شبهی که ممکن است زید باشد یا عمرو باشد و گفتیم اگر ادات شرط در فرض اول-موضوع فرد واحد با دو حالت- استعمال شود، مفهوم دارد و اما اگر در فرض دوم استعمال شود در این صورت جمله شرطیه مفهوم ندارد و در ما نحن فیه جائی به نبا که موضوع قرار گرفته است در حقیقت مردد بین دو فرد جائی فاسق و جائی عادل می باشد لذا مفهوم ندارد.

وجه سومی هم که ایشان تصور فرمودند و بعد بیان کردند مقام اثبات هم با همین وجه سازگار است این بود که موضوع فاسق می باشد ثبوتا، و اثباتا هم ظاهر آیه این است که موضوع،فاسق می باشد.
و فیه:
قبلا خود شما فرمودید موضوع مرکب از دو جزء می باشد یکی نبا و دیگری فاسق بودن و فرمودید شرط به نسبه با نبا، محققة الموضوع می باشد و مفهوم ندارد و فقط نسبت به جزء دوم، مفهوم دارد و این کلام شما با آنچه اینجا فرموده اید که موضوع فقط فاسق می باشد سازگار نیست.

اما آنچه مرحوم میلانی فرمودند؛
ایشان فرمودند آیه نبا مفهوم دارد زیرا این آیه محققة الموضوع نیست زیرا محققة الموضوع قضیه ای است که تالی از خصوصیات وجودیه مقدم باشد فعلا او فاعلا او مفعولا و بعد فرمودند آیه نبا مفهوم دارد زیرا تالی که تبین باشد از خصوصیات وجودیه یکی از اجزاء سه گانه مقدم نیست اگر «تبینوا عنه» بود از تبین از خصوصیات وجودیه نبا بود و محققة الموضع می بود و با نبود عنه تالی از خصوصیات مقدم نیست لذا مفهوم دارد.
و فیه:
نتیجه کلام شما بر فرض قبول، این نیست که خبر عادل حجت است بلکه مفهوم، طبق آنچه شما فرموده اید این است که خبر موثوق به حجت است زیرا گفتیم مستفاد از آیه نبا حجیت خبر موثوق به می باشد چه راوی عادل باشد و چه فاسق باشد و گفتیم بهترین دلیل بر حجیت خبر موثوق به همین دلیل می باشد البته بعد به کلام مرحوم اصفهانی برخوردیم که ایشان با این آیه حجیت خبر عادل را اثبات کرده اند که باید مورد بررسی قرار گیرد.

حاصل مطلب این شد که بعید نیست که بگوییم از طریق مفهوم شرط مقتضی حجیت خبر واحد در این آیه وجود دارد چه نسبت به خبر موثوق به و چه نسبت به خبر عادل زیرا این جمله محققة الموضوع نیست و مفهوم دارد.
هذا تمام الکلام از ناحیه مقتضی حجیت خبر واحد در آیه نبا بوسیله مفهوم شرط.

اما از ناحیه مفهوم وصف که فاسق، صفت جائی است آیا از این طریق می توان ثابت کرد آیه مفهوم دارد یا نه؟
مقدمة:
قبلا هم اشاره شد که«تبینوا» در «ان جائکم فاسق بنا فتبینوا»وجوب نفسی ندارد بکله وجوب شرطی دارد یعنی اگر خواستید به خبر فاسق عمل کنید شرطش تبین می باشد زیرا وجوب نفسی باید متعلق به فعل خارجی باشد در حالیکه در آیه اینگونه نیست بلکه می توان گفت اگر وجوب تبین شرطی نباشد وجوب نفسی که ندارد بماند بلکه حرام نیز می باشد زیرا تحقیق از ا ینکه جائی راست می گوید یا دروغ می گوید در واقع تفحص از فعل یک مسلمان می باشد و تفحص در عیب یک مسلمان حرام شرعی است مرحوم نراقی در جامع السعادة در ارتباط از تفحص فعل مسلمان ونهی از این کار می فرمایند:
« ومن تصفح الآيات والأخبار، يعلم إن من يتبع عيوب المسلمين ويظهرها بين الناس أسوأ الناس وأخبثهم. قال الله «و لا تجسسوا» و قال: « انَ‌ الَّذینَ‌ یحِبُّونَ‌ انْ‌ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِى الَّذینَ امَنُوا لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ فِى الدُّنْیا وَ الآخِرَة»[1]و قال رسول الله: « مَنْ‌ أَذَاعَ‌ فَاحِشَةً كَانَ كَمُبْتَدِئِهَا وَ مَنْ عَیرَ مُؤْمِناً بِشَی‌ءٍ لَمْ یمُتْ حَتَّى‌ یرتكبُه»».[2]
و قال: « ستر العیوب ضد كشف العيوب سترها وإخفاؤها، وهو من أعظم شعب النصيحة، ولا حد لثوابه ».[3]
می فرمایند:
کسی که افعال مسلمانان را بررسی کند و عیوب آنها را افشا کند خبیث ترین مردم است.
کما اینکه خداوند متعال در قرآن می فرماید کسانی که دوست دارند که عیوب افراد برای دیگران افشاء شود برای آنها عذاب الیم می باشد.
و از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که هر کسی که عمل زشت کسی را اشاعه دهد مثل کسی است که آن را انجام داده است و کسی که مومنی را بخاطر عیبی سرزنش کند نمی میرد تا خودش به آن مبتلی شود.
بعد می فرمایند:
اگر عیب دیگران را اخفا کند از اعظم شعب نصیحت می باشد و ثواب مشخصی برای آن بیان نشده است بلکه ثوابش نامحدود می باشد.

التقریر العربی
اقول: یرد علی ما افاده محقق السید الخوئی من الوجه الثانی و هو ان الموضوع هو الجائی «بالنباء» و هو «قد یکون فاسق و قد یکون عدلا و یکون له المفهوم لان تعلیق التالی علیه عند کونه فاسقا یکون مولویا لا عقلیا».
یرد علیه: ما تقدم قبلا من ان الموضوع تارة قابل بطرو الحالتین علیه مثل «زید» فی «ان جائک زید فاکرمه» و اخری لایکون کذلک بل یکون مرددا بین اثنین فهو یقبل التردید و المفهوم انما فی صورة السوال «ان» فی الاول لا فی الثانی و ما افاده من الوجه الثانی یکون من التردید لا من قبیل التقیه فلا مفهوم له.

و علی ما افاده من الوجه الثالث الذی کان مقام الاثبات موافقا له و هو کون الموضوع هو الفاسق.
یرد علیه انه غیر موافق مع ما تقدم منه من ترکیب الشرط من جزئین، اعنی «النباء» و کون «الجائی به فاسقا» و ان الشرطیة بالنسبة الی الاول لا مفهوم له و بالنسبة الی الثانی له المفهوم.

و اما ما افاده السید الاستاذ محقق المیلانی من ثبوت المفهوم الشرط للآیة، لعدم کونها لبیان محققة الموضوع، لعدم کون التالی «تبین» من خصوصیات الوجودیه لاحد اجزاء المقدم.
فالمحتمل و ان کان صحة ما افاده و لکن لم یترتب علیه ما جعله نتیجة لمفهوم الشرط اعنی حجیة خبر العادل لما تقدم منا من ان المستفاد من الآیة هو حجیة خبر الموثوق به کان راویه عادلا ام فاسقا. فیکون ملاک الحجیة و عدمها هو الوثوق و عدمه لا فسق الراوی و عدله.

و الحاصل: المختار انه لایبعد تمامیة مفهو الشرط للآیه لعدم کونها محققة الموضوع حتی تکون اداة «ان» مستعملة فی الفرض و التقدیر لا فی التعلیق و الترتب.
و لکن النتیجة هو حجیة خبر الموثوق به.

هذا تمام الکلام فی تمامیة المقتضی للآیة من ناحیة مفهوم الشرط.

و اما تمامیة المقتضی من ناحیة مفهوم الوصف:
تقدم قبلا ان الکلام فی المقام الاول اعنی فی وجود المقتضی للحجیة فی آیة النباء کان من وجوه ثلاثة:
1-من ناحیة مفهوم الشرط؛
2-مفهوم الوصف؛
3-تعلیق التالی علی عنوان الوصفی لاالذاتی و تقدم الکلام فی الوجه الاول.

و اما الوجه الثانی: اعنی من ناحیة مفهوم الوصف:
مقدمة: وجوب التبین المستفاد من التالی «فتبیّنوا» لیس وجوبا نفسیا اذ التبین بعد تعلقه بالعمل لیس واجبا، من الواجب یقینا، بل لعله کان حراما فان الفحص عن کونه کاذبا او صادقا یکون من باب التفحص عن عیوب، و هو حرام و من الاخلاق الرذیلة.
افاده النراقی فی جامع السعادة ما نصه: « ومن تصفح الآيات والأخبار، يعلم إن من يتبع عيوب المسلمين ويظهرها بين الناس أسوأ الناس وأخبثهم. قال الله «و لا تجسسوا» و قال: «انَ‌ الَّذینَ‌ یحِبُّونَ‌ انْ‌ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِى الَّذینَ امَنُوا لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ فِى الدُّنْیا وَ الآخِرَة»[4] و قال رسول الله: «مَنْ‌ أَذَاعَ‌ فَاحِشَةً كَانَ كَمُبْتَدِئِهَا وَ مَنْ عَیرَ مُؤْمِناً بِشَی‌ءٍ لَمْ یمُتْ حَتَّى‌ یرتكبُه»».[5]
و قال: « ستر العیوب ضد كشف العيوب سترها وإخفاؤها، وهو من أعظم شعب النصيحة، ولا حد لثوابه ».[6]



[1] نور، آیه 19.
[2] جامع السعادة، نراقی، ج2، ص 208.
[3] جامع السعادة، نراقی، ج2، ص 209.
[5] جامع السعادة، نراقی، ج2، ص 270.
[6] جامع السعادة، نراقی، ج2، ص 271.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo