< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

96/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقام سوم/ متباينين/ اصالت الاشتغال/ اصول عمليه

خلاصه اشکال دومی که مرحوم آخوند بر کلام شیخ داشتند این بود که تناقضی که گفتید بین صدر و ذیل است، در زمانی است که ذیل دارای اطلاق باشد و اطلاق آن، شامل موارد علم اجمالی شود و بعد با عموم یا اطلاق صدر، تنافی پیدا کند به اینکه صدر بگوید لا تنقض و ذیل بگوید انقض و حال آنکه در ما نحن فیه، ذیل اطلاقی ندارد، چون اطلاق در زمانی است که ذیل دلیل، حکم مولوی را بیان کند، در حالی که ذیل دلیل در اینجا امر ارشادی را بیان می کند، یعنی ذیل می گوید حکمی که در صدر بیان شد که لا تنقض الیقین بالشک است، ادامه دارد تا زمانی که یقین بر خلاف بیاید، پس در واقع، ذیل بیانگر ادامه حکم صدر است نه اینکه ذیل مطلبی را در مقابل مطلب صدر بیان کند تا گفته شود اطلاق دو صدر و ذیل با یکدیگر تناقض دارد.

اشکال سوم مرحوم آخوند بر کلام شیخ: این اشکال در فائده 4 از کتاب فوائد الاصول ایشان ذکر شده است. اشکال این است که بر فرض که ذیل، بیانگر حکم ارشادی نباشد و حکم مولوی را بیان کند، باز هم با صدر درگیر نمی شود. چون تناقض و درگیری اش با صدر، در زمانی است که ذیل، اطلاق داشته باشد و شامل علم اجمالی هم بشود، و حال آنکه ذیل از اساس اطلاق ندارد و اطلاقی برای آن منعقد نمی شود. به اینکه در تحقق اطلاق چند چیز دخالت دارد، یکی این است که قرینه بر خلاف اطلاق نباشد در حالی در اینجا ظهور صدر دلیل، مانع اطلاق ذیل است و نمی گذارد برای ذیل اطلاقی منعقد شود. چون ظهور صدر در عموم، به وضع واضع است اما اگر ذیل مولوی هم باشد و ظهوری هم داشته باشد، در زمانی است که کنارش اطلاقی منعقد شود و با توجه به اینکه ظهور صدر به وضع واضع است، قرینه می شود که برای ذیل اطلاقی منعقد نشود و زمانی که اطلاق نداشت، دیگر تنافی بین صدر و ذیل نیست.

جواب دوم و سوم در یک جهت مثل هم هستند و آن این است که تنافی در جایی است که برای ذیل اطلاقی باشد در حالی که در اینجا اطلاقی نیست و فرق بین دو جواب این است که جواب دوم می گوید اطلاق نیست چون ذیل، امر ارشادی است و جواب سوم می گوید بر فرض که مولوی باشد، اطلاق نیست چون اطلاق زمانی است که قرینه نباشد و اینجا ظهور صدر به وضع واضع است و اجازه اطلاق به ذیل نمی دهد و دیگر تنافی نمی باشد.

اشکال بر اشکال سوم: منتهی الدرایه می گوید:[1] درست است اگر دو ظهور بود یکی وضعی و دیگری اطلاقی، ظهور وضعی مقدم است و اجازه منعقد شدن اطلاق در دیگری را نمی دهد، اما این در جایی است که ظهور وضعی و اطلاقی در دو بیان جدا و منفصل باشند تا هر دو ظهور محقق شود و بعد گفته می شود ظهور وضعی مقدم است اما اگر در یک دلیل بانشد مثل ما نحن فیه، در اینجا معلوم نیست که ظهور وضعی مقدم باشد و بلکه عکس است و ظهور اطلاقی مقدم است، به این بیان که اگر در یک دلیل باشند، ذیل که متضمن ظهور اطلاقی است، قرینه بر صدر می شود و در همه جا ظهور قرینه بر ذی القرینه مقدم است اگرچه ظهور اطلاقی داشته باشد.

این مثل رایت اسدا یرمی است که می گوئیم اطلاق یرمی اگرچه ظهور اطلاق دارد، مقدم بر ظهور وضعی اسد است و گفته می شود ظهور اطلاقی مقدم بر وضعی است.

حاصل مطلب: مقتضای این سه اشکالی که مرحوم آخوند بر مرحوم شیخ کردند و خدشه ای که وارد شد، این است که ذیل شامل علم اجمالی نیست اما صدر شامل اطراف علم اجمالی می شود و همچنین شامل شبهه بدویه می شود و بنابر تقدیر تنزل باید گفته شود دلیلی که هم صدر دارد و هم ذیل، مجمل است اما ادله ای که فقط در آن صدر بود، مجمل نیستند و به آن می توان اخذ کرد و گفت در اطراف علم اجمالی ادله احکام ظاهری جاری می شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo