< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

96/10/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقام سوم/ متباينين/ اصالت الاشتغال/ اصول عمليه

بحث به این رسید که بین فرمایش منتقی در ما نحن فیه و فرمایشی که قبلا بیان فرمودند، تنافی است.

ایشان در ما نحن فیه فرمودند که در اطراف علم اجمالی، اگر اصل در یک طرف جاری شد، دیگر احتمال عقاب نیست و اگر اصل جاری نشود و ما مخالفت علم اجمالی انجام دهیم، احتمال عقاب نیست اما اگر اصل جاری شد، مومِّن از عقاب داریم همانچنان که در شبهه بدویه هم به این گونه است که اگر طبق اصل عمل کردیم، مومِّن از عقاب هستیم.

ولی قبلا منتقی فرمود، در هر یک از اطراف علم اجمالی، ما باید از دو جهت مومِّن داشته باشیم، مثلا یکی از ناحیه شبهه حکمیه و یکی از ناحیه علم اجمالی بر خلاف شبهه بدویه که از یک جهت نیاز به مومِّن است و آن هم اصل است. و منتقی فرمود اجرای اصل در اطراف علم اجمالی، تامین کننده جهت اول است، یعنی از این حیث که حکمیه است، مثل شبهه بدویه در امان هستیم و عقاب نمی شویم، اما از ناحیه علم اجمالی، حکم ظاهری تامین کننده ایمنی از عقاب نیست.

پس بین دو فرمایش منتقی تنافی است.

اما آنچه مصباح بیان فرمود: ایشان فرمود اطلاق با خود دلیل از هم جدا نمی شوند، آنچه مانع از اطلاق است، مانع از خود حکم هم است، یعنی اطلاق که از بین می برود، خود حکم هم از بین می رود و وقتی از بین رفت، دلیلی باقی نمی ماند که شما بگویید دلیل بر تخییر باقی است. عبارت ایشان این است: «والتحقيق في الجواب ان لزوم رفع اليد عن اطلاق الحكم لا عن أصله فيما إذا دار الامر بينهما وان كان صحيحا، إلا أنه لا ينطبق على المقام، لان ذلك انما هو فيما إذا أمكن التقييد، كما في الأمثلة المذكورة، بخلاف المقام، فان التقييد فيه غير معقول في نفسه، فلا مخالة يكون المانع عن الاطلاق مانعا عن أصل الحكم».[1]

می فرمایند: اینکه شما می گویید دلیل دارید و از اطلاق رفع ید می کنید و دلیل بدون اطلاق باقی می ماند و تخییر هم بخاطر همین دلیل بدون اطلاق است، این حرف یک مشکل دارد و آن این است که با ما نحن فیه مطابقت ندارد. چون رفع ید از اطلاق، در جایی است که تقیید ممکن باشد اما در جایی که تقیید ممکن نباشد مثل ما نحن فیه، لا محاله همانی که مانع از اطلاق است، مانع از اصل هم است. یعنی همان تعارضی که باعث از بین رفتن اطلاق می شود، باعث از بین رفتن حکم و دلیل هم می شود و دیگر دلیلی بر تخییر نخواهیم داشت.

ممکن است بر این حرف این اشکال شود: اینکه می گویید در ما نحن فیه تقیید معقول نیست، وجهش همان است که قبلا بیان فرمودید و آن سه اشکال بر تخییر بود در حالی که منتقی از این اشکالات جواب داد و این فرمایش هم طبیعتا مورد قبول نیست و اطلاق مقید می شود و دلیل بدون اطلاق باقی می ماند.

اشکال بر منتقی: ما در اصول خوانده ایم که دلیل زمانی حجت است و به عنوان یک دلیل به آن استناد می شود که مجمل نباشد، یعنی مراد گوینده از این کلمه معلوم باشد و این مجمل نبودن یا بخاطر نص بودن آن در کلام متکلم است یا بخاطر ظهور داشتن است و الا اگر نه نص بود و نه ظهور داشت، نمی توان به عنوان دلیل به آن تمسک کرد و اگر کلامی مطلق بود، ظهور این کلام در اطلاق محقق می شود و اگر این اطلاق از بین رفت، ظهور به تبع از بین می رود، حال به چه دلیل شما می گویید بعد از رفتن ظهور، دلیل بدون اطلاق حجت است؟ دلیل بدون اطلاق، نص که نیست و ظهورش هم که از بین رفت و مجمل می شود که قابل استناد نیست. حال دلیل ما بر تخییر، همین اجمال است.

پس در مقام ثبوت چون اهمال ممکن نیست، چون اطلاق از بین رفت، باید دلیل مقید باشد و نمی توان نه مطلق باشد و نه مقید.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo