< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

97/06/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:تنبیه چهارم / تنبیهات / متباینین/ اصالت الاشتغال/ اصول عملیه

ثانیها: محلُّ النزاع ما اذا لم ینحلَّ علم الاجمالی بالاستصحاب أو غیره کما إذا کان احد الاطراف مسبوقاً بالطّهارة أو النّجاسة فإنّه لو کان کذلک یحکم بطّهارة الملاقیٰ و الملاقیٖ معاً و کذلک لو کان المستصحب هی النّجاسة.

این همان بحث در ملاقات با یکی از اطراف علم اجمالی بود که با یک مقدمه بیان شد.

مقدمه دوم: مرکز نزاع در جایی است که علم اجمالی به وسیله استصحاب یا غیر استصحاب منحل نشده باشد. مثلا اگر یکی از اطراف علم اجمالی، که حالت سابقه آن طهارت بوده باشد و ما یقین داریم نجس شده یا اطراف دیگر، در اینجا به وسیله استصحاب از اطراف علم اجمالی خارج می شود و علم اجمالی هم منحل می شود و اگر چیزی ملاقات با طرفی که استصحاب در آن جاری شده است، آن ملاقی هم پاک می شود. و اگر حالت سابقه نجس بوده، با استصحاب از علم اجمالی خارج می شود و ملاقی با ملاقات نجس می شود.

ثالثها: أفاد سیّدنا الأستاذ (ره) أَنَّ النّجاسة : إمّا تکویّنیّة لا یمکن أکلها لقذارتها الطبیعی و إمّا وضعیٌّ اعتباریٌّ إعتبرها الشّارع نجساً و إمّا انتزاعیٌّ تنتزع مِن خطابٍ لا تشرب الدّم المحلول فی الماء مثلاً نجاسة ذلک الماء.

و الملاقیٖ إِمّا یلاقی مع النّجس التکوینیِّ أو الإِعتباریِّ أو الإِنتزاعیِّ

فإِنْ لاقی مع التکوینیِّ یأتی فی الملاقی أربعة إحتمالاتٍ:

کان نجّاسة الملاقیّ بواسطةِ إنبساط ذراتٍ مِن الملاقی.

کان نجاسته معلولاً و نجاسة الملاقی علّةً و بعبارةٍ أُخری نجاسة الملاقی بواسطة لحوق أثر نجاسة الملاقی به مثل إصابة تعفّن مِن المیتة الی الید الملاقی معها.

أَنْ یکون نجاسة الملاقی أمرٌ إِعتباریٌّ إعتبره الشارع نجساً.

أنْ یکون نجاسته أمرٌ تعبدیٌّ سواءٌ کان إِستقلالیّاً أَم تعبّدیّاً بأَنْ یکون أمتثال الإجتناب عن الملاقی متوقفاً علی الإجتناب عن الملاقی ایضاً.

و إِنْ لاقی مع النجّس الإعتباری و الوضعی یکون نجاسة الملاقی 1. وضعیّاً 2. تعبّدیّاً إستقلالیّاً کان نجاسة التعبدیّ أَمْ تعبدیّاً.

و إِنْ لاقی مع النّجس الإنتزاعی کان نجاسة الملاقی تعبدیّاً لا غیر.

فیکون مجموع الإحتمالات فی نجاسة الملاقی سبعاً.

مقدمه سوم: مرحوم آقای میلانی می فرمودند نجاست بر سه قسم است: یا تکوینی است که بخاطر قذارت آن، طبیعت انسان دوست ندارد در آن تصرفی کند. مثل مدفوعات انسان؛ و یا اعتباری است که شارع آن را نجس اعتبار کرده است و الا تکوینا قذارتی در آن وجود ندارد، مثل سگ و برخی از اقسام کفار؛ و یا انتزاعی است که از یک خطاب شرعی این نجاست انتزاع می شود، مثل اینکه اگر خونی در آب قلیل افتاده مخلوط به آن شده است و خطاب شرعی آمده که از آن آب چیزی ننوش، از این خطاب انتزاع می شود که این آب نجس است و الا لا تشرب نمی آمد.

و بعد اگر شیء ای با اینها ملاقات کرد، ملاقی هفت صورت دارد، به اینکه ملاقی یا با نجس تکوینی ملاقات کرده است و یا با اعتباری و یا با انتزاعی و اگر با تکوینی ملاقات کرده، چهار احتمال در ملاقی است:

اول: ملاقی نجس است و نجاستش به خاطر این است که ذراتی از نجس در ملاقی داخل است.

دوم: ملاقی نجس است و نجاستش معلول نجاست نجس است، یعنی نجس علت نجس شدن ملاقی شده است و چیزی از ذرات نجس به ملاقی نچسبیده است و اثر نجس در ملاقی ظاهر شده است.

سوم: نجاست ملاقی امری اعتباری است یعنی شارع اعتبار کرده ملاقی نجس باشد و الا نه ذراتی از نجس با او است و نه اثر نجس تاثیری گذاشته است.

چهارم: نجاست امری تعبدی است و ما متعبد می شویم که ملاقی نجس باشد خواه استقلالی باشد یا تبعی، یعنی اگر از ملاقی اجتناب کرده باشیم، از نجس هم اجتناب کرده ایم.

و اگر ملاقی با چیزی که نجس اعتباری است مثل سگ، ملاقات کرد، دو صورت دارد:

اول: امر وضعی است.

دوم: امر تعبدی است چه استقلالی باشد و چه تبعی.

و اگر ملاقی با چیزی که نجس انتزاعی است ملاقات کرده، نجاست فقط یک صورت دارد و آن این است که نجاست آن امر تعبدی است.

پس شیء ملاقی با نجس، هفت احتمال دارد.

و رابعها: أفاد صاحب المنتقی ما نصّه: «والمهم في البحث في هذا التنبيه هو جهتان: إحداهما فقهية. والثانية أصولية. أما الجهة الأولى الفقهية، فهي البحث عن كيفية تنجس ملاقي النجس، وانّه بنحو يكفي في تنجيزه العلم الإجمالي الّذي يدور طرفه بين الملاقى ـ بالفتح ـ وطرفه الآخر ، أو أنه بنحو لا يتنجز إلا بمنجز آخر غير العلم الإجمالي المتعلق بالمردد بين الملاقي والطرف الآخر؟ وأما الجهة الأصولية ، فهي البحث ـ على التقدير الثاني من الجهة الفقهية ـ عن ان الملاقي هل هو طرف لعلم إجمالي منجز آخر ، فيجب الاجتناب عنه کما یجب الاجتناب عن الملاقى أو ليس كذلك فلا يجب الاجتناب عنه كسائر ما شك في طهارته ونجاسته بالشبهة البدوية؟».[1]

مقدمه چهارم: منتقی می فرمایند: شیءای که با یکی از اطراف علم اجمالی ملاقات کرد، از دو جهت مورد بحث است: بحث فقهی و بحث اصولی. اما جهت فقهی: آیا نجاست ملاقی به خاطر این است که علم اجمالی کما اینکه در اطراف خودش اثر کرده است، در ملاقی هم اثر کرده است و نجس می شود یا خیر فقط در اطراف خودش اثر می کند و نجاست ملاقی به وسیله چیز دیگری باشد. اما جهت اصولی: بنا بر اینکه نجاست ملاقی به وسیله غیر اطراف علم اجمالی بودن نیست و یک علم اجمالی دیگری آورده است و باید از آن اجتناب کرد و یا علم دیگری نیاورده است و اجتناب واجب نباشد.

و خامسها أفاد سیّدنا الأستاذ (ره) أنَّ المنجّز إمّا اثباتیٌّ و إمّا ثبوتیٌّ و إمّا إحتیاطیٌّ

بعبارةٍ أُخری المنجّز إمّا طریقٌ إلی متعلقه و یثبت متعلقه و موضوعه و قهراً یثبت احکامه و لوازمه إِمّا وجداناً مثل العلم و إمّا تعبّداً مثل قیام أمارة شرعیّة أو البیّنة و إمّا یکون مثبتاً للحکم فقط دون المتعلق و الموضوع مثل الإستصحاب حیث إنّه یوجد التعبّد باحکام المتعلق دون الموضوع و لذا لا یثبت لوازمه و إمّا لایثبت الموضوع و لا الحکم بل یکون مجرد الاحتیاط مثل العلم الاجمالی بالنسبة الی اطرافه فیکون تنجّزه بالاحتیاط فی الاطراف

مقدمه پنجم: مرحوم آقای میلانی می فرمودند منجز یا اثباتی است و یا ثبوتی و یا احتیاطی.

به بیان دیگر: منجز یا طریق به متعلق خودش است و آن و موضوعش را ثابت می کند و به تبع حکمش هم ثابت می شود یا اینکه ثبوتی است و یا احتیاطی است.

منجز اثباتی مثل علم است و منجز ثبوتی مثل استصحاب است که موضوع ثابت نمی شود و منجز احتیاطی است مثل علم اجمالی.


[1] منتقی الاصول، مرحوم روحانی، ج5، ص147 و 148.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo