< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

97/07/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:حکم ملاقی / تنبیه چهارم / تنبیهات / متباینین/ اصالت الاشتغال/ اصول عملیه

بحث در نجاست ملاقی بود که اگر چیزی با یکی از اطراف علم اجمالی ملاقات کرد، و معلوم به علم اجمالی هم نجاست یکی از اطراف بود، ملاقی نجس می شود یا خیر؟

از منتقی نقل شد که یک بحث ثبوتی دارد و یک بحث اثباتی و یک بحث فقهی است و یک بحث اصولی.

نسبت به بحث ثبوتی فقهی نسبت به نجاست ملاقی، گفتند چهار صورت متصور است که در یک صورت یک حکم بیشتر نیست و در دو صورت ملاقی یک حکم و طرف علم اجمالی حکم دیگری دارد.

و أما بحسب مقام الإثبات

«ان ارید من السرایة الحقیقة سرایة النجاسة الی الملاقی،

ففیه: انّه یبتنی علی اساس واه، و هو کون النجاسة من الامور الحقیقة الواقعیة التی کشف عنها الشارع، و هو غیر صحیح، فان النجاسة من الاحکام الاعتباریة الوضعیة، و لا معنی للسرایة اذا لم تکن من الامور الحقیقة.

و ان ارید سرایة ذات النجس لا نفس النجاسة،

فیدفعه: انه خلاف الوجدان و العیان غالبا کما ان الوجه الثالث لا یمکن البناء علیه، لمنافته لظهور الادلة فی دوران الحکم مدار موضوعه، و هو الملاقاة، فلا یصیر فعلیا قبل حصول الملاقاة».[1]

اما بحث اثباتی:

در این بحث اثباتی که فرمودند وجه اول از ثبوتی یک حکم بیشتر نیست و آن نجاست طرف علم اجمالی است و ملاقی بخاطر همان نجاست نجس است و دو نجاست نیست.

اشکال: منظور از این نجاست که در ملاقی هم همان نجاست است، یا خود عنوان نجاست است یا ذات نجس مثل خونی که سبب نجاست طرف علم اجمالی شد، در ملاقی هم است که هر دو مخدوش است. چون:

اول: اگر منظور این است که خود نجاست در طرف علم اجمالی و ملاقی است، اشکال این است که اگر نجاست یک حقیقت واقعی است که شارع آن را کشف کرده است، یعنی مردم نمی داند نجس است اما شارع کشف کرد نجس است، در این صورت می توان گفت در ملاقی مثل طرف علم اجمالی، نجاست است اما این حرف درست نیست، چون نجاست مثل طهارت و... از احکام وضعیه هستند و شارع آنها را اعتبار کرده است و هر حکم، دائر مدار موضوعش است و از آن تجاوز نخواهد کرد.

دوم: اگر منظور ذات نجس است که خود خونی که در طرف علم اجمالی است مقداری از آن به ملاقی رسیده است، در این صورت، خلاف وجدان است، چون در طرف علم اجمالی خون است اما در ملاقی خونی دیده نمی شود.

پس مرادتان از اینکه ملاقی با طرف علم اجمالی در نجاست مثل هم هستند، اگر مراد خود نجاست است، حکم شرعی است و از موضوع خودش تجاوز نمی کند و اگر ذات نجس است، خلاف وجدان است.

و همچنین اگر مراد، ذات نجس است، دیگر جای بحث نیست، چون خون همانطور که طرف علم اجمالی را نجس کرده است، ملاقی را نجس می کند و دیگر جای بحث نیست که نجس است یا خیر.

پس وجه اول که یک نجاست بیشتر نیست و همان نجاست طرف علم اجمالی است، قابل قبول نیست.

اما وجه سوم که دو حکم است یک حکم برای طرف علم اجمالی و دیگر حکم ملاقی و فعلیت حکم ملاقی، بستگی به حکم طرف علم اجمالی دارد، یعنی وقتی حکم طرف علم اجمالی فعلیت پیدا کرد، حکم ملاقی هم فعلیت پیدا می کند و کاری به ملاقات ندارد.

اشکال: این خلاف ظاهر ادله است، چون مستفاد از ادله این است که هر حکمی دائر مدار موضوع خودش است و نمی تواند حکمی از موضوع خودش وسیعتر شود.

منتقی می فرماید: اگر از سرایت، سرایت نجاست به ملاقی اراده شود، مشکل این است که نجاست از امور حقیقه نیست و از امور اعتباری است که معنا ندارد سرایت کند و اگر منظور سرایت ذات نجس باشد نه نفس نجاست، در این صورت خلاف وجدان است و همچنین دیده نمی شود نجاستی در ملاقی و اما وجه سوم هم امکان ندارد چون هر حکمی دائر مدار موضوعتش است و موضوع هم ملاقات است و تا ملاقات نباشد، حکمی فعلی نمی شود.

اقول: علی الثانی لامجال لتوهم عدم نجاسة الملاقی و کیفیه النجاسة لانه یکون مثل الملاقی کما ان الوجه الثالث لایمکن البناء علیه لمنافاته لظهور الادلة فی دوران الحکم مدار موضوعه و هو الملاقاة، فلایصیر فعلیاً قبل حصول الملاقاة.


[1] منتقی الاصول، مرحوم روحانی، ج5، ص149 و 150.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo