< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

97/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تنبیه اول / اقل و اکثر / اصالت الاشتغال/ اصول عملیه

فرمودند بحث در دوران بین اقل و اکثر در اجزاء تحلیلیه است که مقید بدون قید است یا با قید گفته شد که علم اجمالی در این مورد منحل نمی شود بر عکس اقل و اکثری که در اجزاء بود.

در اینجا سه اشکال می شود و حاصل هر سه اشکال این است که همانطوری که در اقل و اکثر أجزاء مثل نماز با سوره و نماز بدون سوره علم اجمالی منحل می شد به وجوب اقل و برائت از سوره و اکثر، در اینجا هم علم اجمالی منحل می شود.

ان قلت: کما انّ الاقل نعلم بوجوبه نفسیاً او غیریاً کذلک ذات المقید.

اشکال اول: همانطور که در علم اجمالی اجزاء برائت در صورت جاری می کردیم، در اقل و اکثر ما نحن فیه مثلا پوشیدن سر در وقت نماز واجب است یا خیر، نماز علی ای حال واجب است یا به وجوب نفسی اگر پوشیدن سر واجب نباشد و یا به وجوب غیری اگر پوشیدن سر واجب باشد. نماز بدون پوشیدن علم تفصیلی است و در پوشیدن سر شک داریم که برائت جاری می کنیم.

قلت: تصور وجوب الغیری انما یکون فیما کان وجود المقدمة غیر وجود ذی المقدمة مثل الصلوة و الوضوء و اما فی المقید و القید وجود واحد فلایجری و لا یصح ما افاده.

پاسخ: این تشبیه و قیاس صحیح نیست، چون وجوب غیری در جایی است که وجود مقدمه غیر از وجوب ذی المقدمه باشد، به این معنا که مقدمه، یک وجود مستقل دارد و ذی المقدمه هم وجود مستقل دارد، مثلا نماز و وضو که نماز یک وجود دارد و وضو وجود دیگری دارد، حال می توان گفت که نماز علی ای حال واجب است یا به وجوب نفسی یا غیری اما در ما نحن فیه، مقید با قید، یک وجود بیشتر ندارند، وقتی که یک وجود داشتند، پس یک وجوب روی آن آمده است و جای انحلال نمی باشد و این تشبیه صحیح نمی باشد.

ان قلت: فی المقیّد یکون التقید بالقید جزءً للمقید فیکون مثل سائر الأجزاء فی حیّز التکلیف فیرجع الاقل و الاکثر من حیث القید الی الاقل و الاکثر من حیث الأجزاء فیکون وجوب الاقل فیه مثل وجوب الاقل فیه معلوماً و التقید مشکوک.

اشکال دوم: ما قبول داریم که مقید با قید فقط یک وجود دارد، مثل نماز با سوره نیست که دو وجود داشته باشد، ولی سوال ما این است که تقید مقید به قید، جزء مقید هست یا خیر؟ لا محاله قبول دارید که تقید جزء مقید است و تقید در این عمل می باشد و در عمل دیگر نمی باشد، پس اگرچه مقید با قید یک وجوب دارد، اما تقید مقید به این قید بلااشکال، جزء مقید است و جزء مقید که بود، می شود نظیر اقل و اکثری که در اجزاء بود، یعنی همانطور که سوره ممکن است واجب بشود، اینجا هم از همان قبیل است و قهرا من علم دارم که ذات مقید واجب است و نسبت به وجوب تقید شک دارم و برائت جاری می شود و علم اجمالی منحل به وجوب ذات مقید و شک در وجوب تقید و قید، در نتیجه فرقی نیست بین قید در ما نحن فیه با سوره در اقل و اکثر در اجزاء.

قلت: اولا نمنع الصغری اذ التقید جزء تحلیلی عقلی لا خارجی و الوجوب ینبسط الی الأجزاء الخارجی فقط.

و ثانیا نمنع الکبری لما تقدم فی الأجزاء من انّ وجوب الاقل مغایر مع وجوب الاکثر فیکون وجوبان.

پاسخ: اولا: ما صغری را قبول نداریم، یعنی اینکه گفتید تقید جزء مقید است، پس متعلق وجوب واقع می شود، این را قبول نداریم، چون تقید درست است جزء مقید است، اما جزء تحلیلی عقلی است، این عقل است که مقید را دو بخش می کند، یکی ذات مقید، یکی تقید، پس تقید جزء تحلیلی عقلی است نه جزء خارجی. اما سوره در نماز جزء خارجی است و وجوبی که روی مرکب می آید شامل اجزاء خارجی می شود مثل سوره و رکوع و شامل اجزاء عقلی نمی شود. پس اینکه گفتید تقید جزء است و مثل سوره متعلق وجوب قرار می گیرد، صحیح نیست.

ثانیا: ما کبری را قبول نداریم، چون شما فرمودید در اجزاء خارجیه یک اقل داریم و یک اکثر و فقط یک وجوب است که اقل یقینی است و از اکثر برائت جاری می کردید و ما این را قبول نداریم چون در اجزاء خارجی هم دو وجوب داریم و با هم مباین می باشند و با اجراء برائت از وجوب اکثر، نمی توان وجوب اقل را اثبات کرد چون اصل مثبت می شود.

در نتیجه هم صغری مخدوش است و هم کبری مخدوش می باشد.

ان قلت: انّ الشرائط دخیل فی ترتب الاثر علی المامور به مثلاً وجوب النفسی متعلق بالصلوة بملاکیة کونها نهیاً عن الفحشاء و المنکر و الوضوء دخیل فی ترتب ذاک الاثر علیها فیترشح من ارادة الصلوة ارادة للوضوء و من وجوبها وجوب له فیکون وجوبان و عند الشک فی شرطیة شیئ مثل ستر الرأس للصلوة قهراً نشک فی وجوب غیری له و قهراً یجری البرائة عن الستر شرعاً لانّ وضعه و رفعه بید المولی و عقلاً لعدم البیان له.

فیحصل الانحلال عقلاً و شرعاً للیقین بوجوب الصلوة و الشک فی وجوب الستر.[1]

اشکال سوم: شما قبول دارید که شرایط و قیود، در ترتب اثر بر مامور به دخالت دارند، یعنی اگر این قید بود، اثری که برای مامور به است بر آن بار می شود و اگر نبود، اثر بار نمی شود.

قبلا فرمودند نماز واجب است چون اثری که برای وجوب نماز است، نهی از فحشاء و منکر است و این اثر زمانی می آید که شرط نماز که وضو باشد، بیاید و الا اثر مترتب بر نماز نمی شود، و وقتی که شرط در ترتب اثر دخالت داشت، لا محاله مولا می داند واجبی که از مکلف می خواهد بخاطر این اثری است که بر واجب بار می شود و از طرفی مولا می داند که این اثر بدون شرط مترتب نخواهد شد، پس لا محاله وقتی که مولا نماز را از عبد اراده می کند، لا محاله وضو گرفتن را هم از عبد اراده می کند، چون می داند بدون وضو اثری بر نماز بار نمی شود، در نتیجه در زمان اراده صلات، اراده شرط هم است و وقتی اراده شرط بود، یک وجوب هم روی شرط قرار می گیرد.

پس همانطور که ذات مقید دارای حکم و وجوب است، تقید هم وجوب دارد و ما دو وجوب داریم یکی مربوط به ذات مقید است یکی به تقید.

حال وقتی دو وجوب داشتیم، یقین دارم نماز واجب است و شک دارم که وجوب ستر سر در نماز وجود دارد یا خیر و رفع ما لا یعلمون و قبح عقاب بلا بیان هم جاری می شود، پس برائت عقلی و شرعی بر عدم وجوب شرط جاری می شود.

در نتیجه علم اجمالی منحل شد به اینکه ذات مقید واجب است و قید واجب نیست.

قلت: اولا انّ متعلق الامر دائماً انما هو العلة التامة لاالمقتضی و العلة التامة مرکب من الرکوع و السجود و الاستقبال و ستر الرأس فیکون متعلق الامر هو الصلوة مع ستر الرأس، علی تقدیر دخالة الستر والصلوة وحدها، علی تقدیر عدم دخالة الستر.

پاسخ: اولا: متعلق امر، همیشه علت تامه است نه مقتضی، مقتضی تنها متعلق امر نیست، چون متعلق امر چیزی است که دارای ملاک و مصلحت باشد و مقتضی تنها علت ناقصه است و ملاک ندارد، حال وقتی ملاک در علت تامه باشد، علت تامه مرکب از مقید و قید است و با هم ملاک دارند و با هم یک حکم دارند، در نتیجه متعلق امر، رکوع، سجود و ستر راس با هم متعلق هستند نه اینکه رکوع و سجود متعلق امر باشند و ستر راس متعلق امر دیگری باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo