< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

97/10/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تنبیه دوم / اقل واكثر / اصالت الاشتغال/ اصول عملیه

التنبیه الثاني من تنبیهات الدوران بین الاقل والاكثر الارتباطیینتنبیه دوم در دوران امر بین اقل و اکثر ارتباطی

قال صاحب الكفایة، نصّه: «الثاني أنه لا يخفى أن الأصل فيما إذا شك في جزئية شي‌ء أو شرطيته في حال نسيانه عقلا ونقلا ما ذكر في الشك في أصل الجزئية أو الشرطية ...».[1]

مرحوم آخوند می فرماید: تنبیه دوم: اگر ما شک کردیم که شیءای در حال نسیان جزء است یا شرط است، در صورت فراموشی، وظیفه ما چیست؟

می فرمایند: همان کلامی که در تنبیه اول گفتیم که اگر شک کردیم در اصل جزئیت یا شرطیت شیء مطلقا، تمام حرفهایی که در آنجا گفتیم در اینجا هم جاری است.

ملخص الكلام انه تقدم الكلام في صورة الشك في جزئیة شیئ او شرطیة علی الاطلاق وتقدم ان صاحب الكفایة مختاره هناك هو الاحتیاط عقلا «لمنجزیة العلم الاجمالي مع كون التكلیف فعلیا وعدم انحلال العلم الاجمالي وللزوم احراز الغرض الداعي الی الامر» والبرائة نقلا لعموم حدیث الرفع وشموله للمقام.

خلاصه حرف ایشان این است که قبلا گفتیم اگر شک در اصل جزئیت یا شرطیت باشد، مختار ایشان این است که عقلا باید احتیاط کرد. چه اینکه علم اجمالی منجز است و منحل هم نشده است و تحصیل غرض مولا هم باید احراز شود که حاصل شده و مقتضای این دو چیز (منجزیت علم اجمالی و لزوم احراز تحصیل غرض مولا) اقتضاء می کند که عقلا قائل به احتیاط شویم، ولی شرعا قائل به برائت شدند و به حکم حدیث رفع، مشکوک، جزئیت یا شرطیت ندارد و علم بدون این دو صحیح است و همین حرف در ما نحن فیه هم وجود دارد که اگر شک در جزئیت و شرطیت در حال نسیان بود، عقلا احتیاط و شرعا برائت جاری می شود.

واما الشك فی الجزئیة او الشرطیة فی حال خاص مثل الاقامة في حال السفر مثلا ومثل غیر الاركان في حال النسیان فهل هو مثل الشك مطلقا ام لا؟ فلو كان مثل السابق یكون العمل الناسي لجزء صحیحا اذا لم یكن ركنا والا فلا.

اما گر شک در جزئیت یا شرطیت برای یک شیء در حال خاصی بود، مثل اقامه گفتن برای نماز در حال سفر لازم است یا خیر، عقلا می گویند احتیاط جاری است و شرعا برائت جاری است.

پس عمل شخص ناسی بدون جزء منسی یا شرط منسی اگر حکمی باشد، عمل درست است.

در نتیجه در شک در جزئیت و شرطیت، فرقی نیست بین اینکه جزء و شرط، شک در این دو به طور اطلاق داشته باشیم یا در یک حال خاصی شک کنیم، مثل حال نسیان که جزء است یا خیر که در هر دو صورت عقلا احتیاط و شرعا برائت جاری است. این نظر مرحوم آخوند بود.

ذهب صاحب الكفایة الی عدم الفرق بین المقامین لجریان دلیل الاجتهادي والاصل الشرعي العملي.اما دلیل الاجتهادي تارة بان یكون المخاطب عموم المكلفین ولكن المكلف به هو العمل الخالي عما شك في دخله حال النسیان ودل دلیل آخر علی دخله فی خصوص الذاكر.بعد می فرمایند بر این مدعا هم می توانیم دلیل اجتهادی اقامه کنیم و هم اصل عملی.اما دلیل اجتهادی:

دلیل اجتهادی به دو نحومی تواند بیان شود:

طریق اول: خطاب به مکلفین بگوید این عمل بدون جزء و شرط لازم است و این شامل ناسی و غیر ناسی می شود که مکلف به، عمل بدون جزء و شرط منسی می باشد و بعد دلیل دیگر می آید خطاب به مکلفی که ناسی نیست که شرط یا جزء را اتیان کن.

پس نسبت به غیر ناسی، با دو بیان وظیفه او بیان شده است: یکی عمل بدون جزء و شرط و یکی جزء و شرط.

واخری بان یكون المكلف به تمام العمل والمخاطب عموم المكلفین ولكن یتوجه الی الناس دلیل آخر بالنسبة الی الخالي ولكن لا بعنوان الناسي حتی یلزم تغییر الموضوع بل بعنوان عام ملازم للناسي مثل عنوان_بلغمي_ او بعنوان خاص مثل یا زید.

طریق دوم: مکلف به، عمل تام و تمام است، فرض کنیم نماز با سوره (که ناسی فراموش می کند) واجب باشد و دلیل دیگر بیاید و به ناسی بگوید بر تو که فراموش کردی، سوره واجب نیست.

و برای اینکه در دلیل دوم که مخاطب شخص ناسی است، موضوع تغییر نکند، چون با گفتن ایها الناسی، فرد متوجه می شود که ناسی است و تبدیل به غیرناسی می شود. حال این بیان دوم با عبارتی بیان می شود که کلمه ناسی در آن نباشد و باید با لفظی بیان شود که ملازم با نسیان باشد، مثلا بگوید کسی که دیابت دارد (مثلا دیابت ملازمه با نسیان داشته باشد)، سوره بر او واجب نیست.

پس با این دو دلیل اجتهادی ثابت می شود که بر ناسی جزء یا شرط، لازم نیست.

واما الاصل الشرعي العملي فهو حدیث الرفع بالنسبة الی جمیع الافعال وحدیث_لاتعاد_ بالنسبة الی خصوص الصلوة فكما الاصل الشرعي یجري عند الشك في شرطیة او جزئیته مطلقا كما تقدم كذلك بالنسبة الی حال النسیان.اما اصل برائت

حدیث رفع نسبت به جمیع افعال جاری است که گار نمی دانست واجب است یا خیر، برائت جاری می کند و نسبت به نماز، حدیث لا تعاد جاری است.

واما البرائة العقلیّة فكما لا تجري بالنسبة الی الجزئیة والشرطیة مطلقا كما تقدم كذلك في المقام فالعقل یحكم بلزوم اعادة ما اخلّ بجزئه او شرطه نسیانا كما هو الحال بالنسبة الی اركان الصلوة.

اما برائت عقلیه جاری نیست، چون علم اجمالی منجز داریم و تحصیل غرض مولا هم لازم است، در نتیجه جای برائت عقلی نمی باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo