< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

97/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: زيادي عدمى جزء و شرط ‌

ثم ان المنتقی اورد علی التردید الكفایة بما حاصله انه خروج عن محل الكلام نصه: «الأولى: ان مفروض الكلام هو الإتيان بالزيادة بحيث يكون الشك في ان المزيد هل هو مانع أو لا؟، ولا يحتمل أنه جزء للمركب، وإلا لم يكن زيادة. وبعبارة أخرى: ان مورد البحث هو الشك في مانعية التكرار، ولا شك في جزئيته. وعليه، فلا وجه لما جاء في الكفاية من الترديد بين تخصيص البطلان في الصورة الأولى بصورة عدم دخل الزائد واقعا، أو تعميمه لصورة الدخل واقعا أيضا، إذ فرض الدخل واقعا خلاف المفروض في محل الكلام».[1]

منتقی الاصول بر تردیدی که مرحوم آخوند نسبت به بطلان عبادت در وقتی که با قصد جزئیت یا شرطیت به طور مستقل، زیادی را انجام بدهد، فرمودند اگر در واقع دخیل باشد، عمل درست است و اگر نباشد، درست نیست، اشکال می کنند و می فرمایند: این تفصیلی که مرحوم آخوند دادند به اینکه در صورتی باطل است که زائد در واقع دخیل نباشد، و الا اگر دخیل باشد، عمل عبادی باطل نیست، این تفصیل، خروج از محل کلام است، چه اینکه فرض بحث ما این است که یک شیء زائدی را اتیان کرده است و شک در این است که این زائدی که اتیان کرده مانعیت برای عبادت دارد یا خیر، پس بحث ما در زیاد کردن شیء برای عمل عبادی است، نه اینکه بحث در جزئیت شیء ای برای این عمل باشد، زیادی با جزئیت تناسبی ندارد. به تعبیری جزء مرکب آن چیزی است که بدون آن مرکب تمام نیست، ولی زائد بر مرکب، به چیزی گفته می شود که مرکب، بدون آن تام و تمام است.

و به بیان دیگر، شک ما در این است که آیا تکرار این جزء (مثلا دو سوره بعد از حمد خوانده) یا تکرار این شرط، آیا مانعیت با صحت این مرکب و این عمل دارد یا ندارد؟ اگر مانعیت داشته باشد، عدم آن شرط است و اگر نداشته باشد، شرط نیست.

پس فرمایش مرحوم آخوند که تفصیل قائل شدند در وجه اولی که مرحوم شیخ درست کردند، خروج از محل کلام می باشد و اگر قائل به بطلان هستند، باید مثل مرحوم شیخ، بگوید وجه اول مطلقا موجب بطلان عمل است.

پس نتیجه این می شود که منتقی اول تردید و تفصیل مرحوم آخوند در بطلان عمل را توجیه کردند و در تحت یک قاعده قرار دادند و بعد از آن، در تفصیل مرحوم آخوند اشکال کردند و گفتند خروج از محل بحث می باشد.

اقول:الظاهر صحة ما اورده المنتقی علی الكفایة من الخروج عن مفروض البحث _زیادة الجزء_ثم ظاهر الكفایة هو اعترافه بصدق الزیادة في المفروض وعدم بطلان العمل بها ولو كان العمل عبادیا وكلاهما مورد الاشكال والانتقاد بیان ذلك یتوقف علی ذكر مقدمة:مقدمة البحث في الزیادة :اما یكون اصولیا وبعبارة اخری بالنظر الی مقتضی القاعدة والاصول العملیة و اما یكون فقهیا وبالنظر الی الروایات الواردة بالنسبة الی زیاده في العمل

ظاهر مطلب این است که اشکال صاحب منتقی بر کفایه، به اینکه کلام کفایه، خروج از محل نزاع است، فرمایش درستی است.

آنچه از کفایه فهمیده می شود این است که آنچه شیخ گفته اند که اگر زائد را به قصد جزئیت یا شرطیت بجا آورده، عمل باطل است، مرحوم آخوند قبول دارد که بر آنچه که در عمل عبادی زیادی آورده، زیادی صادق است اما عمل عبادی باطل نمی شود.

اما هر دو فرمایش مرحوم آخوند (صدق زیادی و صحت عمل عبادی)، مورد انتقاد بزرگان قرار گرفته است.

قبل از بیان اشکال آقایان باید یک مقدمه ذکر شود و آن این است که: بحث ما در زیادی، از دو جهت است:

1. از حیث مقتضای قاعده و اصول عملیه؛

2. از حیث روایاتی که در باب است.

به تعبیر دیگر، تارة بحث ما در زیادی، بحث اصولی است که از نظر قواعد اصول چه باید کرد و اخری بحث فقهی است که از روایات باب چه می فهمیم.

وفنقولاما المقام الاول اما من حیث صدق الزیاده وعدم الصدق:

افاد محقق النائیني (ره) في فوائده، ما هو نصّه: «قد يستشكل في إمكان تحقق الزيادة ثبوتا ، فان الجزء أو الشرط ، إما أن يؤخذ بشرط لا ، وإما أن يؤخذ لا بشرط ، ولا ثالث لهما.

وعلى الأول: ترجع زيادته إلى النقيصة ، لأنه يلزم الاخلال بقيد الجزء وهو أن لا يكون معه شيء آخر.

وعلى الثاني: لا يكاد تحقق الزيادة ، لان الضمايم لا تنافي الماهية لا بشرط ولا تكون زيادة فيها».[2]

اما مقام اول (بحث اصولی):

مرحوم نائینی بر صدق زیادی بر تکرار جزء یا شرط، اشکال می کنند و می گویند زیادی صدق نمی کنند و بعد از این اشکال جواب می دهند.

اما اشکالشان این است: آن جزء اصلی یا شرطی اصلی که او را اضافه و تکرار کرده است، نسبت به ما زاد از دو حال خارج نیست:

1. بشرط عدم است، مثلا سورۀ بشرط لا، جزء می باشد.

2. لابشرط است، مثلا سوره نسبت به اضافه شدن سوره دیگر یا تکرار خودش، لابشرط است.

و یقینا بشرط شیء نمی باشد و اگر بشرط لا باشد و جزئی اضافه شد، در واقع زیادی نمی باشد و نقصیه می باشد، چون جزء بعد از حمد، سوره بدون جزء زائد بود و وقتی جزء زائد آمد، سوره بدون قید خواهد بود و قبلا گفتید فاقد قید، کالمتروک است، پس گویا در اینجا جزء نیامده است و ملحق به نقصان می شود.

و اگر لا بشرط باشد، با آمدن جزء اضافه، صدق زیادی نمی کند، چون آمدن جزء اضافی، منافات با لا بشرط ندارد. یعنی بعد از حمد، طبیعت سوره واجب است و این با یک سوره و بیشتر می سازد و جزء نماز هم طبیعت است و دیگر با تکرار یا اضافه، زیادی معنا ندارد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo