< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

97/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:بحث در حدیث (لا تعاد )

وافاد سیدنا الاستاذ محقق المیلاني: البحث في الروایات في مقامین:

احدهما: فقه الحدیث في لاتعاد مخصوصا.

وثانیهما: النسبة بین حدیث لاتعاد وسائر الروایات المتقدمة.

مرحوم آقای میلانی فرمودند در روایات ما نحن فیه، در دو مقام بحث می کنیم:

اول: فقه الحدیث لا تعاد

دوم: نسبت حدیث لا تعاد با سایر روایات

اما المقام الاول:

اما مقام اول: فقه الحدیث لا تعاد

مقدمه: آیت الله العظمی میلانی فرمودند اینکه ادباء برای حروف معانی متعدد ذکر می کنند، و این از اغلاط است چه اینکه همه حروف برای یک چیز وضع شده اند، و آن نسبت بین دو کلمه می باشد، مثلا نسبت بین زید و دار، از این دو کلمه فهمیده نمی شود و برای این نسبت، واضع، حرف را وضع کرده است.

کلمة حدیث لا تعاد مشتمل علی مستثنی ومستثنی منه والمستفاد من المستثنی ان ترک احد الخمس موجب للاعادة لا وجوده.

بیان ذلک: ان کلمة من في الحدیث تکون نشویة یفید سببیة الخمس للاعادة وحیث ان وجود الخمس قطعا لیس بمضر فلا محالة فیکون عدمها فقط سببا للاعادة فیکون مفاد الحدیث لاتعاد الا من ناحیة ترک الخمس.

جمله «لا تعاد الصلاة الا من خمس» یک مستثنا دارد که من خمس باشد و مستثنا منه دارد که لا تعاد باشد، از مستثنا می فهمیم اگر نقصی وارد شد، حکمش چه می باشد، از مستثنا منه استفاده می شود اگر بعضی از زیادی ها انجام شد، حکمش چیست.

از مستثنا می فهمیم اگر یکی از این پنج چیز از بین رفت، نماز باطل است و باید اعاده شود، این را از کلمه من می فهمیم، چون این حرف در حدیث، نشویه است و منشا و سبب را بیان می کند، یعنی لا تعاد الصلاة الا به سبب یکی از این پنج چیز، پس استفاده می شود هر کدام از این پنج چیز که بود، سبب و منشا اعاده صلات می باشند، و این پنج چیز گاهی در خارج وجود پیدا می کنند و گاهی هم ترک می شوند، حال جای سوال است و سوال این است که وجود اینها موجب اعاده می شود یا نقص و عدم آنها؟

گفته می شود که وجود اینها قطعا سبب اعاده نیست و الا اگر وجودشان نباشد، اصلا نمازی نیست، در نتیجه باید منشا اعاده ترک آنها باشد، پس از مستثنا استفاده می کنیم اگر یکی از این پنج چیز ترک شد، نماز باید اعاده شود.

پس اعاده نماز در وقت نقصان، از مستثنا استفاده می شود.

والمستفاد من المستثنی منه هو لزوم الاعادة عند بعض انحاء الزیادی.

بیان ذلک: ان لاتعاد مرکب من لا النافیة ومادة عود واعادة ففی کل مورد کانت الاعادة صادقة ینفیه لا وموهم الاعادة یکون في مورد وقوع نقص في العمل کان النقص من ناحیة الشرط او الجزء وحیث ان اول زیادة بعض الاجزاء الی النقص وهو ما کان الجزء بشرط لا فلا محال یشمله الحدیث.

وبعبارة اخری لا تعاد لاینفي کل زیادة بل زیادی الذی کان موهما للاعادة وکان راجعا الی النقیصة.

اما از مستثنا منه که لا تعاد باشد، استفاده می کنیم اگر زیادی خاصی در نماز محقق شد، باید نماز اعاده شود.

توضیح مطلب اینکه لا تعاد، مرکب از دو بخش است: یکی حرف نفی که «لا» باشد و دیگری کلمه «تعاد» که از ماده عود و اعاده می آید. حال در هر جایی که اعاده صدق بکند، حرف نافیه، آن را نفی می کند و چون اعاده در مورد نقص است، چه در شرط و چه در جزء، و چون در زمان نقص، اعاده وجود دارد، باید گفت لا تعاد شامل همه زیادی ها نمی شود، چون همه زیادی ها موجب نقص نمی شوند، بلکه اختصاص به زیادی ای دارد که به نقص بر می گردد و آن جایی است که زیادی، باعث از بین رفتن مزید علیه باشد و به تعبیر دیگر در جایی است که جزء یا شرط نماز، بشرط لا باشد.

پس از مستثنی نقیصه فهمیده می شود که اگر یکی از این پنج چیز نبود و از مستثنا منه، بعضی از زیادی ها را می فهمیم که با وجود آنها نماز باید اعاده شود و آن جایی است که جزء نماز بشرط لا باشد.

پس از لا تعاد الصلاة فهمیده می شود که اگر طبیعت صلات ترک شد، باید اعاده شود و در جایی که اگر ایجاد طبیعت بر ما لازم بود، ایجاد طبیعت با اتیان یک فرد است اما ترک طبیعت، به ترک همه افراد است، حتی اگر یک فرد را اتیان کردیم، طبیعت ترک نشده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo