< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدهاشم صالحی

جلسه 14

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: لزوم آشنائی به کیفیت احتیاط
 المسألة الثانیة: الأقوی جواز العمل بالاحتیاط، مجتهداً کان أو لا، لکن یجب أن یکون عارفاً بکیفیة الاحتیاط بالإجتهاد أو بالتقلید.
  قبلاً گفتیم که مکلف بر سه قسم است.رسیدیم به قسم دوم.قسم اول که مجتهد بود.احکام، اقسام ومقدمات واحکام اجتهاد ومجتهد را خواندیم. قسم دوم مکلف که عبارت است ازمحتاط. احتیاط درکدام صورت جایزاست؟
 درمسئله دوم می فرماید که:« اقوی جواز العمل بالأحتیاط مجتهدا کان أولا،»، آقا مجتهد است منتها این مسئه را استنباط نکرده است.با اینکه قدرت دارد استنباط کند، منتها این مسئله را استنباط نکرده است. درهمین مسئله احتیاط میکند. این چه اشکال دارد. مثلاً سرچهار فرسخی نمیداند که در شریعت،قصر واجب است یا تمام؟ هردو را می خواند.یا مثلاً در زمان غیبت، یعنی غیبت کبری نمی داند که ظهر واجب است یا جمعه؟ در اینجا با اینکه می تواند بررسی کند، چون مجتهد است،بجای بررسی ادله احتیاط می کند و هردو تارا می خواند. لکن کسی احتیاط بکند که آشنا و عارف به کیفیت احتیاط باشد چه مجتهد باشد و چه مقلد،« لکن یجب ان یکون عارفاً بکیفیة الإحتیاط» یعنی کیفیت احتیاط را بداند. چه بسا (ربما) به عقیده و به نظر ابتدایی می رسد که این احتیاط است و حال آنکه این در واقع خلاف احتیاط است.باید خوب و دقیق،مورد احتیاط را بداند، یعنی بداند که کجاها مورد احتیاط است و کجاها مورد احتیاط نیست.این را باید بررسی کند.آن هم بالإجتهاد اگر مجتهد است یا تقلید کند.که آیا اینجا مورد احتیاط هست یا مورد احتیاط نیست؟ باید از مجتهد سوال کند.
  احتیاط در تمام حالات حسن است
 ما گفتیم که احتیاط در هرحال حسن و جایز است.چه در معاملات بالمعنی الأعم و چه در معاملات بالمعنی الأخص و همچنین گفتیم احتیاط جایزاست در عبادات، در عبادات چه مستلزم تکرار باشد یا نباشد. مثلاً شک دارد که استعاذة در نماز واجب است یا واجب نیست.احتیاط می کند همیشه استعاذة را در نماز می خواند. این آدم احتیاط می کند و این احتیاط هیچ اشکالی ندارد.چه مستلزم تکرار باشد چه مستلزم تکرار نباشد.
 موانع و محذورات احتیاط
  اما آنجایی که احتیاط مستلزم تکرار نیست، محذوری که داشت چه بود؟
 سه تا محذور داشت.محذور اول می گفت قصد وجه از بین رفته است. آیا این آدم که نماز با استعاذه را می خواند،استعاذه را واجب نیت می کند یا واجب نیت نمی کند؟ اگر واجب صد درصد نیت کند، این خودش بدعت وتشریع هست و اگر هم واجب نیت نکند، قصدوجه نشده است.
  دوم قصد تمییز است، یعنی در وقتی که نماز می خواند، باید تمییز بدهد که کدام جزء واجب است و کدام جزء واجب نیست.استعاذه را تمییز نداده است که واجب است یا واجب نیست. فلذا تمییز از بین رفته است.
  سوم امتثال اجمالی در طول امتثال تفصیلی است که محقق اصفهانی فرمود. یعنی محقق اصفهانی فرمود که گاهی این است که اصل امر را نمی داند که آیا این عمل امر دارد یا نه؟چه امر وجوبی یا امر استحبابی، ایشان مثال زد به وضوی غسل غیر جنابت.یعنی کسی غسل غیر جنابت کرده است، ولی نمی داند که آیا این غسل کافی از وضو هست یا کافی از وضو نیست.اگر کافی از وضو هست،پس وضو برایش واجب نیست.اگر کافی نیست، پس وضو برایش واجب است.اینجا اگر وضو بگیرد چه را قصد کند؟ اگر قصد وجوب بکند، می‌شود بدعت و اگر قصد وجوب نکند، قصد وجه و قصد تمیز از بین رفته و امتثال اجمالی شده است.امتثال اجمالی در طول امتثال تفصیلی است.تا جایی که امتثال تفصیلی امکان داشته باشد، نوبت به امتثال اجمالی نمی رسد. در هر صورت امتثال اجمالی در طول امتثال تفصیلی است.اولا یکبار برود بررسی کند و ببیند وضو واجب است یا واجب نیست؟ اگر استنباط کرد که وضو واجب است،وضو می گیرد به قصد وجوب.اگر استنباط کرد که وضو واجب نیست اصلا وضو نمی گیرد.این را می گوییم امتثال تفصیلی.این که نمی داند واجب است یا نه،احتیاطا وضو بگیرد این می شود امتثال اجمالی.
 اصطلاح محقق اصفهانی
 محقق اصفهانی یک اصطلاحی دارد که در قدم اول انبعاث،انبعاث یعنی حرکت کردن،‌انبعاث عبد باید ازتحریک مولا باشد، یعنی انبعاث عبد،از بعث مولا باشد.مولا او را وادار کند و هل بدهد.هل دادن دو قسم است، یک هل تکوینی هست که از دستش می گیرد و به طرف عمل پرتاب می کند،این را می گویند: هل تکوینی، یک وقت هل تشریعی است و می گوید: «صلّ».این صل گفتن مولا در حقیقت هل دادن مکلف است نحوالعمل.و بعث مکلف است نحو العمل.انبعاث مکلف باید ناشی از بعث مولا باشد. ولی در اینجا این آدمی که وضو می می‌گیرد، نمی‌داند که مولا بعث کرده است، وضو را واجب کرده است یا واجب نکرد، ما را بعث کرده یا نکرده؟ اینجا اگر وضو بگیرد، این انبعاث از احتمال بعث است نه از خود بعث مولا.نه از تحریک مولا.ازاین جهت این در قدم دوم است.گفت که «إذا کنّا لم نعمل أنه تعلق به أمر اولا». آیا این وضو امر وجوبیآآآآ یا امر استحبابی دارد یا اصلا امر ندارد، بلکه اکتفا کرده به همان غسل مس میت، کما فی وضوء بعد غسل غیر جنابة؟ فرمود در اینجا سه تا محذور است، یکی قصد وجه،یکی تمییز،یکی هم امتثال اجمالی در طول امتثال تفصیلی.آن دوتای اولی را محقق اصفهانی فرموده که ما قبول نداریم.اصلا واجب نمیدانیم . یعنی نه قصد وجه را واجب میدانیم نه تمییز را.باقی می ماند محذور سوم که باید انبعاث عبد در قدم اول ناشی از بعث مولا باشد.اگر این امکان نداشت، بعد از آن انبعاث عبد از احتمال بعث مولا باشد.این در قدم دوم است نه در قدم اول.«لا مجال لإحتیاط لأن الإمتثال اجمالی فی طول الإمتثال تفصیلی.اعتبارأن یکون انبعاث العبد عن بعث المولی لا عن إحتمال البعث المولی».بلکه باید از بعث مولا باشد.لا عن احتمال بعث مولا. این اولا.باید امتثال تفصیلی در طول امتثال اجمالی باشد و فرض این است که این برایش تمکن از امتثال تفصیلی است. یعنی می تواند برود ادله را بررسی کند یا می تواند برود تقلید کند. یعنی اگر عامی است برود سوال و تحقیق کند که آیا وضوی بعد از غسل مس میت برای نماز واجب است یا واجب نیست؟ این را می تواند تقلید کند. پس اگر می تواند برود اول امتثال تفصیلی کند.
 بلی، اگر امکان نداشت، یعنی نه مجتهد بود نه به تقلید دسترسی داشت، آن یک مسئله دیگری است و نوبت می رسد به امتثال اجمالی. «ثم قال :«لو شککنا».فرض کنید اگر شک کردیم که آیا امتثال اجمالی در طول امتثال تفصیلی هست یا در عرض امتثال تفصیلی. اگر هم شک کردیم،چکار می کنیم ( فی أنّها ما فی أرض واحد أو بالإمتثال الإجمالی فی طول الإمتثال التفصیلی بمعنا أن الانبعاث)، این که عبد حرکت می کند بسوی عمل ،آیا شرط است یا معتبر است « أن یکون مستمد مستند إلی الأمر جزماً» یعنی امر قطعی داشته باشد و از امر قطعی مولا این شخص حرکت کند یا اینکه لازم نیست، بلکه اگر از احتمال امر هم حرکت کند، این هم اطاعت گفته میشود؟
 دیدگاه محقق اصفهانی
 در اینصورت «فلا مناص أن یرجع إلی قاعدة الاشتغال» محقق اصفهانی فرموده در این فرض ما رجوع می کنیم به قاعده اشتغال.قاعده اشتغال چه می گوید؟ قاعده اشتغال می گوید برو حتما امتثال تفصیلی تحصیل کن، یعنی نوبت به امتثال اجمالی نمیرسد.چون شکی در کیفیت اطاعت است نه در خود اینکه فلان شیئ واجب یا نه تا برائت جاری کنیم، بلکه شک درکیفیت اطاعت است،اگر در کیفیت اطاعت شک بود آنجا قاعده اشتغال باید جاری شود.«لأنه من الشک فی الکیفیة الإطاعة و الإمثال».
 این بود فرمایش محقق اصفهانی.پس محقق اصفهانی در این فرض،احتیاط رامشروع ندانست،‌چرا؟ بخاطر اینکه از نظر ایشان امتثال تفصیلی مقدم شد بر امتثال اجمالی.تاجایی امتثال تفصیلی امکان داشته باشد.
 جواب:«أقول أنه لا شک فی أن الإمتثال الإجمالی فی عرض الإمتثال تفصیلی» ما یقین داریم که امتثال اجمالی در عرض امتثال تفصیلی است، بین اینها طولیتی در کار نیست تا بگوییم اگر اول امتثال تفصیلی نشد، آنگاه نوبت به امتثال اجمالی می‌رسد.این گونه نیست بلکه هردو تا در عرض هم هستند و سرّش این است که فارق بین عبارت و غیرعبارت چیست؟
 فرق بین واجبات تعبدی و واجبات توصلی این هست که در عبادت عمل باید منسوب إلی المولی و اضافه به مولی داده شود (همین مقدار)،.و در شرح لمعه هم خواندید که قصد قربت تقربیا شش یا هفت معنا دارد که در این شش هفت معنا،قصد قربت معنایش عبارت است از: اضافه دادن عمل بسوی مولا.«أنّ العمل العبادی لابد أن یؤتی بها مضافا إلی المولی» عمل عبادی این است که اضافه به مولا داده شود. حال اگر این آقا بعد از غسل مس میت وضو می‌گیرد،یعنی رجاء و به قصد اینکه لعل امر داشته باشد ،همین اضافه به مولا داده است این عمل را یانه؟
 یقینا اضافه بر مولا داده است.و باز هم اگر قبول ندارید، می گوییم عقلاء پیش خود شما است باید ببینیم که عقلا چه می گویند؟ مثلاً عبد به احتمال اینکه مولا این دستور را داده است ، آن را امتثال کرد و به آن عمل نمورد.از عقلا سوال کنید که آیا این «عبد» مطیع است یا مطیع نیست؟ عقلا چه می گویند؟ سیره عقلا هست که قطعا مطیع است، یعنی عقلا همگی می‌گویند که این عبد مطیع است،هیچ فرق نمی کند که انبعاث عبد مستند به امرجزمی مولا باشد.یا مستند به احتمال امر مولا باشد، بلکه بنابرتعبیری بعضی از علما- شاید در علم اصول خوانده باشید- که این ارقی و اعلی مرتبه عبودیت است که حتی این «عبد» از احتمال امر مولا حرکت می کند.این بالاتر از آن است که از امر قطعی مولا حرکت کند.و هیچ اشکالی ندارد. «لا فرق بین العبادة و و بینها أن عمل العبادی لابد أن یؤتی بها إضافة إلی المولا».برخلاف توصلی، «لأنّ الغرض منه إنّما هو ذات العمل» در واجبات توصلی،شخص لباسش نجس شده است و موقع نماز هم است، غرض این است لباس تطهیر شود کاری به این ندارد که این را اضافه به مولا بدهد که مولا گفته تا به خاطر امر مولا بشویم یا مولا نگفته؟ مولا نگفته فلذا هیچگونه نیّـت و قصد قربت لازم نیست. «إنّما هذا من غیر لزوم إضافته إلی الله تعالی و الإضافة إلی الله تعالی قد تتحقق بالإتیان بالمأمور به علی وجه التفصیل».مثل نماز صبح.نماز صبح را اضافه به مولی میدهد و می گوید خدایا چون تو امر کردی، از این رو من میخوانم .این میشود اضافه عمل به مولا. «وقد یتحقق بالإحتیاط.بالإتیان به علی وجه الإجمال. خدایا من این چهارتا نماز را می خوانم است چون قبله معلوم نیست.بخاطر اینکه آن نماز واقعی که بر ما واجب کردی،آن انجام شود این اضافه به مولا هست یانه؟ اضافه به مولا شده است.«لأنه أیضا نحن إضافة إلیه تعالی و من هنا لا یشترط العقلاء فی العمل بالإحتیاط أن لا یتمکن المکلّف من العلم بالواجب والاتیان به علی وجه التفصیل»،عقلا شرط نکردند که نوبت به احتیاط وقتی میرسد که این آدم قدرت بر امتثال تفصیلی نداشته باشد.ولو قدرت بر امتثال تفصیلی هم داشته باشد،بازهم احتیاط و امتثال اجمالی کفایت میکند، عقلاء پیش شماست از آنان سوال کنید بر اینکه عبدی که اطاعت کرده است ،به احتمال امر مولا امتثال کرده است.آیا این «عبد»ممتثل گفته میشود یا نه؟مطیع گفته میشود یا نه ؟ حتماً این عبد منقاد هست و مطیع دیگر. اطاعت و انقیاد همین است.اگر احتیاطا به قصد رجاء،چیزی را انجام میدهیم،أرقی و اعلی مرتبه عبودیت است و اضافه عمل هم به مولا داده شده است.بعد ایشان فرموده بود که اگر شک کردیم نوبت به قاعده اشتغال میرسد؟ ما در پاسخ ایشان می گوییم این گونه نیست، بلکه در اینجا اگر شک هم کردیم که آیا امتثال اجمالی در طول امتثال تفصیلی هست یا نه؟ نوبت به برائت میرسد نه به قاعده احتیاط،‌چرا؟ برای اینکه منشأ شک ما این است که آیا مولا و شارع واجب کرده که حرکت عبد از تحریک تفصیلی مولا باشد، یا اینکه واجب نکرده باشد که حرکت عبد از تحریک تفصیلی باشد.اعم از اینکه که تحریک تفصلی باشد یا تحریک اجمالی کفایت می کند؟
 وقتی که شک کردیم که آن واجب است یا این واجب است؟ برائت جاری می کنیم. «فالمرجع هو البرائة لأنّ مرجع الشک الی أن الشارع هل إعتبر فی متعلق الأمر.أنّ التحرک عن تحریکه» که متحرک شود عبد از تحریک مولا مع التمکن من العلم بالواجب أو أنه إعتبر الأعم؟در اینجا برائت از خصوصیت جاری میکنیم، معنایش است که شارع متعبر کرده أعم را،‌یعنی أعم از این که از تحریک مولا مع العلم یا به صورت اجمال کفایت می کند.«و النتیجه أن الإحتیاط أمر جائز فی العبادات».
  «هذا کلّه» در جایی که احتیاط مستلزم تکرار نباشد.
 حکم جایی که احتیاط مستلزم تکرار است
  اما مقام ثانی که احتیاط مستلزم تکرار است .همان سه تا محذوری را که قبلا خواندیم، در اینجا هم میآید:
 الف: قصد وجه نمیشود.
 ب: تمییز نمیشود.
 ج:امتثال اجمالی در طول امتثال تفصیلی است.ازاین سه تا که جواب دادیم. بنابراین،‌باید ببینیم در جایی که احتیاط مستلزم تکرار است کدام محذور چهارمی هم وجود دارد، مثلاً بگوییم امر مولا عبث میشود،امر مولا به بازیچه گرفته میشود، آیا از این قبیل محذورها پیش می‌آد تا آنها را هم جواب بدهیم؟
  البته این را در مسئله چهارم متعرض می‌شویم.چون ما فعلا در مسئله دوم را هستیم و هنوز به مسئله چهارم نرسیدیم.در مسئله چهارم که خود سید آنجا تفصیل میدهد که مستلزم تکرار اگر باشد،گاهی در فعل است،گاهی درترک است.گاهی در جمع است وهکذا، آنجا ما تفصیل می دهیم که چگونه مستلزم تکراراست گاهی در فعل است و گاهی در ترک است. اینها در مسئله چهارم (إنشاء الله) بررسی خواهیم کرد.
 آنگاه ایشان فرمود: «یشترط فی العمل بالإحتیاط العلم بموارده» باید علم و مواردش را داشته باشیم.مورد احتیاط اینجا هست یا مورد احتیاط اینجا نیست؟ چون گاهی بنظر میرسد که اینجا مورد احتیاط است و حال آنکه وقتی بررسی کنیم، می بینیم که این خلاف احتیاط است.
 پس علم به موارد احتیاط و کیفیات احتیاط آن هم با اجتهاد لازم است اگر طرف مجتهد است، یا اگر مجتهد نیست تقلید کند که اینجا مورد احتیاط است یا نه؟ «إذ لولاه لم یتحقق الإحتیاط.» چون اگر موارد احتیاط را خوب معرفت نداشته باشد،آنجا احتیاط محقق نخواهد شد.کدام احتیاط؟ آن احتیاطی که مؤمن از عقاب است‌«المؤمّن من العقاب».
 مثال
 مثلاً آب قلیلی با یک متنجسی برخورد کرد، در اینجا بین علما و فقها اختلاف است که آیا آ ب قلیل با ملاقات با آب متنجس،نجس میشود یا نه؟
 البته با ملاقات نجس،نجس میشود.ولی بحث در ین است که آیا باملاقات با متنجس هم نجس میشود یانجس نمیشود؟ این آب قلیل ملاقات کرد با شیئ متنجس.اینجا احتیاط چیست، چون پیش ما مشکوک شده است که آیا نجس هست یا نجس نیست.باید چکار کنیم؟ احتیاط این است که اجتنباب کنیم. الاحتیاط یقتضی التجنب عن الماء القلیل و عدم استعماله فی رفع الخبث و الحدث» یعنی نه با آن وضو بگیریم و نه با آن استنجاء کنیم. تا اینجا احتیاطش واضح است و هر کس شاید بفهمد که مورد احتیاط این است که از این آب مشکوک پرهیز شود.
 «فلو أصابها هذا الماء ثوب المکلف»، حال اگر همین آبی که ملاقات کرد با متنجس،با جامه شخصی برخورد کرد. در اینجا این آدم چکار کند،‌آیا هم آب را رها کند و هم لباس را رها کند؟ اینکه نمیشود. پس چه کار بکند و مقتضای احتیاط در چیست؟یک وقت هست که این آقا جامه دیگری دارد ،باید وقت نماز این جامه را بیرون کند و با جامه دیگر نماز بخواند و با این آب هم وضو نگیرد، بلکه با آب دیگری وضو بگیرد،یعنی احتیاط در اینجا اقتضایش همین است.
 اما اگر ثوبش منحصر به همین است که پوشیده، یعنی لباس دیگری ندارد با آن نماز بخواند.اینجا چکار بکند؟آیا این آدم در وقت نماز این جامه را در بیارود و نماز را عاریا بخواند -بنابراینکه اگر ثوب نداشت،نماز عاریا واجب است- آیا این آدم نماز عاریا بخواند یا با همین ثوب مشتبه نماز بخواند؟
 مقتضای احتیاط چیست؟ احتیاط این است که صلات را تکرار کند،‌یعنی یک مرتبه با لباس مشتبه بخواند و بار دوم همین را عاریاً و بدون لباس اتیان کند، چرا؟ تا یقین کند آن نماز واقعی که وظیفه من بوده است از جانب خداوند،آن انجام شده است. چون در واقع اگر این لباس نجس است و منحصر هم هست و دراینجا (انحصار) صلاة عاریا واجب است، این آدم نماز را عاریا راخوانده است و اگر درواقع نجس نیست،پس نماز را با لباس پاک خوانده ،بازهم نمازش صحیح است.
 پس مقتضای احتیاط این است که نماز را تکرار کند،‌یک مرتبه با لباس مشتبه بخواند، مرتبه دوم هم عاریاً و بدون لباس بخواند، نه اینکه مقتضای احتیاط این باشد که نماز را فقط عاریاً و بدون لباس بخواند.
 ممکن است کسی بگوید که این احتیاط در جای خوب است که وقت وسیع باشد،اما در جایی که وقت تنگ است نه وسیع، انسان چه کند و در اینجا مقتضی احتیاط چیست؟جای ظریف و باریک همین جا است فلذا مرحوم سید فرمود واجب است که مکلّف عارف به موارد احتیاط و کیفیت احتیاط باشد، در اینجا چه باید کرد؟ در اینجا چنانچه وقت وسع نیست، نوبت به احتیاط نمیرسد، بلکه امتثال تفصیلی برایش واجب است،‌یعنی باید از مجتهد سوال کند و طبق گفته‌ی او فقط یک نماز بخواند.
 و اگر خودش مجتهد است، باید فورا یک کتاب را باز کند،نگاه کند یک نماز بخواند.
 «و إذا فرضنا أنّ الوقت لم یسع لتکرار الصلاة، کشف ذلک عن عدم قابلیة المحل للاحتیاط». کشف می کند که محل قابلیت إحتیاط را ندارد.«و وجب الإمتثال تفصیلاً لتحصیل العلم بالمسئلة» این خیلی تعجب است که برای خواندن دو تا نماز وقت نیست که بخواند،‌اما اینکه این آدم برود با طول و تفصیل استنباط کند و یا برود از مجتهد سوال کند و استفتاء کند، آن را وقت دارد، اما دو تا نماز را وقت نداشته باشد،‌این خیلی تعجب آور است.
  «و لو إنحصر الماء، بالماء القلیل الذی لاقاه المتنجس» اگر آب دیگری غیر از آبی که با متنجس ملاقات کرده ندارد.اینجا چه کار کند؟از شما سوال می کنم؟وقت نمازش هم رسیده است.تمیم کند یا وضو بگیرد؟
 مقتضای احتیاط چیست؟مقتضای احتیاط ابتدائاً این است که یکبار با آب مشتبه وضو بگیرد و نماز بخواند و یکبار دیگر هم با تیمم،‌منتها اینجا یک محذور دیگر پیش میآید، و آن این هست که اگر با آب مشتبه وضو بگیرد،چناچه این آب در واقع نجس باشد،اعضای وضو نجس میشود ،اعضای وضو که نجس شد، سبب بطلان نماز میشود.این را چه کار کند؟ فظاهر الحال یقتضی الاحتیاط بالجمع بین التیمم و الوضو بذلک الماء المشکوک فی طهارته إلّا أنّ هذا الإحتیاط خلاف الإحتیاط،لأنّ الماء علی تقدیر نجاسته تستبع نجاسة أعضاء الوضوء فلا مناص» اینجا دیگر نوبت به آن نمی رسد که اول با تیمم نماز بخواند و بعدش با آن آب مشکوک وضوبگیرد و نماز بخواند.بلکه اینجا وظیفه اش این است که احتیاط نکند و دنبال امتثال تفصیلی برود و با امتثال تفصیلی انجام بدهد. «فلا مناص من الإمتثال التفصیلی لتحصیل العلم بالمسئله».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo