< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدهاشم صالحی

جلسه 17

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: معنای تقلید
 بحث در مسئله هشتم بود، که مرحوم سیّد فرموده بود: التقليد هو الالتزام بالعمل بقول مجتهد معيّن و إن لم يعمل بعدُ، و لو لم يأخذ فتواه ؛ فإذا أخذ رسالته و التزم بالعمل بما فيها، كفى في تحقّق التقليد.
  دیدگاه صاحب عروة نسبت به معنای تقلید
  مرحوم سیّد تقلید را عبارت از التزام می داند، همین که ملتزم شد و رفت رساله از خانه مرجع گرفت و ملتزم شد که من بعد از این طبق فتوای ایشان عمل کنم، ولی تا هنوز عمل نکرده است و حتی فتوای ایشان را یاد نگرفته و مراجعه هم نکرده است، فقط همین که ملتزم شده و تصمیم گرفته است که بعد از این از فلان آقا و فلان مرجع تقلید بکند، به این می گویند: تقلید. در عرف اگر سؤال کنند که: فلانی، مقلّد چه کسی هست؟ در پاسخ می‌گویند مقلّد فلان مجتهد است، با این که هنوز نه به فتوایش عمل کرده و نه فتوایش را اخذ کرده است.
 این نظر مرحوم سیّد بود که بیان گردید.
 نظر سائر فقها در معنای تقلید
  ولی فقهای فعلی این تعریف را قبول ندارند و اکثراً می گویند: تقلید عبارت است از: عمل ، یعنی تا عمل نکرده است تقلید گفته نمی شود، وقتی که به فتوای آن آقا عمل کرد و مسئولیّت عمل را به گردن مجتهد قلّاده و آویزان و گردنبند کرد ، آنگاه به آن تقلید می گویند.
  من گفتم که این معنای تقلید، یعنی اینکه تقلید را به معنای عمل بگیریم، هم مطابق با معنای لغوی است که همان جعل قلّآده فی عنقه باشد، گردنبند را در گردنش آویزان بکند، چه زمانی مسئولیّت عمل و گردنبند به گردن مجتهد آویزان می شود؟
  وقتی که عمل کرده باشد، نه به مجرّد التزام.
 به بیان دیگر به مجرد التزام و اینکه تصمیم بگیرد که بعد از این به فتوای فلان مجتهد عمل می‌کنم، چیزی بر گردن و بر عهده مجتهد نمی‌آورد، چرا؟ چون هنوز این آقا عمل نکرده است تا بر گردن مجتهد باشد.
  و هم مطابق با اخبار است، یعنی اینکه تقلید را به معنای عمل بگیریم،‌مطابق با اخبار هم است، این مسئله ربیعة الرأی که راوی آمد و سؤال کرد و گفت: أ هُو في عُنُقِكَ ؟
  آیا بر گردن توست که جواب میدهی؟ ربیعة‌ الرأی در هر بار ساکت شد.حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: بر گردنش است.چه بگوید به گردنم هست و چه نگوید.پس معلوم است معنای تقلید همین است که مسئولیت عمل به گردن مجتهد است.
  دیدگاه صاحب کفایة
 بنابراین، معنای تقلید عبارت شد از:عمل، و گفتیم که صاحب کفایة مخالفت کرده است.صاحب کفایة فرموده: باید تقلید به معنای التزام باشد نه بمعنای عمل.
 دلیل صاحب کفایة
 صاحب کفایة به چه دلیل، تقلید را به معنای التزام گرفته نه به معنای عمل؟دلیلش این است .گفته است.بخاطر این است که اگرتقلید معنایش عمل باشد، پس مکلّف اولین عملی را که انجام می‌دهد، نسبت به آن تقلید صدق نمی کند.چرا؟برای اینکه تقلید باید قبل از عمل باشد،چطور مجتهد وقتی که عمل میکند،یعنی مجتهد بعد ازآنکه رأی دارد و مستند بر رأیش عمل میکند .مقلد هم اول باید تقلید کند و سپس مستند به آن تقلید عمل کند.
 پس اولین عملی که میکند که هنوز مستند نکرده و هنوز تقلید نکرده، چرا؟ چون شما گفتید تقلید عبارت است از عمل،تا عمل نکرده است،تقلیدی در کار نیست، پس اولین عمل تقلید گفته نمی شود.
 برای اینکه اولین عملش باطل نشود، مجبوریم که بگوییم تقلید عبارت است از:« التزام»، یعنی این آدم پیش از عمل ملتزم شده است.پس تقلید صحیح است.وقتی که تقلید صحیح شد،هرگاه عمل را انجام می‌دهد، استناد به همان تقلید می کند.این نظر صاحب کفایة بود.
 ما در جواب صاحب کفایة گفتیم که تقلید عبارت است از عمل، منتها تقلید عنوان عمل است. یعنی روپوش برای عمل است.و می شود تقلید با عمل در زمان مساوی باشد. در همان لحظه‌ای که عمل میکند،درهمان لحظه استناد به فتوای غیر هم می کند، فلذا همان تقلید گفته هم میشود.هم عمل است و هم تقلید،لازم نیست که حتما تقلید قبل از عمل باشد تا عمل مستند به آن تقلید شود، این گونه نیست، بلکه درهمان لحظه که عمل میکند، همراه با عملش تقلید هم می‌کند. چون ما قبلاً گفتیم که خود تقلید گفتیم عبارت است از لون و رنگ عمل، یعنی «تقلید» رنگی از عمل است. فلذا در همان لحظه عمل، رنگش را هم دارد.هیج اشکالی ندارد.پس می‌توان گفت که تقلید عبارت است از: «عمل» و با این بیان تا حدودی اشکال صاحب کفایة وارد نیست.
 آیا نزاعی که میان فقها در معنای تقلید است،‌ثمره عملی هم دارد یا ثمره عملی ندارد؟
 تا کنون در معنای تقلید بحث کردیم و اینکه آیا معنای تقلیدعبارت است از:« التزام»؟ یا عبارت است از:« اخذ فتوی»؟ یا اینکه معنای تقلید عمل است، یعنی تقلید عبارت است از: «عمل»؟
  یک عده گفتند که تقلید معنایش اخذ فتواست،فتوی را یاد گرفته است و هنوز عمل نکرده است،‌فتوا را یاد گرفته و اخذ کرده است، این همان تقلیداست.
 پس مادامی که فتوی را اخذ نکرده است هرچند ملتزم است و تصمیم دارد که به فتوای آقا در آینده عمل کند، ولی چون اخذ نکرده است و فتوی را یاد نگرفته است، فلذا این تقلید گفته نمی شود.
  ممکن است کسی بپرسد اینکه بحث می‌کنیم در لغت معنای تقلید چیست، آیا معنای تقلید التزام است یا معنای تقلید اخذ فتواست یا معنای تقلید عمل است؟آیا این بحث ثمره‌ای هم دارد یا نه؟
 می فرماید هیج ثمره علمی و عملی ندارد.معنای تقلید هرچه که باشد برای اینکه کلمه تقلید در آیه و روایت موضوع حکم قرار نگرفته است.اگر تقلید موضوع حکم قرار می گرفت،مجبور بودیم که ما معنایش را مشخص کنیم تا آن حکم شرعی برایش بار می‌شد.ولی معنای کلمه تقلید هیچگاه موضوع حکم شرعی در آیه و روایت قرار نگرفته است تا ما بحث کنیم.هرچه باشد بالأخره وقتی که عامی عمل کرد،وقتی که اخذ کرد،وقتی که التزام پیدا کرد، آن تقلید است،دیگر تقلید هیچ چیزی ندارد، یعنی هیچ ثمره عملی ندارد تا ما بحث کنیم که تقلید معناییش چیست؟ فقط ثمره اش در نذر پیدا می‌شود، مثلاً کسی نذر کرده است که من تقلید میکنم.اگر گفتیم که معنای تقلید چیست؟ التزام، همین که التزام کرد، به نذرش عمل کرده است.
 اما اگر گفتیم معنای تقلید عمل است نه التزام.این آقا نذر کرده است که من تقلید می کنم تا عمل نکرده، عمل به نذرش نکرده است.این فقط یک ثمره جزئی است که در باب نذر ظاهر می‌شود،آنهم ثمره اش جزیی است نه کلی.
 «إنّ التکلم فی مفهوم التقلید لا یکاد أن یترتب علیه ثمرة فقهیة إلّا فی النذر، و ذلک لعدم وروده فی شیء من الروایات».در روایات وارد نشده است.
 ثمره تقلید در دو مسئله فقهی
 آنگاه می فرماید دو مسئله است که کلمه تقلید در آنجا اثر دارد، یعنی در دو مسئله‌ی فقهی،کلمه تقلید آنجا اثر دارد.وقتی که اثر داشته باشد، ما مجبوریم که معنای تقلید را مشخص کنیم و معلوم کنیم که معنای تقلید چیست؟
  بلی، در روایت احتجاج کلمه تقلید آمده است ولکن صد افسوس که روایت احتجاج ضعیف السند است،یعنی مرسله است، فلذا حجیت و اعتباری ندارد.آن که در روایت احتجاج آمده ،این است:
  نعم ورد فی روایت الإحتجاج:« فأمّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه، حافظا لدینه، مطیعاً لأمر مولاه، مخالفا لهواه فللعوام أن یقلّدوه».
 در این روایت کلمه‌ی‌«أن یقلّدوه» آمده است.منتها ما گفتیم که این روایت،روایت مرسله است.یعنی روایت احتجاج ضعیف السنداست.
 خلاصه اینکه ما روایتی نداریم که کلمه تقلید در آنجا موضوع حکم شرعی قرار گرفته باشد.
 بلی، در دو مسئله یک کمی می توان گفت که کلمه تقلید اثر دارد. یعنی در دو مسئله‌ی فقهی:
 الف: اخذ کلمة التقلید فی مسئلة البقاء علی تقلید المیت.
  گفتند بقاء بر تقلید میت. یعنی در آنجا کلمه تقلید آمده و بقا بر تقلید است.بقا بر تقلید میت چه زمانی گفته می شود؟
  باید تقلید را بفهمیم،اگر کسی به فتوای یک آقایی ملتزم شده است،ولی هنوز عمل نکرده است.اخذ هم نکرده است و اتفاقاً این مجتهد مرحوم شد و از دنیا رفت. در این فرض اگر این شخص به فتوای این آقا عمل کند،همین بقا گفته می شود یا تقلید ابتدایی گفته می‌شود؟اینجا روشن می‌شود، چون اگر گفتیم معنای تقلید التزام است،این ملتزم شده بود، پس تقلیدش صحیح است.تقلید که بوده است.حالا که مجتهد مرحوم شده است،این بقای بر تقلید گفته می‌شود، فلذا اشکالی ندارد، یعنی با این فرض بقاء بر تقلید میت اشکالی ندارد.
  اما اگر گفتیم تقلید عبارت است از عمل،نه التزام. این آدم که هنوز عمل نکرده است.بلکه بتازگی ملتزم شده بود که عمل کند، ولی هنوز عمل نکرده بود که مجتهدش مرحوم شد ،حالا که مجتهد مرحوم شده است این اگر با فتوای همین آقا باقی بماند،این را تقلید ابتدایی میّت می گویند و می‌دانیم که تقلید ابتدایی میت جایز نیست،‌یعنی اکثرعلما می گویند که تقلید ابتدائی میت جایز نیست، هرچند بعضی ها قائلند که تقلید ابتدایی میت اگر (آن مجتهد میت) اعلم باشد اشکالی ندارد.
 ب: مسئله دوم:«والعدول من الحیّ إلی غیره»
 عدول ازحی به غیرش، این شخص فقط ملتزم شده بود که از جناب زید تقلید کنم، بمجرد التزام، زید هم مرد یا زید هنوز زنده است،یعنی اول ملتزم شد که از زید تقلید کند، سپس نظرش برگشت و دلش نخواست و گفت از زید تقلید نمیکنم، بلکه می‌خواهم از عمرو تقلید کنم.آیا همین عدول گفته می‌شود یانه (عدول از حی إلی الحی)؟
  اگر گفتیم معنای تقلید التزام است،بله. یعنی همین خودش عدول گفته می‌شود، چون این آدم اول متلزم شده بود که از زید تقلید،تقلیدش از زید صحیح بوده است.حالا اگر عدول کند این می‌شود عدول از حی إلی الحی، و این جایز نیست.
 اما اگر گفتیم تقلید عبارت است ازعمل، این آدم هنوز به فتوای زید عمل نکرده است، تازه ملتزم شده است که از این به بعد از عمرو تقلید می کند، این عدول گفته نمی‌شود ، یعنی عدول حی إلی الحی گفته نمی شود.
 خلاصه در همین دو مسئله،تقلید شاید اثر داشته باشد، ولکن در آینده خواهد آمد که همین دو مسئله مبنایی دارد که روی آن مبنا تقلید میت جایز نیست،‌چه اینکه تقلید را عبارت از التزام بدانیم یا تقلید را عبارت از عمل بدانیم، یعنی در این جهتش هیچ فرقی نمی کند.
  پس آنجا هم اثری ندارد.روی این جهتی که اثر ندارد.نمی توان درباره معنایی تقلید خیلی خود را گرفتار کنیم که معنای تقلید چه باشد.هرچه که هست بالأخره،عوام وقتی که ملتزم شد،فتوا را گرفت و عمل کرد.آن شخص،مقلد گفته می شود.
  «ولکنّنا فنبیّن عن المسئلیتین»،یعنی ‌همین دو مسئله که یکی بقا بر تقلید میت است.دیگری:العدول من الحی إلی الحی»،این دو مسئله: «لا یختلف حکمهما بالإختلاف فی معنی التقلید».چرا ؟«لعدم إبتنائهما علیه».زیرا که آنها هم برآ کلمه تقلید مبتنی نیست.چون مبنای علمی دارد و آن روی مبنای علمی تفاوت نمی‌کند، یعنی چه تقلید را عمل بدانیم یا التزام بدانیم،هیچ فرقی نمی کند.«حیث أنّ لکلّ من المسئلتین مبناً لا یفرق فیهما الحال بین أن یکون التقلید بمعنی الإلتزام أو أن یکون التقلید بمعنی العمل».
  پرسش
 پرسش این است که خود تقلید،یعنی عوامی که می خواهند تقلید کند و هنوز به مرحله اجتهاد نرسیده و می خواهد تقلید کند،آیا همین مسئله‌ی تقلید،تقلیدی است یا اجتهادی؟
 پاسخ
  اجتهادی است نه تقلیدی.
 بقی شیء و هو أنّ مسئلة التقلید لیس التقلیدیّ.
 خود مسئله تقلید ،تقلیدی نیست، یعنی حتی عوام هم در این یک مسئله باید مجتهد باشد. به این معنا که یقین داشته باشد که تقلید من جایز است،نه اینکه از پدریا مادر خود سوال کند که من تقلید می کنم و آنها بگویند تقلید کن، از گفته و حرف پدر و مادر قطع حاصل نمی‌شود که حکم الهی همین است.باید قطع داشته باشد و قطع پیدا کردن عوام از چه راهی حاصل می‌شود؟
  قطع پیدا کردن عوام دو راه دارد که بعداً راهش را بیان می کنم که دو راه دارد .با این دو راه می شود که عوام قطع پیدا کنند که تقلید حجّت است و تقلید واجب است و اگر تقلید کنم،فرمان مجتهد بر من حجّت است
 پس در خود مسئله تقلید،عوام هم باید مجتهد باشند.مجتهد به این معنا که قطع داشته باشد.نه این که به گفته یک شخص تقلید بکند.گفته یک نفر که مفید قطع نیست.و لذا می گویند که مسئله خود تقلید،تقلیدی نیست، اگر تقلیدی نیست، پس چیست؟اجتهادی است.
 پس عوام هم در یک مسئله مجتهد شد، «فمسئله التقلید لیس تقلیدیا»ّ چرا؟
  وجهش این است:« حیث قلنا إنّ کلّ مکلّف یعلم إجمالاً أنّ فی الشریعة أحکاماً و تکالیفاً الزامیاً» این مکلف،علم اجمالی دارد که در شریعت اسلام،احکام الزامی دارد؟ این جای شکی نیست.یعنی بمجرد اینکه انسان قدم به دایره تکلیف می گذارد و پانزده سالش تکمیل می شود،علم اجمالی دارد که بالأخره شریعت مقدس اسلام بدون احکام و بدون تعدادی واجبات و یک تعدادی محرمات،نیست. همان احکام به واسطه علم اجمالی بر این آدم منجّز شده است،‌وقتی منجّز شد،‌چنانچه آن را امتثال نکند،گرفتار عقاب می شود. پس باید کاری کند که یقین پیدا کند که عقابی در کار نیست و آن کار نمی‌شود، مگر این که یقین پیدا کند که این تقلید من جایز است و إلّا اگر یقین نکند و قطع نداشته باشد به صحت تقلید،با تقلید ظنّی،ظن پیدا کرده است که تقلید شاید جایزباشد، با ظن اگر عمل کند، حتماً احتمال را می دهد که شاید تقلید من جایز نباشد، فلذا احتمال عقاب می‌دهد.
 پس با این بیان، معلوم شد که باید مسئله تقلید،یقینی باشد.«کلّ مکلف یعلم إجمالا بالأحکام الإلزامیه»، و این که علم اجمالی دارد،اقتضا دارد که از عهده احکام الزامی خارج شود.چرا؟ «لإستقلال العقل بوجوب الخروج عن عهدة التکالیف المتوجهة إلی العبد»، وقتی که مکلف بخواهد از عهده این تکالیفی (که علم اجمالی دارد) خارج شود، باید چه کار بکند؟ والمکلّف إما أن یأتی بنفس الأحکام الواقعیة، یعنی خود احکام واقعی را مستقیماً در لوح محفوظ را می بیند و به آن عمل میکند، در این فرض نیازی به تقلید نیست، ولی این کار امکان ندارد.
  و إما أن یعتمد علی ما قطع بحجّیته،یا اینکه اعتماد کند بر چیزی که یقین دارد که برمن حجت است،یعنی باید به او بچسبد.
  پس باید عوام یقین کند که تقلید من صحیح است.
 «و إما أن یعتمد علی ما قطع بحجّیته، إذ لا یجوز لدی العقل الاعتماد علی غیر ما علم بحجیته».چرا؟حیث یحتمل فیه العقاب فمسئلة التقلید لابدّ أن تکون ثابتة بالقطع و الوجدان و بالإجتهاد، نعم لا مانع فی خصوصیته».
 خصوصیتش این است که آیا تقلید میت جایز است یا نه ؟ عدول از حی به حی جایز است یا جایز نیست.تقلید أعلم جایز است یا مطلق تقلید هم کفایت می‌کند یا نه؟
 این خصوصیات را می تواند از کسی سوال کند و ظن هم در این جهت کفایت می‌کند، ولی نسبت به اصل اینکه تقلید بر من صحیح است یا نه؟این را باید با قطع و یقین ثابت کند.
 «نعم لا مانع فی خصوصیات التقلید» یعنی در خصوصیات تقلید، می‌تواند تقلید کند و از کسی سوال کند، مثلاً از روحانی محل خودش سوال کند که آیا تقلید أعلم واجب است یا واجب نیست؟
 یا از روحانی و امام جماعت خود سوال کند که آیا عدول از مجتهد حی به مجتهد حی جایز است یا جایز نیست؟
 
 در این گونه مسائل می تواند از علما سوال کند.و اما اصل این که تقلید صحیح است یا نه؟ نمی‌تواند تقلید کند،‌بلکه اصل تقلید را باید «بالقطع و و الوجدان» ثابت کند.
 «لکن أصل جوازه لابدّ أن یستند ألی إجتهاده».
 البته اجتهاد عوام که یقین پیدا می کند که تقلید صحیح است،منحصر به دو راهه است،یعنی راه تامین از عقاب برای عوام چون عوام قدرت بر احتیاط که ندارد،‌از طرفی هم اجتهاد هم که برایش میسور نیست-منحصر به تقلید است و از دو راه می تواند بر صحت تقلیدش، یقین پیدا کند:
 1: ارتکاز، راه اول ارتکاز است.
 2: انسداد،‌راه دوم انسداد است که در جلسه آینده توضیح خواهیم داد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo