< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدهاشم صالحی

جلسه 28

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: آیا تقلید اعلم واجب است یا نه؟
 بحث در این است که آیا تقلید اعلم واجب است یا واجب نیست؟ این مسئله از دیر زمان بین فقهای شیعه محل اختلاف بوده‌ است،یعنی این گونه نیست همه قائل به وجوب تقلید اعلم باشند، بلکه عده‌ای هستند که تقلید اعلم را واجب نمی‌دانند، مثلاً مرحوم سید محمد شیرازی تقلید اعلم را واجب نمی‌دانست و بعضی دیگر هم هستند که تقلید اعلم را واجب نمی‌دانند.
 نظر حق در تقلید اعلم چیست؟
 آیا واقعاً تقلید اعلم واجب است یا واجب نیست؟
 فرض کنید دو نفر مجتهدند که یکی از آنان نسبت به دیگری اعلم است، البته این هم صور متعددی دارد، یکی اینکه آیا علم به مخالفت بین فتوای اعلم با غیر اعلم داریم یا نداریم؟
  اگر علم نداشته باشیم که یقیناً‌ تقلید اعلم واجب نیست، چون هردو موافقند، فلذا به فتوای هر کدام که عمل کنیم، فتوای هردو محسوب می‌شود، هم فتوای اعلم است و هم فتوای غیر اعلم،یعنی همین که طبیعی فقیه و صرف وجود الفقیه و عالم تقلید کنیم کافی است،‌کما اینکه در باب خبر واحد،‌مثلاً دوتا خبر است و هردو یک مضمون دارند و هردو دلیل دلالت دارند که مثلاً جلسه استراحت در نماز واجب است،‌ما اگر جلسه استراحت را انجام دادیم، به کدام از این دو خبر عمل کردیم؟ به هردو خبر عمل کردیم، یعنی به قدر جامع بین خبرین عمل کردیم،‌اینجا هم اگر به فتوایی عمل کردیم که هم اعلم همان را فتوا داده و هم غیر اعلم، ما تقریباً به قدر جامع بین دوتا فتوا عمل کردیم و این هیچ اشکالی ندارد،‌البته در صورتی که علم به مخالفت نداشته باشیم، و لیکن این خیلی نادر است و شاید هیچ وجود نداشته باشد که انسان علم اجمالی نداشته باشد که این دوتا مجتهد از اول طهارت تا آخر حدود و دیات اختلاف نداشته باشند،‌مگر اینکه دومی اصلاً مجتهد نباشد و از روی رساله‌ی اولی برای خود رساله نوشته باشد،‌در غیر این صورت قطعاً یکنوع مخالفت در بعضی از مسائل پیدا می‌کنند.
 هرگاه فتوای اعلم با فتوای غیر اعلم مختلف باشند، وظیفه عامی و مقلد چیست؟
 در صورت اختلاف فتوای شان،‌چه کار کنیم،‌آیا تقلید اعلم واجب است یا نه؟ اینجاست که گفته‌اند تقلید اعلم واجب است، چرا تقلید اعلم واجب است؟
  چون تقلید اعلم بین فقها معروف و مشهور است، یعنی معروف بین علما این است که تقلید اعلم واجب است.
 دیدگاه سید مرتضی
  از ظاهر کلام سید مرتضی استفاده می‌شود که وجوب تقلید اعلم بین امامیه از مسلمات است،یعنی تقریباً شبه ضروری است.
 نظریه محقق ثانی
 محقق ثانی بر وجوب تقلید اعلم ادعای اجماع کرده و گفته بالاجماع تقلید اعلم واجب است.
 نظر جمعی از متاخرین
  به جمعی از متاخرین (یعنی کسانی که از شهید ثانی متاخر هستند) نسبت داده شده که تقلید اعلم واجب نیست، یعنی آنان فرموده‌اند جایز است که انسان از غیر اعلم تقلید کند،یعنی با اینکه علم به مخالفت دارد، باز جایز است که از غیر اعلم تقلید کند.
 أدله قائلین به وجوب تقلید اعلم
 حال باید ادله را بررسی کنیم که آیا واقعاً تقلید اعلم واجب است یا تقلید اعلم واجب نیست؟ قائلین به وجوب تقلید اعلم می‌گویند به چند دلیل تقلید اعلم واجب است.
 دلیل اول
 اولین دلیل و مهم ترین دلیل قائلین بر وجوب تقلید اعلم، سیره عقلاست، سیره عقلا را باید یک کمی دقیق شویم، مثلاً در هر حرفه و فنی سیره عقلا چیست؟
 مثلاً در طبابت دو نفر پزشک داریم که یکی از آنها متخصص است و دیگری متخصص نیست، به بیان دیگر یکی در رشته طبابت از دیگری اعلم است، اگر از مریض سوال کنیم که به کدام یکی مراجعه می‌کنی؟ حتماً جواب خواهد داد که به متخصص مراجعه می‌کنم.
 در علم مهندسی هم مسئله از همین قبیل است.
  خلاصه سیره عقلا در هر حرفه و فن رجوع به متخصص و اعلم است این سیره در احکام شرعیه از طرف شارع مقدس ردع نشده است، پس این اولین دلیل است و دلیلی است که قابل خدشه و رد هم نیست. البته این در صورتی است که علم به مخالفت داشته باشیم و‌بدانیم که این دو مجتهد در فلان مسئله نظر مخالف دارند یا دو نفر طبیب راجع به فلان مرض نظر مخالف دارند، در اینجاست که سیره عقلا بر رجوع به متخصص و اعلم است. اگر علم به مخالفت نداشته باشیم، مشکل ندارد که به هر کدام مراجعه کند.
 خلاصه این سیره در تمام فنون و حرفه ها جاری و سایری است.
 دلیل دوم
 دلیل دوم مطلقات آیات و روایات است، مانند:‌آیه‌ی نفر و آیه سوال، همچنین روایاتی که ائمه (علیهم السلام) ما را ارجاع داده بود به محمد بن مسلم، أبان بن تغلب، زرارة و امثال آنها، این مطلقات آیات و روایات که دلیل بر حجیت فتوای فقیه برای عوام است، وقتی که این دوتا فتوا با همدیگر متعارضند، چون فرض این است که علم به مخالفت داریم،وقتی علم به مخالفت داریم،‌در اینجا فتوای اعلم با فتوای غیر اعلم تعارض دارند، وقتی تعارض داشتند،‌ادله هیچکدام از این دوتا را شامل نمی‌شود، وقتی شامل نشد، فتوای غیر اعلم در همان قدم اول از بین می‌رود و خلاص می‌شود، حال که هیچکدام را شامل نشد،‌این عامی که راه برایش بسته است چه کار کند؟ اینجاست که باید دوباره به فتوای اعلم رجوع ‌کند، چرا؟ از باب انسداد، زیرا راه دیگری ندارد،
  فرض کنید که هردو فتوا در مرحله اول به تعارض،‌تساقط کردند، چون ادله لفظی هیچکدام را شامل نشد، فتوای غیر اعلم در همان مرحله اول ساقط شد، بعد این عامی متحیر می‌ماند و نمی‌داند که چه کار کند، چون احتیاط برایش امکان ندارد،‌اجتهاد هم برایش ممکن نیست، اینکه احکام شرعیه را به طور کلی رها کند و بگوید من هیچ تکلیفی ندارم،‌این هم امکان نیست، پس هیچ چاره‌ای نیست جز اینکه به فتوای اعلم از باب قدر متقین عمل کند. این هم دلیل دوم بود که بیان گردید.
 دلیل سوم
 از محقق ثانی ادعای اجماع نقل شد که ایشان فرموده بالإجماع تقلید اعلم واجب است، در صورتی که علم به مخالفت داشته باشیم، البته آقایان متوجه هشتند که این اجماع، اجماع منقول است، اجماع اگر محصل باشد، حجیت ندارد تا چه رسد به اجماع منقول، چرا؟ چون محتمل المدرک است،چون احتمال می‌دهیم که مدرکش همین آیات و روایات و سیره عقلا باشد، فلذا اجماع برای ما چندان ارزشی ندارد
 دلیل چهارم
 دلیل چهارم روایات است، اولین روایت،‌مقبوله عمر بن حنظلة است، باید نگاه کرد که این روایت چه می‌گوید و کدام فرازش دلالت بر وجوب تقلید اعلم دارد، این مقبوله عمر بن حنظله را مشایخ ثلاثه نقل کرد‌ه‌اند:
 الاول مارواه المشایخ الثلاثة باسنادهم عن عمربن حنظلة قال: سألت ابا عبدالله علیه السلام عن رجلین من اصحابنا یکون بینهما منازعة فی دَین او میراث فتحاکما إلی أن قال: فإن کان کلّ واحد اختار رجلاً من أصحابنا فرضیا أن یکونا الناظرین فی حقّهما و اختلف فیما حکما و کلامهما اختلفا فی حدیثکم؟ فقال:« الحکم ما حکم به أعدلهما و أفقههما و أصدقهما فی الحدیث و أورعهما، و لا یلتفت إلی ما یحکم به الآخر، قال: قلت: فانهما عدلان مرضیان عند اصحابنا لا یفضل واحد منهما علی الاخر؟ قال: ینظر الی ما کان من روایتهم عنا فی ذلک الذی حکما به المجمع علیه بین اصحابک، فیؤخَذ به من حکمهما و یترک الشاذ الذی لیس بمشهور عند اصحابک فان المجمع علیه لاریب فیه» الوسائل: ج 18،‌الباب 9من أبواب صفات القاضی،‌الحدیث1،
 " عمربن حنظله می‌گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: دو نفر از اصحاب ما درباره یک امر مالی ـ مربوط به دَین یا میراث ـ نزاع داشتند، برای رفع نزاع نزد سلطان جائر یا قضات منصوب از جانب وی رفتند، آیا حکم آنها شرعی است و مجوّز تصرف می‌شود؟ " در ادامه حدیث حضرت از این عمل نهی نموده و آنها را به فقها و راویان شیعه ارجاع می‌دهد. آن گاه " عمربن حنظله " درباره اختلاف آنها در احکام و روایات صادر شده و منقوله، از حضرت سؤال می‌نماید و حضرت پاسخ می‌دهد، تا این که وی می‌گوید: " اگر هر دو حاکم، عادل و مورد قبول شیعه باشند و هیچ کدام از دیگری عادل تر، فقیه تر، راست گوتر و با تقواتر نباشد چه باید کرد؟ حضرت فرمود: روایات آن دو را بررسی کنید، هر کدام که بین اصحاب مشهور باشد، به آن عمل نموده و روایت شاذ و غیر مشهور را رها کنید.
 این روایت می‌گوید هر کدام که فقیه تر است، او را بگیرید، از این معلوم می‌ شود که پس تقلید اعلم واجب است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo