< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

97/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: المقاصة

 

وجود تعارض بین 2 طائفه از روایات باب مقاصه

نکته ی اول اینست که:

بین 2 طائفه ای از روایات که عرض کردیم تعارض است، تعارضش روشن است زیرا در این نصوصی که دلالت بر عدم جواز تقاص دارند مخصوصا 2 صحیحه ؛ سلیمان و معاویة ابن عمّار، در مورد ودیعه هستند مخصوصا در صحیحه ی معاویه که تصریح شده به «یستودعونی» و البته در صحیحه ی سلیمان ابن خالد هم چون نهی از خیانت کرده، اشعار دارد و لا تخلو من دلالة که اینجا هم مورد روایت، امانت است، زیرا در نصوص بیشتر در امانت تعبیر به خیانت وجود دارد(خیانت در نصوص انصراف استعمالی دارد به خیانت در امانت)، «لا تخن من اعتمنک»یعنی نهی از خیانت کسی که به شما اعتماد کرده در نصوص زیاد است، روایت اول هم اصلا در مورد ودیعه است(کلا 3 روایت داریم 2 صحیحه و یک خبر)!!!

در اینجا،اولا: این نصوصی که مانع هستند، در مورد ودیعه هستند و ثانیا در مورد جحود و انکار هستند کما اینکه در این 2 صحیحه تصریح شده به انکار و جحود، از طرفی در همین 2 مورد(ودیعه و جحود) بالخصوص در طائفه ی اولی نصوصی داشتیم که دلالت بر جواز مقاصه دارند، هم در مورد ودیعه آمده بالصراحة، و هم در مورد جحود،

مقتضای قاعده در جمع 2 طائفه

مقتضای قاعده همانطور که عرض کردیم، روایات طائفه ی اولی صریح در جواز هستند و روایات طائفه ی ثانیه ظهور در حرمت هستند، و این نصوص طائفه ی ثانیه حمل بر کراهت میشوند،

لکن 2 مورد از معارضه سالم میمانند:

1)آنجایی که مذعِن باشد شخص به اینکه مال برای شخص است مع ذلک نمیدهد یا تاخیر میکند.

2)در غیر ودیعه

این 2 مورد معارضه ندارند پس در غیر ودیعه و در غیر موردِ حجود، یعنی آنجایی که شخص اذعان دارد، چه امتناع به اصل کند یا تاخیر کند، مقاصّه جائز است بلاکراهةِِ، و در موردی که ودیعه باشد، و حجود کند(در صورت حصول هر2 قید معاََ) مکروه است مقاصه، بنابراین یکی از این 2 قید اگر نباشد کراهت رفع میشود، یعنی اگر چنانچه در غیر ودیعه باشد باز هم کراهت مرتفع میشود زیرا این 2 قید(ودیعه و جحود) باهم در نصوص آمده اند، پس وقتی باهم باشند مقاصّه مکروه میشود و الا جائز است و کراهت برداشته میشود حتی اگر یکی از این 2 قید باشد، و سرّ و حکمت این قضیه اهمیتی است که شارع به امانت داده «والذین لامانتهم و عهدهم راعون»

سوال: لفظ خیانت عام است، یعنی حتی اگر مالی از شخص بدهکار به وکالت در دست طلبکار باشد اگر شخص طلبکار بگیرد مال را عرفا خیانت بر آن صدق میکند!!!

جواب: 2 صورت دارد، یک مرتبه صدق عرفی خیانت را میگویید، بله عام است، یک مرتبه میگوییم در نصوص تعبیر خیانت راجع به چه چیزی آمده،(قرینه ی اول): در نصوص تعبیر خیانت غلبه(استعمالی)دارد در مورد خیانت به ودیعه، (قرینه ی دوم): مع اینکه در صحیحه ی عمّار و همچنین در آن خبر اول تصریح به ودیعه شده، پس این ظهور میدهد که مورد، خیانت ودیعه است، و همچنین جحود، زیرا کثرت استعمال در روایات، منصرف به خیانت در امانت می شود.

اما حجود چه سرّی دارد؟ زیرا ممکن است شخص(مدینِ منکر) معتقد باشد که این مال او(طلبکار) نیست، یعنی ممکن است مدین فراموش کرده باشد که مال کسی را گرفته، و این شخصی که جحود(مدین) میکند، (و فکر میکند که)جحود او درست است، نه اینکه از باب عناد جحود کند، ممکن است انکارش به خاطر این باشد که واقعا اطلاع ندارد(که بدهکار است)، این مساله بسیار مبتلا به است، چه بسا ممکن است شخصی یقین داشته باشد که مالش در نزد ما است ولی ما هرچه فکر میکنیم یادمان نمیاید و انکار میکنیم، در این صورت ممکند است شخصی که تقاص میکند(طلبکار) اشتباه کرده باشد، پس وجه کراهت در صورت جحود ممکن است این باشد، این خصوصیت در جایی که اذعان میکند و مقرّ است که مالِ غیر است وجود ندارد، در اینجا کراهت هیچ وجهی ندارد، این بود سرّ کراهت که عرض کردیم!!!

نکته: در روایات آمده «کسی را که به تو خیانت کرده به او خیانت نکن» یعنی اینکه کسی را که فکر میکنی به تو خیانت کرده، تو به او خیانت نکن، حضرت اِخبار نمیدهد که آن شخص واقعا خیانت کرده،یعنی ممکن است او واقعا هم خیانت نکرده باشد ولی این شخص خیال کند او خیانت کرده. حضرت می خواهد بفرماید آن جایی که تو فکر می کنی خیانت کرده، تو دیگه خیانت نکن.

سؤال: می خواهد بفرماید اگر او خیانت کرده واقعا، تو خیانت نکن

استاد: بله می شود واقعا گفت. ولی این کبرایی که حضرت فرموده اند که اگر او خیانت کرد تو خیانت نکن، متوقف بر خیانت واقعی شخص نیست، بلکه آنی که مصحح این اطلاق بیان حضرت و مصحح این تعلیل حضرت هست، این است که این شخص مرید تقاص، علم یا زعم این را داشته باشد که آن شخص، خیانت کرده است. این استعمال هم چیز متعارفی است که می گویند اگر فکر می کنی کسی به تو خیانت کرده، تو به او خیانت نکن.

سرّ این که گفتیم خیانت نکن، به خاطر امانت بودن است. شارع، اهمّیت زیادی به خیانت در امانت داده است لذا مکروه است. اما اگر کسی بگوید نفس خیانت، حرام باشد، حرف درستی نیست، چون در مقام ما نصوص مستفیضه صریحه داریم که حتی در مورد ودیعه، تقاص را تجویز کرده است. اگر این مقاصّه و گرفتن مال آن شخص، خیانت بود، در آن جا هم می بایست خیانت باشد. چون ملاک خیانت، این است که بدون این که آن شخص آخذ خبر داشته باشد، تقاص در مال انجام دهد. راوی هم سؤال کرده: ولو این که آن شخص خبر نداشته باشد، می توانم بگیرم؟ که حضرت فرمودند بله می توانی بگیری.

سؤال: اگر آن شخص، مازاد از حق خودش را بگیرد، خیانت و ظلم می شود ، و الا چرا خیانت باشد؟

استاد: این می شود اجتهاد در مقابل نص. دو صحیحه تعبیر به خیانت کرده اند. کلام در این است که دو صحیحه ای که در این نصوص مانعه تعبیر به خیانت کرده و حضرت، تصریح به خیانت کرده است، مستدل ممکن است بگوید خود خیانت مگر می شود جایز باشد؟ شما چطور خیانت در نصوص مانعه را حمل بر کراهت می کنید با این که حضرت در این جا تعبیر به خیانت کرده است؟

ادامه سؤال: خیانت از عناوینی است که دائما قبیح است، و مثل کذب نیست

استاد: پس بنابراین حرام است و شما شدید مؤیّد ما !

جوابش این است که در آن نصوص مستفیضه دیگر، حضرت (ع) همین تقاص را در همین فرض جحود و در همین ودیعه، تصریح کرده به جواز. پس باید فهمید که خیانت هم دارای مراتب تشکیکی است، مثل نفاق. مثلا در این جایی که می داند مال خودش است، ولو این که بدون اطلاع آخذ باشد، این به لحاظ عدم اطلاع آخذ، درست است که خیانت است، ولی چون مال خودش است، شارع، خیانت محرّم را بر آن مترتب نمی کند و می تواند تقاص کند. جمع نصوص، این می شود.

سؤال: نا مفهوم است

استاد: البته این « إعتدا» با خیانت فرق دارد. این روایت می گوید اگر کسی به تو خیانت کرده، تو خیانت نکن و منهی عنه است. اما نمی شود به هر اعتدائی گفت خیانت.

ادامه سؤال: نا مفهوم ( مجاز مشاکله)

استاد: نمی شود هر چیزی را به هر چیزی قیاس کرد. مثلا بگویید اگر شخصی به تو دروغ گفت، تو هم دروغ بگو! این حرف، کبرای کلی نیست و اعتدائی که در آن جا دارد، هر اعتدا و گناهی نیست، ولی خیانت یک گناهی است. در مجموع، پس این، یک نوعی از خیانت می باشد و حضرت تعبیر به خیانت کرده، منتها یک مرتبه ضعیفه ای از خیانت، جایی است که کسی مالت را به زور گرفته و تو تقاص کنی در مالی که از او به دستت رسیده.

سؤال: یک عنوانی که دائما عنوان قبح دارد، نمی شود گفت تشکیکی است و در مرتبه ای حُسن دارد.

استاد: خیر، نفاق و خیانت، مراتب تشکیکی دارند و حرمت ندارد در برخی مراتبش. مثل جایی که دارد: « کفی بالمرأة نفاقا» که زبانش اگر با قلبش دو تا باشد. نصوص نفاق زیاد است. مثلا نفاق در روایات، در بسیاری از موارد، در مورد حرام به کار نرفته است. خیانت هم همینطور است. ولو این که در بسیاری از موارد، خیانت هست، ولی در این جا که اعتدی شده، راهی جز تقاص نیست، خیانت در این جا جایز می باشد، کما این که صریح نصوص است. ما با توجه به این که نصوص صریحه دلالت بر جواز دارد، داریم بین این دو حمل می کنیم و حمل درستی هم هست. لکن، آنی که خیانت در امانت کرده، تو خیانت نکن. این خیانت نکن، دال بر تحریم نیست، چون در مقابل دفع آن اعتدا و ظلم هست و شخص، راهی جز این ندارد. و الا اگر هر کسی بتواند مال کسی دیگر را به زور بگیرد ولی این شخص مغبون راهی نداشته باشد بتواند مال خودش را استنقاذ کند، خلاف عدالت می باشد.

سؤال: تعبیر به خیانت شاید صحیح نباشد ولی تقاص، صحیح است!

استاد: خود حضرت تعبیر به خیانت کرده است!!

می خواهیم بگوییم اگر در این جا خیانت است، در همه جا باید خیانت باشد. در هر جایی که بدون اطلاع شخص آخذ، شخص مغبون، تقاص کند، اگر چه در مورد جحود اگر ودیعه هم باشد، این خیانت است دیگر.

چون مورد نهی که حضرت فرمود از این قبیل است راه این است که نصوص صریح در جواز است معلوم می شود که این خیانت در این جا یک تشابهی است یک رشحه از از خیانت در این است یک مرتبه ضعیفه ای از خیانت دارد که این در حد حرام نیست چون مصداق استنقاذ است در مقابل اعتدی مال؛ یعنی استنقاذ مال است و احقاق حق است یعنی متوقف است احقاق حق به این تقاص، در چنین جایی است.

کسی نسبتی به اینها نداده است که اینها مخالف با تقاص در این مقام باشند. این بیان نصوص بود. پس بنابراین دو مورد سالم از معارضه داریم : آنجایی که از قبیل ودیعه نباشد و آنجایی که شخص مزعن باشد یا ممتنع باشد آنجا مکروه نیست، اما اگر جحود بکند و در مورد ودیعه باشد ودیعه ای که شخص جحود بکند درچنین جایی تقاص مکروه می شود.

سوال :امام فرموده تقاص را دوست دارم، این چطور با کراهت جمع می شود!!.

استاد :دوست دارم به معنای جواز می باشد.

صحیحه ابو العباس البقباق:

إنّ شهاباً ما رآه في رجل ذهب له بألف درهم و استودعه بعد ذلك ألف درهم، قال أبو العبّاس: فقلت له: خذها مكان الألف التي أخذ منك، فأبى شهاب، قال: فدخل شهاب على أبي عبد الله عليه السلام فذكر له ذلك، فقال‌: أمّا أنا فأُحبّ أن تأخذ و تحلف

این احب به معنای جواز است حمل بر جواز می شود.

سوال : این دلالت بر کراهت می کند.

استاد :ائمه (ع)باید کار مکروه را انجام بدهند یعنی ولو فی قضیه الجزئیه تا اثبات جواز بشود.

سوال : امام فرمود احب عن تاخذ یعنی من دوست دارم برو شکایت کن پول خودت رو بگیرامام می فرماید فاحب ان تاخذ و تحلف یعنی بگیر قسم بخور و پول رو بگیر برود شکایت بکند قسم بخورد پول خودش رو بگیرد.

استاد :امام تاخذ را مقدم کرده اند اگر می فرمودند تحلف و تاخذ؛ یعنی اول شکایت کنید قسم بخورید اما تاخذ فرمود یعنی بگیرید وحتی می توانید قسم بخورید که آن مالی که من گرفته حق خودم را گرفته ام .

مقصود ایشان این است که چگونه ممکن است یک چیزی فی نفسه مکروه باشد، حضرت فرمود احب، در صورتیکه اینجا مورد خیانت است!!! غرض این است که این احب مدلول وضعیش نیست چون ایشان با بقباق مباحثه کرده است و خیلی انکار و امتناع کرده است و او گفته که به هیچ وجه این درست نیست؛ حضرت خواستند بگویند اگر من را دوست داری من اینجور دوست دارم، یعنی جایز است و مانعی ندارد. نه اینکه مقصود این باشد که فی نفسه این در شرع، این کار محبوبی است.

سوال: نامفهوم

استاد : بله میرداماد در حاشیه نگاه کنید در یک مناسبتی این بحث را آوردیم .

سوال : امام مکروه را مرتکب نمی شود.

استاد:این که امام معصوم مکروهات را مرتکب نمی شوند حرف نادرستی است فی الجمله گاهی مرتکب می شوند مخصوصا برای اینکه دفع توهم وجوب بشود.

سوال :معنای احب ...

استاد :احب بارمعنای دیگری دارد

سوال :درست نیست که امام معصوم هم ترک بکنند و هم بگویند جایز است.

استاد :بله ولی اصل این ارتکاب منکر را فقها تصریح کرده اند که ارتکاب مکروه و ترک مستحب به نحو موجبه جزئیه برای شخص امام چه بسا لازم است برای این که توهم وجوب یا توهم حرمت نشود.

سوال : توهم حرمت با بیان از بین می رود.

استاد: بله مگر اینکه توهم حرمت با بیان، رفع شود. این را تصریح دارند که عملا هم ارتکابشان به نحو موجبه جزئیه لازم است ولی در هر حال شاید مقصود فقها آنجایی است که بیان کافی و مکفی نیست یا در جایی که توهم می شود یا مکروهاتی که توهم می شود یا کثیر الابتلا است. اما این که به طور کلی بگوییم که امام مرتکب مکروه نمی شود دلیلی بر این مدعا نداریم وچه بسا به خاطر مصالحی ممکن این مکروه را مرتکب شود جایز است.

سوال : مفهوم نیست

استاد : اما مقصود این است که اگر شما شیعه من هستی و تابع من هستی، پیش من آمدی، نظر من امام این است.

سوال :امام می فرماید که اگر من باشم شکایت می کنم و قسم می خورم و مال را می گیرم، زیرا بینه هم ندارم لذا حلف می خورم....

استاد: خیر؛ تاخذ مقدم است و این معنا را نمی دهد.

سوال :روایات نقل به مضمون نقل به لفظ نیست.

استاد :اصل در نصوص این است که نقل به لفظ بشود مگر اینکه ما یک قرینه داشته باشیم که نقل به معنا در جایی بشود و تاخذ جواز است .

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo