< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان

89/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر قرآن کریم

 

﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‌ هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]

در تفسیر آیات اعتقادی و توحیدی فهرستی مطرح بود و قسمتی از آن فهرست صحبت نشد به این‌جا رسیدیم که در ارتباط با صفات حضرت حق تقسیماتی در ارتباط با صفات شده است از جمله تقسیم به صفات ثبوتی فعلی و صفات ثبوتی ذاتی و معیار و ممیز صفات ثبوتی و ذاتی و ثبوتی و فعلی هم دو تا معیار و ممیز گفته شد و به این مناسبت عرض شد که از مفاهیمی که در ارتباط با صفات مطرح است و اختلاف است که از صفات فعل است یا از صفات ذات، صفت ثبوتی هست، ثبوتی ذاتی است یا فعلی، اراده است.

و عرض می‌شد که در این مباحث این‌چنینی اعتقادی مثل تمام حقایق پس از قبول وحی آنچه که مسیر صحیح است برای رسیدن به حق این است که آنچه از قرآن و حدیث در ارتباط با آن مطلب ممکن است جمع آوری شود و از آن‌ها استفاده نشود، تعقل و تدبر جدی مانند یک فقیهی که در ارتباط با یک فرع منتهی هر چه از کتاب و عترت در اختیار دارد و ممکن است بررسی می‌کند و نتیجه همان می‌شود که به آن رسیده در مباحث اعتقادی هم همین شایسته است که پس از قبول وحی، وحی را ما در بخش فروعش که تنها نپذیرفتیم که بلکه قسمت عمده وحی در مباحث اعتقادی است، در مباحث مهمه معارفی است آن‌جا هم همین روش، روش صحیح است که هر چه بیشتر از کتاب و عترت مدارک مربوطه جمع آوری شود نتیجه هر چه شد.

و تصریح می‌شد به این‌که اگر چنانچه نتیجه جوری بود که با یک دلیل قطعی عقلی و با یک برهان روشن عقلانی تضاد داشت طبیعی است که می‌گفتیم که آن‌جا باید توجیه شود ولی همیشه هم گفته‌ایم که چنین چیزی وجود ندارد که مطلبی در وحی باشد و ضد براهین قطعیه عقلیه مگر این‌که چنین ظهوری، عبارتی داشته باشد خود وحی قبل از همه و بهتر از همه توجیه آن را بیان کرده فرموده که مقصود چیست.

با این روش گفتیم در این بحث اختلافی که اراده از صفات فعل است یا از صفات ثبوتی ذاتی است روایات را بررسی کردیم روایات و آیات آیه‌های قرآن فراوان، روایات هم فراوان همه هم یک دست یعنی تمام این‌ها کمک هم، آیات کمک روایات، روایات کمک آیات همه و همه نه ظهور بلکه صراحتش بر این بود که از صفات فعل است حتی حضرت رضا با همین تعبیر که اراده صفت فعل است فرموده بودند که روایاتش را یک مقداری خواندیم.

حالا با توجه به این‌که این‌چنین است، ازصفات ثبوتی ذاتی است چرا گفته‌اند؟ آن‌ها هم که این آیه‌ها را دیده‌اند، آن‌ها هم که این احادیث را دیده‌اند چرا پس چنین گفته‌اند، به چه جهت آن‌ها هم که وحی را پذیرفته‌اند با این‌که وحی را پذیرفته‌اند و این‌ها هم در اختیارشان بوده است و دیده‌اند و خودشان هم مطرح کرده‌اند این روایات را در مواردی چطور شده که پس چنین چیزی گفته‌اند؟

جهتش این است که یک شبهه عقلی برای‌شان درست شده یک اشکال عقلی همانی که گفتیم البته اگر اشکال عقلی صریحی بود باید چنین و چنان، حالا ببینیم اشکال عقلی ایشان چیست؟ اشکال عقلی‌ای که در این مورد گفته شده یکی از آن‌ها این است که اگر این اراده صفت فعلی باشد که به تعبیری همان اعمال قدرت، اعمال سلطه، که در خود احادیث آمده است که «ارادته فعله» این عین عبارت حدیث است «ارادته فعله» یعنی همان اعمال قدرت به تعبیری که بعضی از بزرگان کرده‌اند این تعبیر است اعمال قدرت تعبیر خوبی است «ارادته فعله» آن‌وقت در ارتباط با اشکال عقلی آن چنین گفته‌اند که اگر بخواهد این اراده صفت ثبوتی فعلی باشد اشکالش این است خب چون این اراده صفت فعلی است پس حادث است چون صفت فعل است صفت ذاتی که نیست، صفاتی ذاتی است که عین ذات است و قدیم است، حیات، علم، قدرت، و اما اراده که صفت فعل شد طبعاً می‌شود حادث در روایات هم فراوان هست که «الْمَشِيَّةُ مُحْدَثَة»[2] که مشیت و اراده یک تفاوت خاصی با هم دارند و الا حکمشان یکی است آن‌وقت حادث است و هر حادثی یک علتی می‌خواهد این اراده علتش چیست؟ اگر علتش یک اراده دیگری است از حضرت حق آن اراده هم طبعاً حادث است چون اراده حادث باشد آن هم علت می‌خواهد او هم باید بگوئید علتش یک اراده دیگری است و هکذا اگر چنانچه همچنان تعقیب بشود و پاسخ همان باشد که این اراده که علتش اراده دیگری است یتسلسل و غلط است و اگر چنانچه خیر بگوئید این اراده علت دارد، علتش ذات مقدس حضرت حق است، ذات مقدس حضرت حق این ذات که قدمت دارد این ذات که ازلیت دارد اگر این ذات علت است، نفس الذّات علت باشد ذات هم که قدمت داشت پس معلولش هم باید که قدیم باشد نمی‌شود که دیگر حادث باشد یعنی اراده دیگری نمی‌شود صفت فعل باشد باید او همچنان باشد به خاطر این‌که علت ذات است، ذات هم که علت تامه است، علت تامه هم که از معلول منفک نیست پس این اراده بایست با ذات باشد پس نمی‌شود که حادث باشد پس به خاطر این‌که به این اشکال عقلی برمی‌خوریم می‌گوییم که خیر این اراده از صفات فعلی نیست بلکه از صفات ذات است این اشکالی که در ارتباط با صفت فعل بودن اراده گفته شده است.

و آن‌وقت صفت ذات که هست چیست؟ همان علم به اصلح است یعنی حضرت حق که علم دارد به این‌که موجوداتی که خلق می‌کند این موجودات هر کدام کی خلق بشوند، صلاحیت در آن است و اصلح همان است آن‌وقت این علم به اصلح حضرت حق است که علت است این علم و اراده علت نیست اراده جز همان علم نیست منتهی از علم به اصلح تعبیر به اراده شده است این اشکالشان است.

اما پاسخ این اشکال این است که اراده حادث است بله، به اراده دیگری آن اراده دیگری ، آن اراده به اراده دیگری که یتسلسل این جور نخیر، بلکه در ارتباط با ذات مقدس است منتهی این ذات مقدس قادر و معنای قادرٌ یعنی «إن شاء فعل و ان لم یشأ لم یفعل» این ذات مقدس قادرٌ، قادر معنایش این است که ترک و فعل در قبضه اوست بخواهد فعل بخواهد ترک، قادرٌ به اضافه این‌که عالمٌ، حیٌّ، قادرٌ، قدرت چیست؟ قدرت تنها توانائی بر انجام نیست بلکه قدرت توانائی بر فعل و ترک است که به تعبیر دیگری می‌توانیم بگوییم یعنی مختار است مختار و مختار بودن، مختار نه اختیار کردن، مختار بودن صفت ذاتی است بله، مختار بودن، اختیار کردن آن، فعل می‌شود، اما مختار بودن اختیار داشتن این صفت ذاتی است قادر است یعنی مختار است، قادر است یعنی فعل و ترک برای او یکسان است، خوب پس چون این‌چنین است که قادر است یعنی فعل و ترک برای او یکسان است آن‌وقت اراده حادث و علت این اراده حادث که حادث اراده می‌خواهد ذات مقدس اما غفلت کردید که ذات مقدس علت اصطلاحی‌ای که باید عمل کند نیست بلکه فاعل است موجد است که تا وقتی اراده نکرده همچنان فعل در اختیار او است فعل و ترک، البته پس از اراده وجوب است با اراده حتماً فعل انجام می‌شود که حرفی نیست همه حرف‌ها قبل از اراده است، اراده می‌گوییم از صفات فعل و حادث، حادث هم که هست علتش چیست علتش ذات مقدس، ذات مقدس علت تامه اصطلاحی نیست که بگوئید پس باید اراده قدیم باشد همچنان که ذات قدیم است بلکه این ذات مقدس همچنان که عالم و همچنان که حیٌّ، قادرٌ، معنای قادرٌ چیست؟ معنای قادرٌ این است مختارٌ یعنی «له ان یفعل و له ان لا یفعل» چون این‌چنین است آن‌وقت هر گاه که اراده بکند یعنی این قادر یکی از دو طرف فعل یا ترک را اراده کرده نتیجتاً اراده حادث منشأش هم ذات مقدس، منتهی ذات مقدس ذاتی که «یجبُ له الفعل» نیست تا این‌که اراده بشود قدیم و آن‌وقت برگردد به صفت ذات است بلکه ذات مقدس خیر «یجبُ له الفعل» که نیست بلکه «له ان یفعل و له ان لا یفعل» است این اشکال پاسخ داده می‌شود به راحتی و روشنی.

نکته مهم توجه به این جهت است که ذات مقدس حضرت حق که ازلی است این ذات مقدس به حقیقت مختار است و به حقیقت قادری است به معنائی که عموم می‌فهمیم نه این‌که قادر را به یک صورتی توجیهش کنیم بگوییم همین‌قدر که فعل از او انجام شود آگاه به فعلش باشد، راضی به فعلش هم باشد کفایت می‌کند نه، بلکه به اضافه آگاهی و رضایت طرف ترک هم باید در اختیارش باشد آن‌وقت قادر است و الّا اگر چنانچه ترک و طرفین در اختیارش نباشد قدرت نیست بلکه آن هم یک نوع جبری است مجبور چند جور است، یک چیزی که مجبور است در فعل، یک وقت است اصلاً نمی‌فهمد و مجبور است یک وقت هست که می‌فهمد ولی هیچ چاره‌ای ندارد باید این کار را بکند، یک کسی دارد وادارش می‌کند مجبورش می‌کند می‌فهمد ولی مجبور است، یک وقت هست که می‌فهمد کسی هم مجبورش نمی‌کند و به این کار هم راضی است می‌فهمد و می‌تواند و راضی هم هست به این کار اما خلافش را نمی‌تواند انجام دهد این باز هم قادر به‌معنای حقیقی نیست.

قادر به معنای حقیقی وقتی است که فعل از او سر می‌زند به اضافه این‌که فعل از او صادر شده است در ارتباط با آن فعل آگاه است به اضافه این‌که آگاه است در ارتباط با آن فعل به اضافه آگاهی راضی است به آن فعلش و به اضافه این رضایت، ترک هم در اختیارش است طرفین در اختیارش است نه این‌که بایستی عمل کند حالا که طرفین در اختیارش است آن‌وقت آن حقیقتی که فعل و ترک در اختیارش هست وقتی اعمال کند قدرت را در جهت فعل آن‌جا گفته می‌شود اراده، گفته می‌شود «أراد» اعمال قدرت، این جان مطلب است.


 


[1] - سوره اسراء: 9.
[2] - التوحيد (للصدوق) ص147 باب صفات الذات و صفات الأفعال.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo