درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان
91/01/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر قرآن کریم
﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]
در ارتباط با آيات شريفه توحيدى فهرستى ابتداى بحث گفته شد كه بحمد اللّه بخش زيادى از آن فهرست صحبت شد رسيديم به اين بحث كه در ارتباط با حضرت حق تجلّى كه در قرآن كريم آمده است به چه معنى است؟ ﴿فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا﴾[2] اين مطلب در ارتباط با حضرت حق است در مسير مباحثى است كه مطرح كرديم و جاى صحبت دارد كه مقصود از اين تجلّى چيست؟
در ارتباط با تجلّى پنج معني در جلسه قبل براى تجلى گفته شد و فهرست و توضيحاتى جلسه قبل عرض شد تجلى به معناى ظهور بعد الخفاء، تجلى به معناى ظهور علت به وسیله معلولش كه مرتبه ضعيفهاى او است، با توجه به اين قيد كه معلول مرتبه ضعيفهی علت باشد تجلى به معناى تطّور، تجلّى به معناى ظهور شي ای به وسیله آثار و آيات او و عظمتش را به وسیله فِعْلش آشكار كند پنج تجلى به معناى شدّت ظهور شيء براى انسان براى شىء در ارتباط با اين معانى عرض شد كه نسبت به حضرت حق دو معني صحيح به نظر مىرسد.
1. تجلى به معناى ظهور بالآيات يعني به وسیله آيات و آثار خودش خود را آشكار نموده است عظمت خودش را قدرت خودش را به وسیله آيات، نشانه ها.
2. و همچنين تجلّى به معناى شدت ظهور براى انسان از نظر معروف قلبى شناخت قلبى، ايمان به قلب اين دو معني در ارتباط با حضرت حق كاملاً مشخص است كه معني دار است در ارتباط با اين آيه شريفه مورد صحبت ﴿فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ﴾ اينجا معنايش چيست؟ در ارتباط با اين آيه شريفه روايات بسيارى هست كه از اين روايات استفاده ميشود همان معناى آشكار شدن حضرت حق به آيتش تجلى بالآيات كه روايات متعددى در اين مورد است بعضى از روايات هم همان معناى ظهورش از آن استفاده ميشود توضيحش درست نيست.
حالا مناسب است كه روايات باب قرائت بشود تا با توجه به اين روايات و همچنين بيان بسيارى از مفسرين، بزرگان، مشاهير، اينها هم صحبت بشود تا اينكه مشخص شود در نتيجه چه معنایی و چه مطلبى نسبت به اين آيه شريفه مناسب است در تفسير كنز الدقايق در ذيل همين آيه شريفه كه در سوره اعراف است و آيه 143 ﴿فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَل﴾ِ اينجور آمده «ظهر له عظمته تصدّي له اقتداره وأمُره»[3] ، ﴿تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ﴾ يعنى عظمت اِلهى ظهور پيدا كرد و اقتدار حضرت حق امر حضرت حق براى جبل به نمايش گذاشته شد.
در مجمع كه همين تفسير كنز الدقايق از مجمع نقل ميكند در توضيح اين آيه آمده است كه «تجلى بمعنى جلى كقولهم حدث و تحدث و تقديره جلى ربه أمره للجبل أي أبرز في ملكوته للجبل ما تدكدك به و يؤيده ما جاء في الخبر أن الله تعالى أبرز من العرش مقدار الخنصر»[4] به قدر انگشت كوچك از عرش نورى جلوهگر شد «فتدكدك به الجبل» خوب در اين دو تفسير هم نزديك با هم مطلبى آمده كه حالا ببنيم در احاديث هم همين مطلب كه اينها هم از حديث گرفته اند به چه صورت بيان شده.
در علل الشرايع صفحه 119 آنجا حديثى هست به اين صورت كه حديثى كه در ارتباط با معناى اين آيه شريفه باشد اين حديث ديگرى است كه حالا عرض ميكنم كه در حديث طولانى كه از حضرت رضا نقل شده است و مأمون از حضرت رضا سؤال در ارتباط با مسأله درخواست حضرت موسى رويت را مطالب مختلفى گفته شده در ارتباط با اين آيه شريفه در آن حديث طولانى چنين است «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ بِآيَةٍ مِنْ آيَاتِهِ جَعَلَهُ دَكًّا»[5] پس اينجور آمده كه ^فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ% «تجلى» يعنى چي؟ «تجلّى بآيةٍ» از آن پنج معناى كه براى تجلّى گفتيم «تجلّى بآيةٍ» در اين حديث شريف آمده.
و هم چنين در بصائر الدرجات از حضرت صادق نقل ميكند كه حضرت فرمودند «إِنَ الْكَرُوبِيِّينَ قَوْمٌ مِنْ شِيعَتِنَا مِنَ الْخَلْقِ الْأَوَّلِ جَعَلَهُمُ اللهُ خَلْفَ الْعَرْشِ لَوْ قُسِمَ نُورُ وَاحِدٍ مِنْهُمْ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ لَكَفَاهُمْ ثُمَّ قَالَ إِنَّ مُوسَى لَمَّا سَأَلَ رَبَّهُ مَا سَأَلَ أَمَرَ وَاحِداً مِنَ الْكَرُوبِيِّينَ فَتَجَلَّى لِلْجَبَلِ فَجَعَلَهُ دَكًّا»[6] اين حديث شريف هم خوب معنايش مشخص است خداوند را خلقى است از مخلوقات اوّلين و از بخش اول از مخلوقات كه اينها از شيعیان ما خاندان رسالت هستند در ارتباط با تجلّى كه در آيه شريفه است ^فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ% كه حضرت موسى درخواست رويت كردهاند «أَمَرَ وَاحِداً مِنَ الْكَرُوبِيِّينَ» از اين خلق خداوند امر كرد او تجلّى كرد براى جبل پس تجلّى مخلوقى از مخلوقات حضرت حق آيتى از آيات حضرت حق دو مرتبه دقت ميكنيم كه حديث اين شد كه «إِنَ الْكَرُوبِيِّينَ قَوْمٌ مِنْ شِيعَتِنَا مِنَ الْخَلْقِ الْأَوَّلِ» از مخلوقهاى كه قبل از خلقت آدم خلق شدند «جَعَلَهُمُ اللهُ خَلْفَ الْعَرْشِ» حالا اينها خلف العرش چه معنى ميشود مشخص است كه از مسائلى است كه جاى حرف زياد دارد و آن حقيقت مسأله عند اللّه است «لَوْ قُسِمَ نُورُ وَاحِدٍ مِنْهُمْ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ لَكَفَاهُمْ» آنها به شدت نورانى هستند «ثُمَّ قَالَ إِنَّ مُوسَى لَمَّا سَأَلَ رَبَّهُ مَا سَأَلَ أَمَرَ وَاحِداً مِنَ الْكَرُوبِيِّينَ فَتَجَلَّى لِلْجَبَلِ فَجَعَلَهُ دَكًّا».
«قوله: فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا أي ظهر بآياته التي أحدثها في الجبل»[7] باز ايشان هم از روايات گرفتند به اين تعبير بيان كردند كه روايت هم هنوز مناسب است قرائت بشود قسمتى از روايات «ظهر بآياته التي أحدثها في الجبل».
آن وقت مرحوم صدوق هم در ارتباط با همين آيه شريفه همين جور معنى كردند از ايشان هم در بحار جلد 4 صفحه 47 از مرحوم شيخ صدوق نقل ميشود كه ايشان گفتند «و أما قول الله عز و جل فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ فمعناه لما ظهر عز و جل للجبل بآية من آيات الآخرة التي يكون بها الجبال سرابا» آن آيات و موجودات و مخلوقاتى كه خداوند كه خلق فرموده در قيامت به وسیله آنها همه كوها از بين مىرود اوضاع با هم مىباشد از آن آيات بر جبل جلوهاى كرد «لما ظهر عز و جل للجبل بآية من آيات الآخرة التي يكون بها الجبال سرابا و التي ينسف بها الجبال نسفا تدكدك الجبل فصار ترابا»[8] ايشان هم نظرشان را گفتند اين نظرشان بود آن وقت احاديثى هم اشاره كردهاند براى اين مطلبى خودشان گفتند احاديثى كه در اين مورد است طبق آن چه كه بعضى از آنها خوانده شد در رديف همان ها هست.
حديثى كه به اين صورت رسيده حديث 24 صفحه 28 جلد 35 بحار «عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ مِنِ اخْتِرَاعِهِ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ جَلَالِهِ وَ هُوَ نُورُ لَاهُوتِيَّتِهِ الَّذِي تَبَدَّى وَ تَجَلَّى لِمُوسَى فِي طُورِ سَيْنَاءَ فَمَا اسْتَقَرَّ لَهُ وَ لَا أَطَاقَ مُوسَى لِرُؤْيَتِهِ وَ لَا ثَبَتَ لَهُ حَتَّى خَرَّ صَعِقاً مَغْشِيّاً عَلَيْه»[9] اين حديث هم از حضرت موسى بن جعفر روشن است در خصوص آيه است آن وقت اينجا آن حديث اول كه خوانديم يكى از كرّوبين گفته شد كه جلوه كرده اين حديث گفته ميشود كه نور مقدس پيامبر اكرم جلوه كرده جمع بين آنها چگونه ميشود ان شاء اللّه بايد صحبت بشود فعلاً داريم حديثهاى مربوط به اين بحث را يك مقدارى را به عنوان نمونه به عرض ميرسد كه مىخوانيم.
و همچنين حديثى در جلد 4 بحار صفحه 55 نقل ميشود كه «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ إِنَّمَا طَلَعَ مِنْ نُورِه» اينجا تعبير به «مِنْ نُورِه» است «مِنْ نُورِهِ عَلَى الْجَبَلِ كَضَوْءٍ يَخْرُجُ مِنْ سَمِّ الْخِيَاط»[10] مثل اينكه از سوزن كه بسيار روزنه ريزى دارد نورى از آن روزنه خارج بشود چقدر اندك است «مِنْ نُورِهِ عَلَى الْجَبَلِ كَضَوْءٍ يَخْرُجُ مِنْ سَمِّ الْخِيَاط» كه خوب باز اين هم مشخص است كه در ارتباط با حضرت حق كه تبعيضى در كار نيست تقسيمى در كار نيست تبعيض كه منظور باز به همان روايات مربوط به آيه از آيات الهى برميگردد كه در جمع بندى بعد توضيح داده بشود.
و همچنين در نهج البلاغه شريف هم كه در بحار نقل ميكند جلد 18 صفحه 221 حديث 55 «فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ وَ خَوَّفَهُمْ مِنْ سَطْوَتِهِ وَ كَيْفَ مَحَقَ مَنْ مَحَقَ بِالْمَثُلَاتِ وَ احْتَصَدَ مَنِ احْتَصَدَ بِالنَّقِمَات»[11] اين تعبير هم خيلى روشنگر است تكرار ميكنم «فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ» در عظمت قرآن آقا أميرالمؤمنين بيانات مهمى فرمودند بعد در تتمه آن بيانات هست «فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ» بدون اينكه خداوند متعال ديده بشود و خلق ببيند خدا را به چه تجلّى كرده؟ منظور اين جمله است «بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ وَ خَوَّفَهُمْ مِنْ سَطْوَتِهِ»، «فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ» به چي؟ به اينكه قدرتش را به آنها نشان داده آياتش به ايشان نشان داده چه جور نشان داده؟ «بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ وَ خَوَّفَهُمْ مِنْ سَطْوَتِهِ» از عظمت خودش تعریف كرده و خلق را كه در اين كتاب شريف بيان شده آنها كه مستحق عذاب بودند چه جور عذاب بر ايشان نازل شده؟ آنها كه مستحق گرفتارى بودند چه گونه خداوند گرفتارشان كرده؟ «كَيْفَ مَحَقَ مَنْ مَحَقَ» آنهايي كه نابود كرده امت هايي را كه مستحق عذاب بودهاند عذابشان كرده «كَيْفَ مَحَقَ مَنْ مَحَقَ بِالْمَثُلَاتِ» به گرفتاريها «وَ احْتَصَدَ مَنِ احْتَصَدَ بِالنَّقِمَات» نابود كرده جمعى را باز به خاطر بلاهایی چه شد؟ «فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ وَ خَوَّفَهُمْ مِنْ سَطْوَتِهِ» بنابراين تا اينجا نمونه ای از روايات به عرضتان رسيد كه بعد با اينها جمع بندى بشود تا اينجا در ارتباط با رواياتى كه خواندیم به خوبى مشخص ميشود كه در روايات تجلّى را به معناي تجلى آيتى از آيات پروردگار بیان کرده اند منتهى گاهى از كرّوبين گفته شده و گاهى هم شخص پيامبر اكرم گفته شده گاهى هم به گونهاى ديگر گفته شده ولى در مجموع آيتى من آيات اللّه است.